ما هر گونه تلاش حکومتی و غیر حکومتی را برای نهادینه کردن تشکلهای زرد کارگری به شکست خواهیم کشاند

اخیرا و بدنبال طرح ایجاد تشکل سراسری کارگران توسط برخی از فعالین جنبش کارگری، مقالات متعددی از سوی موافقین و مخالفین این رویکرد بر روی سایتها درج شده است. گذشته از اینکه مخالفین این پروژه به جای یک نقد زمینی و پیش برنده دست به حملاتی هیستریک بر علیه آن زده اند اما نوشته ها و مقالات مدافعین و فعالین این پروژه نیز در خور توجه است. در این میان مقاله آقای علیرضا ثقفی حکایت از این دارد که تا آنجا که به رویکرد ایشان برمیگردد این پروژه، پروژه ای برای سازش با نسل دوم تشکلهای دست ساز حکومتی و تطهیر آندسته از نهادهایی است که در طی چند سال گذشته با هدف تحمیل تشکلهای زرد کارگری بر طبقه کارگر ایران به صورت دست سازی ایجاد شده اند. من در مقاله ای که دو روز پیش در رابطه با اجتماع خانه کارگریها در ورزشگاه معتمدی که به مناسبت سالروز تصویب قانون کار برگزار شده بود بطور خلاصه ای به یک شق این تحرک از سوی حکومت پرداختم و در آن نوشتم که خانه کارگر و دیگر تشکلهای دست ساز حکومتی بدنبال عروج جنبش کارگری ایران در سال ۱۳۸۳ و در طول ده سال گذشته تحت فشار و تعرض این جنبش در حال تغییر ریل از نهادهایی سیاه به نهادهایی زرد بوده اند اما از آنجا که مقاله مزبور بطور معینی مربوط به خانه کارگر و تلاشهای این نهاد ضد کارگری برای این تغییر ریل بود دیگر به کل تلاشهای حکومت برای حقنه کردن تشکلهای زرد به طبقه کارگر ایران نپرداختم. هر چند که ما قبلا در این مورد اینجا و آنجا نوشته بودیم که ایجاد و گسترش انجمنهای صنفی در سطح کشور بدلیل فشار سازمان جهانی کار در مورد ماهیت شوراهای اسلامی از سوی حکومت صورت میگیرد و چنین تشکلهایی هیچ ربطی به تشکل مستقل کارگری در ایران ندارند. اما با مقاله آقای ثقفی بیش از پیش روشن شد که ما در این زمینه کم کاری کرده ایم و ابعاد این پروژه حکومتی را دست کم گرفته ایم. دست کم گرفتن به این دلیل که اکنون و با مقاله آقای ثقفی بیش از پیش روشن شد که نه تنها ایجاد و گسترش انجمنهای صنفی یک پروژه صرفا از بالا نبوده است بلکه حکومت توانسته است با فشارهای خود بر جنبش کارگری این پروژه را از پایین به پروژه ای مشترک و نانوشته مابین خود و حلقه ای از فعالین مستقل این جنبش نیز تبدیل کند. بطوریکه این حلقه از فعالین کارگری اکنون در نقطه ای قرار گرفته اند که در تلاش برای ایجاد تشکلی سراسری از این انجمنها به عنوان تشکلهایی نام می برند که خود خواسته و توسط کارگران بر پا شده اند. البته با کمی تردید نسبت به آقای ثقفی و با استناد به نوشته اش میتوان اذعان کرد که خود ایشان نیز بر این مسئله واقف است چرا که در نوشته اش به جای اسم بردن از انجمنهای صنفی در پتروشیمی های ماهشهر و تبریز و بافق و… از واژه تشکل کارگری در این رابطه استفاده کرده است. وی می نویسد: “ما امروز شاهد ایجاد تشکل‌های کارگری زیادی در موسسات مختلف توسط خود کارگران و زحمتکشان هستیم که از آن جمله می‌توان به تلاش معلمان و روزنامه نگاران و پرستاران برای ایجاد تشکل خود اشاره کرد و همچنین تشکل کارگران در پتروشیمی‌های ماهشهر، لوله سازی اهواز، پتروشیمی تبریز، کارگران معدن بافق، کارگران مخابرات روستائی، کارگران ساختمانی دماوند، کارگران خبازی‌های سنندج و سقز و اتحادیه کارگران پروژه ای و… این تشکل‌ها هرچند در مراحل اولیه رشد هستند اما نه تنها به وسیله خود کارگران ایجاد شده، بلکه از جانب فعالان کارگری تا سر حد امکان حمایت شده و گسترش آن‌ها بستگی به تلاش خود کارگران و فعالان کارگری و همچنین شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران دارد”

