کدام راه‏کار ثمربخش و صحیح‏ست؟

ثمربخشی و پیروزی هر سیاستِ انقلابی، بسته به درکِ قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه و در انتخاب صحیح راه‏کار آن دارد. پیرامون راه‏کارهای انقلابی – کمونیستی، در درون نیروهای چپ خارج از کشوری، نظرگاه‏های متفاوتی موجود استُ و در دو حوزه، می‏توان این‏موضوع را مورد کنکاش و بررسی قرار داد. در حوزه‏ی تئوری (نظر) و پراتیک (عمل). البته وُرود به بحث دوّم – یعنی در حوزه‏ی پراتیک – ناصحیح‏ست. به دلیلُ و یا به تعبیری، به چند دلیل روشن، لازم و جایز نیست تا در حول و حوش آن سخنی به‏میان آورد. چرا که “احزاب” و “سازمان‏ها” در درون حضور نه‏دارند و نیروها و تجمعات بدون حضور عملی، قادر به سامان‏بخشی مبارزات کارگری – توده‏ای نیستند. بنابه چنین حقایق تأسف‏باری‏ست، دارد تاکید می‏گردد که نمی‏توان، پی به نقصان‏های عملی کار بُردُ و به دقیق، صحت و سقم آنرا شناخت. به‏هر حال آن‏چه در موقعیت کنونی می‏تواندُ تا اندازه‏ای مثمر ثمر واقع گردد، دست‏یابی به تئوری انقلاب و به تبع‏ی آن تبلیغ ایده و راه‏کار صحیح به‏منظور برون‏رفت از زیر سلطه‏ی نظام‏های امپریالیستی و خشن می‏باشد.

پُر واضح است‏که تاریخ انقلابات جهانی، با فعالیتِ گام به‏گام و با دخالت‏گری‏های سیاسی نماینده‏گان طبقه‏ی کارگر و دیگر اقشار ستم‏دیده‏ی جامعه رقم خُورده است؛ انقلاباتی که مناسبات دل‏به‏خواه‏ی طبقه‏ی حاکمه را در هم ریختند و مردم را از زیر مظالم امپریالیستی نجات دادند. طبعاً هیچ انقلاب و جنبشی بدون انتخاب تئوری تعرضی و عملی، به نتیجه و به سر منزل مقصود نه‏خواهد رسید و در این‏میان، ضمانت و پیش‏رویی جنبش ایران هم، با کار بست و با انتخاب راه‏های عملی آن گره خُورده است. در حقیقت نبض اصلی مبارزه، با حضور و با پراتیک خواهد تپید و بدون برخُورد عملی سازمان‏ها و احزاب مدافع‏ی توده‏های ستم‏دیده با ارگان‏های حافظ بقای امپریالیستی، کار و بار انقلاب در دست‏های اندازهای طبقه‏ی ظالم، گیر خواهد کرد. بی‏دلیل هم نیست که سرمایه‏داری در اقصا نقاط دنیا و آن‏هم به یُمن زور و سرکوب، و به پاس چپاول و غارت اموال عمومی، دارد حاکمیت بناحق‏اش را تداوم می‏بخشد و جنبش‏های اعتراضی را پس می‏زند؛ زور و سرکوبی که به سیاست روتین و روزمره‏ی نظام‏های امپریالیستی و رژیم‏های وابسته‏ای هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی تبدیل گردیده است.

اگر به‏خواهیم خط قرمز بر روی تجارب گذشته به کشیم و صرفاً، موقعیت فعلی جنبش‏های اعتراضی کل جهان و بویژه منطقه‏ی خاورمیانه را شاهد گیریم، آن‏وقت می‏توانیم پی ببریم که کدامین راه و روش، در روحیه‏ی مبارزاتی کارگران و زحمت‏کشان و هم‏چنین در روحیه‏ی نیروهای کمونیستی و جوان، اثرِ مثبت خواهد گذاشت و در عوض، کدامین راه، مأیوس کننده، عقب‏گرد، هزینه‏پرداز و خسران‏زاست؛ می‏توانیم و به صراحت اعلام نمائیم، که کدامین راه، تضمین کننده و پایانی‏ست و کدامین راه، در خدمت به ناکامی‏ها و دل‏سردی‏هاست.

