جامعه زحمتکشان و بحران بی فردائی‎

حاکمیت مذهبی در ایران به سبب ناکارآمدی در اداره کشور امروزه غرق در بحران های بی شمار ست ٬ آنان برای  کنترل و خلاصی از بحران ها   به سنت سرکوب گری و ایجاد وحشت خود در جامعه ادامه داده و با ایجاد بحران های دست ساز تلاش می نماید توجهات را از بحران های اصلی و جدی که امروز گریبانشان را گرفته برحذر دارد. اگر روزگاری ملایان حاکم مدعی کرامت و امانت بودند و پاره یی از توده ها را به ردای شبانی خود میفریفتند ٬ امروزه روز اکثریت توده ها در ورای ظاهر سازی های شرعی حاکمان چیزی به جز ریا ٬ تقلب ٬ سیاهی و غارت نمیبینند.سران نظام که در تاراج منابع ملی و استثمار زحمتکشان گویی مسابقه گذاشته اند٬ امروز برسر تقسیم آن به جان هم افتاده اند و آشکارا همدیگر را به تاراجگری و دور زدن قانون !! متهم میکنند.

درز تنها بخش کوچکی از خبر این چپاولگری مستمر توسط  رسانه های باند رقیب ٬ حکایت از عمق و شدت این  فاجعه  دارد . به موازات این تالان و تاراج اما رژیم نیازمند ست که چشم ها نبیند و گوش ها نشنود و دهان ها بسته باشد ٬ بنابراین آن جا که کنترل حرکت های افشاگرانه از دستش خارج میگردد به نیروی سرکوب و دستگاه تبلیغ خود متوسل می گردد.. این چپاولگری اما امکان رشد متوازن  را در جامعه از میان برده است. برخی به واسطه  نزدیکی به صاحبان قدرت یک شبه صاحب فرصت ها و امکانات باد آورده گردیده و جمعیت عظیم توده ها برای بدست آوردن حداقل ها با شرایط بغرنجی که حاصل غارتگری صاحبان قدرت است بایستی جنگیده بلکه حداقل امکانی برای دوام و بقاء به چنگ آوردند.

این موضوع اما به این جا نیز ختم نمی گردد ٬ ناکارآمدی و بی برنامگی رژیم تا آن جا گسترده ست که هر روز اخبار ورشکستگی صنایع و متعاقب آن اخراج وسیع کارگران و زحمتکشان از رسانه ها منعکس می گردد . پیامد اخراج و ورشکستگی های گسترده  معضلات بیشماریست که گریبان جامعه و به ویژه قشر زحمتکش و محروم از امکانات اجتماعی را گرفته و جامعه را غرق در بحران های جدی و تازه یی نموده است. در حالی که که تلاش روزانه ی برخی از زحمتکشان کفاف یک وعده غذای خانواده را نمی دهد ٬ اقلیتی در همان حال با تالان و تاراج و انحصار سرمایه های ملی غرق در فرصت ها و امکانات باد آورده اند. مشاهده اختلاف و احساس تبعیضی به این وسعت به بروز سرخوردگی و خشم در میان زحمتکشان جامعه منجر گردیده ٬ خشمی که در شرایط سرکوبی و خفقان و عدم توازن قوا چه بسا امکان بروز و اعتراض نیابد که این به نوبه خود باز به مشکلات بی پایان آنان می افزاید.

افسردگی ٬ اعتیاد ٬ بحران کودکان بازمانده از تحصیل ٬ دختران فراری و زنان تن فروش ٬ نبود چشم انداز امید بخش و  دهها گرفتاری و معضل از این دست در کنار سرکوب سیستماتیک فیزیکی و ذهنی زحمتکشان توسط کسانی که در پشت پرده این چپاولگری ها ایستاده اند جامعه زحمتکشان را به شدت آسیب پذیر و درمانده  نموده است . در حالی که فرصت ها و امکانات بیشمار ملی در قبضه ی اقلیت حاکم است ولیکن از آن نه تنها برای بهبود شرایط اجتماعی استفاده نمی گردد بلکه هر روز که می گذرد با سوءاستفاده بیشتر از آن دامنه خوردن ها و بردن ها را بسط داده و کشور را به آغوش بحران جدیدتری انداخته و از آن خوان نعمت تنها فقر و نداری و سرکوب در بین زحمتکشان توزیع میگردد . گسترش بحران در بین جامعه عظیم محرومان تا آن جا به سقوط ارزش های انسانی و اجتماعی شتاب داده که شماری از آنان نیز یگانه راه رشد و ترقی را در جاسوسی و مزدوری برای عاملان چپاول و سرکوب ببینند.

اما در خفقان ٬ بلبشو و جو سرکوبگرانه یی چنین توده های محروم و خسته از زیستن در نکبت ٬ خشم های فرو خورده ٬ برغم قلع و قمع پیکره ٬ ریشه های خود را به اعماق فرستاده تا روزی دیگر در شرایط توازن قوا قدرتمندانه به پا خاسته تا نظم مطلوب و خواب خوش چپاولگران حاکم را به کابوسی تبدیل نمایند