دردهای یک زن در جامعه ما

دردهای یک زن در جامعه ای که من در آن زندگی میکنم بیش از آن است که قلم من توان نوشتن آن و زبانم توان گفتن آن را داشته باشد جامعه ای که در آن واژه زن مترادف و نماینگر تحقیر‌‌‌‍‍, برده گی وبندگی ‌‌‌‍‍,کتک کاری‌‌‌‍‍,شلاق ‌‌‌‍‍‌‌‌‌‌‌‍‍,و محرومیت از تمامی حقوق فردی و اجتماعی ‌‌‌‍‍,ازدواج تحمیلی ‌‌‌‍‍,ختنه به علت نداشتن حس به جنس مخالف ‌‌‌‍‍,عقده جنسی ‌‌‌‍‍,تبعیض و شکنجه است.
وقتی دیده به جهان می گشاید همه چیز و همه بسترها برای شکنجه او در جامعه من فراهم است
نگرش های اجتماعی ‌‌‌‍‍,خرده فرهنگ ها ‌‌‌‍‍,قوانین ‌‌‌‍‍,حکومت‌‌‌‍‍‌‌‌‍‍,و مذهب که نقش اساسی در زندگی و ابزار دخالت حکومت ارتجاعى در زندگی و دست آویز نقض حقوق انسانی افراد جامعه است همه وهمه تبعیض و آپارتایدجنسی را علیه او تدارک دیده است دچار وحشیانه ترین ستم ها‌‌‌‍‍, بی حقوقی‌‌‌‍‍, استثمار جسمی و جنسی و غیر انسانی ترین رفتار میشود تنها به این جرم که او یک زن است
برچسب می خورد همواره متهم به خیانت است او را ضعیف می شمارند و تحقیر می شود زندگی برایش سلول انفرادی می شود و مرد همواره زندانبان او. مذهب او را تبدیل به سمبل برده گی و خیانت کرده است به یک کالا و ابزار هوسرانی مرد ‌‌‌‍‍.
از نظر دین که قوانین جامعه ام از آن شکل گرفته اند یک مرد میتواند با چهار زن ازدواج کرده و آن را به برده گی بگیرد
باورهای ارتجاعی مذهبی ,قوانین ضد بشری و زن ستیز اسلام توتالیتر ,جایگاه او رامحدود به یک سکس ورکر(sex worker) ,کالاو ابزار ارضای جنسی مرد و غنیمت جنگی تنزل داده است اندکی تفحص و تحقیق در قرآن و اسلام نگرش آنرا به مقوله زن و جایگاه آن کاملا” مبرهن و آشکار می سازد هنگام نوشتن این متن چندین فاکت در مورد این نگرش آورده بودم که بعد از نوشتن متن بنا به دلایلی از آوردن فاکت منصرف شدم و از متن حذف کردم
خلاصه غرق در نابرابری های اجتماعی ,فشارهای روانی ,تحقیر ,قربانی مذهب و خرده فرهنگ ها و محروم از اولیه ترین و اساسی ترین حقوق انسانی و فردی و اجتماعی می شود چون یک زن است
باید به این وضعیت اسفناک وبرای گرفتن حقوق همه ملت ایران بخصوص حقوق پایمال شده زنان به صورت متحدانه و گسترده اعتراض و دست در دست و دوشادوش مبارزه کرده و خواستار لغوو برچیدن حجاب اجباری,تحقیر,توهین , زندانی کردن,شکنجه ,خشونت اجتماعی و خانوادگی, سنگسار,اعدام ونقض حقوق زنان شد
به امید برپایی جامعه ای سکولار
اسماعیل فتاحى  -تبریز
۷/۴/۱۳۹۳