برای فهم و درکِ بیش‏تر و اثبات این‏موضوع، به جنبش مسلحانه‏ی کوبانی نگاهی بی‏اندازیم و ببینیم که تا چه اندازه – و در همین چند وقته و علی‏رغم کمی و کاستی‏های عریان -، توانسته است نگاهِ اکثریت قریب به‏اتفاق نیروهای چپ خارج از کشوری و جهان را به سمت خود جلب نماید و به اثبات برساند، که تنها یک نیرو و خلق مسلح است‏که می‏تواند دشمنان طبقاتی محرومان را از محیط و از خانه و کاشانه‏ی‏شان پس زند و صفحه‏ی جدیدی در تاریخ مبارزات ضد امپریالیستی توده‏های ستم‏دیده به گشاید. آری، مبارزه‏ی مسلحانه مردم کوبانی، بعضاً “سازمان‏ها” و “احزاب” را وادار نموده است – تا علی‏رغم بی‏باوری‏شان از این شکل از مبارزه -، به دفاع از آن برخیزند و در وصف آن، به‏گویند و بنویسند، کمپین‏ها به‏راه بی‏اندازندُ، شعرها و سرودها به سرایند.

به راستی و فارغ از نتایچ مثبت و ثمربخشی عریانِ جنبش مسلحانه‏ی کوبانی، این سئوال طرح است، چرا چنین راه‏کاری – یعنی مبارزه مسلحانه – مورد توجه و هم‏چنین مورد قبول همه‏ی نیروهای چپ خارج از کشوری قرار گرفته است؟ دلیل این‏همه حمایت و تآئید از چنین اشکال مبارزاتی در چیست؟ چه تفاوتِ ماهوی و اساسی‏ای مابین دولت‏های سرمایه و هم‏چنین نیروهای وابسته به ظالمانی هم‏چون داعش وجود دارد، که جنبش کوبانی و این‏روزها، محق به استفاده از این شکل از مبارزه می‏باشد و در عوض، جامعه و نیروهای مدافع‏ی مردمی ایران و دیگر جوامع‏ی خاورمیانه، مجاز به پرهیز از آنند؟ به باور آنان تفاوت‏های اصلی و کلیدی در چیست؟ مگر به‏غیر از این است که ساختار و قانون‏مندی‏های حاکم بر جوامع‏ی متفاوت، مولد اشکال سازمانی – تاکتیکی‏ست و تنها با کار بست عالی‏ترین شکل از مبارزه است که می‏توان طبقه‏ی کارگر و زحمت‏کش را از شر نظام‏های امپریالیستی رها ساخت؟

طبعاً پاسخ این‏دست پُرسش‏ها را به عهده‏ی مخالفین “حشونت” و یا به عبارت دیگر، به مخالفین این شیوه از مبارزه خواهیم گذاشت و در انتظار خواهیم بود، تا هر یک و به سهم خود، هم، ناهم‏سانی‏ها و ناهم‏گونی‏های آن‏ها را بر شمارندُ و هم، جنبش‏های اعتراضی ایران و بویژه جنبش روشن‏فکری را به مسیر صحیح رهنمون سازند. به هر حال آن‏چه از ظواهر امر – و در حقیقت باطناً – پیداست، تفاوتی در دنیای فعلی و بویژه در جوامع‏ی منطقه‏ی خاورمیانه نیست و به‏عینه و به‏طور روزانه داریم مشاهده می‏کنیم که همه‏ی این دولت‏ها، دارند با منطق و با زبان واحدی با جنبش‏های اعتراضی و با مطالبات کارگری – توده‏ای و خلق‏ها سخن می‏گویند؛ همه دارند اموال عمومی را به یغما می‏برند و همه دارند به سرکوبِ بدیهی‏ترین خواسته‏های توده‏ای می‏پردازند. به عراق و به افغانستان، به ترکیه و به پاکستان و غیره نگاهی بی‏اندازیم تا به تحرکات واحد و مسلحانه‏ی این دولت‏ها در قبال بدیهی‏ترین خواسته‏های توده‏های ستم‏دیده پی ببریم و نشان دهیم که رژیم جمهوری اسلامی هم به‏مانند دیگر رژیم‏های سراسر خشن و هار منطقه، در همان مسیر و راهی در حرکت است که دولت سوریه و دیگر نیروها و دار و دسته‏های ارتجاعی وابسته به قدرت‏های بین‏المللی در پی انجام آنند.

