“جنبش انقلابی کردستان” تعریفی ناسیونالیستی

آقای سوران زکی در مطلبی “چرا دوستان دروغین مردم، جمهوری اسلامی را در کردستان اشغالگر نمیدانند؟” بتاریخ ۱۵ ماه سپتامبر، در مورد حزب حکمتیست اظهار نظر کرده و صورت مساله را دلبخواهی طرح و اطلاعات ناکامل و غلطی به خواننده داده است. باین مناسبت این اظهارات برای چندمین بار موضع خود را در مورد نایسونالیسم، ستم ملی، حملە جمهوری اسلامی بە کردستان در ٢٨ مرداد۵٨ و “جنیش انقلابی کردستان”؛  و رد  ادعانامه کل طیف های مختلف ناسیونایسم کرد راجع به این مقولات و موضع خصمانه آنان در قبال جنبش کمونیسم کارگری وحکمتیست ها خیلی فشرده بیان می کنم. ابتدا ازنوشته آقای زکی شروع کنیم:

“امسال هم بە روال سالهای گذشتە، در سالگرد ٢٨ مرداد افراد و نیروهای ایرانی اپوزیسیون جمهوری اسلامی طی بیانەها و مقالاتی حملە جمهوری اسلامی بە کردستان را محکوم کردند. و اما فقط حملە، و آن هم حملە جمهوری اسلامی، نە حملە دولت ایران. یکی از این جریانات، گروههای موسوم بە کمونیسم کارگری و حکمتیست بودند کە با محکوم کردن ظاهری حملە جمهوری اسلامی، ژست انقلابی گرفتە و بدین ترتیب در تلاشند جا پای را برای خود در کردستان پیدا کنند. در هیچ کدام از این محکوم کردنها نفس حضور رژیم ایران در کردستان محکوم نمی شود، چرا کە همە اینها کردستان را جزء لاینفک ایران می دانند. صحبت من با پان ایرانیستهایی نیست کە با ناسیونالیسم ایرانی خود افتخار کردە و با صدای بلند سرود مرز پر گوهر را خواندە و “تجزیە طلبان” کردستان را دشمن مشترک خود و جمهوری اسلامی می دانند. چرا کە اینها مستقیما در جبهە دشمنان قسم خوردە مردم کردستان قرار دارند. صحبت و انتقاد من از افراد و جریاناتی است کە با اینکە خود را چپ و کمونیست و انترناسیونالیست معرفی می کنند، اما بە بهانە مخالفت با ناسیونالیسم، در واقع از ناسیونالیسم فارس و ایرانی دفاع کردە و بە اندازە جمهوری اسلامی مخالف استقلال کردستان هستند. امروزە جریانات موسوم بە کمونیسم کارگری و حکمتیست جنبش انقلابی کردستان را جنبش قومپرستان مرتجع می نامند. این جریانات چپ نما با تمام وجود مخالف استقلال کردستان هستند و بە بهانە خرافی دانستن مقولە ملت، وجود ملت کرد را انکار کردە و کردستان را غرب کشور قلمداد می کنند. منصور حکمت رهبر تئوریک این جریان پان ایرانیست، مقولە حق تعیین سرنوشت لنینی را ناسیونالیستی دانستە و حتی خودمختاری یا سیستم فدرالی را تعدد زوجات می دانست. این جریانات با سواستفاده از نام کمونیسم در تلاش برای حفظ تمامیت ارضی ایران هستند”.

در پاراگراف فوق نوشته آقای زکی دروغ شاخداری که به مردم گفته شده، دادن همچنین تصویر از کمونیسم کارگری و حکمتیست به خواننده است. “تجزیە طلبی، حفظ تمامیت ارضی ایران، وطن و استقلال کشور در سیاست و ادبیات ما مگر برای نقد و طرد مطرح کنندگان آن و گر نه بعنوان هویت سیاسی کارگری ما جای ندارند. اجازه بدهید با چند فاکت این اتهامات را پس بزنم.

