لیدرهای جنبش برابری طلبی زن و جدال دو تصویر، دو جنبش، دو آینده!

کیهان شریعتمداری با انتشار بخشهایی از مقاله من در مواجهه انتقادی با کمپین مردان محجبه همان نقشی را ایفا کرد که نمایش فیلم کنفرانس برلین در صدا و سیما به عهده گرفت. سیلی از حمایتها و ابراز وجودهای سیاسی فعالین حقوق زن که خود آنها قبل از ما نیز به مخالفت با این کمپین محجبه بویژه در داخل کشور برخاسته بودند، روان گردید. اکنون دیگر به طرز قابل روئیتی صف جنبش برابری طلبی در مواجهه با مسئله حجاب و حق زن، از صف، تصویر و افق ملی اسلامیها متمایز شده است. این برش سیاسی رادیکال و اجتماعی باید ایجاد میشد.

در پی جدال هفته های اخیر در رابطه با کمپین مردان محجبه دو تصویر از دو جنبش سیاسی و دو افق و آینده بیرون افتاد. هسته مرکزی سیستم دفاعیات معماران و مدافعین کمپین ارتجاعی مردان محجبه این بود که به قول خودشان میخواستند نشان بدهند "زن بودن عار نیست"! اما وقتی بلافاصله از آنها میپرسیدید که چرا خود آنها تصویری که از "زن بودن" در جنبش خودشان دارند و همان تصویر را نیز به جلو جامعه گذاشته اند تصویر "زن محجبه" است؟  درمانده و نمیدانستند چه جوابی بدهند. چون تصویر جنبش سبز و یا ملی/اسلامیها از زن، همین تصویری است که این کمپین محجبه دارد. زن همانی است که شیرین عبادی خطاب به " پسران محجبه" خودش میگوید، "زن چادری". ما در مقابل این تصویر از زن، یک تصویر دیگر را قرار دادیم. ما در جدال با این جنبش، تصویر خودمان یعنی تصویر زن مدرن، حق طلب، ضد اسلامی، غیر چادری، بیحجاب و منزجر از اسلام و حکومت اسلامی را قرار دادیم. ما در مقابل یک کمپین مردانه علیه توهین و تحقیر به زن، یک جنبش فراجنسیتی عظیم سیاسی به نام جنبش لغو حجاب را قرار دادیم. ما در حالی از روشهای مدرن، روشهای بیحجاب، روشهای ضد اسلامی و غربی، روشهای فراجنسیتی در مبارزه جهت احقاق حقوق زن دفاع کردیم که آنها مردانشان را لچک به سر کردند! تازه یاد این افتادند که حجاب فقط اجبارش زشت است وگرنه به قول خانم مسیح علینژاد که یکی از مبتکرین برپایی این کمپین لمپنیستی است، خود حجاب آنقدرها هم بد نیست!
الان شاهد این هستیم که صدای ما از گلوی فعالین حقوق زن هم در داخل و هم در خارج کشور بلندتر میشود. آنها هم نوشته و میگویند که زیر بار این روش اسلامی، عقب مانده و جنسیتی نمیروند و این دلگرم کننده است چون این کمپین را من شخصن یک حرکت سیاسی و یک تعرض غیر مستقیم به جنبش لغو حجاب و جنبش برابری طلبی زن ارزیابی کرده و میکنم.
سئوال این است که چرا در این مدت جنبش ما با دو تصویر از زن و حقوقش مواجه شد؟ آیا این اتفاقی بود؟ آیا فقط آنها میخواستند کار رسانه ای بکنند؟ یا اینکه مسئله صرفن یک اعتراض پرووکاتیو علیه دستگیری مجید توکلی بود؟
به نظر من این اتفاقی نبود. به نظر من مجید توکلی بهانه بود. به نظر من پرووکاتیوتر و رسانه ای تر بود اگر مردان جنبش سبز مانند هزاران هزار زنی که روزمره در ایران به خاطر عدم رعایت حجاب دستگیر و مورد آزار قرار میگیرند، موهایشان را رنگ میکردند، ماتیک میزدند و لباس شیک میپوشیدند. چون تصویر زن در جامعه ما الان این تصویر است و نه زنان چادر چاقچوری و عقب مانده پسران خانم شیرین عبادی. اما من حاضرم ضمانت کنم که احمد باطبی حاضر نیست سبیلهایش را بزند و کت و دامن بپوشد. آقای  علی عبدی در مقابل فاطمه صادقی که روی این کمپین در داخل کشور انتقاد گذاشته است عنوان نموده که بسیاری از مردان جنبش سبز همین لچک را نیز حاضر نبودند به  سر کنند. سخن من این است که آنها که حاضر شدند لچک به سر کنند چه؟ آنها حاضر بودند تصویر یک زن مدرن را جلو همسر و مادر و خواهر خود بگذارند؟ جامعه پیشکششان! من حاضرم ضمانت کنم که زارع زاده، مخملباف، سازگارا، گنجی و همه پسران و نوه و نتیجه های دو خردادی خانم عبادی محال ممکن است ریش و سبیل بتراشند، ماتیک و سرخاب بزنند، مینی ژوپ بپوشند و با این تصویر به جنگ رژیم اسلامی بروند. چون از فردا هیچ اتفاقی که نیفتد، خواهر و مادر و همسر و همکار آنها نیز با همین قیافه کنار آنها ظاهر خواهد شد و این یکی را محال ممکن است تحمل کنند. اینها تصویرشان از زن همان تصویر آخوندی است. اینها خودشان حجاب را حجب زنانه میدانند! محال ممکن است زیر بار تصویر مدرن بروند چون جنبششان عقب مانده است، چون عقب ماندگی بستر اصلی تحمیل خفقان و دیکتاتوری و خشونت است. این آقایان خودشان دون شان خود میدانند که با تصویر زن مدرن ظاهر بشوند، چون بسیاری خود همین تصویر را مغایر شرع اسلام و عرف و سنن مردسالار جنبششان میدانند.
