بیست و هشت مرداد

میگویند ،در آب یک رودخانه‌ نمی‌شود دوبار آبتنی کرد ، به‌عبارتی هیچ حادثه‌ ای را نمیتوان  آن گونه‌ که‌ اتفاق افتاده‌ است بازآفرینی کرد، اگر اینچنین است پس یادآوری حوادث گذشته‌ چه‌ معنائی را در بر دارد؟ نکته‌ همین‌جاست ، برای موجوداتی که‌ باتقدتر و غریزه‌ زندگی می‌کنند دقیقا یادآوری حوادث گذشته‌ ثمری در بر ندارد، اما برای انسان که‌ موجودیتش درتفکر،اراده‌ و تغییر دنیای پیرامون در انطباق  با زندگی خود است، مسئله‌ فرق می‌کند.  او می‌بایست حوادث را به‌خاطر بسپارد، نه‌ بخاطر تکرار آن بلکه‌ برای بازآموزی از حوادث تاریخی، به‌ چرائی آن بپردازد، ازتکرار ناگواریها بپرهیزد و بردامنه‌ دستاوردها بیفزاید،  این حکم تاریخ است، تاریخی که‌ بشر خود سازنده‌ آنست، ولی نه‌ آن‌گونه‌ که‌ دلش می‌خواهد، بلکه‌ در زیر آوارسنت‌های گذشته‌ بربستر قوانین تکامل اجتماعی که‌ مبارزه‌انسانها درآن شکل میگیرد. زندگی بشر لحظه‌ به‌ لحظه‌ بدون انقطاع وپنهان از دید درحال ساخته‌شدن است، اما تا زمانی که‌ حادثه‌ای رخ ننموده‌ است  پروسه‌ پدیدار شدنش ازدیده‌ پنهان است. در میان این حوادث به‌ لحظات یا روزهائی بر میخوریم که‌ شاخص تغییر ویا چرخش بزرگی در زندگی  میلیونی مردمان یک کشور ویا یک ملت میشود، واین‌چنین است که روزهای تاریخی مشخص می‌شوند، روز بیست وهشتم مرداد برای مردم ایران ازاین زمره‌است، پنجا و ‌سال پیش در چنین روزی  شیرینی ملی‌شدن نفت با کودتای بیست و‌‌هشتم مرداد، به‌کام مردم ایران تلخ‌شد، کودتائی که‌  با همکاری مثلث سلطنت، روحانیت و امپریالیسم انگلیس وآمریکا انجام شد.

  نکته‌ اینجاست که‌ تلفیق حکومت بظاهرمدرن پهلوی با روحانیت ،  روحانیتی‌که‌ علی‌رغم گذشت تاآن‌زمان پنجاه‌ سال ازبرقراری مشروطه‌ ،همچنان برپایه‌ سنت های خرافی ومردم فریب بر بستر شبکه‌ منسجم حوزه‌ها واعمال نفوذ برعقب‌مانده‌ترین اقشار مردم، رکنی از ارکان حکومت پهلوی بود. همین تلفیق زمینه‌ی تغییرات ناخواسته‌ی دیگری را فراهم می‌کرد که‌ درشکل تغییرحکومت سلطنتی به دینی در بهمن پنجاوهفت به‌ وقوع پیوست.

خصلت مشترک حکومتهای چه‌ پادشاهی و چه‌ دینی، ستیز با روشنگری فکری است. تجمع توده‌های کارگر، زحمتکش و توده‌های محروم شبحی است‌ که‌  سیستم جهانی اقتصادی سیاسی موجود را به‌ مخاطره‌ می‌افکند . بنا به‌ وحشتی که‌ اینان ازگسترش اندیشه‌های آزادی‌خواهانه‌ ،چپ و کمونیسم داشتند ودارند برای مقابله‌ باآن از هیچ جنایتی روی‌گردان نبوده‌ و نیستند.

