“میهن، پرچم” و رهائی زن

“میهن، پرچم” و رهائی زن

بابک پارسی، جواب نوشته ام: “جامعه سوسیالیستی و رهائی زن” (۱) را اینطور داده اند: “این جواب نیست. اگر در درجه اول به پرچم و میهنمان اعتقاد داشته باشیم آزادی ممکن خواهد بود”.

(its not the answer. freedom is possible first if we believe in our Flag and our Land.)

من بابک پارسی را نمی شناسم. ایشان را در ایمیل لیستم دارم که بعضا دریافت کننده نشریه زن آزاد می باشند. اما می شود تقریبا نزدیک به یقین مدعی شد ایشان از طرفدران احیای نظام سلطنت در ایران باید باشد. پرچم، میهن و تمامیت ارضی شعار محوری اینها است. فعالین هر جنبشی را با نشانه هایی می توان فورا باز شناخت. در ایران تقریبا اکثریت مردم چپ ها و کمونیست ها را با تامین رفاه همگانی، آموزش رایگان، بیمه بیکاری، برابری زن و مرد، آزادیخواهی و سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی می شناسند و راست ها و سلطنت طلب ها را با حفظ تمامیت ارضی و پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان و اقتصاد بازار آزاد و … باز می شناسند. البته برای شناخت حکومت اسلامی نیز نشانه ها واضح اند. اسلام ناب محمدی و امام زمان و آخرت و چاه جمکران و حکومت فقر و عزای عمومی و آپارتاید جنسی علیه زنان. …

در ایران یک جدال سخت و سنگین علیه حکومت اسلامی در جریان است. جدال مردم برای یک زندگی بهتر. از جوان و پیر تا زن و مرد، از کارگر صنعتی تا میلیون ها مردمی که بیکاری و بی تامینی اقتصادی کابوس روز و شب شان است. مردمی که آزادی می خواهند و بجای آن انبوه اعدامی ها را مشاهده می کنند. تا اینجای داستان، تقریبا در اکثر جهان “در بر همین پاشنه می چرخد”. کار کردن ما خوردن آنها. داستان زندگی بشر تحت حاکمیت و کنترل نظام سرمایه داری همین است که می بینیم. جدال روزمره انسان های بیشمار علیه نابرابری سیاسی و اقتصادی. اما در ایران یک مسئله اصلی و محوری دیگر هم تماما در برابر ما قرار دارد. زن تحت حاکمیت یک حکومت اسلامی. زن و آپارتاید جنسی. زن و تحمیل حجاب، زن و بی حقوقی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی. زن و بربریت اسلامی.

ما اینها را میدانیم. همه میدانند، احزاب و افراد سیاسی باید برای همه این مصائبی که زندگی مردم ایران را در چنگال بی رحم خود می فشارد و له می کند حرفی بزنند و راه حل نشان بدهند. نمی شود “شخصیت سیاسی” باشی و هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشی. نمی شود حزب سیاسی باشی و برای آینده مردم سکوت پیشه کنی. البته همه جریانات سیاسی دست راستی در سکوت کردن و وعده سرخرمن دادن استاد اند. چپ و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی، اما، خود را موظف میداند دائما به جامعه و مردم افق روشن بدهد. مشخصا حزب کمونیست کارگری ایران، تمام تلاش و مبارزه روزمره اش بر این استوار است که نه تنها پرچم سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی را هر چه بیشتر بر افراشته نگهدارد، که نماینده تمام خواسته های رفاهی و سیاسی مردم ایران نیز باشد. با این هدف در نوشته قبلی ام به رهائی زن پرداختم. من در نوشته ام نشان دادم چرا زن در این عصر و با این حد از رشد عظیم تکنولوژی و پیشرفت علم و صنعت و دانش بشری هنوز در بخش اعظم جهان در شرایط عصر هجر زندگی می کند. راه حل من روشن و شفاف و بقول معروف بدون وعده سرخرمن بود.

