جنبشهای اجتماعی چند سال اخیر و عواقب آنها!! از والستریت، میدان التحریر مصر تا میدان تقسیم ترکیه!

مقدمه!

مسئله تعرض سرمایه به زندگی و معیشت مردم در جامعه امروز جدی است، فشار سیاسی و ترور جزو امر روزمره شده، بیکاری و استثمار انسانها به اوج جنایتکاری خود رسیده. جامعه را به میدان همدریدن کارگران و مردم تبدیل کرده اند. بقول یک اقتصا دانان بورژوازی در سوئد؛ ” شیر گرسنه بهتر شکار میکند” معنی عملی اش این است که مردم را بجان هم یباندازید برای یک لقمه نان همدیگر را بدرند.
این وضعیت در شرایطی اتفاق می افتد که جنبشهای عظیم اجتماعی هم هستند. ولی نمیتوانند تعیین کننده باشند. سوال این است چرا؟
نکته مهمی که در این سوال وجود دارد این است در هر دوره، باید اوضاع سیاسی و نقش بازیگران در آن را بطور ابژکتیو بررسی و کنکاش کرد. این وظیفه ای است که نوشته های من تلاش میکند داشته باشد. برای مثال در مورد جنبش اشغال والستریت یا بهار عربی و هم اکنون میدان تقسیم (پارک گزی) در ترکیه در جریان است و هر روز این اعتراضات بعد دیگری بخود میگیرد. در تمام این اعتراضات همه مردم از اقشار مختلف شرکت میکنند، رسانه ها و تکنیک انترنتی از فیسبوک و تویتر گرفته تا یویوب همه و همه این اعتراضات را در اسرع وقت به سراسر دنیا مخابره میکنند. در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ (اعتراض به نتایج انتخاب ریاست جمهوری) ایران و آن موج میلیونی که راه افتاد اخبارش برق آسا به همه جهان میرسید. مبارزات بر حق مصری ها هنوز بعنوان یک مسئله جدی بی جواب مانده و در سکوت موجود دولت اسلامگرای مرسی دارد فیل خودرا هوا میکند و میدیا در مورد اتفاقات مصر سکوت مرگ کرده است. اگر به سه سال اخیر نگاه کنیم ، دست بدست شدن سیاستها و حکومتها یک ار اتفاقات خیلی جدی در این دوره است. اما اهنوز قدرت در دست سرمایه داری و حکومتهای رنگ وارنگش میچرخد. مصر، یونان، یمن، تونس، الجرایر و لیبی. در این کشورها و در این سالها هزاران انسان جان باختند، هزاران نقص عضو گرفتند و صدها هزار به زندانها روانه شده اند، اما نتیجه رنگ عوض کردن پرچمها و وزرای سر سپرده دیگری بر مسند قدرت رفتند. سوال اینجاست آیا تجمعات میدانی و تظاهرات عمومی که اکنون در دنیا مطرح است، نتیجه اش چه میشود؟؟ بکجا و به خواستهای چه طبقه مشخص اجتماعی جواب میدهد؟؟؟
آیا تجمعات در میدانها جواب مسئله است؟؟؟