۱- سیاست حزب حکمتیست برای حل عملی، درست، انقلابی وعادلانه مساله کرد کاملا روشن و بی ابهام است و در برنامه حزب “یک دنیای بهتر” در صفحه ۵۴ تحت عنوان ” مساله کرد” جواب مشخص ڱرفته است. پاسخ ما به مساله کرد یا جدایی و تشکیل کشورمستقل یا ماندن بعنوان شهروندان متساوی الحقوق در ایران است. در یک رفراندم آزاد این مردم کردستان هستند حق رای به یکی از این دو گزینه را دارند. کسانی که ناروشنی یا ملاحظه ای در این مورد دارند، توصیه میکنم که برنامه ما را مطالعه کنند.  ناسیونالیست ها بمنظور دشمنی با کارگران موضع حکمتیست ها را در رد ادعانامه ناسیونالیسم، با تلاش ما برای رفع ستم ملی آگاهانه جعل میکنند.

 

۲- ناسیونالیسم پرچم یا راه حل رفع ستم ملی نیست، ستم ملی را امروز پرچم مشروعیت سیاسی و بسیج نیرو برای معامله و شریک قدرت شدن با حکومتهای منطقه بدست گرفته است. فردا اگر ستم ملی با استقلال کردستان رفع شود، بورژوازی کرد پرچم ناسیونالیسم را کنار نخواهد گذاشت، آنگاه برای استثمار بیشتر کارگر پرچم دفاع از استقلال کردستان در مقابل بیگانگان جایگزین شعار امروز حق ملت کرد خواهد کرد.

 

۳- سازمان های ناسیونالیست مورد حمایت آقای زکی که امروز سنگ حق ملت کرد به سینه می زنند هیچ کدام  شفاف، گویا و بی ابهام شعار استقلال کردستان طرح نکردند و برای شریک شدن در قدرت با بورژوازی ایران، هم اکنون در جنبش سبز نام نویسی کردند. شما بی مورد آنها را استقلال طلب و ما را ضد تجزیه به مردم معرفی می کنید، هر دو ادعای شما غلط هستند.

 

۴- اختلافات ناسیونالیست ها با ما این نیست که ما سیاست روشن رفع ستم ملی نداریم، مشکل شان این است ما ملت، وطن و پرچم در هر جامعه طبقاتی را طبقاتی و متعلق به طبقه بورژوا می دانیم. تجزیه طلبی یا تمامیت ارضی در ادبیات ما وجود ندارد اینها چرندیات دو سوی تبلیغات ناسیونالیست های فارس و کرد علیه ههدیگر است. ما در هر شرایط الحاق، تجزیه و استقلال در جغرافیای ایران و منطقه صورت بگیرد، همیشه خواهان اتحاد کارگران کرد، فارس، ترک، بلوج و عرب علیه بورژوازی هر دو سوی این کشمکش ها و این کشورها هستیم.

 

