در جواب به چند سوال رفیق یحیی دونداری در مورد مسائل جنبش کردستان

۱: جنبش انقلابی مردم کردستان ایران که در اوایل از آن به جنبش مقاومت نام برده می شد، ادامه انقلاب سراسری سال ١٣۵٧ مردم ایران بود و یا بر اساس زمینه حرکتها و جنبش های قبلی در کردستان بود و یا متأثر از هر دو بود ؟
در جواب این سوال شما مقدمتا باید بگویم جنبشی که شما از آن اسم می برید، جنبشی یکدست که همه احزاب و جریانات و توده های شرکت کننده در آن مطالبات و خواست ها و منافع مشترکی دارند نبود. همان وقت هم طبقات مختلف اجتماعی و احزاب متعلق به آنها سیاست و منافع خود را تعقیب می کردند که با هم در تناقض و تضاد بودند. در کردستان کمونیست ها و چپ ها در قالب سازمانی بنام کومه له از منافع کارگران و زحمتکشان و از آزادی های سیاسی و مطالبات و حقوق اجتماعی و فردی در همه عرصه های زندگی دفاع می کردند، اما طبقات دارا که حزب دمکرات کردستان آنها را نمایندگی می کرد از منافع اقلیتی از سرمایه داران و فئودالها دفاع می کرد که همین تضاد و تخاصم طبقاتی نهایتاً منجر به جنگ مسلحانه این دو نیرو شد.
اما تا آنجا که به سوال شما بر می گردد، در سال ۵۷ مردم به تنگ آمده از ستم و استبداد در یک انقلاب همگانی و قیام توده ای دیکتاتوری شاهنشاهی را به زیر کشیدند، در سرنگون کردن این رژیم طبقه کارگر ایران نقش ویژه ای داشت و بخصوص کارگران نفت که تیر آخر را به پیکر رژیم پهلوی شلیک کرد و منجر به سرنگونی آن شد.
در همه شهر ها و روستاهای کردستان هم اقشار مختلف اجتماعی همراه با کارگران و زحمتکشان به ستوه آمده از دست رژیم شاه اعتراضات و تظاهرات های توده ای را سازمان داده و در سرنگون کردن این دیکتاتوری نقش ایفا کردند. اما با به قدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی و تلاش سردمداران ارتجاع برای سرکوب انقلابیون، بخشهای وسیعی از مردم کردستان برای پاسداری از دستاوردهای این قیام به مبارزه بر علیه رژیم جدید و تازه بقدرت رسیده برخاستند. اگر جمهوری اسلامی در ایران با حمله به دانشگاهها و به گلوله بستن کارگران بیکار و اعدام و زندانی کردن مخالفینش توانست در اقصی نقاط ایران فضای رعب و وحشت ایجاد کند، در کردستان با مقاومت و مبارزه انقلابیون روبرو شد. این مقاومت و مبارزه علیه جمهوری اسلامی عمدتاً تحت تاثیر کمونیست ها و چپ ها بود که در قالب سازمانی بنام کومه له خود را متشکل کرده بودند. کمونیست ها با فعالیت های خود در میان اقشار زحمتکش و تهیدست جامعه از نفود و احترام خاصی برخوردار بودند. علیرغم هر ایراد و نا روشنی که بلحاظ تئوریک و سیاست داشتند، خود را چپ و کمونیست می دانستند و جامعه آنها را به عنوان کمونیست می شناخت. کومه له و رهبرانش خود را متعلق به جنبش سراسری طبقه کارگر می دانستند و برای دفاع از دستاوردهای قیام ۵۷ بر علیه رژیم اسلامی جنبشی را در کردستان را سازمان دادند که مطالبات آن عمدتاً همان خواست ها و مطالبات قیام ۵۷ بود.
