«مذهب» و داستان «ظهور امام زمان»؟!(بخش بیست و هشتم)

چه کسانی در پی ظهور امام زمان هستند؟

ریشه های تشیع و افسانه امام زمان در ایران، به زمان پیدایش سلسه صفویه می رسد. یعنی شیعه گری امروزی در ایران، تداوم تاریخی تشیع دوران صفویه به شمار می رود. اما مذهب شیعه از همان قرن های اولیه پیروزی اسلامی در شبه جزیره عربستان، به ایران نیز سرایت کرد و به خصوص در طول قرن چهارم تا اواسط قرن پنجم هجری قمری، از جمله توسط سلاطین آل بویه در ایران، توسعه یافت. پس از اضمحلال سلسله آل بویه، تشیع در ایران تضعیف شد و به مدت پنج قرن، شیعیان در اقلیت بودند. این مذهب، مجددا در دوره صفویه رسمیت پیدا کرد.

روحانیون و حاکمان ایران، همواره در تاریخ مردم را به ساده زیستی و زندگی در فقر تشویق کرده اند و توجیه نموده اند کسانی که در این دنیا، رنج و فقر و ساده زیستی را تجربه می کنند نباید غم فقر و نداری را بخورند. چون که در آن دنیا، یعنی پس از مرگ در بهشت، زندگی عالی خواهند داشت و هر آن چه که در این دنیا از آن ها محروم بوده اند به سادگی و به وفور در آن دنیا، به دست خواهند آورد؟!

سران و مقامات حکومت اسلامی، سی و سه سال است که در نماز جمعه ها، مساجد، امام زاده ها، نشریات، رادیو و تلویزیون هایشان، همواره از ظهور امام زمان سخن می گویند و از مردم گرسنه و فقیر می خواهند که تا ظهور امام زمان دندان روی جگر بگذارند و صدایشان در نیاید. زیرا با ظهور امام زمان به سعادت و خوشبختی مطلق خواهند رسید.

در واقع سران و مسئولین و مقامات و مدیران حکومت اسلامی که برای خود و فرزندان و نزدیکان شان لوکس ترین و بهترین امکانات زندگی را فراهم کرده اند؛ فرزندان شان در بهترین مدارس و دانشگاه های داخل و خارج کشور تحصیل می کنند؛ آخرین مدل وسایل نقلیه شخصی و یا دولتی را در اختیار دارند؛ بیش از حقوق ماهیانه یک کارگر و کارمند ساده پول تو جیبی روزانه به آن ها می ‌دهند؛ میلیاردها تومان به حساب سپرده شان واریز می ‌کنند؛ معلمان سرخانه همراه با مربی کامپیوتر، شنا، اسب سواری و… به تعلیم و تربیت «آقازاده ها» می پردازند؛ در حالی که هر سالدر ایران، میلیون ها کودک خانواده های فقیر کشور، از ادامه تحصیل باز می مانند. حتی بسیاری از آن هایی هم که به تحصیل ادامه می دهند از امکانات معمولی تحصیلی بی ‌بهره‌اند و لباس و پوشش مناسبی ندارند.

کسانی که انواع و اقسام لباس‌ ها و وسایل زندگی لوکس برای پسر و دختر خود خریداری می ‌کنند در کوچه و محله و بازار با بی تفاوتی از کنار کودکانی می گذرند که با لباس های ژنده، به دست فروشی مشغولند و یا سر چهاراره شیشه ماشین آن ها را پاک می کنند تا بلکه چند تومان گیرشان بیاید و یا به تکدی ‌گری و غیره روی می آورند.

کسانی که نه تنها خود و خانواده شان در آپارتمان های آن چنانی و یا باغ و ویلای چند هزار متری زندگی می ‌کنند و مالک و صاحب برج ها، آپارتمان ها و خانه‌ های ویلایی دیگر هم هستند و هرگز با عدم پرداخت اجاره به موقع مواجعه نشده اند و اسباب و اثاثیه شان را نیز مالک خانه به کوچه و خیابان نریخته است.

