قذافی دیکتاتور در چنگال “انقلاب مردمی”

یک روزبعد از دستگیری و قتل قذافی توسط مخالفانش، حمید تقوائی دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست کار گری در مصاحبه ای ،درکی بسیارعقب تراز سال ۵۷ در مورد “انقلاب” و “مردم” را به نمایش می گذارد، امروز با خوابیدن گرد و خاک “انقلاب” در لیبی و جنایاتی که طبق گزارش سازمان های متعدد  منجمله رسانه های  قدرت های  حامی این” انقلاب “، که به دست این “انقلابیون”  اتفاق افتاده، گزارش شده . امروز بر کسی پوشیده نیست که  بعد از  پیروزی بر “دیکتاتوری” چه کسانی حاکمان جدید لیبی شده اند ، امروز سینه چاکان “انقلاب مردمی” به هذیان گویی (روز از نو ،روزی از نو) روی آورده اند . این مصاحبه توسط کیان آذر در برنامه نگاه روز به صورت تصویری انجام شده که لینک آن در پائین آمده است اما قسمت اول آنرا که مستقیمأ به قتل قذافی می پردازد را من به صورت نوشتاری پیاده کرده ام.(تأکید ها از من است)

کیان آذر:

“همان طور که گفتم و فکر میکنم و شما هم مطلع باشید دیروز پنجشنبه ۲۰ اکتبر پس از آنکه کاروان خودرو های حامل قذافی مورد حمله جنگنده های ناتو قرار گرفت قذافی دستگیر شد و بعد کشته شد ، نظر شما در رابطه با کشته شدن قذافی چیه؟”

حمید تقوائی:

“خوب من هم مثل همه مردم لیبی و همه مردم آزادی خواه جهان بلأخره خوشحال شدم که یک به اصطلاح دوره حکومت یک دیکتاتور به هر معنایی که بگید تمام شد دیگه چون درسته قذافی سرنگون شده بود، مدتها بود دیگه از صحنه  به اصطلاح قدرت و صحنه سیاست لیبی به کنار بود ولی نفس همین که بلأخره مقاومتی طرفدارانش داشتند می کردند و ادامه می دادند و نفس اینکه این هنوز هست وزنده هست خودش یک مسأله سیاسی بود واین مسآله هم حل شد به این ترتیب ولی اینکه به اصطلاح دستگیر و کشته شد به نظر من با این نوع اصطلاحات نمیشه بیان کرد  بلأخره در دل یک مبارزه نظامی مردم علیه یک رژیم دیکتاتوری رئیس اون رژیم که یک کار نامه خیلی سیاهی از کشتار مردمش داره و یک نفرت عمومی ازش هست او را مردم  بلأخره گیر می آورند میگیرندش و کشته میشه ، طبعأ اگر باصطلاح سازمان بهتری داشت یا اگر کنترل بیشتری بر اوضاع بود خیلی بهتر بود نگهش می داشتند  محاکمه اش می کردند و برای اینکه خیلی اسراری داشت که میتوانست بگه و خیلی کمک میکرد به انقلاب ولی اتفاقی که افتاد  درحالی نیست که دستگیر کردند اعدام کردند یااینکه بانقشه قبلی گرفتند کشتنش  در هرحال در درگیری نظامی  دستگیر میشه و بخاطر نفرت عمومی که ازش وجود داشته کشته میشه به نظر میاد اتفاقی که افتاد جدا از این مسائل نکته مهم این است که بلأخره عمر یک دیکتاتور و یک دیکتاتوری امیدوار باشیم که عمر یک دیکتاتوری به این ترتیب به پایان میرسه و یک دوره جدیدی در تاریخ لیبی شروع میشه.”

نخست این که تقوائی معتقد است که “مردم لیبی” و” آزادیخواهان جهان” از قتل قذافی خوشحال شده اند. نمی‌دانیم که آقای تقوائی از کجا به چنین نتایجی رسیده است. اگر از روی تصاویر سی ان ان و بی بی سی و الجزیره به این نتیجه رسیده باشد که باید به او گفت که این برای لیدر حزبی که خود را هم کمونیست و هم کارگری می‌خواند عیب است که اطلاعاتش را از چنین رسانه‌هایی بگیرد. اما اگر به آنچه در واقعیت و در بیرون از خطوط از پیش تعین کننده و از پیش داده شده که ” چپ” خیالاتی  ما با آن خو گرفته، بنگریم باید به آقای تقوائی بگوئیم که “همه مردم لیبی” از آنچه که اتفاق افتاد خوشحال نیستند، و “همه مردم آزادی خواه” جهان هم احساسی مثل شما ندارند. اما این بیشتر به حقیقت نزدیکتر است که ” من و همه هم فکرانم  در حکک  به همراه اکثر قریب به اتفاق دولت های سرمایه داری و بانکها و شرکت های نفتی و اسلامیها از آنچه در لبیی اتفاق افتاد خوشحال هستیم. ”  آقای تقوائی  روشن نمی کند که آیا خوشحال شدن آقای اوباما و خانم کلینتون  و شرکای بین المللی شان، اینان  راهم جزو “آزادی خواهان” و یا “مردم” قرار می دهد  و یا از برکات قدرت سرمایه ایشان هستند که به کمپ آنان پیوسته اند ویا شاید هم  این ” انقلابات” مردم لیبی است که آنان را وادار کرده مواضع” آزادی خواهانه ” و “مردمی” بگیرند؟!