در نقل قول فوق، آقای ثقفی با سرپوش گذاشتن بر عنوان انجمن صنفی در رابطه با نهادهای موجود در پتروشیمی های ماهشهر و تبریز و….، و آوردن اسامی آنها در کنار دیگر تشکلهای کارگری خوشنام از قبیل اتحادیه کارگران پروژه ای و انجمن های صنفی کارگران خبازیهای سنندج و سقز، تلاش کرده است تا از طریق وارد کردن آنها در جرگه تشکلهای خود ساخته کارگری برای آنها و به معنای عام تری برای پروژه انجمنهای صنفی حکومتی نسل دومی مشروعیت سازی کند. اینکه چگونه و طی چه پروسه ای آقای ثقفی به چنین رویکردی رسیده اند باید خود جوابگو باشند اما تا آنجا که به ما کارگران مربوط میشود باید بگوئیم ما در مقابل چنین رویکردهایی از سوی هر فرد و نهاد خوشنام و غیر خوشنامی ایستادگی خواهیم کرد و اجازه نخواهیم داد سرمایه داری ایران برای دوره ای دیگر با حقنه کردن تشکلهای زرد به ما کارگران زندگی و حیات ما را به گرو بگیرند و دست به سازماندهی شرایط برده وار دیگری در تحولات کنونی و پیش روی ایران بزنند. ما متعاقبا و بطور مفصلی به همه این مسائل خواهیم پرداخت.

جعفر عظیم زاده – دوم آذر ماه ۱۳۹۳

مقاله اقای علیرضا ثقفی منتشره در سایت کانون مدافعان حقوق کارگر

ضرورت ایجاد تشکل سراسری

جنبش کارگری ایران که دور جدید فعالیت خود را از ابتدای دهه هشتاد آغاز کرد تا کنون با مشکلات خاصی مواجه بوده که البته اکنون اکثر آنها را یکی پس از دیگری پشت سر گذارده است و می‌رود تا فصل جدیدی را آغاز کند.

این جنبش که بر بستر خاکستر به جای مانده از دهه شصت همانند ققنوسی خود را باز یافت، از ابتدای فعالیت با افت و خیزهای فراوان همراه بود.

از آنجا که یک گسست نسلی میان فعالیت‌های گذشته‌ی چپ و کارگری با نسل جدید فعالان اتفاق افتاده بود، تجربیات گذشته به صورت ناقص وگاه وارونه و پراکنده به نسل جدید منتقل شده بود و راهی نه چندان هموار لازم بود تا این جنبش با تجربه مستقیم و با مقابله با چالش‌های جدید بتواند راه پیشرفت را در مقابل خود باز کند. اما در این مسیر هزینه‌های نسبتا زیاد و هرز رفتن بسیاری از نیروهای خود را تحمل کرد و امروز به جائی رسیده است که می‌تواند مستقلانه بر روی پای خود بایستد و راه پر سنگلاخ را در پیش روی خود هموار کند.

اگر نگاهی به تشکل‌های اولیه کارگری بیاندازیم و سطح خواسته‌ها و مطالبات آنها را با آنچه که امروزه شاهد آن هستیم، مقایسه کنیم، سطح پیشرفت جنبش کارگری را به خوبی در آن می‌بینیم.