     باری دوران نوینی را می‌بایست تجربه‌ می‌کردیم، درسال۱۳۵۷اندک اندک نمودهای تغییرات اجتماعی رخ می‌نمود، ازتقاضاها و اعتصابات کارگری شروع‌شد، اما بە دلیل سرکوب واختناق پلیسی حکومت پهلوی کە نتیجەاش عدم انکشاف این مبارزات و نبود نیروهای سیاسی مترقی و سوسیالیست بود، خلاء فضای مبارزات بوسیلە نیروهای ارتجاعی پر می‌شد، شبکە چندصدسالە اسلام تشیع ازعزاداری محرم وصفر و اخاذی حق امام رو بە سیاسی شدن نهادە بود، حرکات مصروعانە تخریب و آتش زدن رستورانها و سینماها شروع‌شدەبود،دربیست وهشتم مرداد۱۳۵۷سینما رکس آبادان بە آتش کشیدە شد،کە در آن حادثە، ۳۷۷نفر(آمار رسمی و به‌ عبارتی بیش از۶۰۰ تن) زندە زندە سوزاندە شدند، بلافاصلە این جنایت بە ساواک(نهادتبهکاری کە برازندە انجام چنین جنایتی بود) نسبت داه شد، امابعدازقیام چون سر نخ قضیە بە زیر عبای خمینی وصل بود،حسین کلبعلی نامی از اجامر خودشان را بەعنوان مجرم کشتند وبحث برسراین جنایت هولناک را خاتمە یافتە قلمدادکردند. بر این زمینە بود کە شاه رفت اما هیولائی برخاسته‌ از اعماق پوسیده‌ تاریخ با تکیه‌ بر مرتجعانه‌‌ترین باورهای اقشار عقب نگه‌داشته‌شده‌ و بی فرهنگ جامعه‌ قد برافراشت وبا فرمان “قلم‌هارابشکنید”! هویت پلید خودرا نمایان کرد. درکردستان اما این هیولا با پاسخ”نه‌” مواجه‌ شد. دراین منطقه‌ همراه با تضعیف حکومت شاه‌ بدور از چنبره‌ تسلط حوزه‌های دینی اندک اندک جوانه‌های آزادی‌خواهانه‌ای که‌ در زیر آوار استبداد پهلوی تحت فشار بودند بربسترسنت مبارزاتی لائیک و عدالت خواه آغاز به‌ فرا روئیدن کرد. تشکل‌های سیاسی آشکارا به‌ فعالیت پرداختند، اتحادیه‌ ها(کارگری ودهقانی)، واشکال متعدد سازمانهای مدنی زنان ، معلمین و…آغاز به‌ فعالیت کردند، تمامی تشکلات چپ و سوسیالیست ایران مامنی در کردستان یافتند، پدیدار شدن شوراهای اداره‌ شهرها و به‌ تبع آن حتی روستاها نوید گذار به‌ دورانی دموکراتیک را در اذهان عمومی زنده‌ کرده‌ بود. تاریخ اما  تصادف های تراژیکی را به‌ همراه دارد، پس از رویدادهای اداره‌ امور شهرها بدست مردم  که‌ پس از قیام بهمن ماه‌ رخ‌نموده‌بود، نوروز خونین سنندج اولین هدیه‌ جمهوری اسلامی به‌ مردم‌کردستان بود، اما این واقعه‌ علیرغم میل مسببین آن منجر به‌ پذیرش انحلال کمیته‌های اسلامی وپذیرش رسمی اداره‌ امور بدست مردم درسنندج شد،  گسترش مبارزات مدنی در کلیه‌ شهرهای کردنشین ازجمله‌ آغاز فعالیت اتحادیه‌ دهقانی در مریوان طلایه‌ گسترش انقلابی بود که‌ بارفتن شاه انتظارش می‌رفت، هیولای تازه‌ به‌ قدرت رسیده، خطررا احساس کرده‌ بود وبنا بر غریزه‌ طبقاتی وتفکر مرتجعانه‌اش کمربه‌ قتل این جوانه‌های آزادی در کردستان بست. فرمان هجوم در روز بیست وهشتم مرداد۱۳۵۸ با مستمسکی مطلقا دروغ از دهان جنایتکار تاریخ معاصر صادرشدهنگامەغریبی است، اگربیست وپنج سال قبل از آن چنانکه‌ اشاره‌شد مثلث روحانیت،شاه‌ وسرمایه‌ سالاران جهانی بیست وهشت مردا د ۱۳۳۲ را برای سرکوب آزادیخواهان و پویندگا ن راه سوسیالیسم برپاکردند اکنون روحانیت به‌تنهائی کمر به‌ اتمام این جنایت بسته‌است.