۵- مساله تا به محتوا، مضمون و جوهر حق مربوط است، هنگامی کسی می گوید من حق (کردی) خودم میخواهم انسان متوجه نیست این چگونه حقی است. اگر بگوید حق کودک، حق زن، حق کارگر، آزادی مطبوعات و آزادی بی قید و شرط  فعالیت سیاسی از جامعه و حکومت میخواهم قابل درک است و می توان بر سر درستی یا  نادرستی ادعایش، دامنه پیگری، صداقت یا دفاع پوشالی وی از این حقوق بحث و تبادل نظر کرد. اما من حق (کرد یا فارس) میخواهم چه حقی است که مافوق طبقات و فرای همه حقوق مذکور قرار دارد؟ در این تبین تمام طبقات جامعه در یک کیسه باسم کرد، در مورد ناسیونایسم فارس باسم (ایرانی) می کند در حالیکه در جامعه طبقات وجود دارند، منافع متضاد طبقاتی هستند و این طبقه در  درون ” ملت واحد” سایه سر آن طبقه را با تیر می زند و دائما در حال مبارزه و کشمکش باهم هستند. اینجاست اختلاف ما شروع و کلاه مان با ناسیونالیسم قاطی می شود. شعار “من حق کرد یا فارس میخواهم” انکار وجود طبقات و منافع متضاد آنان بسود بورژوازی آن جغرافیا با زبان سیاسی است. ما همچنین تبینی را گمراه کننده و غیر حقیقی می دانیم. من “حق کردی” میخواهم در اساس پرچم سیاسی طبقه بورژوا جهت به حاشیه راندن، عطف توجه جامعه به طرح حقوق کودک، زن، کارگر، آزادی مطبوعات و آزادی بی قید و شرط سیاسی در این جوامع و در تعارض با منافع کارگر طرح می شود. در خوشبینانه ترین حالت وقتی جناح چپ ناسیونالیست از حق کودک، حق زن، حق کارگر،… مثل زیر مجموعه حق “ملت” صحبت می کند، اساسا آنها را بعنوان نیروی کمکی جهت متحقق کردن “حقوق ملت کرد” مد نظر دارند. مساله این است کسی هویت خود را کرد، فارس یا عرب تعریف نکند، همینکه شما می گوئید (ما کردها) خواهان حق “ملت” کرد هستیم، ساختار اجتماعی جامعه که متشکل از طبقات متضاد و متناقض فعلی سرمایه داری در یک جغرافیایی مشخص هست را بهم می ریزید و جوهر تئوری مارکسیستی که وجود طبقات در جامعه را مقدم فرض می گیرد از اعتبار ساقط می کنید. پس از واژگونه کردن تعریف ساختار اجتماعی جامعه بعنوان کرد، مهم نیست چه تعریف و تمجیدی از مارکسیسم (زیر مجموعه) خواهید کرد، آن را برای قبولاندن اولی به مردم کارگر و زحمتکش احتیاج دارید.  جرم ما این است اجازه این وارونه کردن مارکسیسم به شما نمی دهیم تا بنام حق ملت کرد از صاحب کار کرد در مقابل کارگر با زبان سیاسی حمایت کنید.

 