کسانی که برای عروسی دختر و پسرشان، میلیادرها هزینه می کنند، در این میان کم نیستند جوانانی که برای تامین زندگی خود و یا حتی برای ازوداج، کلیه هایشان را می فروشند.

کم نیستند روحانیون و طلبه هایی که هر روز و هفته از این مجلس عیش و نوش به آن دیگری می ‌روند و بزرگ ترین مقامات و سرمایه‌ دارها و کارخانه ‌دارهای کشور نیز هستند.

در حالی که نویسندگان و روزنامه نگاران و هنرمندان کشور، اجبارا هم خودسانسوری می کنند و هم آثارشان به دم تیغ سانسور دولتی سپرده می شوند، مورد تهدید قرار می گیرند، زندانی می گردند و ترور می شوند در حالی که نویسندگان مذهبی و طرفدار حاکمیت نه تنها در ناز و نعمت و ثروت می لولند، بلکه آثار ارتجاعی شان نیز با تیراژهای میلیونی چاپ و توزیع می گردند.

جامعه ‌ای که در زندان ‌های آن بیش از ۳ برابر ظرفیت و امکانات رفاهی موجود زندانی وجود دارد و اعدام ها در سال ۲۰۱۱، سه برابر شده است. علاوه بر زندانیان سیاسی، میلیون‌ ها جوان بزهکار، تن فروش و معتاد که قربانیان فرهنگ ارتجاعی حاکم هستند و باید تحت معالجه و کمک قرار گیرند در زندان ها به سر می ‌برند. میلیون‌ ها خانواده در فقر و مشقت زندگی می ‌کنند.

به این ترتیب، کسانی که به مردم وعده بهشت و ظهور امام زمان می دهند هرگز درد نداری و فقر و بی کاری و غیره را نچشیده اند. وعده هایی که محمد و علی و جانشینان ها آن ها در طول تاریخ، همواره و بی وقفه تکرار کرده اند.

در واقع دیانت و سیاست در اسلام در هم تنیده ­اند. شیعیان، فرمانروایان دوران غیبت را غاصب می ­خوانند و حکومت را فقط حق امام معصوم می ­دانند. اما در دوره هایی روحانیت شیعه در مقابل حاکمیت سکوت اختیار کرده و دوره هایی علیه حاکمیت وقت موضع گرفته اند. اما اغلب به دلیل این که همواره از امکانات دولتی برخوردار بودند و جیب مردم عادی را نیز در مساجد و مکان های به اصطلاح مقدس خالی می کردند، خمس و ذکات می گرفتند نیازی به مخالفت با حاکمیت نمی دیدند.

برخی از  بنیان ­گذاران فقه شیعه مانند مذاهب چهارگانه اهل تسنن، در باب حکومت و سیاست کم­ تر روایتی یا حدیثی ذکر کرده اند. در دوران صفویه که تشیع مذهب رسمی ایران و ایدئولوژی حکومتی شد فقه شیعی درباره حکومت و سیاست عمدتا سکوت کرده بود. از این رو، مهم­ ترین رساله فقهی دوران قاجار، دوره ­ای که روحانیون شیعه بخشی از نهاد قدرت و حاکمیت بودند و در سیاست دخالت داشتند، بحثی از حکومت و سیاست به میان نیامده است.

اما در دوران انقلاب مشروطیت، بخشی از روحانیت شیعه در آن شرکت کردند مانند آیت­الله نائینی. او، به نمایندگی از این بخش از روحانیت شیعه، در صدد توجیه شرعی اسلامی مشروطه برآمد و از هر فرصتی با استناد به آیات، احادیث، و فقه شیعه در تلاش بود تا انطباق روشنفکران و مدافعان لیبرالیسم غربی چون مستشارالدوله و حسن تقی ­زاده با اسلام را نشان دهد. اما بخشی از روحانیت به رهبری شیخ فضل الله نوری، در جبهه دیکتاتوری محمدعلی شاه قرار گرفتند.

