همه میدانند که روز اول ماه مه چه روزیست، روز کارگر، سالگرد روزی که قریب به چهارصدهزار کارگر ازهزارو دویست کارخانه وکارگاه آمریکا درسال۱۸۸۶ دست به اعتصاب وتظاهرات زدند و خواهان قانون هشت ساعت کاردر روز بودند تظاهرات شیکاگوعظیم ترین آنها بود که بالغ بر نود هزار کارگردرآن شرکت داشت، بازهم همه میدانند که سه روز بعد ازآن در طی توطئه سرمایهداران با ایجاد یک انفجار و کشتهشدن دهها کارگر و هفت پلیس اعتصاب به خون کشیده شد و پنچ رهبر سندیکائی آن زمان را به اتهام عاملین انفجار بهدار آویختهشدند. هیهات که این درخواست بعد از ۱۲۷ سال هنوز در بخشی ازجهان جامه عمل نپوشیدهاست.
توطئه سرمایهداران و دغل کاری آنان در طنزتاریخ بازتاب پیدا میکند، سهنفر از ۵نفر رهبر کارگران جان باخته آلمانی بودند، حکومت پوپولیست ونژاد پرست هیتلر برای اولین بار روز اول ماه مه را تعطیل عمومی اعلام کرد و پس ازآن درسال۱۹۴۱ حکومت خودفروخته فرانسه تحت حاکمیت آلمان نازی این رو زرا در فرانسه بهعنوان روزکارگر برسمیت شناخت و تعطیل رسمی شد. اما با شکست نازیها و آزادی فرانسه برای چندسال این تعطیلی رسمی ازبین رفت، ولی درسال۱۹۵۷ مجددا بهدلیل قدرتی که حزب کمونیست فرانسه که جبهه مقاومت ضد نازی را رهبری کرده بود ودر دولت جدید فرانسه قدرت داست، روز اول ماه مه تعطیل رسمی شد کههمراه با تظاهرات کارگری درفرانسه برگذار میشود. تفاوت به رسمیت شناختن اول ماه مه ازطرف نژاد پرستا ن درسالهاای۱۹۳۳و۱۹۴۱ با بهرسمیت شناختهشدن ۱۹۵۷ بسیار قابل توجه است. یعنی سرمایهداران هیچ فرصتی را که بتوانند عوام فریبی کنند، ازدست نمیدهند در آن زمان کمونیستها، درآلمان اگرچه سرکوب شدند ولی از اعتبار تودهای برخوردار بودند، بنا براین حزب فاشیست نازی هم خودرا سوسیالیست مینامید و میخواست از اعتبار سوسیالیستها برای عوام فریبی استفاده کند و در رژیم فرانسه تحت استیلای آلمان توسط دولت(ویشی) به همچنین با سوءاستفاده از اعتبار کمونیستها اول ماه می را تعطیل رسمی اعلام کردند.
واما در سال ۱۹۵۷ دولت فرانسه در مقابل قدرت حزب کمونیست فرانسه(قدرت جنبش مقاومت درمقابل نازیسم) و پذیرش مردم فرانسه روز اول ماه مه بعنوان تعطیل رسمی، دقیقا آن چیزی است که تفاوت شکل و محتوا را میرساند. همان تفاوت دانه فلفل و خال مهرویان است که هردو جان سوزند اما این کجا و آن کجا.
سرمایهداران و کارفرمایان ، درتمام جهان تا آنجا که بتوانند، از توطئه فشار وکشتار کارگران کوتاهی نمیکنند. ازکار بردهوار صنایع ذغال سنگ و الماس وطلا در قاره آفریقا (بهیاد بیاوریم اعتصابات به خون کشیده شده معدنچیان طلای آفریقای جنوبی در شهریور- سپتامبر سال گذشته)، تا کار ارزان وبدون ایمنی کارگران آسیائی (در آتشسوزی دو کارخانه کفش و پارچه بافی در لاهور و کراچی ۳۱۴ کارگر در آتش سوختند . ۱۱سپتامر ۲۰۱۲_).
انتر ناسیونال دوم، که سال۱۸۸۹درصدمین سال انقلاب فرانسه در پاریس برگزارشد ، روز اول ماه مه را بهعنوان روزهمبستگی مبارزات کارگران جهان نامگذاری کرد و پذیرش عام یافت.