یکی دیگر از زمینه های ادامه این جنبش در کردستان تاثیر جنبش ناسیونالیسم کرد بود. قبل از انقلاب در کردستان علاوه بر ستم طبقاتی و فقر و فلاکت ناشی از حاکمیت سرمایه داری در ایران، وجود ستم ملی در این منطقه و سابقه مبارزات جنبش ناسیونالیستی قبل از انقلاب ۵۷ نیز از عوامل دخیل در ادامه و استمرار جنبش کردستان بود. این دو گرایش در قالب احزاب جداگانه ای سازمان یافته بودند، ظاهراً رفع ستم ملی خواست مشترک این دو گرایش بود، اما در واقع هر کدام از این گرایشات منفعت و خواست طبقه خاصی را نمایندگی میکرد و برای همین خواست مشترک هم راه حل متفاوتی داشت. با نگاهی به تاریخ مبارزات جنبش ناسیونالیستی در جهت رفع ستم ملی متوجه میشویم رهبری این جنبش هم اکنون در دست سرمایه داران و پیش از آن در دست فئودال ها، آخوندها و شیوخ کرد بوده است، این جنبش اساساً برای سهم خواهی از دولت مرکزی و سهیم شدن در قدرت سازمان داده شده است و عملا نشان داده است رفع ستم ملی و ارائه راه حل در این رابطه مسئله و مشغله وی نیست. کردستان عراق و حاکمیت بیست و چند ساله ی احزاب تاییدی بر این موضوع است که جنبش ناسیونالیسم کرد به دنبال رفع ستم ملی نیست بلکه هدف اصلی و افق این جنبش شراکت در استثمار طبقه کارگر و انباشت سرمایه و سهم خواهی از قدرت سیاسی حاکم در جامعه است.
در جریان قیام ۵۷ هم با توجه به فضای باز سیاسی در ایران و بویژه کردستان یکی از مطالبات مردم در این منطقه حل مسئله ملی بود. احزاب فعال در عرصه سیاسی جامعه کردستان یعنی کومه له و حزب دمکرات هر کدام راه حل های خود را داشتند. در نتیجه بنظرم جنبش کردستان در درجه اول تحت تاثیر جنبش انقلابی در سطح سراسری و در درجه دوم از جنبش ناسیونالیستی متاثربود.
٢: همچنان که اطلاع دارید از جانب طیفی از فعالان قبلی جریانات سیاسی، به بهانه های مختلف نقش و جایگاه مبارزه مسلحانه را در جنبش کردستان به زیر سئوال می برند و آنرا منفی قلمداد می کنند، نظر شما در این باره چیست ؟
در جریان هر مبارزه و فعالیتی طبیعی است کسانی و یا حتی احزابی از گذسته خود پشیمان شوند، بخصوص اگر این مبارزه به سرانجام و پیروزی منجر نشده باشد. در جوامع طبقاتی انسانها و به تبع آن احزاب در هر مقطعی با توجه به منافع زمینی و مادی خود دست به انتخاب سیاسی آگاهانه میزنند، در طی این سالها کم نبوده اند کسانی که نه تنها مبارزه مسلحانه را نفی کرده اند بلکه تلاش کرده اند کل این تاریخ را در جهت منافع فرقه ای خود وارونه جلوه دهند و تصویری ساختگی و دروغین از مبارزات کمونیستها و جان باختگان جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی کردستان ارائه دهند تا بلکه از این طریق بتوانند به عنوان بازیگران سناریوی نظم نوین دول امپریالیستی نقش ایفا کنند. در ضمن تصویری که این طیف ارائه میدهند این است که گویا این مردم و احزاب فعال در کردستان بودند که دست به اسلحه برده اند نه رژیم جمهوری اسلامی که از همان روز اول بقدرت رسیدنش با همه توان تسلیحاتی و گله های بسیج و پاسدار و ….. از زمین و هوا به مردم کردستان حمله کرده است. شروع کننده ی جنگ مسلحانه در کردستان به شهادت اسناد غیر قابل انکار جمهوری اسلامی بود.
بنظر من هیچ چیری عادلانه تر از مقاومت و مبارزه مردم کردستان در مقابل این هجوم جنایتکارانه نبود. افراد و جریاناتی که اکنون و به دلیل مقتضیات کنونی شان این مقاومت مردم را خشونت قلمداد می کنند و جمهوری اسلامی را مبری می کنند ذره ای محق نیستند.