این نوشته من به مذاق بابک پارسی خوش نیامد. زن و رهائی؟ زن و تامین اجتماعی و اقتصادی؟ زن و خانه های امن؟ زن و مبارزه همه جانبه با مردسالاری و قوانین ضد زن از همین امروز تا همیشه؟ زن و قوانین حمایتی که حافظ جان او باشد؟ زن و برابری و زن و حرمت کامل انسانی؟ جواب همه اینها را بابک پارسی در یک جمله کوتاه دادند. در جواب گفتند، اینها جواب نیست. اول میهن و پرچم بعد هر چه، که هر که دوست دارد. مهم این است میهن ما سربلند و پرچم ما در اهتزاز باشد.

چه کسی این وعده امثال بابک پارسی ها را قبول می کند؟ کدام زن می پذیرد، مسیر رهائی و خلاصی از این وضعیت فلاکتبار و غیر بشری فعلی، در جاده میهن و پرچم سنگفرش شود. ما از تامین اقتصادی و حمایت همه جانبه سیاسی و فرهنگی از زنان حرف می زنیم و مرد سالاری را زیر نقد بی رحمانه خود می گیریم و هشدار می دهیم موقعیت جهنمی زنان در حکومت اسلامی دلیل نمی شود که به کم رضایت بدهیم. وقتی از حقوق برابر و انسانی زنان در جامعه حرف می زنیم، آخرین دست آوردهای جامعه بشری را مد نظر داریم و با این معیار سراغ حقوق زن می رویم. بطور مثال وقتی نظام ارباب رعیتی را به زیر نقد می کشیم هیچ کس مجاز نیست در دفاع از نظام ارباب رعیتی، مصائب انسان در نظام برده داری را به رخ ما بکشد و بخواهد به این وسیله ساکتمان کند. درست به همین دلیل وقتی ما از یک جامعه برابر و رهائی تمام عیار زنان در ایران حرف می زنیم، هیچ کس مجاز نیست در مقابل بربریت حکومت اسلامی، بازگشت به همان آزادی های ابتدائی زنان در حکومت پهلوی را به ما وعده بدهد. در نوشته بعدی سیر پیشروی حقوق زنان از ابتدای مشروطیت تا انتهای حکومت پهلوی را بررسی خواهم کرد و نشان خواهم داد چه ضرورتی باعث شده است زن به آزادی های نسبی طی آن دوران برسد. موانع حکومتی بر سر حقوق و آزادی زنان را بر خواهیم شمرد و گروه های غیر دولتی و اپوزیسیون حکومت پهلوی را که برای حقوق زن مبارزه سازمان یافته، کرده اند را معرفی خواهیم کرد.

در پایان به این بسنده کنم که شخصی چون فروغ فرخزاد هرگز مقبول فرهنگ و دولت حاکم بر ایران نبود. نه در رادیو و تلویزیون حکومتی جائی داشت و نه در نشریات و روزنامه های دولتی. زیرا فروغ سمبل زن آزاد و رها از قید و بند های سنتی بود و چنین زنی نه تنها حکومت پهلوی را نمایندگی نمی کرد که دشمن آن فرهنگ رسمی و دولتی بود.

اول و آخر خواست ما این است. زن باید آزاد و رها شود. رها از قید و بند های دست و پا گیر مذهبی – سنتی و مردسالار. برابر در دست یابی به همه مواهب زندگی و برخوردار از همه آزادی های اجتماعی و اقتصادی. تصمیم گیرنده درباره زندگی اجتماعی و شخصی خود. صاحب اختیار تن و صاحب اختیار همه زندگی خود. نمی شود با شعار اول میهن و پرچم باز هم زنان را اسیر و دست و پا بسته در بارگاه نظام سرمایه داری قربانی کرد. جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و جنبش برای رهائی زن چنین اجازه ای به هیچ کس و هیج جنبشی نمی دهد.

http://www.fitnah.org/fitnah_farsi_articles/k_javidi_za25.html
لینک به: جامعه سوسیالیستی و رهانی زن – نویسنده کیوان جاوید

درج در نشریه زن آزاد شماره ٢٨