در حقیقت پس از شکست انقلاب مشروطیت، دولت جدید در ایران توسط رضا شاه پایه گذاری شد و پس از آن در دوره حاکمیت پسرش محمدرضا پهلوی، عموما روحانیت شیعه و نویسندگان مذهبی با حاکمیت هم­ سو و همراه شدند. در این دوران، دولت نیز امتیازات زیادی در اختیار علمای شیعه گذاشت و در طول حکومت پهلوی، فقط با آن بخش از روحانیون مخالفت می ­شد که آشکارا با سیاست ­های دولت مخالفت می ­ورزیدند. اکثریت روحانیون ایران، یا در خدمت دربار و ساواک بودند و یا با گرفتن امتیازاتی از دولت دخالتی در سیاست نمی­ کردند و یا اگر هم می ­کردند در تایید سیاست­ های حاکمیت بود. به طور مشخص، شریعتی و سروش در ایران، تلاش داشتند که آلترناتیو سیاسی اسلامی خود را مطرح کنند. یا نویسندگانی چون «جلال آل احمد» تحت عنوان «غرب زدگی»، موضع گرایش اسلام سیاسی را در ایران تقویت کرد. آل احمد، علت اصلی شکست ناسیونالیسم ایرانی را در رشد غرب ­گرایی تحلیل می ­کرد. بسیاری از تئوریسن ­های اسلامی، کتاب غرب ­زدگی آل احمد را الگوی مبارزه خود با غرب قرار دادند و پایه­ های اسلام سیاسی را ریختند.

دکتر علی شریعتی، در راستای یافتن پاسخی به این سئوال که در مقابل مدرنیته چه باید کرد، استراتژی رادیکال اسلامی را تئوریزه کرد. شریعتی از یک سو، با هدف زمینه ­سازی برای برپایی یک جامعه اسلامی، به نمونه تاریخی صدر اسلام تاکید داشت و از سوی دیگر، در برخی مواقع سئوالاتی را در مقابل فقه شیعه و روحانیون شیعی قرار می­ داد. بنابراین، شریعتی، به ویژه در دو اثر مشهور خود­ (تشیع صفوی و تشیع علوی و مذهب علیه مذهب) به عنوان تعبیر سنتی و فقهی شیعه مورد پرسش قرار داد و از سکوت درباره حکومت و سیاست انتقاد کرد و تجربه و نمونه صدر اسلام را با به کارگیری مفاهیم و فلسفه مدرن را مطرح کرد.

شریعتی، با هدف تدوین مبانی «حکومت اسلامی»، در سطح وسیع و گسترده از فلسفه مدرن و مکاتب علوم سیاسی و اجتماعی غرب، حتی از مفاهیم مارکسیسم نیز بهره گرفت. مثلا روایت شریعتی و تفسیر و برداشت دیگری از کلمه «الناس» در قرآن بود. روایات شریعتی الناس اکثریت مردم ایران را مورد خطاب قرار می­ داد که با امپریالیسم جهانی و سیستم سیاسی وابسته به آن در ایران، یعنی دیکتاتوری شاه، در مبارزه بود، تحلیل و تفسیر می ­کرد. به همین دلیل، برخی از روشنفکران چپ ایرانی «ضدامپریالیست»، شریعتی را به خودشان نزدیک ­تر احساس می ­کردند. شریعتی، از تفسیر الناس، این نتیجه را می ­گرفت که تحول و انقلاب سیاسی – اجتماعی و هژمونی ایدئولوژی انقلابی اسلام سیاسی می ­تواند یک حکومت اسلامی انقلابی را در ایران پایه ­گذاری کند. در صورتی که برخی از روحانیون شیعه، تفسیر و تحلیل دیگری از کلمه الناس در قرآن و تفاسیر اسلامی ارائه داده ­اند که در مخالفت و تضاد آشتی ­ناپذیر با حکومت نبوده است.