در تشکل‌های اولیه کارگری که به دنبال مفاهمه‌نامه دولت اصلاحات با سازمان جهانی کار به وجود آمد، تمام خواسته‌ها حول ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری دور می‌زد. بدین مفهوم که فعالان کارگری تلاش خود را بر آن می‌گذاردند که تشکل‌های مستقل کارگری درمحیط کار حق مسلم کارگران است و بر طبق مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی هیچ کسی اعم از دولت و کارفرما حق مداخله در آن را ندارد. در آن زمان صحبت کردن یا تصویب ماده‌ای در اساسنامه یا منشور این تشکل‌ها در باره وحدت یا اتحاد میان تشکل‌های مختلف به نوعی یا مطرح نمی‌شد یا اگر می‌شد، با مخالفت دیگران مواجه می‌گشت. درست به خاطر دارم که در اولین مجمع “کانون دفاع از حقوق کارگران” هنگامی که بندی در منشور آورده شده بود که به مساله اتحاد سراسری تشکل‌های کارگری و کانون پرداخته بود،اعضائ مجمع تقریبا به دو گروه موافق و مخالف تقسیم شده بودند. موافقین استدلال می‌کردند که این بند می‌تواند دست کانون را در اتحاد ووحدت با دیگران باز بگذارد و امری ضروری برای تداوم فعالیت‌های کارگری است ومخالفین استدلال می‌کردند که این بند حساسیت مقامات را بر می‌انگیزد و موجب جلوگیری از فعالیت‌های کانون می‌شود و در انتها با دو دور رای‌گیری ابتدا موافقین رای آوردند و سپس مخالفین موفق شدند که با یک رای برتر این بند را از منشور حذف کنند. زیرا در آن زمان اساسا بحث تشکل سراسری و وحدت تشکل‌ها هنوز زود بود و حتی بحثی از تشکیل فدراسیون کارگری نمی‌توانست به عمل آید زیرا تنها یک یا دو تشکل مستقل کارگری بیشتر وجود نداشت و دیگران یا در مرحله هیات موسس بودند (مانند کارگران نقاش و…) یا هیات‌های بازگشائی را تشکیل می‌دادند (ماند کفاشان و خیاطان ). مهم آن است که در آن زمان بحث اتحاد یا وحدت و همکاری نزدیک و تنگاتنگ تشکل‌ها زودتر از موقع بود و حتی پیشنهاد دهندگان این مساله نیز، خودشان هم این امر را مربو ط به آینده می‌دانستند.

این خواسته در اولین بیانیه‌هائی که ازطرف گروه‌های تشکیل شده در آن دوره بیان می‌شد به خوبی آشکار است. هم در اساسنامه‌ها و هم در بیاینه‌های این گرو‌ها خواست ایجاد تشکل کارگری امری اساسی است. نام این گروه‌ها بیانگر همین امر است که این گروه‌ها مساله اصلی‌شان را چه چیز‌هائی می‌دانستند: “کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل‌های کارگری “، “کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل‌های کارگری “.

کمک این گروه‌ها در ایجاد تشکل‌های کارگری هرچند در حد توانائی‌شان بود ، اما تاثیر غیرقابل انکاری در شکل‌گیری سندیکا و اتحادیه‌های آن دوره داشت. در زیر لینک اساسنامه‌های این تشکل‌ها را می‌توانید ملاحظه کنید که برنامه اصلی خود را ایجاد تشکل‌های کارگری قرار داده بودند.(۱)