حمله نظامی جمهوری اسلامی به کردستان، جان تازه به ناسیونالیسم کرد بخشید

مساله کرد تا به ایران مربوط می شود این حکومت اسلامی بود که جنڱ مسلحانه را به مردم کردستان تحمیل کرد. ناسیونالیسم کرد در ایران با فرمان حمله نظامی خمینی – جمهوری اسلامی به کردستان در ٢٨ مرداد ۵٨ جان تازه گرفت. ناسیونالیسم کرد در ایران در کنار جریانات رادیکال برخاسته از انقلاب ١٣۵٧ شریک مقابله با این لشگر کشی شد و به این خاطر اعتباری برای خود کسب کرد. مردمی که در جریان قیام مسلح شده بودند و طعم آزادی را چشیده بودند دیڱر بسادڱی به سیاست سرکوبڱرانه رژیم تن نمی دادند و نمی خواستند دستآوردهای خود را از دست بدهند و از شعارها و مطالباتی که با انقلاب مطرح شده بود، دست بردارند. رژیم از هر منطقه و شهری برای پس ڱرفتن آزادی های مردم، حمله می کرد، مردم هم دست به مقاومت علیه او میزدند. ناسیونالیسم کرد نمی توانست مدعی “حق” ملت کرد باشد، ادعای مبارز بودن و همراه مردم بودن را داشته باشد اگر از قافله عقب می ماند. طبعا مرز بین چپ و راست مردم در این دفاع و مقاومت، با دیوار چین از هم جدا نشده بود. اینک ازهر دو سو ناسیونالیستها میخواهند آن مبارزات را بحساب ناسیونالیسم و کرد بودن مردم کردستان بگذارند. ناسیونالیسم حتما در این جریان نقش داشت، اما نقش به کج راه بردن و گمراه کردن مبارزه کارگران و پاشیدن بذر خرافات ملی بود. اتفاقا این برخورد سرکوبڱرانه رژیم بود جو و فضای دیڱری بر روند مبارزه سیاسی مردم تحمیل کرد و مسیر مبارزه جهت دیڱری را طی کرد، که در نتیجه شکست انقلاب بود جنبش ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران فرصت سر بلند کردن را پیدا کرد. این جنگ از جانب رژیم جهت باز پس ڱرفتن دستآوردهای انقلاب ۵٧ مردم ایران بود. تصمیم قاطع کمونیستهای کردستان به مقاومت هم جهت حفاظت از آزادی و تداوم انقلاب بود. ٢٨ مرداد، روز زورآزمائی انقلاب و ضد انقلاب، دروازه عبور رژیم جهت سرکوب و در هم شکستن سازمانهای رادیکال و تثبیت ارزش های بی ارزش اسلامی به جامعه و از زاویه کمونیست های کردستان سنگر دفاع از انقلاب، سنگر نه ڱفتن به کل حکومت اسلامی بود. انقلاب ۵٧ آزادی احزاب و سازمان، تشکل های توده ای، فعالیت های مطبوعاتی و اعتماد به نفس مردم کارڱر و زحمتکش را به همراه داشت و این مبارزه و مقاومت هیچ گونه حقانیتی به جنبش ناسیونالیسم کرد نیست. تاریخ مبارزه ناسیونالیسم کرد با جمهوری اسلامی، همزمان تاریخ سازش و (لبیک گفتن) وی با او نیز هست. ما بارها نشان دادیم دو جنبش ناسیونالیسم و کمونیسم و دو نیروی آنها در کردستان پس از غالب شدن مناسبات سرمایه داری در کردستان مادام در کنار هم  در حال کشمکش و جنگ با حکومتها و در جنبش مبارزه سیاسی- نظامی مردم کردستان در حال کشمکش و جنگ با هم حضور داشتند. در سالهای اوائل انقلاب عبارت جنبش انقلابی کردستان که رِژیم هنوز مناطق را اشغال نکرده بود و مردم از اشغال آن جلوگیری می کردند با ارفاق درست بود، امروز دیگر نه آن شرایط معین هست و نه “جنبش انقلابی کردستان” وجود دارد.

“جنبش انقلابی کردستان” تعریفی تماما ناسیونالیستی

استعمال جنبش انقلابی کردستان (جاک)، بیان کننده واقعیتی در سی سال گذشته بود که امروز تماما آن فاکتورها تغییر کرده اند. ولی ظاهرا همین که یک فرایند در یک زمان معیین موقعیتی پیداکرد، گویا از زمان و تحولات تاریخی فارغ می گردد و هیچی بر آن تاثیر پذیر نیست. (جاک) یکی از اینهاست. در مسیر پروسه تاریخی هر چه بسر (جاک) آمده، هر تحولی از سرگذرانده باشد نزد جریاناتی باز برازنده اصطلاحات و عبارات روزهای اول شکل گیری آن است. گویا برای اشخاصی هیچی مانع نمیشود مثل اسطوره عبارت (جاک)  را تکرار کنند؛ بدون اینکه به مضامین، ریشه و محتوای پشت آن اصطلاحات و عبارات توجه کنند که اصولا موضوعی که کلمات برای بیان آنها ساخته شده اند، بیان کننده آن واقعیت در هر شرایطی است؟ از بس تکرار این اصطلاحات در پروسه زمانی خود به نرمی تبدیل می شود و عده ای به آن عادت می کنند و کسی سئوال نمی کند که آیا امروز بکار بردن (جاک) با محتوای مادی و باطنی پشت آن مطابقت دارد یا نه؟ استعمال (جاک) توسط حدکا و طیف های کومله فقط یک عبارت توصیفی و ظاهری نیست، اشتراک خویشاوندی با مضمون روندهای اقدامات بورژوایی- ناسیونالیستی و ارتجاعی در کردستان پشت این اصطلاح نهفته است. آیا تاکنون از خود پرسیده اید (جاک)  یعنی چه؟  مساله تا به سازمان های کومه له مربوط است پاسخ پوپولیستی و چپ نما می تواند اینچنین باشد:

