شباهنگ راد
صحنه و فضای جامعهی ایران را سران حکومت به صحنهی مرگ و وحشت تبدیل نمودهاند. چکاندن ماشهی اسلحه بر روی مخالفین و معترضین، بهکارگیری باطوم و طناب دار بهعنوان ابزارهای تعرض و مرگ همچنان دارد بر افکار و شانههای کارگران و زحمتکشان و فرزندانشان سنگینی میکند. سردمداران رژیم جمهوری اسلامی روزی بنابه منفعت و مصلحتهایی اعدامهایی خیابانی را قطع و روزی دیگر بر تداوم چنین صحنههای "عبرت" انگیزی پای میفشارند. علم نمودن چنین صحنههای دردناک و روغن کاری دائمی ماشین سرکوب در ابران قطع نشدنیست و سران حکومت دارند، با توسل جستن به این نوع ابزارها و روشها، عمر بهناحقشانرا طولانیتر مینمایند.
واقعیت این استکه در زیر حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی مشاهدهی چنین رخدادهای شنیع و شنیدن خبرهای دردناک و ناگوار امر عجیب و غریبی نیست. نبود آن سئوال برانگیز است. مگر این رژیم با ارتکاب این همه جنایات، توهمی برای کسی بر جای گذاشته است؟ مگر هزاران انسان را در دادگاههای چند ثانیهایی به مرگ محکوم نهنموده است؟ مگر هزاران انسان را آواره نهنموده است؟ مگر هم اکنون دهها کودک در صف اعدام این جانیان بشریت قرار نهدارند و منتظر مگر ناخواستهی خویش نمیباشند؟ جمهوری اسلامی از کُشت و کُشتار انسانها دست نهخواهد کشید و حقیقتاً که زندگی سیاسی سران حکومت با به فلاکت کشاندن هر چه بیشتر تودههای محروم رقم خورده است و نمیتوانند در جهت خلاف آن به پیش روند.
مضافاً اینکه فقر در ایران دارد مسیر تصاعدی را طی میکند و در این میان کسی حق اعتراض نهدارد و جواب آن از جانب قدارهبندان همانیست که تا کنون ما در صحن جامعه شاهد آن بودهایم. دارند آزاد اندیشان و مخالفین خود را به صلابه میکشند تا دنیای پر از لجن و جنایت خود را پا بر جا نگه دارند. سرمایهداران، دنیای کنونی و جامعهی ایران را به دنیا و جامعهی پر از درد و رنج میلیونها انسان محروم تبدیل نمودهاند؛ دنیایی که در آن هیچ نشانهای از سعادت و خوشبختی کارگران و زحمتکشان نیست.
فلاکت و بدبختی همهگیر شده است و به تبع از آن سایهی سرکوب و مرگ مخالفین و قربانیان نظام در همه جای ایران گسترده شده و دامان همه را در بر گرفته است. کار یک روزه و دو روزهی رژیم جمهوری اسلامی نیست و چشماندازی برای پایان آن وجود نهدارد؛ چرا که زبان و منطق سران حکومت با زور و سرکوب تعریف گردیده است و راه و چارهای دیگر، در قبال مطالبات اولیهی میلیونها انسان محروم و مخالفین خود نهدارند. ربودن و دستگیریها و فشردن طناب بر گردن مخالفین و قربانیان نظام و شکنجهی کمونیستها و مبارزین هم تمامی نهخواهد داشت و سراسر ایران را سران حکومت به میدان یکهتازی خود تبدیل نمودهاند.
آنان به هیچ قانونی پایبند نیستند و در عمل مدافعی آن قوانینیاند که منفعت آنرا تأمین مینماید. شاهد بودهایم که کارگر، دانشجو، زن، کودک و همه و همه را مورد تعدی و تعرض خود قرار دادهاند. شنیدهایم و دیدهایم که خانه و کاشانهی تودهها را سوزاندند و دسته دسته جوانان را به میدانهای تیر و مرگ روانه نمودهاند تا بر حاکمیت خویش تداوم بهخشند. متأسفانه کسی نیست تا به داد مردم محروم بهرسد. کسی نیست تا سران حکومت را از اعمال جنایتکارانهاش باز دارد و دستان کثبفشانرا پس زند و پاسخی متقابل و در هم کوبنده به آنان دهد. حقوق انسانی – اجتماعی در زیر حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی کاملاً دارد لگدمال میشود و در این میان هیچگونه زبان مشترک و گفتمانی فیمابین سران حکومت و تودههای ستمیده وجود نهدارد. یکطرف سران حکومت با ابزارهای گوناگونِ شکنجه و سرکوب به صف شدهاند و در طرف دیگر آن میلیونها انسانِ محروم و بی سلاحی قرار گرفتهاند که شبانهروز در معرض ظلم و ستماند.
بدون شک سازمان دادن چنین فضا و جامعهای منطبق با خواستههای سازندگان اصلی آن – که کسانی جز کارگران و زحمتکشان نمیباشند -، نیست. دارند با زور و چماق حکمرانی میکنند و دارند به بهانهی "امنیت اجتماعی" بر مزاحمتهای سیاسی – اجتماعی میلیونها زن و مرد ستمدیده میافزایند. کاملاً بر زمین و میدان بازی تسلط یافتهاند و هر گونه که خود صلاح میدانند، دارند مخالفین خود را سازمان میدهند. خون و خونریزی و کار بست سلاح علیهی محرومان، با خون سران حکومت عجین شده است و به رویهی همیشگیشان تبدیل گشته است. میدانند که بدون تعرض به جان و مال کارگران و زحمتکشان و فرزندانشان هیچاند و یک روز قادر به دوام نمیباشند. بی دلیل نیست که به بهانههای متفاوت بر یورش خویش میافزایند. بهخیال خود قصد دارند تا با تصویب لوایح و قوانین ارتجاعی، جامعهی دلخواهی خود را بر میلیونها تودهی محروم تحمیل نمایند. قصد و نیتشان بر آن است تا همه را به بند کشند و هر ندای حقطلبانه و هر مخالفتی را در نطفه خفه سازنند. به همین دلیل استکه تور پلیسیشان را روز به روز گستردهتر مینمایند تا کمونیستها، آزادیخواهان و مبارزین را در دام خویش گرفتار سازنند. بهواقع که حیات هر روزهی رژیم جمهوری اسلامی مترادف با تباهی هر روزهی تودههای ستمدیده است.
این رژیم در عمل ثابت نموده استکه وظیفهای جز به یغما بردن اموال عمومی و به فلاکت کشاندن هر چه بیشتر زندگی کارگران و زحمتکشان بر عهده نهدارد؛ به اثبات رسانده استکه با هر گونه اعتراض و مخالفتی سر جنگ دارد و با تمام قوا آنها را سرکوب خواهد نمود؛ به اثبات رسیده استکه رژیم جمهوری اسلامی را نمیتوان با اتخاذ سیاستهای مداراجویانه و با جمعآوری طومار و حمایتهای بهاصطلاح نهادها و سازمانهای حقوق بشری، به عقب راند. واقعیت این استکه میدان را به دست سران حکومت دادهاند تا بازی دلخواهی سرمایهداران و سودجویان را سازمان دهد. بی دلیل نیست که هر روزه دارد به کارگران و زحمتکشان، زنان، جوانان و قربانیان نظام یورش م