با پیشرفت مبارزه وپافشاری فعالان وگزوه های کارگری بر خواسته های خود ، به تدریج حکومتیان این تشکل ها را به صورت نسبی قبول کردند و با ظاهر بی‌سرو صدای این تشکل‌ها از جانب حکومت به گونه‌ای پذیرفته شد که در دادگاه‌ها کسی را به عنوان عضویت در این گروه‌ها کمتر به محاکمه می‌کشیدند و بیشتر تلاش می‌کردند که فعالان این گروه‌ها را با اتهاماتی دیگر مورد محاکمه قرار دهند، فعالان کارگری که همواره تلاش داشتند خواسته‌های انباشته شده طبقه کارگر را به هرترتیب عنوان کنند، در برنامه‌های بعدی خود علاوه بر حق تشکل، حقوق دیگری همچون آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، حق آزادی بیان، حقوق زنان و کودکان و هم چنین آزادی هر نوع تشکل که شامل احزاب نیز می‌شد را گنجاندند. فعالان کارگری به تدریج خواسته‌های آزادی‌های سیاسی و آزادی اجتماعی را نیز در قطعنامه‌ها و بیاینه‌های خود خواستار می‌شدند و همچنین حق اشتغال، مقابله با فسادهای اداری، حق تسلط کارگران بر سازمان تامین اجتماعی را، به خصوص در بیانیه‌های روز کارگر یا مناسبات دیگر، به خواسته‌های خود اضافه می‌کردند که البته این ضروت گسترش خواسته‌های کارگران در مقاطع مشخص اعتلای جنبش کارگری است. اما هنوز گروه‌ها همگی دارای منشور یا آن چیزی نبودند که بتوان آن را اهداف جامع نامید. بلکه گروه‌هائی که در سال‌های بعد همانند کانون تشکیل شد، علاوه بر حق تشکل برای کارگران حقوق دیگری را از جمله آزادی‌های اندیشه و بیان را وارد اهداف خود نیز کردند اما بسیار محدود (۲ ) گروه‌های دیگر هر چند در اساسنامه‌های اولیه‌شان درباره آن سکوت کرده بودند اما در عمل و با پیشرفت مبارزه این خواسته‌ها را در بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های خود گنجاندند و نیز دفاع از آزادی روزنامه‌نگاران و سایر زندانیان سیاسی و اجتماعی را وجهه همت خود قرار دادند.

پیشرفت امر مبارزه و تشکیل تشکل های صنفی به و سیله خود کارگران در بسیاری از موسسات اقتصادی و یا صنفی، مسئله خواسته های مبارزاتی را دستخوش تغیراتی میکرد که گا ه میتوانست او لویت هارا جابجا کند. بدین مفهوم که اگر درزمانی مسئله اصلی برای جنبش کارگری مسئله دستمزد بود در مقطعی دیگر آزادی زندانیان کارگری و قرار دادهای سفید امضا و اخراج های بی رویه میتوانست به او لو یت های اول و یا دوم تبدیل شود. امری که فعالان کارگری متناسب با هر دوره از مبارزه بر یک بخش و یا بخش دیگر تاکید کرده اند.

آنچه که امروز ضرورت ایجا یک تشکل سراسری را بیشتر نمایان می‌کند از دو وجه است.

۱- ما امروز شاهد ایجاد تشکل‌های کارگری زیادی در موسسات مختلف توسط خود کارگران و زحمتکشان هستیم که از آن جمله می‌توان به تلاش معلمان و روزنامه نگاران و پرستاران برای ایجاد تشکل خود اشاره کرد و همچنین تشکل کارگران در پتروشیمی‌های ماهشهر، لوله سازی اهواز، پتروشیمی تبریز، کارگران معدن بافق، کارگران مخابرات روستائی، کارگران ساختمانی دماوند، کارگران خبازی‌های سنندج و سقز و اتحادیه کارگران پروژه ای و… این تشکل‌ها هرچند در مراحل اولیه رشد هستند اما نه تنها به وسیله خود کارگران ایجاد شده، بلکه از جانب فعالان کارگری تا سر حد امکان حمایت شده و گسترش آن‌ها بستگی به تلاش خود کارگران و فعالان کارگری و همچنین شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران دارد. یعنی امری که در ده سال پیش فعالان کارگری خود را موظف به پیگیری آن می‌دانستند یا وظیفه اصلی خود را کمک به ایجاد این تشکل‌ها قرار داده بودند، امروزه با دست خود کارگران و تنها با مشاوره‌های فعالان کارگری و بیشتر با تلاش کارگران آگاه در خود محیط کار انجام می‌شود. روشن‌تر اگر بگوئیم امری که در مورد تشکیل سندیکای هفت تپه به وسیله فعالان کارگری صورت گرفت و به قولی آن‌چه فعالان کارگری در بیش از ده‌ها سفر به این خطه، در جهت کمک به ایجاد این تشکل آن انجام دادند، دیگر در شرایط کنونی برای کارگران ماهشهر یا پتروشیمی تبریز ضرورتی نداشت، زیرا خود کارگران آگاه این موسسات آگاهی‌های لازم جهت ایجاد تشکل خودشان را داشته و با کمک‌های کمتری از تشکل‌های فعالان کارگری می‌توانستند و می‌توانند راه خودشان را باز کنند.

