هشت مارس، روز رزم مشترک برای رهایی

امروز ١٧ اسفند برابر با ٨ مارس، روز جهانی زن است. در هشتم مارس سال ١٨۵٧ زنان کارگر کارگاههای پارچه بافی و لباس دوزی نیویورک در آمریکا، به خیابان ها آمدند و خواهان کاهش ساعت کار، افزایش دستمزد و تغییر شرایط غیرانسانی کار به شرایط مناسب و قابل تحمل شدند. در سال ١٩٠٧ و در اوج مبارزات زنان برای کسب حقوق سیاسی و اجتماعی و به منظور گرامیداشت پنجاهمین سالگرد مبارزه زنان کارگر پارچەبافی های نیویورک، زنان این شهر مجددا به خیابان آمدند و مبارزه و فداکاری زنان کارگر همشهری خود را پاس داشتند و بار دیگر خواست ها و مطالبات خود را در برابر کارفرما و دولت حامی آن طرح نمودند.
“کلارا زتکین” از فعالین کمونیست و رهبران برجسته جنبش سوسیالیستی آلمان و جهان در سال ١٩١٠ و در “دومین کنفرانس زنان سوسیالیست” درخواست نمود روزی به عنوان روز جهانی زن، توسط این نهاد جهانی ـ کمونیستی تعیین شود و در مورد ضرورت تعیین چنین روزی در این کنفرانس سخنرانی نمود.
در سال ١٩١٣ میلادی یعنی ١٠١ سال قبل، دبیرخانه بین الملل زنان که یکی از نهادهای “انترناسیونال دوم” بود روز ٨ مارس را در گرامیداشت یاد و خاطره مبارزه انقلابی و متحدانه زنان کارگر نیویورک به عنوان روز جهانی زن انتخاب و تصویب نمود. در همان سال و در بسیاری از کشورهای اروپایی، روسیه، ایالات متحد آمریکا و برخی کشورهای دیگر، زنان کارگر و زحمتکش مراسم ٨ مارس را به شکل تظاهرات و میتینگ برگزار کردند و مطالبات و خواست های خود را علیه نظام طبقاتی سرمایه داری مطرح نمودند. با آغاز جنگ امپریالیستی اول که به مدت ۴ سال ادامه یافت و میلیون ها انسان را به کام مرگ کشید، در کشورهای اروپایی، روسیه و هرکجا که زنان و مردان آزادیخواه امکان و فرجه یافتند، روز ٨ مارس را برگزار و به روز اعتراض و تظاهرات متحدانه علیە اهداف امپریالیست های درگیر در جنگ تبدیل نمودند. با آغاز جنگ امپریالیستی اول، انترناسیونال دوم، موضعی شونیستی و دفاع از “وطن” گرفت و کارگران را برای شرکت در جنگ ترغیب و سیر قهقرا و انحطاط طی نمود. در درون و بیرون انترناسیونال دوم، زنان کمونیست و برجسته ای همچون کلارازتکین و “رزا لوکزامبورگ” در برابر نگرش شونیستی و “وطن پرستانه” انترناسیونال دوم که کارگران را قربانی مصالح بورژوازیی “خودی” می کرد، موضع گرفتند و سازماندهی انقلاب و از جمله مبارزه زنان را در دستور کار کمونیست ها قرار دادند. بعد از پیروزی انقلاب کارگری روسیه در دل جنگ جهانی اول و کسب قدرت سیاسی توسط حزب بلشویک و طبقه کارگر این کشور، بار دیگر سازماندهی انترناسیونال کمونیستی در دستور احزاب کمونیست و بویژه حزب بلشویک و رهبر توانمند آن لنین قرار گرفت. انترناسیونال سوم که در تاریخ به “کمینترن” معروف است، بعد از چندین دیدار و نشست هیئت های احزاب کمونیست و انقلابی و کار فشرده نظری و عملی، در مارس ١٩١٩ و با حضور احزاب و سازمان های مارکسیستی از ٣٠ کشور جهان، اولین کنگره خود را در مسکو برگزار کرد. کنفرانس زنان “انترناسیونال کمونیستی سوم ” در سال ١٩٢١ که در مسکو برگزار گردید، ٨ مارس را به عنوان روز جهانی زن تصویب نمود. این کنفرانس در اطلاعیه پایانی خود زنان سراسر جهان را به گسترش مبارزه متحدانه علیه نظام سرمایه داری و تحقق خواستها و مطالباتشان فراخواند.
