از تهران تا استالین آباد

حدود یکسال قبل در سال ٢٠١١ ، یکى از دوستان از شر کتابخانه اش بدلیل فروش خانه و نقل مکان به آپارتمان خلاص شد . کتابها به من رسید، و من هم همین بلا به سرم آمد و خانه را فروخته و کتابها را در کارتون قرار دادم بدون اینکه بتوانم لیستی از آنها تهیه کنم . اخیرا در سپتامبر ٢٠١٢ شانس این را پیدا کردم که کتابها را در قفسه قرار دهم و هفته گذشته دنبال یک کتاب میگشتم که بخوانم به کتان ” از تهران تا استالین آباد ” نوشته محمد تربتى برخوردم.
دیشب تا کتاب را تمام نکردم نخوابیدم.
جالبى داستان براى من در این بود که چون من نیز از شروع قیام مردم ایران در سال ١٣۵۶ وارد مبارزه سیاسى و بعدا فعالیت سازمانده شدم ، دستگیر و زندان و تبعید در ایران و تبعید داوطلبانه به خارج شدم ،یک اشتراک زندگى شخصى و سیاسى با آقاى تربتى در خود مى دیدم. اما چون من هیچوقت شوروى را بعنوان ” اردوگاه سوسیالیسم ” نشناختم و حزب توده را نیز بعنوان کمونیست و سوسیالیست نشناختم . بلکه آن را بعنوان یک حزب رفرمیست ، سازشکار و محافظه کارمى شناختم و میشناسم . داستان اجحافها و پارتى بازیها و حلقه به گوشیهاى سران حزب را از نظر سیاسى درک میکنم . نه فقط حزب توده بلکه همه سازمانها و احزاب که به اسم سوسیالیسم و کمونیست کار و فعالیت میکنند و گرچه برنامه اى شاید سوسیالیستى یا کمونیستى داشته باشند، اما خیلى از اینها چون در آن فضاى سالهاى ١٩۶٠ تا ١٩٧٠ که سوسیالیسم باب بود پیوستند و آرزوها و آمال شان را زیر چتر سوسیالیسم قرار دادند . الف: به سوسیالیسم ضربه زدند و ب : بعد از اینکه اردوگاه فروپاشید آنها نیز فرو پاشیدند.
امروز نیز جریان کوروش مدرسى با خطاب کردن حکمتیست به خود چنان ضربه اى به برنامه یک دنیاى بهتر و منصو رحکمت زد که جمهورى اسلامی و مخالفین حزب نمى توانستند بزنند.
با انشعاب ٢٠٠۴ و سر مست کردن عده اى ، آنها را به انشعاب کشاند اما بعد از چندى موج جدا شدن ها از آن حزب ، حقایق را بیشتر براى آنها عیان کرد . اما متاسفانه بعضى ها راه برگشت را برخود بستند . مثل یک لیوان شیشه اى که بر زمین مى افتد تکه تکه شده ا ند و نمیتوانند را ه خود را باز یابند یا به حزب مادر برگردند.
اما محمد تربتى هر چند از حزب توده سرخورده شده و از سران دو دوز باز خسته است . دو تا کاراکتر یا پدیده را یا دو تا پیام را در کتابش به خوانند منتقل میکند . یکى اینکه مبارزه کار بر علیه سرمایه نمرده است و صدها لنین و استالین و طبرى ، رادمنش ، کیانورى و غیره بیایند و بروند ، مبارزه طبقاتى تا زمانى که استثمار هست وجود دارد . این عین آن پاسخى بوده که بعد از سقوط شوروى در یک بحث خیابانى به خواهر زاده ام دادم که اولا شوروى سوسیالیست نبود و ثانیا مبارزه طبقاتى هنوز ادامه دارد در نتیجه کمونیسم نمرده است . و نکته دوم اینکه صداقت و اخلاصى که تربتى در پیوستن به حزب و فعالیتهایش در هر کجا هست تهران ، استالین آباد ، مسکو ، پراگ نشان میدهد . اعتراضاتش را به رهبران حلقه بگوش مسکو مخفى نمیکند.
با تشکر از محمد تربتى که یکبار دیگر سیاستهاى غلط حزب توده را به مردم و مبارزاتشان و سوسیالیسم و چپ ایران چه قبل از کودتا و چه بعد از کودتا ١٣٣٢ و انقلاب ایران در سال ١٣۵٧ و چه امروز در قالب خط فرخ نگهدار انجام میدهد.
این جنبش ربطى به کمونیسم و سوسیالیسم ندارد و فقط یک جنبش رفرمیستی و سازشکار و تابع سرمایه دارى ، در بهترین حالتش جناح چپ بورژوازى تحت نام کمونیست است. جالب است اگر میخواهید از فضاى سالهاى ١٣٢٧ تا ١٣٣٢ مطلع شوید این کتاب را بخوانید.
سلیامان سیگارچى
ونکوور
٢٣ سپتامبر ٢٠١٢