در چنین شرائطی ضروری است که فعالان پیشرو کارگری به سطح بالاتری از مبارزه بپر دازند که این سطح بالاتر چیزی جز خواسته‌های وسیع طبقاتی در شرائط موجود نیست. یعنی از این جنبه می‌توان به روشنی گفت یکی از ضروریات ایجاد تشکل سراسری با خواسته‌های وسیع‌تر، شرائط موجود اجتماعی در این مقطع از پیشرفت مبارزه است. و اگر ما همچنان در همان خواسته های ده سال پیش در جا بزنیم نشانگر آن است که خواسته های چنبش کارگری در هر زمان و مقطع خاص درک نکرده ایم . امروز خود کارگران به مو ضوع ضرورت ایجاد تشکل های کارگری در محل کارشان رشیده اند . امری که در ده سال پیش و ظیفه فعالان کارگری بود . امروز سندیکاهای شرکت واحد و هفت تپه و انجمن های صنفی پترو شیمی ها و معلمان و کارگران سا عتمانی و خودرو سازی ها و….از طریق مبارزات خود به ضرورت تشکل مستقل واقف شده اند ودر این زمینه فعالا کارگری و کارگران اگاه خود این مو سات امر تشکل را تا سر حد زیادی به پیش میبرند .

۲- دومین ضرورت ایجاد تشکل سراسری جلوگیری از پراکنده‌کاری و انجام حرکت‌های تکراری در این مقطع از پیشرفت مبارزات است. این امر در گذشته بارها اتفاق افتاده است که در جریان ایجاد تشکل‌های کارگری یا در مسیر پیشرفت این جنبش، گروه‌های مختلف و نهادهای کمک به ایجاد تشکل به دوباره‌کاری و یا کارهای موازی و گاه متناقض دست زده‌اند که کارگران را از مسیر اصلی منحرف کرده و یا حداقل حرکت آنها را کند کرده است. نمونه تجربه شده‌ی این امر را در جریان تشکیل سندیکای هفت تپه شاهد بودیم که برخی از فعالان کارگری با تلاش برای ایجاد شورای کارگری به هفت تپه رفته بودند و برخی نیز تبلیغ انجمن صنفی را بین کارگران رواج می‌دادند و در انتها هنگامی تلاش‌ها به بار نشست که کمیته هفت تپه متشکل از فعالان گروه‌های مختلف با آگاهی از وضعیت موجود هفت‌تپه و با مشورت خود کارگران به تشکیل سندیکا در شرایط آن روز رسیدند و این هماهنگی نتیجه خود را بدست آورد که متاسفانه همان کسانی که امروز با ایجاد تشکل سراسری به مخالفت برخاسته اند و انواع اتهامات ناروا را به فعالان کارگری می‌زنند، آن روز کمر همت بر از هم پاشاندن کمیته هفت تپه بستند. هر چند که آن تلاش‌ها دیگر پس از تشکیل سندیکا بود و فقط توانست به تداوم کار کمیته هفت تپه که نتیجه وحدت فعالان کارگری و تلاش فراوان آنان بود لطمه بزند و از ادامه همکاری گروه های کارگری جلو گیری کند و تلاش فعالان کارگری و نزدیکی آنها در آن مقطع را از هم بپاشاند.(۳)

