سنتهای اعتراضی جوانان , مراسم بزرگداشت مرتضی پاشایی

مرگ مرتضی پاشایی جوان هنرمندی که بیماری سرطان او را از دوستدارانش گرفت٬ بسرعت به یک پدیده اجتماعی بدل شد. نسل جوان با فرهنگ مدرن و امروزی٬ زخم خورده و خشمگین٬ در تضاد و تقابل آشتی ناپذیر با فرهنگ ارتجاعی حاکمیت اسلامی٬ خیابانهای بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ کشور را محل حضور متفاوت خود کرد. 

جمهوری اسلامی در مقابل٬ مانند همیشه موضوع را مزمزه کرد. خبر را در زیر نویس بخش خبری درج میکند و میخواهد از موضوع بسرعت رد شود. اما آنچه در حال وقوع است٬ دستگاه امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی را شوکه میکند. بسرعت تجمع های “غیر مجاز” و “غیر فرهنگ اسلامی” شکل میگیرد. دختران و پسران جوان و توده کثیری از مردم با بی اعتنایی آشکار به قوانین ارتجاعی حکومت خاصه در ماه محرم با روشن کردن شمع و سر دادن ترانه٬ یاد مرتضی را گرامی میدارند. حصارهای جدایی جنسیتی حکومت اسلامی دود میشود. موسیقی که بنا به تعریف اسلام “یک فعل حرام است”٬ توسط دسته های بزرگ دختران و پسرانی که از طریق شبکه های اجتماعی یکدیگر را می یابند٬ به نقطه اتصال و محل اعتماد اجتماعی جوانان نیز بدل میشود. تجمع ها از مقابل بیمارستان بهمن در تهران تا کوچکترین شهرستانها گسترش می یابد. هجوم نیروی انتظامی و لباس شخصی ها شروع میشود. موج اعتراض جوانان نیز با گسترده تر کردن خود٬ واکنش نشان میدهد. وسعت اجتماعات و تنوع آن٬ پدیده ایست که کل دستگاه حکومتی را مبهوت و بشدت وحشت زده کرده است.
فیلترینگ و بگیر و ببند شبکه های اجتماعی که جمهوری اسلامی برای کنترل و محدود کردن آن خودش را به هر آب و آتشی زده است، بی نتیجه مانده است و میرود که “قدرت مخربش” را بیشتراز هر وقت دیگر نمایان کند. هرآنچه جمهوری اسلامی به ضرب کشت و کشتار و فتوا و بسیج و انصار و منکرات و لباس شخصی و فاطمه کماندوها و دهها دستگاه امنیتی و انتظامی ممنوع و حرام اعلام کرده است٬ علنا و آشکارا توسط دختران و پسران جوان باطل اعلام میشود.
تجمعات وسیع دختران و پسران در مشهد بعنوان شهری که در جمهوری اسلامی هرگز روی یک کنسرت هم بخود ندیده یک نمونه بارز است. هجوم به تجمعات٬ مخصوصا در اصفهان٬ شهری که سیاست ارعاب اسیدپاشی حکومتی را شکست داده است٬ افشای وحشیگری نیروی انتظامی از هراس تجمعات و لگد مال کردن شمع های افروخته شده٬ در مدیای اجتماعی به سند جدی وحشت حکومت اسلامی بدل می شود.
پدیده ای که به یکباره کل جامعه را در بر میگیرد٬ از حیطه مرگ هنرمند و بزرگداشت او عبور می کند و صحنه تقابل جوانانی میشود که قدم به قدم مرزهای جنسیتی حکومت اسلامی را بر سرش خراب میکنند. موضوع٬ دیگر فقط مرتضی پاشایی و سابقه هنری او و یا حواشی وابستگی خانوادگیش به مٶسسات امنیتی و حراستی و دستجات مداحی و غیره هم نیست. آنچه که باید آفریده شود٬ شده است! جوانان از میان سنگلاخها و شکافهای تو در تو یکدیگر را در فرصتی استثنایی یافته اند.
دختران جوان در حالیکه ترانه های مرتضی را می خوانند بدون رعایت شٸونات تحمیلی اسلامی٬ بدون اینکه خود را سانسور کنند٬ بدون اینکه مجوزی از ارشاد و نیروی انتظامی بخواهند٬ بی محابا عجز جمهوری اسلامی را به تمسخر می گیرند.