 روز بیست وهشت مرداد ۱۳۵۸ فرمان هجوم به‌ کلیه‌ نیروهای نظامی به‌ کردستان صادرشد و اززمین و هوا، نیروهای ارتجاع از ارتش ایمان آورده‌ به‌ اسلام گرفته‌ تا لمپن‌ها و ولگردان و قمه‌کشهای پاسدار شده‌ به‌قصد برکندن نهال آزادی بسوی کردستان سرازیر شدند. اما به‌رغم جوان بودن و تازه‌ شکفتن نیروهای آزادیخواه‌ و سوسیالیست درکردستان که‌ آمادگی رودر روئی این تهاجم را نداشتند، مقاومتی همگانی شکل‌گرفت. دیگر تیر از چله‌ کمان رهاشده‌بود ونیروهای جان گرفته‌ از ندای آزادی با عزمی سترگ شعار “ما جنگ نمیخواهیم اما تسلیم هم نمیشویم” را که‌ بر‌ تارک  اردوگاه کوچ مریوان درمرداد ماه۱۳۵۸ نقش بسته‌ بود متحقق کردند، ازاین زمان “جنبش مقاومت خلق کرد” پابعرصه‌ وجود نهاد و خلق کرد در بوتە آزمایش قرار گرفت، واینچنین بودکەنشان داده‌ شد مبارزات پنهان وآشکار مردمی  که‌سالیان از ستم ملی رنچ برده‌اندبه‌ثمرنشستە است. برگی نوین درتاریخ مبارزات ملی کردستان افزودەشد کە قاطعانه‌ درمسیر برقراری حکومتی دموکراتیک  گام برداشت، که‌ راه را برای محو هرگونه‌ ستم ملی، جنسیتی ‌واستثمار فرد ازفرد هموار سازد .

    پیوند مبارزاتی مردم کردستان در رویاروئی با “حکومت اسلامی” با مبارزات آزادی‌خواهانه‌ وعدالت طلبانه‌ مردم ایران امری است واضح اما ویژگی وبستر مبارزه‌ درکردستان برای رفع ستم ملی ویژگی خاص خودرا داراست.

 طی سی و سه سال گذسته‌ شاهد فراز و نشیب های فراوانی درتداوم این مبارزه‌ بوده‌ایم؛ از حماسه‌آفرینی پیشمرگان قهرمان تا تجربه‌ مذاکرات بی‌فرجام ویا تحصنها و اعتراضات تودەای تامبارزات مدنی آزادی‌خواهان به‌همراه طبقات و اقشار زحمتکش وستمدیده‌، همه‌ وهمه‌ بیانگر تداوم بی‌گسست این مبارزه‌ است. اکنون دورانی است که‌ کلیه‌ آزادیخواهان ایران را به‌این نتیجه‌ روشن رسانده‌ است که‌ ایجاد حکومتی دموکراتیک درایران بدون حل مسئله‌ ملی و پذیرش “حق‌ملل درتعیین سرنوشت خود”سخنی‌است بیهوده‌.

 هم‌اکنون شبح بحران مالی دنیای سرمایه‌ داری را فرا گرفته‌ است واین بختک کارائی آنان را درسرکوب ستمدیدگان این نظام سراپا نابرابری و خشونت دچار اشکال نموده‌است، جا به‌ جا اعتراضات توده‌ای ازشمال آفریقا تا خاورمیانه‌  را درنوردیده‌ و ممالک صنعتی راهم دربرگرفته‌است که‌ ازیونان تاپرتقال ،انگلستان  و اسرائیل را بلرزه‌ درآورده‌ است، می‌بینیم که‌ برای مقابله‌ با بحران مالی به‌ سطح دستمزدها هجوم برده‌اند و زندگی توده‌های کارگر و زحمتکش را با مخاطره‌ بیشتری روبه‌ رو کرده‌اند، بخصوص سیاست های نابخردانە حکومت جمهوری اسلامی عرصە را بر ادامە حیات بیش از نود درصد مردم ایران تنگ کردە است، واز این رو وقوع اعتراضات خودجوش امری محتمل است، ازاین روست که‌ باید با عزمی راسخ و درس‌گیری از تجارب نه‌چندان دور، خودرا برای مقابله‌ با حوادث به‌ظاهر ناگهانی آماده‌ کنیم.

                                                                                     یوسف اردلان  بیست وششم مرداد ۱۳۹۱