شاید درآن دوران توضیح رابطه سرمایهدار صنعتی و کارگر و همبستگی کارگران صنعتی اروپا و آمریکا زیاد مشکل نبود، امروزه اما با ادغام سرمایه جهانی و پیچیدگی های بسیار غامض آن، ساده نیست که رابطه کارگر کفاش، یا پارچه بافی که در تحت سرمایه کارخانه دار اروپائی درآتش میسوزد، ثمره کارش سراز کردستان عراق در میآورد و بوسیله کولبر کرد آخرین قطرات ارزش افزوده به جیب دلال و بازاری تحت حمایت پاسداران میرود، را به سادگی توضیح داد. ویا چگونگی رشد نرخ تورم را برای همان کولبر بتوان روشن کرد.
با جهانی شدن ووحدت سرمایه(هر چند در بحران شدید) و سر مایهداران روبروئیم، جنایت و توطئهسرمایهداران گسترتر و پیچیدهتر شدهاست، هیهات به گونهای وارونه، با پراکندگی مبارزات کارگری و ستمکشان مواجهیم، دراین دویست سال شاهد انقلابات بزرگ و مبارزات پیروزمند و شکستهای کمرشکن بودهایم که بهما میآموزد، هنوز راه درازی در پیشد اریم.
آنچه پا برجاست جدال بین تولیدکنندگان برای بهرهگیری از ثمرهکارشان ازطرفی وازطرف دیگر آنانیکه با تمام قوای مشروع ونامشروع دولتی وغیر دولتی نظری وفرهنگی، کماکان بر تصاحب ثمرهکار بشر مولد اصرار میورزند. این جدال که جدال طبقاتی مولد و استثمارگر است پنهان وآشکار درجریان است.
کم نیستند کسانی که فریاد(اگر پا از گلیم ادب بیرون گذاشته نشود و گفته نشود زوزه !)میکشند که کمونیسم مرده است، در حالی که همه چیز کماکان بر سر جای خود قرار دارد. موتور حرکت جامعه بر اساس همین قانون ساده مبارزه برای بهرهمند شدن از ثمره کارخود واستثمار نشدن ازطرفی وثمره کار دیگران را تصاحب کردن ازطرف دیگر است.
جهان ساخته دست بشراست، انسانی که جهان را میسازد (با تمام پیچیدگی که در روابط تولید وسازماندهی آن وجود دارد) کارگر است، تمام ثروت وسامان این جهان نتیجه کار انسان است، بهرهوری ازاین ثروت وسامان اما غیر انسانیاست، بی نصیب ترین انسانها، تولیدکنندگان همین ثروت وسامان هستند.
اگرفریاد کشان ضد کمونیسم ، درتوضیح مختصر وروشن وعامه فهم این روابط ناتوانند تقصیر از فهم آنها ست، نه حرکت تاریخ، با پاک کردن صورت مسئله هیچ چیز حل نمیشود.
مشکل دیگر وقتی نمایان میشود که تا اندازهای به نیروی حرکت تاریخ پی برده شود ولی درکلیت آن بماند، یعنی به شعارهای راهبردی بسنده کرده ودرذهن تضاد کارو سرمایه را حل کند، بدون اینکه ویژگی های حرکت سرمایه در شرایط مختلف مد نظر باشد. درواقع مشکلترین گرهکار هم همینجاست یعنی دریافتن حرکت(یا قانونمندی) جامعهای مشخص درشرایط مشخص.
در یافت شیوهها(تاکتیکها) و راهبرد(استراتژی)های گونهگون است که پراکندگی سیاسی را موجب میشود.
اشاره شد که کلیات سرجای خودهستند، امور واقع ویا جزئی است که نادیده گرفته میشود ، چرا که امور واقع فراوانند و در، پرداختن به تقدم وتاخر هر امری شک و اختلاف وسردرگمی بوجود میآید.
کلیات برای معرفی و درک چارچوب مطلب ارائه شد، میخواهم به معرفی بخش بظاهر کوچک اما بسیار ویژهی کارگران ” کرد ایران” بهپردازم، بیکاری در کردستان بیداد میکند، ازبس اعداد قلابی و به خورد مادادهاند حتا ازآوردن رقم خودداری میکنم همین بس که به رایالعین می بینیم که سخت ترین کارها (کارشاق در کورههای آجر پزی، کار در مرغداریهای متعفن و کارهای ساختمانی )، باربری در بندرگاهها و… را عمدتا کردها بهعهده دارند، پر واضح است که اگر در زادگاهشان راهی برای امرار معاش بود اینچنین راه درازی را برای فروختن نیروی کارشان طی نمیکردند، نکته پنهانی که دراین پروسه نهفتهاست، ایناست که متوجه “کرد” بودن خودهم میشوند، و در مییابند که انسانی درجه دوم اند و شاید اصلا انسان به حساب نیایند، چۆن کارهائی را که اینان میکنند، هیچ تنابنده اهل آن مناطق که کرد نیستند حاضر به انجام آن نیستند، گویا حکمتی در کاراست واین داغلعنت خوردگان تقدیرشان این است.
