پیرامون کنفرانس دو روزه در مریوان علیه ناموس پرستی و قتل های ناموسی

در روزهای ۳۰ و ۳۱ مرداد ماه در شهر مریوان دو روز کنفرانس از طرف “کانون علمی و فرهنگی رونان” سازماندهی شده بود. قبل از این کنفرانس در مریوان ما شاهد اعتراض مهم زنان سرخ پوش بودیم و این اعتراض توجه زیادی را به خود جلب کرد. بجز مریوان که در آن نهادهای و انجمن های دفاع از حقوق زنان و کودکان فعال بودند، در دیگر شهرهای کردستان از جمله سنندج تلاشها و ابتکارات و اقدامات مهمی در این زمینه صورت گرفته است. در یکی از اطلاعیه ها ذکر شده که در این کنفرانس در مورد جنبه های مختلف ناموس پرستی و علل و زمینه های قتل ناموسی به تفصیل صحبت شده است. ما ضمن ابراز خوشحالی از این حرکتهای مثبت امیدواریم این کنفرانسها ادامه پیدا کند و در سایر شهرهای کردستان و بقیه ایران طی اقدامات مشابهی به ریشه این قوانین زن ستیز و خشونت علیه زنان پرداخت که حرمت انسانی و حقوق اولیه و پایه ای زنان را به شدت زیر سئوال برده است. 

زنان باید در جامعه ای عاری از قوانین نابرابر و بدور از هر گونه ستم جنسی، زندگی ایمنی داشته باشند. فتل های ناموسی، بدترین و افراطی ترین شکل خشونتی است که به اصطلاح به حفاظت از “ناموس” ربط پیدا می کند و این خود ریشه در فرهنگ قرون وسطی و قوانین و مناسبات نابرابر حاکم بر جامعه امروز دارد. بدیهی است جامعه ای که تمام قوانین و مناسباتش بر اساس برتری مرد بر زن پایه ریزی شده، جامعه ای که زن را شهروند درجه دوم قلمداد میکند، باید هم “نگهبانان ناموس” که شوهر، پدر، برادر و یا دیگر اعضای خانواده است را پرورده کند. در جامعه ای که زن کالا محسوب میشود و مرد صاحب این کالا است، طبیعی است که مرد دست بالا را دارد و مختار است و ابزارهای لازم را هم در اختیار دارد که برای حفظ این کالا، حتی مرتکب قتل و جنایت هم بشود.

در دنیای امروز شاید مسخره به نظر آید که زنی به “جرم رابطه با نامحرم” و عاشق شدن، سنگسار و یا کشته شود. در ایران بدوا جمهوری اسلامی با قوانین مذهبیش در نقش “حافظ ناموس مردم” ظاهر میشود و جنایت و سنگسار علیه زنان را سازمان میدهد. در سایه این قوانین زن ستیز، نوبت پدر، شوهر، برادر و یا دیگر اعضا و وابستگان خانواده است که به مجری و قاتل زن تبدیل شوند. جمهوری اسلامی خود عامل زن ستیزی است. دو ماده ۲۲۰ و ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی که روح جامعه پدرسالار و ساختار استبدادی بر قوانین آن جاری است، دقیقا بازتاب دهنده این شکل قدرت است. مطابق ماده ۲۲۰ پدر و جد پدری مالک جسم و جان فرزندان است و در ماده ۶۳۰ مرد به مثابه شوهر و پدر مالک جسم و جان زن است و در صورت هرگونه تجاوز یا تعدی به این ملک حق دارد متجاوز را نیز به دست خود مجازات کند.

یکی دیگر از موانع که نباید نادیده گرفت، نقش ناسیونالیسم است که رهایی زن را در گرو پیروزی جنبش ناسیونالیستی قرار میدهد. تجربه ثابت کرده که با “آزادی” سرزمینی زنان آن سرزمین “آزاد” نمی شوند. به عنوان مثال زنان اقلیم کردستان پس از سقوط رژیم صدام توسط آمریکا نه تنها آزاد نشدند بلکه میزان ستمی که بر آنان روا داشته میشود بیشتر شده است. حتی بسیاری از خشونت های عریان جای خود را به اشکال گوناگون خشونت های پنهان داده است. وضعیت اجتماعی زنان در هر جامعه نمودار وضعیت عمومی و درجه رشد سیاسی و اجتماعی آن جامعه است. اما در مقابل آن نمیتوان ادعا کرد که رهایی زنان در گروه آزادی و استقلال یک جنبش ناسیونالیستی میباشد. زیرا که برابری جنسی پیوندی مستقیم با ذهنیت و تفکر حاکم بر قوانین و مناسبات اجتماعی دارد. در یک جامعه نابرابر، ستم بر زن نه تنها توسط سیستم حکومتی گسترده تر میشود بلکه سنت و فرهنگ زن ستیز هر روز بیشتر زنان را در بند می کشد. در جنبش ناسیونالیستی مساله زنان در اولویت قرار ندارد.

در مورد قتل های ناموسی و انواع خشونت هایی که در جامعه ایران، مخصوصا در کردستان علیه زنان به کار گرفته می شود، متاسفانه آمار و ارقام دقیقی در دست نداریم. بدیهی است جامعه کردستان جدا از جامعه ایران نیست و طبعا زنان در کردستان با همان قوانین دوران بربریت و سنت های کهنه و ارتجاعی اسلامی روبرو هستند. زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب با کلیه قوانین شرعی و عرفی که تحت عنوان دفاع از “ناموس و شرف” در جرم مرتکبین جنایت و خشونت علیه زنان تخفیف میدهند، مخالف هستند. فرهنگ ارتجاعی رایج در جامعه و تعصبات مذهبی تحت عنوان دفاع از “ناموس و شرف” آزادی و امنیت جسمی و روحی زنان را به خطر می اندازد. این قوانین باید لغو شوند. این وظیفه ما فعالین و انسانهای آزادیخواه و برابری طلب است که علیه دولتهای مذهبی و قوانین شرعی که این عقب ماندگیها و تعصبات ضد زن را بازتولید و توجیه میکند، بایستیم. تلاش کنیم این قوانین عقب مانده را عقب برانیم و برای لغو این قوانین وحشیانه مبارزه کنیم. *