۳- اما این پراکنده‌کاری‌ها در جاهای دیگر نیز خود را به فعالان کارگری نشان می‌داد. به عنوان مثال اگر در جریان اعتراضات کارگران ماهشهر دو تشکل فعالان کارگری در ارتباط با کارگران بودند به علت کارهای جدا از هم اولا نتیجه کارها چندان موثر نبود و ثانیا اگر یکی از تشکل‌ها فردی را برای آموزش قانون کار به درخواست کارگران به آنجا می‌فرستاد، تشکل دیگری نیز همان کار را به صورت موازی انجام می‌داد و تجارب آنان در اختیار یکدیگر قرار نمی‌گرفت.

۴- به دو مورد اصلی فوق می‌توان موارد دیگری را نیز اضافه کرد که از جنبه‌های طبیعی ایجاد تشکل سراسری است. از آن جمله وحدت‌نظر و تحلیل مشخص از شرایط مشخص است که با همیاری و همکاری تشکل‌های موجود امری دست یافتنی است. و هم اکنون پس از نشست دوم برای ایجاد تشکل های سراسری، فعالان این نشست در تدارک مانیفست و یا بنیان نظری تشکل سراسری کارگران هستند که میتواند در آینده در دسترس عموم برای نظر خواهی نیز قرار گیرد .

۵- مورد چهارم که ضرورت گسترش این مرحله از ایجاد تشکل سراسری فعالان کارگری است، کمک به ایجاد هماهنگی و نزدیکی اتحادیه‌ها و سندیکاهای تشکیل شده تا این مقطع است که می‌تواند به صورت ایجاد فدراسیون‌ها و در نهایت کنفدراسیون‌های کارگران باشد. این کار به طور قطع باهمکاری و هماهنگی تشکل‌های مختلف برمی آید و یک گروه به تنهائی نمی‌تواند این امر مهم را به سرانجام برساند. زیرا آنگاه که دیگر بار اصلی ایجاد تشکل های کارگری از دوش فعالان برداشته شده و بردوش خود کارگران و کارگران آگاه گذارده شود، این وظیفه پیشروان است که گام های بعدی را مشخص کرده و زمینه را برای حرکت های بعدی فراهم کنند.

۶- این تشکل سراسری به خوبی می‌داند که کار پر چالشی را آغاز کرده است و در این مسیر با سنگلاخ‌های زیادی مواجه است و همان گونه که در اولین بیانیه خود متذکر شد دو گرایش انحرافی در جنبش کارگری مانعی در جهت رسیدن به اهداف خواهد بود. یکی گرایش رفرمیستی در جنبش کارگری است که همواره در آن موجود بوده و از خصیصه‌های موجود در جنبش‌های کارگری سراسر جهان است و دیگری فرقه‌گرائی که با گسترش این فعالیت‌ها خود را در انزوا خواهد دید و جلوی سوء استفاده های آن گرفته خواهد شد .