از آنجا در کردستان ستم ملی وجود دارد و تمام طبقات و اقشار جامعه از آن رنج می برند، خواست رفع ستم ملی به بستر اصلی یک جنبش همگانی و توده ای در کردستان تبدیل شده است. این ستم ملی توسط حکومتهای سرمایه داری ایران جهت تفرقه بین کارگران و زحمتکشان اعمال و ابقا می شود. اشکال ظاهری اعتراضات توده ستمکش کردستان به این ستم و به حکومت های بانی این ستم، هر چه باشد، ماهیت این اعتراضات انقلابی است. این جنبش، در ضمن خواست رفع ستم ملی صرفا با خواست ملی محدود نمانده و مضمون آن از یک جنبش صرفا همگانی ملی به جنبش انقلابی کردستان تغییر ماهیت داده است. اکثریت جمعیت جامعه کردستان کارگران و زحمتکشان تشکیل می دهند و آنها شرکت گسترده و نقش اساسی در این جنبش همگانی دارند. کارگر و زحمتکش کرد در این جنبش همگانی ذینفع هستند. این تنها خودآگاهی جریانات ملیگرا نیست بر این حرکت سیطره دارد، آراء و جهانبینی کارگری نیز در کنار خودآگاهی بورژوازی ملیگرا بر آن جاری است. از آنجا کارگران و زحمتکشان دارای خواست رادیکال هستند، این جنبش را نیز رایکال وانقلابی نمودند. بدلیل وزنه چشمگیر کارگران و اقشار تهیدست در “جاک” نفوذ نیروهای که مساله ملی را هویت سیاسی و زمینه رشد خود تعریف می کنند، حاشیه ای و خنثی شده یا خواهد شد. از این  پس جنبش ملی نه تماما متعلق به بورژازی و ناسیونالیسم کرد، بلکه یک جنبش انقلابی متعلق به همه مردم کردستان اعم از کارگر و بورژوا است!

سطور فوق تعابیر نظری و دفاع تئوریک پوپولیستی جریانات چپ نما تمام شاخه های چپ ناسیونالیست کرد و کومه له در اطلاق توصیف بی مرز از ” جنبش انقلابی کردستان ” بعنوان بخشی از مبارزه کارگران و زحمتکشان می باشد که من برایشان فرموله کردم.

در رد آن تعابیر، باید تاکید کرد که نرخ شرکت کارگران و اقشار تهیدست در “جنبش انقلابی کردستان” کم یا زیاد، ماهیت آن یکی است. اگر نرخ شرکت آنان زیاد باشد، این نشانه رشد نفوذ اراء و افکار بورژوا- ناسیونالیست کرد در میان کارگران کرد و کمبود شفافیت تمایزات خود با بورژوازی است. کاراکتر هر جنبشی از مبدای رابطه اش با کار و سرمایه تعیین خواهد شد که ماهیت آن انقلابی یا غیر انقلابی است. شرکت توده وسیع مردم در جنبش غیره انقلابی ماهیت آن را عوض نخواهد کرد. برای نمونه اگر ۹۹% مردم فلسطین جهت رفع ستم ملی از جنبش اسلامی حماس حمایت کنند، ۱% بیانگر مترقی بودن جنبش اسلامی نیست بلکه این جنبش اسلامی است که الگوی خود را به الگوی مردم تحت ستم فلسطین تبدیل نموده است. یا جنبش اسلامی مجاهدین افغانستان هر چه در “قلب” توده های کارگر و تهیدست افغانستان سر چشمه گرفته باشد، جنبشی انقلابی نیست. هیچ مولفه ای در مبارزه طبقاتی غیر کمونیستی تر از این نیست که یک جنبش را صرفا بر حسب ترکیب آحاد شرکت کننده در آن کارگر یا غیر کارگر هست سنجید وتعین نمود. چون تمام جنبشهای ارتجاعی تاریخ معاصر از کارگر و محرومان جامعه تشکیل شده است. (بدون تئوری انقلابی جنبش انقلابی وجود ندارد).