محمد مصدق، «قهرمان» ناسیونالیسم ایرانی، در مجلس پنجم گفت: «من یک مسلمانم… و امروز نیز راه دیگری جز ابراز عقیده خود ندارم تا بتوانم از کشورم، قومم، و از سنت اسلامی ­ام دفاع کنم.» (۱)

حزب توده، درباره اسلام، تاکید می­ کرد: «که اکثریت اعضای آن مسلمان و مسلمان ­زاده هستند و این که برخی از رهبران آن، به ویژه یزدی، از یک خانواده روحانی آمده ­اند و این که هر عضوی که اسلام را مورد بی ­احترامی قرار دهد از حزب اخراج خواهد شد، چرا که اسلام دین اکثریت مردم ایران می ­باشد.»­(۲)

جلال آل احمد، در ۲۰ سالگی با پیوستن به حزب توده، به سیاست روی آورد. بعد از مدتی او به همراه عده­ای از اعضای خزب توده مانند خلیل ملکی و بقایی از آن حزب انشعاب کردند و نیروی سوم را ایجاد نمودند که بعدا به «جمعیت سوسیالیست­ های ایران»، تغییر نام داد. آل احمد، بعد از کودتای ۲۸ مرداد، دوباره به اسلام روی آورد و در خصومت با مدرنیسم در صدد تقویت آن برآمد. وی حتی به زیارت مکه (حج) نیز رفت و کتاب «حصی در میقات» را نوشت. او در دهه ۴۰، کتاب «غرب زدگی» را نوشت.

آل احمد، در دفاع از روحانیت شیعه و پیوند دادن روشنفکر – آخوند، رهبری خمینی را تبلیغ می ­کند و در کتاب «روشنفکران» خود، متن سخن ­رانی ۱۳۴۲ خمینی را چاپ کرده است.

آل احمد، در کتاب «روشنفکران»، درباره شریعتی می­ نویسد: «من افتخار این را داشتم که دو یا سه بار با علی شریعتی بزرگ ملاقات داشته باشم که من را بسیار تحت تاثیر قرار داد. ما مفصلا حول مساله روشنفکران در جامعه صحبت کردیم و خوشحالم که در این موارد ما در یک خط قرار داریم.»­ (۳)

بدین ترتیب، همه این گرایشات در خصومت و دشمنی با گرایش چپ، مدرنیسم و جامعه سکولار، مروج و مبلغ سنت های روحانیون شیعه و خمینی بودند و در ساختن افکار عمومی در جهت اهداف و سیاست­ های ارتجاعی خمینی و برپایی حکومت اسلامی، نقش مهمی را ایفا کردند.

به این ترتیب، با خرج میلیاردها دلار توسط کلیساها و مساجد با حمایت و پشتیبانی مستقیم و غیرمستقیم دولت ­ها و سرمایه ­داران، همواره خرافات مذهبی بازتولید می ­شود. امروز گرایشات مذهبی، فاشیستی و ناسیونالیستی، گرایشات ارتجاعی و عقب ­مانده سیستم سرمایه داری اند که منافع مشترکی در سرکوب و ستم و استثمار تولید­کنندگان دارند.

در چنین شرایطی، روشنفکران چپ، کمونیست و سکولار وظیفه آگاهانه و داوطلبانه دارند که به نقد خرافات مذهبی و عوارض و عواقب ویرانگر آن در جامعه بپردازند و در میان توده­ های مردم، در رابطه با منافع طبقاتی دم و دستگاه عریض و طویل کلیسا و مسجد و روحانیون، دست به روشنگری بزنند.

 

احادیثی در مورد عصر ظهور امام زمان

بیش از ۶۰ آیه از آیات قرآن که عده‌ ای از روحانیون و مفسران شیعه و سنی به ظهور امام موعود تطبیق داده ‌اند. پیش از این ها نیز همه امامان برای بقای سلسله مراتب خلافت شان و وادار کردن مردم به تبعیت از دین شان، درباره امام زمان اظهارنظرهایی کرده اند که منبع و ریشه آن ها یکی است.