در اواسط دهه ٣٠ قرن بیستم که جهان توسط فاشیسم آلمان و در جواب به نیازهای سرمایه داری بار دیگر در آستانه جنگ جهانی دوم قرار گرفت، در کشورهای تحت سلطه فاشیسم از جمله آلمان و اسپانیا، تظاهرات و تجمعات ٨ مارس ممنوع اعلام شد. اما زنان مبارز و جسور در خیابان های “برلین” در آلمان و در “مادرید” در اسپانیا، در ٨ مارس سال ١٩٣۶ در تظاهرات های دهها هزار نفری رژه رفتند و علیه فاشیسم و جنگ و در دفاع از “آزادی و صلح” شعارهایشان طنین افکن شد.
بعد از آغاز “جنبش های آزادیبخش و مردمی” در دهه های ۶٠ و ٧٠ قرن بیستم در کشورهای آمریکای لاتین، آسیا، آفریقا و خاورمیانه و شرکت زنان در این حرکت ها و همچنین شرکت گسترده زنان در بازار کار و صنعت، مراسم های ٨ مارس در این قاره ها و کشورها نیز در اشکال باشکوهی برگزار گردید و به جایگاه روز جهانی زن و مبارزات زنان در سطح محلی و کشوری به عنوان یک حرکت جهانی، معنی و مفهوم هرچه بیشتری بخشید. اما وجود و حضور مذهب به عنوان بخشی از ایدئولوژی طبقه حاکم در هر دوره، بویژه مذهب اسلام، به عنوان طاعون ضد زن، چه در حکومت و چه به عنوان فرهنگ و سنت غالب در جامعە، یکی از موانع اصلی رشد و گسترش جنبش انقلابی زنان، سد راه رسیدن آنان به خواست ها و مطالبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی زنان و عامل انقیاد جنسیتی آنان با حمایت کامل نظام سرمایه داری و تفوق فرهنگ ارتجاعی و مردسالار بوده و مانعی بر سر راه برگزاری مراسم های ٨ مارس روز جهانی زن بویژه در کشورهای خاورمیانه و از جمله ایران، بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی بوده است.
با غالب شدن نئولیبرالیسم اقتصادی و سیاسی از دهه ٨٠ قرن گذشته بر جامعە سرمایه داری و تعرض به دستاوردهای بشریت که در طول دهه ها و قرنها به دست آورده بود، زنان بیشتر از همه مورد این تعرض و هجوم بیشرمانه سرمایه قرار گرفتند. در سیستم سرمایه داری نئولیبرال زنان بیشتر از دیگر آحاد جامعە از جمله کارگران مرد، مورد تعرض، سرکوب و سلب خواست ها و مطالبات صنفی، طبقاتی و جنسیتی قرار می گیرند. زنان اولین قربانیان بازار کار، افزایش ساعت کار، کاهش دستمزد، اخراج از کار، بازماندن از تحصیل و غیره هستند.
اما از سوی دیگر به عنوان ارتش ذخیره کار، در کار خانگی، در امور بچه داری، در آشپزخانه، در کار کشاورزی و غیره بدون مزد و اجر، در کمک به تولید و بازتولید نیروی کار ارزان مردان (همسر، برادر، پدر، فرزند) و حتی دیگر افراد مذکر خانوادە و خویشاوندان، دوباره در خدمت سرمایه، انباشت ارزش اضافه و آراستن ویترین های بازار و مناسبات طبقاتی ضد زن قرار می گیرد. زنان تحت ستم، چه به عنوان کارگر، چه به عنوان مادر، همسر و فرزند کارگر و چه به عنوان خیل عظیم و میلیونی کارگران اخراجی و بیکار در جامعە طبقاتی سرمایه داری و در سطح محلی و جهانی در بدترین شرایط سرکوب و استثمار قرار دارند. زنان در جنگ ها و بحران های سرمایه داری اولین قربانیان این نظام و سیستم هستند.