این واقعیت دارد که در مقطع انقلاب ١٣۵٧ ایران، مردم کردستان علیه لشگر کشی جمهوری اسلامی مقاومت کردند. با توجه به رایکالیسم و میلیتانسی که این حرکات همگانی داشت، میشد آن زمان آن را جنبش انقلابی یا جنبش مقاومت مردم کردستان در مقابل لشگر کشی جمهوری اسلامی در آن مقطع نامید. اصطلاح جنبش انقلابی کردستان برای آن مقاومت مشخص در آن مقطع مشخص، در صف آرای انقلاب و ضد انقلاب در آن روزهای معیین پس از انقلاب ایران و کردستان تا حدودی جایز بود؛ اما امروز گمراه کننده است. حرکات، کشمکش و نشست و برخاست طبقات نیروهای سیاسی مختلف در کردستان چند سال پس از آن واقعه هیچ کدام از آن مولفه های امروز به شکل آن روز نمانده اند. جایگاه نیروهای طبقات مختلف تغییر کرده و مولفه ها عوض شده اند و باید هر کدام آز آنها را بر اساس مختصات مشخص امروزی آنها بازشناسایی و اسم گذاری کرد. امروز تنها جنبش طبقه کارگر به معنی مضمونی کلمه چه علیه جمهوری اسلامی و چه علیه نیروهای بورژوازی در درون” جنبش انقلابی کردستان ” رادیکال و انقلابی هست. همچنان که جنبش انقلابی عربستان یا فارس وجود ندارد، جنبش انقلابی کردستان هم وجود ندارد. چون کردستان یک جامعه است. بنابه تعریف جامعه طبقات دارد و هیچ جنبشی نیست که همزمان جنبش انقلابی هر دو طبقات اصلی جامعه (طبقه انقلابی و طبقه ضد انقلاب) باشد. هرجنبشی جنبش طبقه خویش است. جنبش ناسیونالیستی یا جنبش انترناسیونالیستی، جنبش طبقه کارگر یا ضد طبقه کارگر است. “جاک ” به جنبش کارگر چه ربط؟ اگر به کارگر مربوط است در این صورت باید گفت جنبش طبقه کارگر کردستان. یا باید “جاک ” را جنبش کارگری بنامیم، یا جنبش ملی و بورژوایی را انقلابی. جنبش انقلابی دیگری در کار نیست. اگر “جاک ” جنبش کارگری بنامیم باید آن را جنبش کارگری خطاب کرد و نه”جاک “. کردستان اسم مرکبی از یک جامعه با طبقات کارگر و بورژوا و یک جغرافیا “سر زمین ملت کرد” با تاریخ مبارزه طبقات علیه همدیگر است. “پسوند کرد” ماهیت ارتجاعی راه حل مساله کرد یا تضاد طبقات با هم از بین نمی برد. در همچنین مقاطعی و در این زمینه ها است که باید کارگر صف مستقل طبقاتی خود را از جنبش همگانی دیگران متمایز کند و گر نه گفتن طوطیوار و کلیشه ای “طبقه کارگر علیه بورژوازی باید صف مستقل داشته باشد” در روز آفتابی به چه درد می خورد؟

در عصر سرمایه داری، بخصوص پس از شکست کمونیسم بورژوایی بلوک شرق، ناسیونالیسم پرچم تمام شاخه های و جریانات بورژوایی چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون، چه در یک کشور و چه در سطح جهان است. در عصر ۲۱، خطاب کردن جنبش ملی بعنوان جنبش انقلابی، تطهیر ماهیت جنبش ناسیونالیستی فی الحال موجود درکردستان است. بنابه این حقیقت “جنبش انقلابی کردستان” در ضدیت با جنبش کارگری، جنبش رهای زن و سکولاریسم در کردستان است.