بای مثال، از امام صادق، روایت است که گفت: «هرگاه حضرت قائم (عج) قیام کند، به عدالت حکم می‌ کند و در زمان اوست مکاری برچیده می ‌شود، به وسیله‌ آن حضرت امنیت در راه ‌ها برقرار می ‌گردد و زمین برکاتش را بر می ‌آورد و هر حقی به حق ‌دار می‌ رسد.» «پیرزن ناتوان از مشرق به قصد سفر به مغرب بیرون می ‌رود، هیچ کس او را خشمگین ننماید.» (۴)

از ابوجعفر باقر، در وصف امام زمان آمده است: «و تمام امور دنیا از برون و درون زمین در خدمتش جمع می ‌شود، پس به مردم می ‌فرماید: بیایید به سوی آن ‌چه در راه رسیدن به آن رحم ‌هایتان را قطع کردید و خون‌ های حرام ریختد و محرمات خداوند ـ عزوجل ـ را مرتکب شدید، آن‌ گاه آن ‌قدر می ‌بخشد که هیچ کس پیش از او نبخشیده است.» (۵)

از صادق، روایت است که گفت: «هنگامی که قائم به پا خیزد مردم را بار دیگر به اسلام دعوت کند و آن ‌ها را به امری که از بین رفته و عموم مردم از آن جدا گشته و به گمراهی افتاده ‌اند، هدایت فرماید. برای این جهت حضرت قائم را مهدی نامیده‌ اند که به امری که از آن وامانده‌ اند، هدایت می ‌کند، و بدین سبب او را قائم نامیده‌ اند که به حق قیام می ‌کند.» (۶)

از امام باقر، روایت است که گفت: «به تحقیق که وقتی قائم ما به پا خیزد، مردم را به امر جدیدی دعوت خواهد کرد، همان طور که پیامبر اکرم (ص) دعوت فرمود و اسلام غریبانه آغاز شد و به حال غربت باز خواهد گشت، همان ‌طور که آغاز شد. پس خوشا به حال غریبان.» (۷)

از امام باقر، روایت شده که گفت: «هرگاه قائم ما به پا خیزد خداوند دستش را بر سر بندگان قرار می ‌دهد، پس عقل‌ هایشان جمع و حلم و بردباری‌ شان کامل می ‌گردد.» (۸)

امام علی، گفت: «در ملک او درندگان صلح می ‌کنند… اگر قائم ما به پا خیزد، آسمان بارانش را فرو می ‌ریزد و زمین گیاهانش را بیرون می ‌دهد، و کینه ‌ها و کدورت ‌ها از دل ‌های بندگان زایل می ‌گردد، و درندگان و بهائم با هم سازگار می ‌شوند تا به حدی که یک زن، راه عراق و شام را طی می ‌کند در حالی که جز بر سبزه و گیاه پا نگذارد و زینت‌ های خود (یا زنبیل خود) را بر سر دارد و هیچ درنده‌ای او را به وحشت نمی‌ اندازد.» (۹)

امام باقر، گفت: «گویی یاران قائم را می ‌بینم که سراسر بین مشرق و مغرب عالم را پر کرده باشند. همه چیز حتی حیوانات درنده و پرندگان وحشی از آنان اطاعت خواهند کرد، در هر چیز رضایت ایشان را می ‌جویند تا آن‌ جا که سرزمینی بر سرزمین دیگر فخر می‌ فروشد و می ‌گوید: امروز یکی از یاران قائم بر من گذشت.» (۱۰)

امام صادق، گفت: «هرگاه چنان شود، هر مرد از شما نیروی چهل مرد را یابد و دل‌ هایشان هم چون قطعه‌ ای آهن گردد که اگر با آن دل‌ های محکم به کوه ‌ها حمله کنید آن ‌ها را خواهید شکافت.» (۱۱)

