کارزاری بنام”فاجعه خاموش”

کمیته بین المللی صلیب سرخ و کمیسیون اروپا روز دوشنبه ١٨/٢/ ٢٠١٣ کارزاری به نام”فاجعه خاموش”را در پارلمان اروپا آغاز کردند تا به گفته خود”توجه بیشتری را به فاجعه آسیب های طوفان سندی در منطقه کارائیب جلب کنند.”
آنها می گویند:”این فاجعه به اندازه کافی در رسانه ها بازتاب نیافته و تحت تاثیر رویدادهای بزرگتر مانند ابعاد همین طوفان در آمریکا قرار گرفته است.”
کریستالینا گئورگیوا، کمیسر اروپا در زمینه کمک های بشردوستانه به یورونیوزگفت:”صحبت کردن در مورد این فاجعه خاموش از این نظر اهمیت دارد که در جریان این طوفان مردم بیشتری از مناطق مختلف آسیب دیده اند. برای همبستگی و انجام کاری برای آن ها باید صدای کسانی که اکنون در این فاجعه هستند را شنید.”
تحقیقات صلیب سرخ نشان می دهد که”٩١درصد فجایعی از این دست مورد توجه کافی و جلب کمک های لازم برای بهبود شرایط جوامع محلی قرار نمی گیرند.”
بر اثر وقوع طوفان سندی که بزرگترین طوفان و سیل ١٠٠ سال اخیر در آمریکا بود ١١٠ نفراز مردم آمریکا و ۶١ نفر از اهالی کشورهای جامائیکا، هائیتی، کوبا و دومینیکن جانباختند. خسارات ناشی از این طوفان و سیل جاری از آن در آمریکا به میلیاردها دلار رسید.
اطلاع رسانی به منظور کمک به کسانی که به هر دلیلی دچار حوادث ناگوار و فاجعه های طبیعی از نوع طوفان سندی می شوند عملی است انسانی، شایسته و در خور تحسین، اما این کمک ها و اطلاع رسانی در مورد این نوع از حوادث طبیعی که اغلب توسط صلیب سرخ، سازمان پزشکان بدون مرز، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و ….. . در دنیائی که سرمایه داران با توسل به ارعاب، اسلحه و پول بر انسان های زحمتکش و ستمدیده حاکم اند، نه اینکه گوش آنها نسبت به این فجایع بدهکار نیست بلکه فجایعی از این نوع رویدادهای طبیعی را به عناوین مختلفی خاموش و خاموش تر خواهند کرد.
اینکه این حوادث طبیعی در چه کشوری، با چه ملیتی، با چه نوع از سیستم حکومتی، با چه میزان از در آمد اقتصادی و از چه موقعیت منطقه ای و جهانی برخورداراند، انعکاس اخبار حوادث از این نوع در این کشورها همدردی و کمک رسانی به مردم این مناطق مختلف از جهان نیز متفاوت است. اینجا است که تحقیقات آماری صلیب سرخ در رابطه با بی توجهی به ٩١ در صد ناشی از این دست فجایع در جوامع محلی و در مقایسه با آمریکا، فلسفه کارزار”فاجعه خاموش”را توضیح میدهد.
روسای جمهور آمریکا و چین دو کشوری که جزو بزرگترین آلوده کنندگان محیط زیست به شمار می روند تا کنون حاضر به امضای پروتوکلهای بین المللی مدافع محیط زیست نشده اند. ارسال مقداری ناچیزی مواد خوراکی، دارو، تعدادی چادر و پتو برای صدها هزار نفر از مردمی که فرزندان و خانه و کاشانه محقر خود را بر اثر وقوع زلزله، سیل، آتشفشان و طوفان از دست داده اند جوابگو به چه بخشی از این فاجعه است.؟ عدم اطلاع رسانی در این موارد راه را بر هر گونه کمکی برای نجات آنها از این فاجعه های طبیعی را به حداقل ممکن خواهد رساند.
اگر دیگران از وضعیت آنها اطلاع داشته باشند. راه نجات برای آسیب دیدگان از این فجایع به مراتب ساده ترخواهد بود.