علت اینکه تلاش کردند تصویر خودشان را در پس این کمپین و این کار رسانه ای جلو بکشند چه بود؟ به نظر من به خاطر فرصت سیاسی بود که پریدند و غصب کردند. به خاطر این بود که آنها سعی میکنند استراتژی و تصویر سیاسی جنبش خودشان را از فردای تحولات سیاسی ایران همین امروز ارائه و به تصویر همگان تبدیل کنند و این تصویر تصویر زن بیحجاب در پاریس و لندن نیست، این تصویر زن چادری در کابل و بغداد است. این فرصت به دو دلیل برای اینها ایجاد شد. یکم اینکه رژیم جمهوری اسلامی کیس مجید توکلی را به ابزاری برای مقابله با یک جنبشی بدل کرد که در خیابان است و بافت آن زنانه است. عقب راندن زن در این جنبش یک هدف مستقیم وزارت اطلاعات و سران حکومت بود. در پایین به این میرسم که دست بر قضا ملی اسلامیها هم در این هدف با کمپین مردان محجبه شریک شدند. اگر دعوایی میان حسین شریعتمداری و سازگارا و مهاجرانی و مخملباف باشد بر سر نوع عقب راندن و سرکوب زنان است. شریعتمداری میگوید باید زد، اعدام کرد. سران سبزها معتقدند آن روش دیگر جواب نمیدهد. باید تصویر جامعه را از پایین عوض کرد! از طریق قاطی شدن در خیابان عوض کرد و چه خوش گفت منصور حکمت که گفت یکی از بلاهتهای دوم خرداد  همین است که فکر میکند میتواند از پایین مردم را با ارتجاع به سازش بکشاند!
اما دعوای اینها بر سر یک واقعیت بیرونی است. در ۶ ماه اخیر یک اتفاق سیاسی مهم و قابل روئیت در ایران افتاد که همه جنبشها را سورپرایز کرد. این اتفاق مهم این بود که جنب
ش حق زن خیابانی شد. به نظر من این جنبش، همان جنبش نافرمانی و جنگ و گریز سر حجاب نیست. این جنبشی است که الان لیدرهایش در خیابان جنگهای خیابانی را بدون ستاد فرماندهی مشترک رهبری میکنند. نقش گسترده و تعیین کننده زنان در مبارزه برای به زیر کشیدن رژیم را دنیا فهمید. به اعتقاد من سران حکومت روزمره در مواجهه امنیتی خود برای خواباندن مردم به خود میگویند که یک کلید این کار سرکوب هسته این اعتراضات، یعنی زنان هستند. بیراه هم نمیگویند. مردم ایران و مردم جهان نقش زنان را در صف اول این مبارزه دیدند و برای همین ندا آقا سلطان را به عنوان سمبل این مبارزه که نه محجبه و نه موسوی چی بود روی دست بلند کردند. رژیم جمهوری اسلامی میداند که اگر شکست اسلام سیاسی در منطقه به اسم زن تمام بشود، این جنبش برگشت پذیر نیست و خود همین پیروزی صندلی گذاشتن زیر پای آلترناتیوهای سیاسی چپ و رادیکال است. به اعتقاد من این نقش، هم رژیم و هم جنبشهای ارتجاعی را به شدت ترساند. چون آن جنبشها در آینده سیاسی فردای ایران به هیچ عنوان خواهان احقاق حق زن نیستند. احقاق حقوق زن زیر آب همه آنها را میزند. این جنبشها عقب مانده، مذهبی و مرتجعند. جنبش سبز در طی این مدت مدام تلاش کرد التزام مذهبی و حکومتی خود را به انحاء مختلف جلو صحنه بیاورد. اینها میدانند که اگر مسئله زن به محور جدالهای سیاسی رانده بشود، آن جنبشی میبرد که مدرن است که برابری طلب است که در زمینه حق زن حداکثری و افراطی است. به همین خاطر نه فقط در کیس مجید توکلی، بل بارها خیز برداشتند جنبش ما را زیر بگیرند. اینبار برخورد سران نظام صدایشان کرد چرا؟ چون جنبش سبز دستش به دهان خامنه ای است. از هر چیزی خامنه ای قهر بکند، اینها به آن قسم بیشتر میخورند. نمونه پاره کردن عکس خمینی نمونه خوبی است. دلقکها راه افتاده اند از خامنه ای مجوز بگیرند تا مسابقه بگذارند چه کسی بیشتر خط امامی است!  جنبش سبز با سران حکومت مسابقه گذاشت که چه کسی بهتر این "خطر" را رفع میکند. کمپین مردان محجبه دقیقن به خاطر مقدرات جنگ درونی حکومت طراحی شد و نه بر اساس مقدرات آن جنبشی که شش ماه است خیابانی شده است. آن جنبش بعد از پاره کردن عکس خمینی به سوزاندن حجاب فکر میکرد.