امام سجاد، گفت: «هنگامی که قائم ما بپاخیزد، خداوند از شیعیان ما آفات را دور می‌ سازد و دل‌ هایشان را مانند قطعه‌ ای از آهن قرار می‌ دهد و نیروی هریک از مردان ‌شان را به مقدار چهل مرد می‌ گرداند و آن ‌ها حکام و سران زمین خواهند بود.» (۱۲)

امام صادق، گفت: «در زمان قائم مومنی که در مشرق است برادر خود را که در مغرب است می ‌بیند و هم چنین آن‌ که در مغرب است برادر خود را که در مشرق است می‌ بیند.» (۱۳)

امام صادق، گفت: «اولین کاری که مهدی انجام می ‌دهد، این‌که در همه جای عالم ندا می‌ کند: توجه کنید! هر کس بر عهده‌ی یکی از شیعیان ما قرضی داشته باشد آن را بگوید، تا این‌که دانه سیر و خردل را هم به صاحبان آن ‌ها برساند، چه رسد به طلاها و نقره‌ ها و املاک زیاد زیاد که همه را ادا می‌ کند. (۱۴)

امام صادق، گفت: «هرگاه قائم (ع) به پا خیزد، خداوند از هر مومن ناگواری ‌ها را دور می‌ سازد و نیرویش را به او باز می ‌گرداند. (۱۵)

امام صادق، گفت: «وقتی قائم به پا خیزد، زمین به نور پروردگارش درخشان می ‌شود و بندگان از نور خورشید بی نیاز می‌ گردند و شب و روز یکی می‌ شود و مرد در زمان او هزار سال عمر می‌ کند هر سال برایش یک پسر متولد می ‌شود و دختر متولد نمی‌ گردد، جامه‌ ای به قامت خودش بر او هست که هرچه قدش بلندتر می‌ شود آن لباس هم بزرگ‌تر می‌ گردد، به هر رنگی که می‌ خواهد.

امام صادق، گفت: «هرگاه قائم به پا خیزد زمین به نور پروردگارش درخشان می ‌گردد و بندگان از نور خورشید بی نیاز شوند و ظلمت برطرف گردد.» (۱۶)

شیعه گری و افسانه امام زمان و خرافاتی از این دست همانند دیگر مذاهب، همواره در جهت منافع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مذهبیون و سرمایه داران و قدرت مندان تبلیغ و ترویج می شوند و ژرفای واپسگرایی و مشتی نظر و تئوری های دروغ را به نمایش می گذارند.

از این رو، بی جهت نیست که امام جعفرصادق، تاکید کرده است: «هیچ عمل نیکی نزد خداوند بهتر و ثوابش زیادتر از دادن پول به امام نیست. یک درهم که به امام برسد، بهتر از دو میلیون درهمی است که در راه خیر دیگر صرف شود. من در حالی که ثروتم از تمام اهالی مدینه بیش تر است، باز هم از شما پول می گیریم، زیرا هدفم این ست که شما پاکیزه شوید.»؟! (۱۷)

 

منابع:

۱- سوسن سیاوشی، ناسیونالیسم لیبرال در ایران، ص ۵۴؛

۲- اروند ابراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص ۳۳۷؛

۳- نیکی کدی، ریشه های انقلاب، ص ۲۹۳؛

۴- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۹۱؛

۵- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۹۵؛

۶- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۰۱؛

۷- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۰۲؛

۸- مکیال المکارم، ج ۱، ص۱۲۱؛

۹- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۴۴؛

۱۰- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۵۸؛

۱۱- مکیال المکارم، ج۱، ص ۱۸۹؛

۱۲- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۸۹؛

۱۳- مکیال المکارم، ج ۱، ص۱۹۰؛

۱۴- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۹۰؛

۱۵- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۲۹۱؛

۱۶- مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۱۱؛

۱۷- محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، جلد دوم، صفحه های ۸۹-۴۸۸٫

 

یک شنبه هجدهم دی ۱۳۹۰ – هشتم ژانویه ۲۰۱۲

ادامه دارد