خانه ما خانه شماست!!

بدونه تردید هر کدام از ما وقتی به دوران بچگی خود فکر میکنیم یاد آرزوهای دوران کودگی خود میافتیم. یاد همون پول تو جیبی که پدر یا مادر به ما میداد و سعی میکردیم جمع کنیم. هر روز پول را بارها در ذهن خودمان میشمردیم . بلاخره کی پس اندازمان انقدر میشود که بتوانیم اسباب بازی که دوست داریم بخریم. بدونه تردید اگر یک ریالش کم میشد روزها فکر میکردیم که یک روز دیرتر به آرزویمان میرسیم. تصاویر آن روزها من را چنان تحت تاثیر گذاشت که روزهای متمادی و کماکان مرا بفکر فرومیبرد. 

کودکانی که برای کمک کردن به کودکان شنگال قلکهایشان را تقدیم کردند به کودکان آواره . خیلی مواقع میتونی خودت را جای کسی بگذاری و تصور بکنی و احساس بکنی و سعی بکنی مسئله ای را درک بکنی . اما درک کودکانی که قلکهایشان را برای کمک به کودکان آواره هدیه کردند هم تصورش هم درکش برای من کمی سخت بود. برای لحظه ای به دوران مهد کودک و مدرسه دخترم افتادم اولین چیزی که یادش دادن و یادگرفت مال من است. حس مالکیت را چنان در وجود این کودکان بوجود میاورند سخت میتوانی با این حس مقابله بکنی . اما در کمپین حمایتی و پشتیبانی از شنکال و کوبانی که به کسترش تمامی شهرهای کردستان و بخشهای دیگر بود حسی انساندوستانه چنان جامعه و مردم را گرفته بود که کودکان هم میخواستند از همان قلکهای آرزوهایشان مایه بگذارند و گذاشتند. تصاویر سخن میگویند. در حالی که جنگی تمام عیار علیه بشریت در جریان است، در چند صد کیلومتری، بشریت متمدن تمام عیار نمایندگی میشود. در حالی که صاحبان قدرت ثروت ماشینهای جنگ، جنایت ، کشتار جمعی بکار میگیرند. انسانهای زیادی انزجارشان را از کل این سیستم و ساختار بنمایش گذاشتند.