دومین دلیل اینکه از این فرصت استفاده کردند به اعتقاد من، غفلت جنبش ما و بویژه چپ جامعه ایران در این دوره است. این فرصت، فرصتی بود که جنبش لغو حجاب میتوانست جلو بیاید و مانند سونامی جامعه را با خودش ببرد و اینها را بشوید و از صحنه خارج کند. این یک فرصتی بود که میشد در داخل و خارج کشور حجاب سوزاند و کاری کرد که یک پله از تثبیت تصویر ندا آقا سلطان فراتر برویم. در غفلت حضور ما این جریان جلو افتاد. نه فقط از زمین و هوا جنبش ما را مورد تعرض قرار داد، بل از ما کادر گرفت. نیرو گرفت. افراد ما را به بلندگوی خود بدل کرد. من شخصن در صفحه فیس بوک خود با مردانی دیالوگ کردم که خود را چپ و کمونیست میدانند، اما چادر سر کرده و به این جنبش پیوستند، تازه در برخورد ما رسمن گفتند که نمیدانستند و تعدادی از آنها به خود من نامه نوشته و ابراز پشیمانی سیاسی کرده اند. به اعتقاد من چپ ایران و کمپ کمونیستی در پرو بال دادن به جنبش ضد مذهبی و وجه زنانه این مبارزات در یک غفلت سیاسی مهم به سر میبرد. اینها دست برقضا نقاط قوت این کمپ برای نزدیک شدن به قدرت سیاسی هستند. جنبش ما وقتی روی این دو نقطه قوت در موضع دفاع قرار گرفت، باید فهمید که چپ غفلت کرده است. چون الان وظیفه ما تعرض است و نه دفاع! وقتی در یک جامعه مردم بلند میشوند، چپ به خط حمله میرود و نه به دفاع! اسلامیها، عقب مانده ها، طرفداران حجاب گلدار، طرفداران صیغه ثبتی و اجازه همسر اول و.. آنها باید به موضع دفاع بروند و ما باید آن جنبشی باشیم که بقیه زور بزنند تکلیفشان را با ما روشن کنند.
این نقص باید جبران بشود چون این نقص میتواند جنبش برابری طلبی را به حاشیه بکشد. هیچ جنبشی خودبخود چون خیابانی شد نمیبرد. جنبشی که خیابانی شد دست بر قضا بیشتر از همیشه دیده بانی سیاسی فکری و هماهنگ میخواهد وگرنه در خیابان و وسط جنگ، رحم نمیکنند. میزنند و تصویرش را تا چشم برگرداند عوض میکنند. مگر سال ۵۷ همین کار را نکردند. یک نفر از زنانی که آن موقع به خیابان رفت حجاب نمیخواست. همین جنبش خانم شیرین عبادی در معیت خمینیها و بازرگانها و… زدند و تصویر را عوض کردند و جنبش را در خود خیابان بخون کشیدند. به همین خاطر فراخوان من به لیدرهای جنبش برابری طلبی این است که به صحنه بریزند و میدان را از آن خود کنند. فراخوان من به کادرها و فعالین، خوشفکرها و میلیتانتهای کمونیسم کارگری این است که به صحنه بریزند و جنبش برابری طلبی را نمایندگی کنند. بگذارید تصویر ما از زن، تصویر ما از جامعه، تصویر ما از پیروزی رسانه ای بشود، مانند شبحی بر فراز جامعه ایران چرخ بزند!