اجتماعات برای جمهوری اسلامی قابل تحمل نیست. باید هر طور شده رشته کار را بدست بگیرد. ناچارا مرتضی پاشایی را از زیر نویس بخش خبری رسانه اش به متن خبر می آورد. باید او را مصادره کند و به اٸمه و غیره وصل کند. مجبور میشود دهها گزارش نیم بند سرهم کند٬ اما نه می تواند تجمعات مختلط دختران و پسران جوان را حذف کند و نه میتواند فرهنگ کپک زده اش را سوار این تجمعات کند.
جمهوری اسلامی درست چند هفته پیش در قیل و قال مرگ یکی از منفورترین “اسطوره هایش” که با بی اعتنایی و تمسخر علنی مردم روبرو شده است و سه روز عزای حکومتی برایش اعلام کرده٬ با حضور وسیع مردمی روبرو میشود که هر تجمعشان٬ هر حرکتشان سندی گویا بر بی اعتباری ارعاب حکومتی است.
مراسم تشییع دیگر به یک صحنه بی بدیل تبدیل می شود. کثرت جمعیت چنان زیاد است که بخش مرکزی تهران از کیلومترها در اطراف تالار وحدت بکلی ترافیک را قفل میکند. حضور جمعیت حرف آخر را میزند. مردم انتخابشان را کرده اند. همه تلاشها برای اسلامی کردن مراسم بی نتیجه می ماند. تصمیم مردم آنچنان پر قدرت است که هر تمهیدی را خنثی میکند. جمهوری اسلامی رسما شکست میخورد. جوانان٬ فرهنگ مدرن یک سوگواری سیاسی کم نظیر را خلق می کنند.
تجمعات وسیع مردم٬ پاسخ صریح به اسیدپاشی انصارالله و لشکرکشی بسیج و منکرات٬ در میان بزرگترین و بی سابقه ترین فلاکت اقتصادی تحمیلی به مردم. سونامی اعدام و حتی دستگیری جوانانی که کلیپ “هپی” را به کامشان زهر کردند تا جو خفقان بیافرینند است.
صانعی از آیت الله های جنایتکار اصلاح طلب حکومت اسلامی٬ حال و روز حکومتی ها را بخوبی وصف میکند٬ میگوید: “ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ٣۶ ﺳﺎﻝ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﯾﮏ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺗﺤﺖ ﻫﺮ ﻋﻨﻮﺍﻧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﺎﺧﺖ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ٬ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﯾﮏ ﺟﻮﺍﻥ ٣۰ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﻓﺎﻋﻞ ﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﺣﺮﺍﻡ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﺳﺖ٬ ﺑﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﺷﮑﻮﻫﯽ ﺑﺮﮔﺬﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﯽ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺷﻮﺍﺭﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ ١۰ ﺷﺐ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﮐﺮﺩﻥ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ”
کثرت جمعیت را با تجمعات سال ۸۸ مقایسه می کنند. خبرگزاریهای بین المللی یکصدا میگویند هرگز تهران را چنین یکپارچه ندیده اند. خبری که جمهوری اسلامی میخواست با تیتری در زیر نویسی خبری از ذهن جامعه پاک کند حالا مهمترین خبر سه روزه راجع به قدرت غافلگیر کننده مردم ایران است که توجه جهانی را بخود جلب میکند.
این حضور تاکیدی بر وقوع تکانهای شدید سیاسی است که جمهوری اسلامی با همه کراهت و توحش بی مانندش میخواهد وقوعشان را با سرکوب عنان گسیخته به تعویق افکند.
واقعیت این است که این غول دیگر به شیشه بازنخواهد گشت. این تجمعات مانند مبدا تاریخی است که جمهوری اسلامی را بی بنیه و بی ریشه تر از هر وقت دیگر نشان میدهد.
آنچه این موج عظیم را به تلاطم اجتماعی بی نظیر بدل می کند نه خواننده ای گمنام یا مشهور٬ مجاز و یا غیر مجاز٬ بلکه فرصتی است که خشم فروخفته یک نسل معترض دارد هر دم بر ابعادش می افزاید و موج روی موج سنگینتر از پیش٬ طوفان خیزش مردم علیه حکومت اسلامی را نوید میدهد.