فاجعه بشری در ایران که مسئولیت مستقیم آن بر عهده حاکمیت اسلامی است هر روز ابعاد گسترده تری به خود میگیرد. برای کودک گرسنه ای که جهت سیر کردن شکم خود بخشی از اوقات روزانه اش را بدون سر پرست در معابر عمومی به گدائی و دست فروشی جهت سیر کردن شکم خود و خانوادەاش سپری خواهد کرد. در مدت زمان کوتاهی توسط باند های مافیائی بدام اعتیاد و دزدی گرفتار و زندگیش به تباهی و مرگ می انجامد. خانواده ای که از جنگ پاکستان و افغانستان می گریزد و به شهرهای مرزی همجوار در داخل ایران پناه می برد، بعد از مدت زمان کوتاهی آنها را به جرائم واهی دستگیر و اگر به مرگ محکوم نشوند بلافاصله به کشور خود برگشت داده خواهند شد.
این موارد از فاجعه بشری به طور کامل اطلاع رسانی نخواهد شد و به دلیل ترس از اعتراضات گسترده توده های مردم ناراضی به کم کاری و امداد رسانی مسئولین و دست اندر کاران حکومتی به آسیب دیدگان همیشه در هاله ای از ابهام و خاموشی باقی خواهد ماند. این فجایع خاموش به تازگی ها و به دنبال جنگ و درگیری های خونین در افغانستان به سایر “فاجعه های خاموش” از این نوع در ایران تحت حاکمیت اسلامی افزوده شده است. از این جنگ و گریز، اسارت و کشت و کشتار از اطلاع رسانی، همدردی و کمک به کسانی که برای زنده ماندن از خانه خود فاصله گرفته اند متأسفانه خبری نیست. اطلاع رسانی، همدردی و پشتیبانی نه تنها در رابطه با فجایع طبیعی بلکه حتا اطلاع رسانی از فجایع بشری که روزانه بر اثر تصادفات رانندگی در جاده ها، آتش سوزی در مدارس، سوانح محل کار و اعدامهای روزانه به بهانه های واهی در مخالفت با رژیم اسلامی که در گوشه و کنار شهر های ایران علنی و بخشآ مخفیانه اجرا خواهد شد بدون عبور از صافی سانسور دستگاه های امنیتی جرم محسوب خواهد شد.
در اغلب موارد علل این رویدادها و فجایعی که سیستم حاکم مسئول آنند از مردم و خانواده های قربانیان و مجروحین این حوادث پنهان خواهد ماند. بمنظور همبستگی و انجام کاری برای آن ها باید صدای خانواده و کسانی را که از این فاجعه ها جان سالم به در برده اند را شنید. و در این موارد اطلاع رسانی کرد.
بعد از حادثه تصادف اتوبوس کاروان”راهیان نور”حامل دانش آموزان بروجنی در روز ٢٨ مهر ماه سال ٩١ که منجر به مرگ ٢۶ نفر از دانش آموزان و مسئولین همراه آنها شد، پدر یکی از دانش آموزان جانباخته بنام”عباس شبانیان”به دبیرستان دخترش رفت. سراغ فرزندش را گرفت و از اولیا مدرسه خواست اجازه دهند به کلاس دخترش برود. وقتی نیمکت خالی دخترش را به او نشان دادند به شدت و با صدای بلند گریست و سراغ دخترش را میگرفت در حالی که دنبال فرزندش می گشت نا امیدانه محوطه دبیرستان را ترک کرد و رفت.
مأمورین رژیم اسلامی به این پدر و پدرهای دیگری که در این کاروان راهیان مرگ فرزندان خود را از دست دادند گفتند:”اشکال از ترمز اتوبوس بوده و ستون اطاق اتوبس از استحکام کافی برخوردار نبوده است.”!؟ این هم نوعی است از نیرنگ و کلاه برداری از اطلاع رسانی و اظهار همدردی با بازماندگان این فاجعه انسانی و خانواده جانباختگان این رویداد ها است.
٢۶ دانش آموز و معلم اهل بروجن در یک لحظه جانباختند. نه اینکه احمدی نژاد بر تابوت آنها بوسه ای نزد و مادری را از مادران این جانباختگان بغل نکرد و دلداری نداد. بلکه وزیر دست نشانده خود “حاجی بابائی”در آموزش و پرورش رژیم و مسئولین این کاروان را از این فاجعه مبرا کرد.