به عنوان کسی که در آن مقاومت و مبارزه مسلحانه شرکت فعال داشته ام نه تنها پشیمان نیستم، بلکه از آن دفاع می کنم. شخصآ دوست دارم هیچ اسلحه ای در دنیا نماند، اما در این دنیایی که برای ما ساخته اند برای دفاع از زندگی و زنده ماندن انسان را ناچار می کنند در مقاطعی دست به اسلحه ببرد. جمهوری اسلامی ما را ناچار کرد تا مسلح شویم، جمهوری اسلامی و دولت های مستبد فقط با زور اسلحه و سرکوب سر کار مانده اند. در جریان مبارزه ی مردم برای ساقط کردن هر رژیمی قیام و فعالیت مسلحانه احتمالا یکی از شیوه های مبارزه است.

٣: ارزیابی شما ازنقش و جایگاه کومه له و نیروی پیشمرگ آن در این دوران چیست ؟
در جواب این سوال باید بگویم که جواب من مربوط به بیش از بیست سال قبل است چون نیرویی که در آن دوران تحت نام پیشمرگ کومه له فعالیت می کرد، با کسانی که در حال حاضر و بیش از بیست سال است در اردوگاه های کنونی شاخه های مختلف کومه له هستند فرق می کند.
نیروی پیشمرگ کومه له در آن دوران نیروی آرمانخواهی بود که در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و برای دفاع از دستاوردهای قیام قاطع و جسور بود، علیرغم هر کمبود و ایرادی که داشت مدافع منافع کارگران و زحمتکشان جامعه بود به همین خاطر مردم زحمتکش این نیرو را دوست می داشت و با تمام امکانات محدودی که داشت آن را حمایت می کرد، در عین حال طبقات دارا و ارتجاع در کردستان بشدت علیه پیشمرگ کومه له تبلیغات و سم پاشی می کردند.
در همین رابطه بود که حزب دمکرات کردستان در آن زمان خود را آقای کردستان و حاکم بلا منازع می دانست و می خواست که کومه له از او اطاعت کند. آن دوران کومه له در مقابل قلدری ها و زور گویی های این حزب ایستاد و نیروی پیشمرگ کومه له ناچار شد در جنگی تحمیلی از موجودیت کومه له دفاع کند و در جنگی بسیار سخت حزب دمکرات را شکست دهد. در این جنگ متاسفانه صدها تن از یشمرگان کومه له جان خود را از دست دادند تا از کارگر و کمونیسم دفاع نمایند.
اکنون شاخه های مختلفی که بنام کومه له فعالیت می کنند همان خواسته حزب دمکرات مبنی بر شناسایی این حزب به عنوان حزبی انقلابی در جنبش کردستان را به رسمیت شناخته و روزانه برای دیدار و رابطه با دو حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران مسابقه گذاشته و آن را در تلویزیون ها و رسانه هایشان نشان می دهند.
نیروی پیشمرگ کومه له در آن دوران اشکالات و محدویت های خود را داشت. علیرغم ادعایی که این نیرو و کومه له داشت زنان در این نیرو تحت فشار قرار داشتند و هیچ وقت به دلیل مردسالاری نتوانستند در این نیرو جایگاه واقعی خود را بیابند، جدا از تفکر سیاسی غالب، ساختار نیروی مسلح در خود جنگ پارتیزانی هم همیشه چنین مشکلاتی را با خود دارد. یکی دیگر از ایراداتی که این نیرو با آن روبرو بود روحیه نظامیگری و کم توجهی به سیاست و آموزش بود.