به سخن عیان‏تر، نزدیک به چهار دهه‏ای‏ست که رژیم جمهوری اسلامی، حاکمیت خود را مدیونِ بگیر و به بندهای توأم با کُشت و کُشتار انسان‏هاست؛ نزدیک به چهار دهه‏ای‏ست که قدرت‏مداران بزرگ بین‏المللی، این نظام را بر سر کار گمارده‏اند تا منفعت طبقه‏ی سرمایه‏داری را حفظ نماید؛ نزدیک به چهار دهه‏ای‏ست که سران رژیم، جامعه را به جهنمی برای میلیون‏ها انسان محروم تبدیل و هر گونه اعتراضی را، شدیداً تار و مار نموده‏اند. میلیون‏ها کُشته و آواره، ماحصل سیاست‏های رژیم جمهوری اسلامی‏ست. کُشتار وحشیانه‏ی خلق رزمنده‏ی کُرد و ترکمن‏صحرا و متعاقباً، به خاک و خون کشاندن کارگران و زحمت‏کشان به بهانه‏ی مبارزه با “ضد انقلاب” و “اجنبی”، ماحصل آن نظامی‏ست که دولت اسد و اردوغان، در پی انجام آن و آن‏هم در حق کارگران و زحمت‏کشان ترکیه و سوریه‏اند. اسناد موجود و تلنبار شده، و هم‏چنین کارکرد روزانه‏ی این نظام‏ها، در خلافِ درستی این نظر نیست که همه‏ی این دولت‏ها، حکومت‏ها و نماینده‏گان‏شان و از جمله جناح‏های متفاوت رژیم جمهوری اسلامی، به دنبال همان سیاست و راهی‏اند که طبقه‏ی سرمایه‏داری، به آنان، دیکته نموده است. سران این نظام‏ها و از جمله سردمداران رژیم جمهوری اسلامی دارند، می‏گیرند و می‏کَشند تا مبادا، خدشه‏ای در کارکرد و در سیستم موجود وارد شود. ماندگاری این رژیم‏ها و هم‏چنین رژیم جمهوری اسلامی در انتخاب سیاست زورِ، روزمره استُ بنابراین، وُرود عملی به جنگ‏های تحمیلی نظام‏های سرمایه‏داری و از جمله سازمان‏دادن جنگِ از نوعِ کوبانی – و آن‏هم با هدایت و با مدیریت کمونیستی -، از جانب مدافعین حقیقی توده‏های ستم‏دیده‏ی ایران، نه تنها ناصحیح نبوده و نمی‏باشد، بلکه تعلل و تأخیر در آن، باعث درازتر نمودن عمر رژیم جمهوری اسلامی و هم‏چنین افزونی بیش از این، خسران‏های جنبش‏های به‏حق اعتراضی کارگری – توده‏ای‏ست.

خلاصه این‏که رژیم جمهوری اسلامی تا بُن و دندان مسلح است و تاکنون پائین‏ترین خواسته‏ها و اعتراضات دانشجوئی – توده‏ای را با زور و گلوله پاسخ داده است، و بی‏تردید زمانی می‏توان در مقابل رژیم هار و خشن ایستاد و از جان و مال کارگران و زحمت‏کشان دفاع نمود، که با سیاست و با نیروی سلاح به‏میدان آمد. منطق و زبان جمهوری اسلامی در قبال مطالبات توده‏ای، سرکوب و سلاح‏ست و در مقابل، سازمان و حزب مدافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان، تنها با کاربُرد زور, سازمان‏یافته است‏که می‏تواند طول عمر سران حکومت را، کوتاه‏تر، و آنانرا به جایگاهِ واقعی‏شان پرتاب نماید. جنبش مسلحانه‏ی کُردستان در سه ساله‏ی اوّل حاکمبت رژیم جمهوری اسلامی – و علی‏رغم انحرافات نطری – عملی -، موید این واقعیت است که نشاط و سر زندگی هر جنبشی، با انتخابِ روش و کارساز مبارزاتی گره خُورده است؛ کار و سیاستی که این‏روزها مردم محروم کوبانی در مقابل خود قرار داده‏اند و باعث مفتخری دیگر جنبش‏های اعتراضی و تمامی نماینده‏گان سیاسی آن‏ها شده‏اند. بنابراین و با وجود چنین ثمربخشی مبارزه، نه تنها اعلان و تبلیغ این نظر (تئوری) و بویژه این شکل از مبارزه، بنابه‏جا نیست، بلکه به‏جاست و به سهم خود باعث خواهد گردید تا جنبش‏های توده‏ای – روشن‏فکری، مسیر صحیح خود را باز یابند.

دی ۱۳۹۳

ژانویه ۲۰۱۵

بر گرفته از پیام سیاهکل شمارۀ ۲۵