روند سوسیالیستی کومەلە، از رٶیا تا واقعیت! / ناصر امین‌نژاد ـ فرهاد رسولی

روند سوسیالیستی کومەلە، از رٶیا تا واقعیت!

١ـ بە دنبال هیچ، از این کنفرانس بە آن کنفرانس!

روند سوسیالیستی کومەلە یک سال دیگر از زندگی خود را بدون گزینە و سردرگم، پشت‌سر نهاد و کنفرانس دیگری را همچنان بی افق و کاسە تهی با همان سبک و روشی کە انتظارش میرفت، بسرآورد. این بە معنای شروع گیم دیگری از ناکارآمدی، ادامۀ نارسائیهای عمیق و کش‌دادن بحران مدیریتی برای یک دورۀ دیگر و کنفرانسی دیگر است. اطلاعیۀ کلیشەای پایانی کنفرانس، طول کشیدن چند هفتەای توافق برسر انتخاب “هیئت هماهنگی” آن، بخوبی ماندن و اصرار بر همان راە رو بە زوالی را نشان میدهد کە تا قبل از آن طی شدە بود.

این همان چیزی است کە از سالها پیش همچون آواری برسر روند سوسیالیستی کومەلە فرود آمدە است، نای نفس‌کشیدن را از آن بریدە و روز بە روز بیشتر آنرا از هویت وجودی و موضوعیت خویش دور ساختە است. شمەای از دلائل چگونگی پیش‌آمدن وضعیت موجود در طی این سالها در نامە یانزدە نفرە از هئیت هماهنگی(مای ٢٠١١)، در اقامۀ دلائل استعفای رفقا رضا مصطفی‌سلطانی و رضا یغموری و کنارکشیدن شمار دیگری از اعضاء هئیت هماهنگی، و همچنین نامۀ توضیحی ما بە کنفرانس دوم (٢٧.١١.٢٠١١)، در نوشتەها، گفتار و مباحث تعداد زیادی از رفقای دیگر نیز آمدە است.

همۀ ما در این چندسالە گریبانگیری‌های پایان‌ناپذیر، بی‌اعتمادی‌های کشدار و بحران‌سازیهای دورەای را شاهد بودیم کە مثل خورە بە جان این روند انداختە شدە است و جلو هرگونە پیشرفتی را گرفتە است. ما دیدە بودیم چگونە هر اقدام جمعی برای قانونمند کردن روابط درونی و تلاش برای پرداختن بە اولویتها و وارد شدن بە دخالتگری موثر سیاسی و از نسیۀ کلی‌گوئی روی‌برتافتن و بە نقد عینی و عملی چسپیدن، سد میگردد. همە ما دیدە بودیم چگونە مصوبات جمعی و قرارهای کنفرانس وسیع اول در خصوص تهیۀ ضوابط پذیرفتەشدە جمعی ناظر بر روابط درونی و سازمانی، همچنین ساماندهی امور مالی زیر پا گذاشتە شد.  اینها قدمهای اساسی و مستلزماتی بودند کە از همان روز اول پیش پای ما قرار داشتند و خواستە می‌شد از طریق آن:

  1. روند بە جایگاە واقعی خود وارد و با پی‌ریزی زیرساختها و مکانیسمهای تعریف‌شدە ارگانی بە بلاتکلیفی تشکیلاتی پایان دادە شود، حدود وظایف، حقوق و اختیارات از طرفی، و پاسخگوئی دربرابر مسئولیت‌های پذیرفتەشدە از طرفی دیگر تعریف و قانونمند گردد.
  2.  با سپردن مسئولیت امور مالی بە یک کمیسیون، این حوزۀ مهم بصورت شفاف و برنامەریزی‌شدە، ساماندهی شود.
  3. از طریق پی‌ریزی فعالیتهای نقشەمند سیاسی ـ اجتماعی و تمرکز بر اتخاذ سیاستهای راهبردی روشن و پذیرش مسئولیت در قبال آن. همچنین گزارش‌دهی منظم بە بدنۀ روند و افزایش جلسات عمومی، موجبات دخالتگری جمعی فراهم گردد و اینگونە، کار و فعالیت روند را از مناقشات درونی و شخصی‌شدۀ بی‌سرانجام، بسوی فعالیت و کنش سیاسی روی بە جامعە متمرکز ساخت.