۴: آینده این جنش را چگونه می بینید واز دیدگاه شما پیروزیش در گرو چیست ؟
من در سوالی دیگر اشاره کردم که معتقد به بودن یک جنبش یکپارچه در کردستان نیستم. از نظر من در کردستان در حال حاضر دو جنبش وجود دارد، یکی جنبش چپ و کمونیستی و دیگری جنبش ناسیونالیستی کرد می باشد. این دو جنبش هر کدام احزاب و جریاناتی را نمایندگی می کنند. جنبشی که من و حزبی که در آن فعالیت می کنم به آن تعلق داریم جنبش کمونیستی است که سال هاست، علیرغم افت و خیزهایش در کردستان زنده است این را می توان در همه اول ماه مه ها، در هشت مارس ها، در دفاع از حقوق کودک، در دفاع از کارگران و حقوق شان، در دفاع از زندانیان سیاسی، در مبارزه علیه اعدام و سنگسار و … دید.
جنبش ناسیونالیستی هم یک واقعیت اجتماعی در جامعه کردستان است. این جنبش هم که دارای احزاب و رهبران خود است و مناسبات و روزهای خاص خود را دارد. تشخیص این دو جنبش در جمعه کردستان امری بدیهی و روشن است و به وضوح دیده میشود.
تا آنجائی که به پیروزی جنبش کمونیستی و چپ بر می گردد، پیروزی این جنبش در گرو اتحاد و سازمان یابی و متشکل شدن رهبران و فعالین کارگری و ایجاد تشکل های واقعی کارگری در محل کار و زیست طبقه کارگرو نهایتا در گرو قدرتمند شدن حزب کمونیستی آنهاست.
در جواب به سوال اولین دوره فرماندهی کومه له
جمهوری اسلامی ازهمان روزهای اول بقدرت رسیدنش برای سرکوب انقلاب و مطالبات مردم دست به جنایت و کشتار زد.
کومه له اولین جریانی بود که به این رژیم و رهبران جنایتکارش توهمی نداشت و از روز اول اعلام کرد که این حکومت ارتجاعی است و دیر یا زود به دستاوردهای قیام و انقلابیون حمله خواهد کرد، در نتیجه ی همین تحلیل از شرایط برای مقاومت با جنایات این رژیم آماده شد. با توجه به این واقعیت در کردستان که نفوذ و اعتبار داشت دست به سازماندهی و ایجاد آمادگی در عرصه های مختلف مبارزاتی زد.
عرصه مقاومت و مبارزه مسلحانه و توده گیر کردن آن یکی از عرصه های مهم این مبارزه بود. کومه له با تشکیل اولین واحدهای نظامی در قالب اتحادیه های دهقانان از جمله اتحادیه دهقانان مریوان این کار را شروع کرد و در ادامه قبل از یورش گسترده ای که به فرمان خمینی انجام شد، برای آمادگی این نیرو و بالا بردن قابلیت های نظامی آن در تابستان سال ۵۸ اقدام به دایر کردن اولین دوره فرماندهی کومه له در منظقه ای مابین سردشت و پیرانشهر بنام ( گۆره مه ر) نمود. حدود بیست نفراز شهرهای مختلف کردستان به این دوره اعزام شدند.
چگونگی انتخاب ۴ نفر سهمیه اتحادیه دهقانان مریوان بدین منوال بود که چند روز بعد از کوچ مریوان ما نیروی اتحادیه دهقانان طبق توافقی که شورای شهر مریوان با نمایندگان رژیم کرده بود می بایستی از شهر خارج می شدیم ، پس از این توافق به روستاهای اطراف مریوان رفتیم که رفیق فواد نامه ای برایمان نوشت که به روستای گویزه کویره برویم، روز بعد به آنجا رسیدیم و در منزل رفیق مجید حسینی جلسه ای با حضور رفیق فواد برگزار شد.