نه تنها طرفداران راست این عبارت، بلکه کادرهای کومله در خاطرات نویسی، مقالات نویسی و مکالمه روزمره، از کلماتی چون “شهید” فلان، سید فلان ، “کاک” فلان و  الله و والله هم عین مردم عادی رفتار می کنند و اینها هنوز در فرهنگ و ادبیاتشان موج می زند و با ادبیات ۳۲ سال پیش می نویسند، صحبت کرده و خاطرات خویش نقل می کنند. ارزشهای ملی مسلط بر (جاک) مانع تکامل ادبیات انقلابی آنان و باعث فرز شدن ذهن، افکار جامد و ایستا کرده که فکر می کنند زمان همان ۳۲ سال پیش است. حتی در مجالس، مراسم و اماکن اجتماعی آنها را مشاهده کنید، زیاد متوجه تفاوت ادبیاتشان، فرهنگ و نشست و برخاستشان با اعضای احزاب و سازمانهای دیگر و بعضا با انسانهای مذهبی  دخیل در “جاک ” نمیشوید. هستند کسانی چند صحفه به تعریف و تمجید از جنبش انقلابی کردستان سیاه می کنند حتی صوری و برای چاشنی رادیکالیسم “جاک ” هم شده یک مورد از کمونیسم، سوسیالیسم و انقلاب کمونیستی ذکری نمی کنند.

من با همه جریاناتی که ” جاک ” را جهت توصیف و معرفی مبارزات جاری طبقات مختلف در کردستان چه علیه رژیم و چه با همدیگر در جریان است بکار می برند اختلاف شدید دارم. ما کمونیست ها لازم است در بکاربردن کلمات و اصطلاحات نیز تمایز و شفافیت اهداف سیاسی و طبقاتی خود با همه شاخه های بورژوازی حفظ کنیم واز استعمال اصطلاحات چند پهلو، گنگ و متعلق به طبقات دیگر آگاهانه و بشدت خود داری نمائیم. از این رو من به سهم خود اجازه نخواهم داد تاریخ سه ده هه مبارزه ما کمونیست ها، کارگران و زحمتکشان با جمهوری اسلامی و با بورژوا- ناسونالیست کرد، بحساب ” جنبش انقلابی کردستان ” که یک سر آن احزاب دمکرات، سازمان خبات، سپاه رستگاری، پارت آزادی کوردستان  (پژاک) و آن سر دیگر حزب کومله کردستان ایران و همه شاخه های دیگر کومله را تشکیل می دهد در یک کیسه بگذارند و بسود “جاک ” مصادره کنند. مساله تا به مبارزات کارگران و زحمتکشان جامعه بر میگردد کسی مجاز نیستید از کیسه آنها ببخشد.

جنبش مبارزاتی کارگران جنبش مبارزه کارگران و زحمتکشان است و اسم آن جنبش کارگری است که مشخصات خود دارد، تاریخ و سنت، رهبران و نظریه پردازان خود دارد. اسم جنبش طبقه کارگر، جنبش طبقه کارگر است. اسم جنبش آزادی زن و جنبش خلاصی فرهنگی هر کدام باسم خود معرفند. اکنون که مشخص شد استعمال”جاک ” یعنی چه، چه بسا جنبش طبقه کارگر، جنبش آزادی زن و جنبش خلاصی فرهنگی در نقطه مقابل”جنبش انقلابی کردستان” قرار دارند. حتی بفرض بی دقتی در استفاده از واژه ها و عبارت مناسب هم باشد،”جنبش انقلابی کردستان” تعریف درست مبارزه کمونیستی کارگر با بورژوازی- ناسیونالیسم فارس و کرد در کردستان و شایسته بکاربردن نیست.