اما متاسفانە همە این الزامات و راهکارهای حیاتی در آتش کشمکشهای بی‌وقفە بین رفقای “صدر” خاکستر گردید و باد هوا شد. درضمن تناقضات رفتاری و گفتاری این رفقا روز از پی روز روند را بە سراشیب ازهم‌بیگانگی و انفعال سوق داد. متاسفانە اکنون نیزهمۀ نشانەها دال بر این است کە اندک باقی‌ماندۀ روند از ‌رمق انداختەشدە در غل و زنجیر همین کشمکشهای ناچیز، و همین بی‌اعتمادی‌ و بدبینی‌های قیراندود و پایان‌ناپذیرـ نسبت بە همدیگرـ گرفتار و گروگان است.

ما سال گذشتە در پی آنکە همە تلاشهای جمعی بویژە یانزدە نفرۀ هئیت هماهنگی سد گردید و بە ترازوی توطئە سنجیدە شد و از آنجائی کە میدیدیم ارادەای درکار است کە مصرانە میخواهد این راە رو بە زوال را بە هر قیمتی طی کند. و از آنجائی کە با تجربۀ این چند سالە و با حضور از نزدیک دریافتە بودیم کە بلاخرە این انحصارگری مزمن و این ذهنیت میراث‌داری و نگاە متولی‌گرایانە کار دست روند خواهد داد و همە امیدها بسوی بهبودی و همە تلاشها در راە بدست‌دادن الگوئی امروزین از کار و زندگی سیاسی ـ تشکیلاتی و همۀ آنچە را کە از ابتدا بە‌دورش حلقە بستە بودیم زایل، بی‌فرجام و میان‌تهی خواهد کرد، چارەای جز این نمیدیدیم کە بە سهم خود تلاش کنیم این واقعیتهای تلخ را با بقیە رفقا در میان بگذاریم، چیزی کە تا کنون عمدتأ پنهان نگاە داشتە شدە است. همچنین میخواستیم ضمن تاکید بر عدم یک ارادە جمعی برای خروج از این فرسایش، مسئولیت این وضعیت را آنگونە کە در واقع هست، بویژە بە آن رفقایی برگردانیم کە خودخواستە، بیشترین اختیارات را دارند و قادرند هرگاە کە بخواهند هر اقدام و طرحی را با سکوت و بلوکەکردن و با درنظرداشت صرف ترجیحات شخصی خود، بە بن‌بست بکشانند.

ما همان هنگام بە تجربۀ این چند سالە نیز میدانستیم کە سعی خواهد شد این توضیحات بی‌پیرایە و بە دور از مصلحت‌جوئیهای کاذب، از آنجا کە همە واقعیتها را دربردارد و حاشایی در حقیقت وجودی آن نمی‌توان کرد، با وقار عبوسانە از سر گذراندە شود و در لابلای حواشی گم‌وگور گردد. چیزی کە کم و بیش اتفاق افتاد و ما بنا بە توصیۀ برخی از رفقا کە هنوز تردیدهایی داشتند و اندک روزنەای بسوی روشنائی میدیدند، از حق خود دایر بر توضیحات بیشتر و پیگیری آن  با جمع وسیعتر گذشتیم، تا شاید اگر واقعا روزنەای درکار باشد، بتوان فرصتی برای گشایش از این بن‌بست رقت‌انگیز فراهم گردد. چیزی کە متاسفانە اتفاق نیافتاد و در بر همان پاشنە چرخید کە نمی‌بایست.

چرا اینگونە شد و چرا فراکسیونی کە با وعدۀ ایجاد دگرگونی در نوع سازماندهی و ایجاد نوگرایی در ذهنیت سیاسی پای پیش گذاشت، بسیار زود بە پیری زودرس گرفتار آمد و ناکام ماند؟ آیا راهی کە طی شد محتوم و ناگزیر بود؟ آیا گزینەهایی در دست بودند، کە روند بتواند تجربۀ جدید نسبتا موفقی را از خود بجای بگذارد؟

ما بعنوان کسانی کە در هستۀ اولیۀ این حرکت بودند و در پیدایش و پایەریزی گفتمان جدید آن نقش بلاواسطەی داشتەایم، خود را محق، بلکە موظف میدانیم، با بازخوانی علنی و شفاف این مسیری کە طی شد، با ارزیابی و نقد ذهنیت و روشهایی کە روند را از دستیابی بە اهداف اولیە بازداشتند، بە یافتن پاسخ این پرسشها کمک نمائیم. این نە از سر ارضای کنجکاوی تعدادی در اینجا و آنجا کە بخواهند ببینند چە گذشت و چە شد و دائما خود را بە کاویدن زیروبم‌هایی از این قسم مشغول می‌دارند، بلکە از نگاە ما بە یک تجربە جمعی است کە حول باورهایی شکل گرفتە بود و تردید نداریم کە اکنون نیز فضای سیاسی جامعە ما چە در ایران و چە در کردستان بدان نیاز جدی دارد و آنرا می‌طلبد. یعنی شکل جدیدی از کار جمعی ـ سازمانی و کمک بە ایجاد ذهنیت تازەای از کار و فعالیت آگاهانە حزبی و سیاسی کە آنرا از دایرۀ امری بغرنج و منحصر بفرد، همچنین از گیر پیشداوریهای ذهنی، تاریخی و ایدئولوژیکی صوری برهاند و آگاهانە بە کار و زندگی روزانۀ عادی مردمی کە اکنون دارند در جامعە زندگی می‌کنند، با همین امکاناتی کە دم‌دست دارند وصل کند. امری کە نە قائم بە فرد است و نە ساطورحوزە مالی بر گردن تصمیمات جمعی، تشکیلاتی و سیاسی‌اش سنگینی دارد و نە بخواهد بە عبث طریقت‌گرائی را پیش پای بدنۀ خود، مردم و جامعە قرار‌دهد.