رفیق فواد در این جلسه برای اولین بار در جمع مسئولین و کادرهای مریوان اعلام کرد که عضو کومه له است و تحلیل خود از اوضاع را بحث کرد و گفت که ما باید برای مقابله با حمله رژیم آمادگی داشته باشیم و ادامه داد ما دوره آموزش فرماندهی را سازمان داده ایم و به همین خاطر ما چهار نفر را برای این دوره معرفی کنیم که من و رفیق جانباخته حسن شعبانی و رفقا عزت دارابی و محمد نوری انتخاب شده و دو روز بعد به طرف سقز حرکت کرده و شب را در منزل رفیق رحیم فیض الله بیگی مهمان بودیم رفیق یحیی دونداری هم که سهمیه سقز بود به ما پیوست. روز بعد کاک عمر ایلخانی زاده آمد و ما را از طریق بوکان و مهاباد و سردشت به محل اردوگاه رساندند. شب اول که ما به آنجا رسیدیم، رفیق فواد و رفیق حسین مرادبیگی (حمه سور) را آنجا دیدیم. رفقای دیگری که آنجا بودند، رفقا مام حسین مام برایم که اهل آنجا بودند، رفیق جواد قطبی و چند نفر دیگر که اسامی آنها را بیاد نمی آورم.
در این دوره غیر از ما چهار نفر سهمیه مریوان رفقا عبدالله هوشیاران، فرهاد امانتی (صلاح)، حمید فرشچی و فرهاد صدیق زاده از سنندج، هاشم رضایی و خالد سیادت از بوکان، رزگار که اسم فامیلی اش را فراموش کرده ام و سالار آشناگر از مهاباد، یحیی دونداری از سقز، عبدالله مولودی از بانه، عبدالله کمانگر از کامیاران، حسین آذری و سید ابوبکر از مناطق شمال کردستان. متاسفانه رفقای دیگر را بیاد ندارم چون از آن تاریخ ۳۴ سال گذشته است.
با کمال تاسف ۶ نفر از این رفقا عبدالله هوشیاریان، حمید فرشچی، عبدالله مولودی، عبدالله کمانگر، فرهاد امانتی و حسن شعبانی جان باختند. یاد عزیز این رفقا گرامی باد.
مسئولیت آموزش این دوره فرماندهی بعهده رفیق فواد عرب ( ابوشاهین) بود و با کمک رفیقش فریدون که هر دو از اعضای سازمان وحدت کمونیستی بودند. این سازمان با کومه له روابط نزدیکی داشت. بیشتر اعضای این سازمان چریک هایی بودند که در فلسطین دوره دیده بودند.
رفیق فواد عرب که سال ها در دفاع از مردم فلسطین جنگیده بود، تجارب بسیاری در جنگ پارتیزانی و بخصوص جنگ شهری داشت، این رفیق چند بار زخمی شده بود که آخرین بار آن در جنگ مشهور تل زعتر بود.
رفیق فواد بخاطر اینکه سال ها در فلسطین مانده بود زبان فارسی را به سختی صحبت می کرد. او با تمام توانش تلاش می کرد آنچه را که می داند بما یاد بدهد، وی بسیار توانا و با تجربه و از لحاظ نظامی کارا بود. در تمام مدت دوره با دقت و احساس مسئولیت کار میکرد و زحمت می کشید و آموزش می داد. خاطرات خود را از فلسطین و جنگ های بسیاری که در آن شرکت فعال داشته بود را برای ما بازگو می کرد. در کنار رفیق فواد دوست و رفیق صمیمی اش فریدون بود (گویا اکنون در شهر برلین زندگی می کند) که او هم تلاش بسیاری می کرد تا این دوره نظامی با موفقیت به سرانجام برسد.
این دوره علیرغم اینکه مدت کوتاهی بود، تاثیرات مثبتی بر فعالیت های نطامی کومه له داشت. شخصاً در این مدت با رفقای رزمنده و کمونیستی آشنا شدم که آنها را هیچگاه فراموش نخواهم کرد. شروع روز با دویدن و ورزش شروع می شد و طبق برنامه ای که بود با رزم انفرادی و تیراندازی و آتش و مانور و …………ادامه پیدا می کرد. شب ها هم دور هم جمع می شدیم بحث سیاسی در مورد اوضاع سیاسی و…. و با آواز خواندن و سرود و رقص ادامه می دادیم.
خاطرات زیادی از آن دوران دارم، امیدوارم زمانی بتوانم آن را بنویسم. در آخر به همه رفقایی که در راه آرمان ها ی انسانی شان جان باحتند ادای احترام میکنم، یاد آنها همیشه زنده است.
چهارم ژوئن ۲۰۱۳