ما از ابتدای آغاز کار، با این مسائل آشنا بوده‌ایم و به همین جهت در اولین اطلاعیه آن را متذکر شده‌ایم و در اطلاعیه‌های بعدی نیز به آن پرداخته ایم. در حقیقت از همه‌ی فعالان کارگری که با این دو گرایش مرزبندی دارند، خواسته ایم که ما را یاری کنند. اگر نگاهی به مخالفین تا کنونی امر تشکل سراسری بیاندازیم، صف مخالفان و موافقان آن مشخص‌تر می‌شود. ما در میان فعالان داخلی جنبش کارگری تا کنون مخالفت جدی با این امر مشاهده نکرده‌ایم، بلکه به عکس تمام فعالان باسابقه جنبش کارگری از این امر استقبال کرده‌اند و حسن نیت خودشان را در یاری و کمک به این مساله‌ی مهم نشان داده‌اند و تنها انتقادشان اطلاع‌رسانی ناقص ما در این مساله بوده است. در عوض گروهی فرقه‌گرا در خارج از کشور علنا با این امر مخالفت کرده و محافل بدون هویت به تخریب چهره‌ی کوشندگان این امر همت گمارده‌اند. ما به هیچ وجه ادعا نداریم که راه انتخابی فعالان کارگری در داخل بهترین و منزه‌ترین مسیر است، بلکه می‌گوئیم ما با جمع بندی تجارب گذشته به این نتایج رسیده ایم و اگر فرد یا کسانی راه بهتری را می‌شناسند، بهتر است که به صورت منطقی آن راه را ارائه دهند که در هر صورت باز هم انتخاب مسیر با آنانی است که در جنبش کارگری فعال هستند.

اما مخالفت‌های از سر کینه‌ورزی یک چیز است و نقد و یا نگرانی افراد صادق از جنسی دیگر. برخی از افراد سوالات دیگری دارند و به این امر می‌پردازند که شرائط برای ایجاد تشکل سراسری آماده نبوده و این امر شرایطی را می‌خواهد که از آن جمله وجود تشکل‌های فراوان کارگری است تا از قبال آن بتوان تشکل سراسری کارگری را ایجاد کرد و…

در بالا توضیح دادم که تشکل سراسری کارگری با فدراسیون و کنفدراسین کارگری متفاوت است و گویا بعضی عزیزانی که در انتقاد صادقند به این امر توجه ندارند. روند تشکیل تشکل سراسری طبقه کارگر همان روند ایجاد فدراسیون و کنفدراسیون نیست هر چند گسترش این دو پدیده می‌تواند هم سو با یکدیگر رشد کرده و در رشد و گسترش یکدیگر تاثیری متقابل داشته باشند. امری که ما امروز در جامعه ایران شاهد آن هستیم. این دید که بخواهیم بگوئیم باید ابتدا شرایط ایجاد تشکل‌های سراسری سندیکائی و اتحادیه‌ای فراهم شود و سپس ما به دنبال ایجاد تشکل سراسری فعالان کارگری برویم یا از درون کادرهای فدراسیون‌ها و یا کنفدراسیون‌ها، کادرهای ورزیده را برای ایجاد تشکل سراسری طبقه کارگر انتخاب کنیم و غیره، بیشتر در کتاب‌های کلاسیک طرفدارانی داشته و اکنون نیز در دیدگاه‌های سنتی طبقه بندی می‌شود. اما اگر نگاهی پویا و غیرسنتی داشته باشیم و پدیده و تکامل آن را در روند حرکت بینیم؛ در خواهیم یافت که این دو روند رشد تشکل‌های کارگری و تشکل‌های سراسری “طبقه کارگر” جدائی‌ ناپذیرند و هر یک بر دیگری تاثیری انکارناپذیر دارد.

