صدای تو، چشمهای تو / شعری از پُل اِلوار

شعری از پُل اِلوار:

“صدای تو، چشمهای تو “

 

ترجمه از: زهره مهرجو

۱۲ ژانویه ۲۰۱۴

“صدای تو، چشمهای تو

دستان تو، لبهای تو

سکوت ما، حرفهای ما

نوری که می رود،

نوری که می آید؛

تنها لبخندی میان هر دوی ما ..!

در تلاش خود برای دانستن،

من آفرینش روز را

بوسیله شب تماشا کردم،

در حالیکه ما –

بنظر ثابت می رسیدیم.

محبوب همه، محبوب یگانه !

دهانت در سکوت

وعده شادی را داد:

“به دور .. به دور ..!”

نفرت می گوید،

“هرگز .. هرگز ..!”

عشق می گوید ..

نوازشی به دنیای کودکی رهنمون مان می کند.

من به زیادت شکل آدمی را

به صورت مکالمۀ بین دو عاشق می بینم:

قلبی که تنها یک دهان دارد،

همه چیز تصادفی است،

سخنان تماما پیش از اندیشیدن گفته می شوند،

احساسات دشتخوش طوفانند،

 مردان در شهر پرسه می زنند ..

یک نگاه، یک کلمه:

” زیرا دوستت دارم ..! “

همه چیز در تحرک است –

برای زنده بودن، فقط به پیش ..

مستقیما آنها را که دوستشان داری نشانه کن !

 *   *   *

من به سوی تو آمدم، بینهایت بسوی نور ..!

لبخند تو، مرا بهتر در خود می پیچد،

شعاعهای بازوانت –

رطوبت را سوراخ می کنند ..!”

منبع:

 

http://etyistheword.blogspot.co.uk/2011/05/your-voice-your-eyes-paul-eluard.html