درکردستان اما حکایتی غمانگیزتر جریان دارد، فقر، بیکاری، عدم امنیت در پدیده کولبری تبلور یافته است . دراین باره گزارشات و فیلمهای چه سینمائی(زمانی برای مستی اسبها) ویا مستندی مثل ” مر زنا امیدی” از نیما سروستانی، بازتاب نمونههائی ازر نج وستمی است که در کردستان، “کردستان ناشناخته” جریان دارد.
قدمت مبادلات مرزی به قدمت زندگی ساکنین این منطقه است که در شرایط مختلف فرمهای گونه گونی را داشتهاست. درگذشتهای نهچندان دور لااقل بعد از جنگ اول جهانی “کاروان هائی” از سلیمانیه تا رشت و انزلی آمد وشد میکردهاند که اجناسی که از طرف روسیه وهم چنین محصولاتی چون برنج و ماهی دودی و…را به کردستان عراق میبردهاند وازآنسو ادویه ، منسوجات هندی و محصولات دیگری که انگلیسیها میاوردهاند ازطریق کردستان ،زنجان و قزوین به گیلان( رشت) میبردهاند. “کاروانچیگری” دراین دوران گویای رشادت وماجراجوئی های جوانان سلحشور بودهاست که در ترانههای فلکلور کردی هنوز رد پائی دارد.
این پدیده درزمان حکومت پهلوی و تغییر شرایط وازبین رفتن کاروانها، مبادلات مرزی که از مرزهای گمرک عبور نمیکرد درکردستان “قاچاق” نامیده می شد وکسانیکه جنس غیر گمرکی جابهجا میکردند “قاچاقچی” نامیده میشدند .این توضیحات ازاین رو بیان میشود که کلمه”قاچاق” یا “قاچاقچی” درزبان کردی حاوی هیچ بار منفی ای نیست وقاچاق به معنی ازحیطه قدرت دولت نماندن بود وبس مثل کسی که قاچاق میشد یعنی فراری میشد و…. برعکس کلمه”قاچاق”درزبان فارسی که منظور حاملین مواد مخدر است. این تشابه کلمه درخبرهای معمولی جهت نادرستی به مبادلات مرزی که مطلقن مواد مخدردر آن نبودهاست میداد.
واما پس از سرنگونی حکومت پهلوی و برسر کار آمدن حکومت اسلامی. ازطرفی ناتوانی حکومت مرکزی در استیلا برکردستان و وجود جبنش مقاومت خلق کرد و جنگ صدام و خمینی عملن سالها مرزی وجود نداشت و کالاها در منطقه ای از بانه تا سردشت مبادله میشد و درزمانی که هنوزفعالیت پیشمرگهها وجود داشت یکی از منابع درآمد پیشمرگهها “مالیات” یا بهلفظ کردی آن “بارانه” بود.
با تحکیم جمهوری اسلامی و امنیتی شدن منطقه بدلیل کمبودهای کالاهای مصرفی درکردستان و اجبار مبادلات مرزی این پدیده ادامه یافت، و مشکلات خاص خودرا به همراه داشت با بوجود آمدن ایالت کردستان درعراق و عقب نشینی نیروهای پیشمرگ به آن سوی مرز و به کنار گذاشتن فعالیت مسلحانه(طبیعی هم بود چراکه دلیل وجودی پیشمرگ دفاع دربرابر هجوم حکومت بود، وقتی که از منطقه قابل دفاع خارج شدهاند دیگر عملیات مسلحانه پیشمرگ دلیل وجودی خود را ازدست میدهد.)