فعالان پیگیر تشکل سراسری کارگری به خوبی می‌دانند که هیچ تشکلی به خصوص تشکلی فراگیر و سراسری چه مربوط به مسائل صنفی کارگران و چه مربوط به مسائل اجتماعی و طبقاتی آنان، یک شبه، یک ماهه و در مدتی کوتاه از طرف فعالان کارگری تصمیم‌گیری نشده و به وجود نمی‌آید و یا فعالان کارگری خواب‌نما نشده‌اند که بخواهند چنین تشکلی را با تکیه بر اوراد و اذکار به وجود آورند، بلکه از دل شرایط به این نتیجه رسیده‌اند که زمان طرح مساله فرا رسیده است. اما آنان که تعمق بیشتری در مسائل دارند می‌دانند که از زمان طرح مساله تا اجرا و به ثمر رسیدن آن ممکن است زمانی طولانی یا کوتاه باشد یا آنکه اصلا به ثمر نرسد. فعالان کارگری در این زمینه تجربه‌ها از سر گذرانده‌اند. غیر از آنان که مغرضانه با این حرکت برخورد می‌کنند، عموم فعالان کارگری به خوبی می‌داند که راه بسی دشوار و ناهموار است و نیاز به کمک همگان دارد. پیشرفت یک حرکت در فاصله‌ی زمانی مشخص قابل پیش بینی نیست و بستگی فراوان به شرایط اقتصادی و اجتماعی داخلی و جهانی دارد. ولی یک چیز مسلم است و آن این که تلاش برای ایجاد یک تشکل سراسری از تلاش برای گسترش تشکل‌های موجود، جدا نیست و هم چنین هیچ تناقضی با ایجاد تشکل‌های جدید کارگری نداشته بلکه تاثیر متقابلی در رشد و گسترش یکدیگر دارند.

پیگیری کنندگان مسائل کارگری به خوبی به یاد دارند که فعالان کارگری در برگزاری مراسم یازدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۸ پیش بینی می‌کردند که جامعه آبستن حوادثی است که می‌توان در آن دست به یک عمل پیشتازانه زد. به این عمل پیشتازانه دست زدند، بهای آن را نیز پرداختند و برای اولین بار پس از سی سال نیروهای چپ و کارگری را در سطح جامعه به صورت رو در رو وعلنی مطرح کردند. حوادث بعدی نیز صحت تحلیل آنان را نشان داد به طوری که در اعتراضات سال ۸۸ که به دنبال این حرکت در جامعه به وقوع پیوست، آن یخ‌های موجود میان جنبش چپ و کارگری با اعتراضات عمومی آب شده بود. البته این امر را فقط کسانی می‌توانند درک کنند که در بطن جامعه باشند. اکنون نیز فعالان کارگری به همین نتیجه رسیده‌اند که وضعیت فعلی در جامعه آمادگی گسترش تشکل‌های کارگری از هرنوع، چه صنفی و چه طبقاتی را دارد و پیش‌روان باید دست به یک عمل پیشروانه بزنند و قطعا این عمل و حرکت توده‌های کارگری بر یکدیگر تاثیری متقابل داشته و یکدیگر را تقویت می‌کنند و در این راه، می‌دانیم که محافل ضد کارگری تمام تلاش‌شان را به کار خواهند برد تا جلوی ما را بگیرند. اما فعالان کارگری مصمم‌اند.

—-

زیر نویس

(۱) اساسنامه کمیته پیگیری ایجاد تشکل‌های کارگری:

http://komite.150m.com/asasnameh.htm

اساسنامه کمیته هماهنگی برای کمک:

http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=16&Itemid=31

اشکال اصلی این اساسنامه‌ها در آن است که در هیچ‌کدام، از هویت فکری تشکیل‌دهندگان این تشکل‌ها صحبتی به میان نیامده و بیشتر مشابه با اساسنامه‌های شرکت‌های عادی و عمومی است وصحبت از منشور فکری و دستگاه تفکر تشکیل‌دهندگان آنها نشده است. البته که در آن دوره نمی‌شد چیزی بیشتر از این گفت، زیرا مبنای اولیه این تشکل‌ها استناد به مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی بود و مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی هم فقط در چارچوب خواسته‌های صنفی است .

(۲) مراجعه شود به منشور و اساسنامه کانون مدافعان حقوق کارگردر همین سایت KANOONM.COM.

(۳) با تمام تو طئه های موجود علیه جنبش کارگری و تلاش نهادهائی سو لیداریته سنتر و شاخه جدید آن لیبر استار برای نفوذ در جنبش کارگری ایران، اما جنبش کارگری میتواند سرافرازانه اعلام کند که بر روی پای خود ایستاده و تسلیم هیچ تو طئه ای نشده است. این امر در جریان سمینار تر کیه خود را به طور کامل نشان داد .