این نوع از فجایع بشری که مسبب اصلی آن خود رژیم های حاکم بر این کشور ها هستند نه تنها در ایران و افغانستان بلکه در اغلب کشورهای آفریقائی و کشورهای عربی از جمله جنگ و کشتار در کشور سوریه متأسفانه به اوج خود رسیده است. طبق آمار صلیب سرخ جهانی در سوریه بیش از ٧٠ هزار انسان کشته طی دو سال جنگ داخلی کشته و صد ها هزار نفر زخمی و بیش از ٢ میلیونها نفر آواره شدند. حداقل٢۴٠٠مدرسه در نتیجه عملیات جنگی در سوریه بطور کلی ویران و یا دچار آسیب زیادی شده اند. در بعضی از مناطق که آسیب زیادی بر اثر عملیات جنگی دیده اند، بچه ها ی آنها دو سال است که به مدرسه نمی روند. طبق آمار صلیب سرخ:”تعداد این دانش آموزان به دو میلیون نفر افزایش یافته است.”
دست آورد خونین این نوع فجایع توسط حاکمان در قدرت برای بقای نظام سرمایه داری امری است حیاتی که برای بقای خود به جنگ و خون ریزی داخلی در کشورهای جهان سوم که سیستم حکومتی آنها توسط دیکتاتور ها ی دست نشانده خود آنها اداره خواهد شد نیاز دارند.
در این نوع از سیستم های استبدادی امکان اطلاع رسانی از فجایع بشری در کشور ها ی”تحت
سلطه”بی معنا است، نمونه بارز آن بمب باران شیمیائی کردستان عراق توسط حکومت بعث بود. که برای به رسمیت شناخته شدن نسل کشی مردم کردستان هم اکنون طوماری در اینترنت منتشر شده که از پارلمان انگلیس می خواهد تا طرحی را برای به رسمیت شناختن جنایت علیه کردها این بخش از کردستان به عنوان نسل کشی تصویب کند. این طومار در ماه مارس بسته می شود و لازم است بیش از هفتاد هزار نفر آن را امضاء کنند. آیا جنایتی در این ابعاد نیاز به جمع آوری امضا دارد؟
پروسه کشتار مردم بی دفاع در کردستان عراق توسط رژیم بعث از دهه ١٩۶٠ تا اواخر دهه ١٩٨٠ ادامه داشت و در این مدت صدها هزار نفر از مردم بی دفاع و ستمدیده کردستان عراق قتل عام شدند. برای اولین بار و بعد از ٢۵سال در دسامبر سال ٢٠١٢ پارلمان سوئد اولین پارلمانی بود که کشتار کرد ها ی عراق را نسل کشی اعلام کرد. این فاجعه خاموش شدنی نیست.
سال گذشته دادگاه لاهه میزبان بازماندگان اعدامهای دهه شصت در ایران بود. این کارزار جهانی از سوی یک نهاد مستقل به نام ایران تریبون درروزهای ٢۵، ٢۶و ٢٧ اکتبر ٢٠١٢، در”کاخ صلح لاهه”در هلند تشکیل شد. هدف، تحت پیگرد قرار دادن عامل کشتار گسترده زندانیان سیاسی در ایران بود. قضات این دادگاه، موسوم به دادگاه مردمی در رأی مقدماتی خود، ایران را به جنایت علیه بشریت محکوم کرد. این نخستین بار است که رژیم جمهوری اسلامی، در یک دادگاه بی طرف و به اتفاق آرای قضات مستقل آن، به جنایت علیه بشریت محکوم شده است. جمهوری اسلامی از شرکت در این دادگاه خودداری کرد. این اطلاع رسانی و همدردی با خانواده بازمانده و رفقای این جانباختگان با ارزش است، با علم به اینکه حکم این دادگاه در حال حاضر جنبه اجرائی ندارد.
در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی کارزار”فاجعه خاموش”برای این دار و دسته جنایتکار و مافیایی کاربرد سیاسی داشته و دارد. رژیم اسلامی آگاهانه خبرنگاران، وبلاگ نویسان، روزنامه نگاران و نویسندگان را به بهانه های واهی دستگیر، زندانی و سپس با توسل به زور و شکنجه های قرون وسطائی به قتل میرسانند. اما علی رغم اعمال این نوع وحشیگریها، مبارزه برای اطلاع رسانی، کمک به بازماندگان فجایع طبیعی و بشری، افشای سیاست های ارتجاعی – اسلامی رژیم مذهبی حاکم بر ایران توسط انسان های انقلابی و مبارز در داخل و خارج از ایران ادامه دارد.
برای کاستن از این فجایع نباید دست روی دست گذاشت و نظارەگر سرنگونی رژیم اسلامی و رژیمهای مشابه ماند.
١۶-٣-٢٠١٣