با استیلای پاسداران وسپاه “محمد رسولالله” وقدر قدرت شدن سپاه پاسداران در کردستان(استانهای کردنشین) ازطرفی به بهانه امنیتی بودن وترس از نفوذ پیشمرگ، وازطرف دیگر انحصار طلبی سیاه بر گمرکات در تمام مرزها (دریائی، زمینی وهوائی) ، حتی مبادلات اندک مرزی را هم بر نمیتابد، بهبهانههای واهی نفوذ پیشمرگ اما در واقع ابدی کردن انقطاع روابط مرزی دست به احداث کیلومترها دیوار پیش ساخته دقیقن ازهمان مدل دیواری که اسرائیل به دور غزهکسیده است. احداث کیلومترها خندق مین گذاری شده وکاشت مین تا آنجاکه ممکن بودهاست. گزارش کمپین حقوق بشر در کردستان بازتاب گوشه کوچکی ازاین فاجعه است.
ولی از آنجا که موجود بودن کالاهای متنوع قابل عبور از ایالت کردستان به بازار ایران عینیت دارد و ازطرفی فقر و بیکاری مفرط در کردستان بیداد میکند، این دوعامل شرایط مساعدی را برای سودجویان بوجود آوردهاست، سودجویانی که همواره مترصد پدیده های این چنینی هستند با بکار گیری بیکاران و زحمتکشانی که برای ارتزاق شرافتمندانه، سختترین کارهارا تحمل میکنند از همین کاروانچیهای سلحشورصد سال پیش که میخواستند پایه حکومت شورائی در گیلان باشند، بنا به احتیاج کولبر رنجکشده ساخته اند. این خود بیانگرشرایط وحشتناک کردستان تحت حاکمیت حکومت اسلامی است. تا، در، بر همین پاشنه میگردد و حکومت اسلامی برقرار است ازبین رفتن آسیبهای اجتماعی اینچنینی بردوام خواهد بود.
عمق فاجعه و تحقیر این مردمان و زادبومشان آنجا آشکار تر میشود که درفصل تابستان وپائیز که آتش سوزی جنگلها اتفاق می افتد، گالن های بنزین که باراسبها وقاطرهاست وبهدست اجامر جمهوری اسلامی میافتد را آتش میزنند حیوانهای بیچاره هراسان سر به جنگل میگذارند وزنده میسوزند وجنگل را میسوزانند. سال گذشته شاهد چندین آتش سوی بزرگ ازاین نوع بودیم که از تلاش حامیان محیط زیست مریوان که برای خاموش کردن آتش میکوشیدند جلوگیری شد وحتی آنهارا بازداشت کردند!.
مضاف براین، پدیده رنج آو رد یگری که از دیدهها پنهان است، کارگران کرد ایرانی در ایالت فدرال کردستان عراق است، آنجاهم داستان خودرا دارد مسئله رانت نفتی و زمین خواری و ساختمان سازی عامل اخیر کارگران آواره بهدنبال کار ساختمانی را بسوی خود جلب میکند، طبیعی است که ابتدا باید اجازه اقامت گرفت و اجازه کار پس از شرط و شروط و کاغذبازیها، دویدن دنبال کار بدون هیچ امنیت ویا قانون کار!، همین زمستان گذشته یک کارگر”کردایرانی” درخیابانهای سلیمانیه براثر سرما جان باخت.(کولبرها ضرورتا احتیاج به برگ اقامت ندارند چون قاچاقی کار میکنند!). واما نکته قابل توجهی که دراین تراژدی وجود دارد تحقیر دوگانهایست که براین زحمتکشان داغ لعنت خورده بهناروا وارد میشود. درایالت کردستان (کردستان عراق) این کارگران به تحقیر”ایرانی” نامیده میشوند همان تحقیری که در ایران بعنوان”کرد” میبینند شاید کمی اغراق باشد مشابه آن نگرشی است که “ایرانیان” نسبت به افغانها دارند. داغ لعنت خورده ویا به زبان کردی(بهش مهینهت) ازین گویاتر نمیشود. کرد تحقیر شده درایران و ایرانی تحقیر شده در کردستان! درهرکجا باشد تحقیر میشود،هنگامه غریبی است!
تاحکومت اسلامی درایران باشد این فاجعههای اجتماعی بردوام خواهد بود . دراین روزاول ماه مه با روحیه ای انترناسیونالیستی درتداوم تلاشمان قدم در راه ساختن دنیائی فارغ از ستم وجهل وفقر و استثمار برداریم. تا زمانیکه حکومتهای مشئومی مثل حکومت اسلامی ایران وجود دارد این امر امکان پذیر نیست، پس دست در دست هم برای سرنگونی حکومت اسلامی بکوشیم .
اول ماه مه ۲۰۱۳
پاریس یوسف اردلان