اما زمانی که بحث بر سر رهایی زن از این همه ستم و بیعدالتی به میان می آید، افکار و نگرش بورژوایی که برگرفته از میل و خاستگاه اقتصادی آن است در اشکال مختلف و به منظور به بیراهه بردن و منحرف کردن اتحاد و مبارزه همبسته و آگاهانه کارگر زن و مرد فعال شده و اینبار در رنگ و قالب ایدئولوژی های رنگارنگ بورژوازی در صفوف جنبش زنان به تکاپو می افتد. نگرش های بورژوازی در صفوف جنبش زنان از قبیل فمینیست های زرد و رنگارنگ لیبرالی، اصلاح طلب و اسلامی به صرافت افتاده و در توجیه وضع موجود و بردگی زن برمی آیند. حرف آنان و عمل آنان، نه رهایی زن کارگر و زحمتکش از ستم و سرکوب طبقاتی و جنسیتی، بلکه رهایی “کل زنان” از قید مرد و مردسالاری است. نگرشی که نه علمی و نه تاریخی است و راه حل آنان هم نه کارساز و نه عملی به حال رهایی زنان کارگر و زحمتکش نیست. فمینیست ها این حقیقت ساده را فراموش می کنند که قدمت ستم بر زنان به قدمت تقسیم جامعە به طبقات و بالادستی مرد در نظامی است که در طول تاریخ و در مناسبات و روابط تولیدی مختلف، مردسالاری و ضدیت با زن را ترویچ و تبلیغ و پراتیک کرده و مذهب نیز بیشتر از هر نگرش روبنای دیگر در خدمت آن و با اتکا به ایده آلیسم و موهومات خداباورانه پشت و پناه آن بوه است. این نگرش حتی در صفوف زنان و مردان کارگر نیز که متحد طبقاتی، سیاسی و مبارزاتی هم برای خودرهایی نهایی هستند ایجاد تفرقه و چند دستگی می نماید. فمینست ها در بهترین حالت نمایندگان زنان بورژوا، تحصیلکرده و لایه های فوقانی زنان هستند و راه حل آنان برای رهایی زن از ستم، شرکت زنان هم مسلک خود در مراجع و نهادهای اداری، دولتی و پارلمان ها و مساوات زن و مرد اقشار میانی و بالای جامعە در مقام، حقوق و رای، همدوش با هم است. آنان درکی از درد و رنج زن کارگر ندارند و نه آن را می توانند بفهمند. البته برخورد، نگرش و راه حل آنان در جوابگویی به خواست ها و مطالبات زنان کارگر نه فردی و نه از روی بدنیتی و نه معرفتی است، بلکه کاملا سیاسی و طبقاتی است. آنان به طبقه ای تعلق دارند که وجود مادی و اقتصادی اش حاصل استثمار طبقە کارگر است که نیم آن را کارگران زن تشکیل می دهد. در مبارزه برای رهایی زنان، تنها کمونیست ها متحد و همرزم نهایی آنان هستند. کمونیست ها حقایق را آنطور که بوده و به لحاظ تاریخی و علمی اثبات شده با زنان کارگر و زحمتکش در میان گذاشته و آنان را همدوش با مردان کارگر و ستمدیده برای نبرد نهایی آماده و همیاری می کنند. از نظر کمونیست ها و کارگران آگاه، رهایی واقعی و همیشگی زن کارگر و زحمتکش چه به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، جنسیتی و خانوادگی تنها در جامعه سوسیالیستی که استثمار انسان از انسان پایان یافته باشد و تنها در جامعه ای که ارزش اضافه حاصل از کار و دسترنج اکثریت جامعه، اقلیت کوچک و مفتخور پروار نکند و هر کس از حاصل کار و رنج خود و دیگران به یکسان استفاده کند و تفاوت کار یدی و فکری پایان یابد و زندگی در شهر یا روستا امتیاز یا بی امکاناتی نباشد و رشد خلاق فرد باعث رشد استعداد و شکوفایی جامعە گردد، زن رهایی خواهد یافت. و تنها در چنین جامعه ای است که ستم بر زنان در کتاب های اسطوره ای و تاریخی در کتابخانه ها و موزه ها یافت خواهد شد.
اما تا تحقق چنین آرزوی شیرینی که نه تخیلی و نه دورست می باشد، بلکه کاملا ممکن و عملی است، زنان کارگر و زحمتکش نباید و نمی توانند دست روی دست بگذارند و در انتظار هیچ “معجزه پیر و امامی” باشند. رهایی آنان امر و نتیجه مبارزه مشترک، آگاهانه و متحدانه زنان و مردان کارگر برای خود رهایی و از تبدیل شدن از “طبقه ای درخود به طبقه ای برای خود” است. در مسیر تحقق چنین خواستی، کوچکترین دستاورد و عقب نشینی به سرمایه داران و دولت های مدافع آنان، تا عقب راندن هرگونه فرهنگ و آداب و رسوم مردسالار و زن ستیز که بخشا بر فکر و پراتیک مردان کارگر نیز سنگینی می کند، نیاز به فداکاری و رزمندگی دارد و در این مسیر باید نبردکنان جانبازی کرد و از پای نایستاد.
زنان و مردان کارگر، تنها با متحد شدن در زیر پرچم سوسیالیسم و خود سازماندهی آگاهانه در تشکلات توده ای و حزبی خود، قادر خواهند بود به آزادی و رهایی دست یابند. ٨ مارس روز رزم مشترک برای رهایی جهانی از ستم و استبداد سرمایه داری است. این روز را عزیز و گرامی بداریم.
٨ مارس ٢٠١۴