سنتی که امروز بر جنبشهای اجتماعی و کارگری در دنیا گسترده شده نتیجه بلاعوض اوضاع سیاسی در جامعه است. بقول مارکس.
(آدمیان هستند که تاریخ خودرا میسازند، ولی نه آنگونه که دلشان میخواهد یا در شرایطی که خود انتخاب کرده باشند. بلکه در شرایط داده شده ای که میراث گذشته است و خود آنان به طور مستقیم با آن درگیرند” مارکس هیجدهم برومر
فعالین این حرکتها در گیر یک سری مسائلی هستند که انسان فکر میکند سالهاست حل شده اما جان سخت دارند عمل میکنند. مثلا سنت آکسیونیسم، سنت دور زدن مسائل سیاسی و طبقاتی در خود جنبش و همه چیز را گره زدن به رفرم. زیرا فعالین این نوع حرکتها انسانهایی هستند از طبقات مختلف و نیز اکثرا تمایلات رفرمیستی دارند و در پی عوض کردن بنیاد جامعه نیستند. اگر هم باشند تعدادی خیلی قلیل هستند و موج تجمعات میدانی آنهارا به حاشیه میراند در نتیجه فقط امر سیاهی لشکر را بر عهده میگیرند. پرچم سرخ هست اما افکار بنیان کن طبقاتی و عمل جدی طبقاتی غایب است. در یک کلام این تجمعات با نداشتن پلاتفرم طبقاتی در مقابل طبقه سرمایه دار حضورشان و جان بازی شان به جیب آندسته دیگر از کمپ سرمایه میرود. مثلا همی اکنون میدیای دنیا بر این تاکید میکنند که بین رئیس جمهور ترکیه و نخست وزیر اختلاف است( گل خواستار برخورد نرم به تظاهر کنندگان است و در مصاحبه با خبر گزاری های دنیا میگوید ترکیه ایران اتمی را نمی پذیرد. یعنی میخواهد که ترکیه هم اتمی شود. اما اردوغان میخواهد مشروب را قدغن کند، بوسیدن را قدغن کند و نیز مسجد ها و مناره هارا بیشتر کند) حرکتهای اعتراضی و حضور عمومی مردم برای رفرم و اشغال میدان التحریر مصر و تقسیم ترکیه بخودی خود نمیتوانند بد باشند. بالاخره در جنبش اجتماعی رفرمیسم، آکسیونیسم و دیگر طبقات میتوانند شرکت داشته باشند ولی هم و غم را بر رفرم و تجمعهای الیتهای سیاسی و تئوریسنهای ضد امپریالیستهای اروپایی و آمریکایی، تلاش میکنند جنبش طبقه کارگر را در همین سطح نگهدارند( قانع، رفرمیست و آکسیونیست) تجمع در میدانها با شعار رفرمیستی و بدون حضور طبقه کارگر و زحمتکش جواب بد بختی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی امروز نیست!!؟؟
انقلابهای اجتماعی و طبقاتی فرم و تشکل خودرا دارند، سنت خودرا دارند که متاسفانه با وجود فضای سیاهی که نظم نوین و نیئو لیبرالیسم در جامعه بوجود آورده است، این سنتها به حاشیه رانده شده و طبقه صاحب این سنت را به زنجیر کشیده اند و با تحمیل فقر مطلق به طبقه کارگر در دنیا قدرت ابراز وجود و تشکلش را به صفر رسانده اند.
چرا این را میگویم؟ در میدان مبارزه طبقاتی تولید و سطح تولید حرف آخر را میزنند.زمانی نیروی کار در جامعه از یک طرف و صاحبان کار در مقابل هم می ایستند، معادلات کاملا فرق میکنند. اگر کارگران مثلا بخش تولیدی در ترکیه همین امروز دست از کار بکشند، صاحبان کار اردوغان را عوض میکنند. زیرا اردوغان سمبل اداری صاحبان کار بر جامعه است. اردوغان ، مرسی و دیگر جیره خواران برای صاحبان کار در مصر و جاهای دیگر فضای جامعه را کنترل میکنند تا چرخ تولید به میل صاحبان کار بگردد. بنابراین جنبشهای کنونی و تجمع در میدانها به تنهایی نمیتوانند جوابگوی خواستهای اکثریت قریب به اتفاق زحمتکشان جامعه باشند. تویتر، فیسبوک و دیگر وسایل ارتباطی زمانی کارایی اصلی خودرا دارند که اتحاد طبقاتی مزدبگیران را بیشتر منعکس کنند. یعنی تظاهرات و تجمع در میدانها در چند سال اخیر نشان داده که طبقه متوسط جامعه نمیتواند به پیروز برسد مگر اینکه هم راه و همسنگر طبقه کارگر گردد. مبارزات اخیر در چند سال گذشته این تفکر داهیانه مارکس را برای صدمین بار در جنبشهای اجتماعی به ثبوت رسانده است که هیچ انقلابی بدون حضور فعال و متشکل طبقه کارگر علیه سرمایه داری به نتیجه و سر انجام خود نخواهد رسید. دنبال جنبشهای خود بخودی گذاشتن و کار تشکیلاتی و متشکل شدن را از یاد بردن قدرت و توان جنبش را به هرز میبرد. همیشه در طول تاریخ آکسیونیسم و رفرمیسم مورد معامله قرار گرفته اند. و این متاسفانه در فضای نبود تشکل و سازماندهی قدرتمند طبقاتی فقط انرژی بهدر دادن است. زیرا با وجود طبقه کارگر متشکل و نیز قدرتمند این نوع جنبشها نیروی جنبش کارگری و رادیکال جامعه خواهند شد و با هر حرکت از جنبش کارگری انرژی میگیرند و آنرا هم تقویت میکنند. اما اکنون این رهبر واقعی جنبش اجتماعی جامعه حضور متشکل و سراسری ندارد و این حرکتها دست مایه بخش ،چپ بورژوازی میشوند برای نگهداشتن سیستم سرمایه داری اما قبول یک سری اصلاحات. در این فضای موجود سیاسی امروز این امر جنبش کمونیسم کارگری، طبقه کارگر مبارز و مردم آزادیخواه و برابری طلب این است که بر تشکل و اتحاد طبقاتی تاکید مجدد کنیم. باید و میتوان با کار آگاه گرانه و متشکل بر این فضا غالب شد و این دوران را پشت سرگذاشت. جواب به اوضاع سیاسی کنونی تلاش بیوقفه برای برجسته کردن خواستهای طبقاتی طبقه کارگر و زحمتکش جامعه و متشکل کردن آنها بدور شعارهای اصلی آزادی / برابری در کلیه عرصه های اجتماعی و زندگی فردی است.
تلاش برای جدل جدی طبقاتی در سطح جامعه ،مسئله تاکید مجدد بر آزادیهای بیان، اعتقادات و ایجاد فضای سالم سیاسی در جامعه است. جواب فضای موجود تنها با کار متشکل ، با اشاعه افکار و عقاید مارکس و نقش عمل روشن سیاسی طبقاتی میتوان داد