اگر تقوائی از تمام شدن “بلأخره عمر یک دیکتاتور ویک دیکتاتوری” بهر شکلی منجمله شکل لیبیائی آن خوشحال باشد و آن را “انقلاب” و قدمی جهت خواسته های “مردمی” بداند قاعدتأ باید شکل ایرانیزه آنراهم برای ایران و سرنگونی “دیکتاتوری” جمهوری اسلامی خوب بداند ، سیب سرخ  فقط یرای  دست چلاق که خوب نیست.

 تقوائی مقاومت طرفداران قذافی را به علت” نفس ” زنده بودن قذافی میداند و آنرا  به شکل یک “مسئله سیاسی” میبیند و معتقد است این مسئله هم باید حل میشد که “حل هم شد به این ترتیب”.  چگونگی آن برای او که پایه گذار نظریه “حکومت انسانی” است، مهم نیست چون در”حکومت انسانی” ایشان اول “مسئله سیاسی” را حل می کنند بعد از آن احتمالأ “حکومت انسانی ” را سر و سامان خواهند داد. تقوائی این واقعیت که قذافی را زنده گرفتند و به آن شکل کشتند را قبول ندارد “ولی اینکه به اصطلاح دستگیر و کشته شد به نظر من با این نوع اصطلاحات  نمیشه بیان کرد” و چون اعدام انقلابی مدتهاست به کناری رفته باید او را نفله کرده باشند. تقوائی ادامه می دهد “ولی اتفاقی که افتاد در حالی نیست که دستگیر کردند اعدام کردند یا با نقشه قبلی گرفتند کشتند”.  انکاردستگیری و کشتن قذافی بیشتر به یک جوک شبیه است اما اطلاع داشتن از نبودن “نقشه قبلی” برای این کار شبیه تأئید وجود بشقاب پرنده است. حتی اگر ایشان مجموعه مقالات و گزارشاتی را که از مدتها قبل از جانب مدیای کشورهای ناتودر رابطه با تمام کردن کار قذافی منتشر می‌شد ندیده بود، اگر ایشان اظهارات خانم کلینتون در لیبی دو روز قبل از قتل قذافی را نشنیده بود که در آن‌ها صراحتاً از امیدواری اش در به قتل رساندن هر چه سریعتر قذافی سخن گفته بود، لااقل باید نقش بسیار مهم حمایت هوائی و لجستیکی و مستشاری و…. ناتو در حمایت مستقیم از مخالفان قذافی “انقلابیون” را میدید. اما او این‌ها را آگاهانه پرده پوشی میکند تا بتواند آنرا در لفافه “مبارزه نظامی مردم” بسته بندی میکند او معتقد است که سازمان دادن مخالفان قذافی توسط مستشاران ناتو “اگر باصطلاح سازمان بهتری داشت” یعنی همین هم که بود خوب بود و “یا اگرکنترل بیشتری بر اوضاع بود خیلی بهتر بود نگهش میداشتند” اما حالا هم که کشته شد که شد.

برخلاف مواضع سیاست بازانه حکک این نمونه روشن آن سیاستی است که برروی حمله نظامی غرب به جمهوری اسلامی حساب باز کرده است اما قبل از این که “سر نگونی دیکتاتوری” در ایران توسط غرب “دمکراسی” دلبخواه  حکک برای سرازیر  شدن کارگران به این “حزب” فراهم آورد باید بشقاب پرندها دیداری از زمین کرده باشند.

اظهارات تقوائی برای چپ ایران یک نوآوری خطرناک در صحنه سیاست است. تا حالا در ایران چپ طرفدار ناتو نداشتیم. این اظهارات مقدمه‌ای برای شکل دادن به چنین چپی هستند. آیا خود تقوائی به عواقب اظهاراتش آگاه است؟

 نوید پایور

۱۵ نوامبر ۲۰۱۱

لینک مصاحبه حمید تقوائی

http://www.youtube.com/watch?v=V9t67H_fsCc