ما بە هزینەها و فایدۀ روشی کە برگزیدەایم واقفیم. مطمئن هستیم کە بازگویی این تجربەای کە روند طی کردەاست و مرور تجربەهایی از این دست، میتوانند راە را برای طی‌کردن موفقیت‌آمیز این ضرورت در آیندە هموارکنند و حتی میتواند بە رفقایی کە در درون همین “روند” هستند و هنوز دل در گرو همان باورهای اولیە دارند، کمک نماید.

ما اکنون پس از آن فراز اولیە و نشستهای متوالی چند سالۀ بعد از آن، همچون گذشتە و بیش از پیش یقین کامل داریم کە کار جمعی موثر بدون سازماندهی حرف بیهودەای است و بە همان اندازە سازماند‌هی ثمربخش، بدون تشکیلات فکرشدۀ جمعی پوچ و بی‌معنی است، و امروزە تشکیلات نیز بدون طرد تمرکز اهرمهای قدرت (مالی، تشکیلاتی و تبلیغاتی) در دستان فرد، بدون برقراری توازن عملی در حوزە اختیارات و مسئولیت، حقوق و وظایف و بدون وجود فرایندی جمعی و دموکراتیک در تصمیم‌گیریها، همچنین بدون اهداف و برنامە مشخص و روشن کە بر واقعیتهای عینی جامعە مبتنی باشد، بدون اتخاذ سیاستهای راهبردی و فعالیتهای عملی روزانە با استفادە از همە ظرفیت و قابلیتهای موجود، بدون وجود استعداد در تفاهم و همگرایی و تحمل واقعی نظرات دیگران، قادر بە حفظ انسجام درونی، بە بازتولید متکامل خود نخواهد بود و نخواهد توانست بە پیشرفت و رشد آگاهیهای اجتماعی و سیاسی در جامعە و تلاش برای سازندگی و ساماندهی اجتماعی کمک نماید. نە تنها این، بلکە باید متداوما با بحرانهای دورەای، با انشعابات، با ریزش نیروها و فرسایش پتانسیلهای جمعی و سرانجام ناکامی روبرو باشد و دست و پنجە نرم کند.

ما همراە همە کسانی کە خود را همراە میبینند میخواهیم از طریق ارائە یک تصویر واقعی از آنچە گذشت، از طریق بە چالش کشیدن روشها و ذهنیتهایی کە نقش بازدارندگی داشتند ـ حال فارغ از هر نیتی کە در ورای آنها متصور باشد و چەبسا نیک‌خواهانە ـ  از طریق طرح گزینەهایی کە می‌توانستند و می‌توانند حاصل عمل جمعی روند را پربار و امیدبخش میکردند و میکنند، از طریق بازکردن میدان گفتگویی شفاف و علنی از جوانب مختلف در راە تقویت و بسط این باورها، در راە چەباید کردنهای پیش روی و در راستای کاری کە از همان ابتدا آغاز کردە بودیم، کوشش کنیم.

برای قدم گذاشتن دراین عرصە و برآوردەکردن حداقلهایی از این منظور بزودی یک صفحە اینترنیتی، ویژە تجربۀ “روند” را راەاندازی خواهیم کرد کە بتواند بخشهایی ازآنچە کە ذکر شد و گوشەای از آلترناتیو وضع موجود را معرفی کند. ما از دشواری راە و توان اندک خود آگاهیم، اما امید داریم با همفکری و همیاری سایر رفقا و علاقەمندان بتوانیم قدم موثری در راە غنی‌کردن این باورها برداریم.

ناصر امین‌نژاد ـ فرهاد رسولی

٢۵.٠٩.٢٠١٢ برابر با ۵ شهریور ١٩٩٢