از هر حزب، سازمان و شخصیت بورژوا- ناسیونالیست کردستانی سئوال کنید اسم جنبش آنها چیست، عین این تعریف (بزوتنه وی شورشگریانه ی خه لکی کوردستان له دژی حکومت) که همان”جنبش انقلابی کردستان ” علیه حکومت باشد، تحویلتان خواهد داد. بشما خواهند گفت: اینکه هر کدام از احزاب در این یا آن مساله اهدافی بعضا متضاد و متمایز از دیگری داشته باشیم، وقتی وارد این ظرف “جاک ” می شویم یک منافع عمومی را نمایندگی خواهیم کرد و آن منافع ملت کرد است. خاصیت افسانه ای این جنبش بشکلی است که تمام قوانین مبارزه طبقات متخاصم از بین می رود و با محض ورود به آن ناگهان این جنبش رادیکال شده از مرتجع و ناسیونالیست و سوسیالیست همه انقلابی می شوند. جالب است که همه آنها خود را متعلق به این جنبش و این جنبش را متعلق به خود می دانند. نه بورژوازی آن جامعه بورژوازی غیر انقلابی است، نه ناسیونالیسم آن ارتجاعی و نه جریانات مذهبی مرتجع هستند. جنبش انقلابی کردستان بستری است که آب تطهیر غسل بسرهمه ریخته و از ۳۲ سال پیش تا به امروز این جنبش انقلابی بوده، انقلابی مانده و با رغم حضور تمام جریانات ضد کارگری و مرتجع درگیر در آن، هنوز انقلابی است! در نتیجه وظیفه کارگر کرد در این مقطع مبارزه علیه تمام احزاب بورژوا دخیل در این جنبش نیست، بلکه تنها مبارزه علیه حکومت های اشغالگر کردستان است. تضاد منافع نیروهای صاحب این جنبش از کارگر پنهان می کنند تا آنها را زیر یک چتر جمع آوری نمایند و تمایز کارگر با بورژوازی در مبارزات جاری کردستان پنهان نمایند.

علاوه بر مبانی نظری و تئوریک کمونیسم کارگری راجع به مساله، ما طی نوشته های(کارنامه حزب دمکرات)  در همه زمینه ها ماهیت ارتجاعی ناسیونالیسم چه از نوع راست و چه از نوع چپ  آن در دنیای معاصر را بطور کلی روشن نمودیم. جای داشت”جنبش انقلابی کردستان” به مثابه مخرج مشترک تمام اپوزیسیون بورژوایی کرد را نیز مشخصا توضیح داد و گفت خواست نیروهای درگیر در آن رفع ستم ملی نیست بلکه مساله ملی فلسفه وجودی و هویت سیاسی و طبقاتی وی را تشکیل میدهد. آنها خواهان تئوریزه کردن، ازل و ابدی کردن، وتعمیق نمودن هویت ملی، تفرقه ملی و تمایزات ملی بمثابه زمینه های رشد خویش و انکار تضاد منافع کارگر کرد با بورژوازی کرد هستند. این گونه تصویر دادن از مبارزات مردم بخشی از استراتژی آنها جهت تحمیق کارگر کرد است. ادبا، شعرا، نمایندگان مجلس(فراکسیون کرد)، سازمانها و شخصیت های داخلی و رسمی و حکومتی بخشی دیگرصحنه گردانان و پای ثابت این جنبش هستند. نیروهای نامبرده خواهان رفع ستم ملی نیستند، ستم ملی را پرچم اهداف سیاسی و هویت طبقاتی خود جهت معامله بر سر سهم خود وسر پوش گذاشتن بر تضاد منافع طبقه کارگر با بورژوازی بدست گرفته اند. تاریخ ضدیت اینها با کارگر به قدمت عمر آنها می باشد. بحکم توضیحات تاکنونی، عبارت “جاک ” بشدت غیر مارکسیستی است. “جاک ” ابزار گمراهی، پنهان کردن ماهیت نیروهای بورژوا- ناسیونالیست و شفاف نکردن مرز میان کارگر با بورژوازی در خود دارد. این پروژه جلب و تشویق کارگر به زیر پرچم مبارزه ملی و خوداری از تشکیل صف مستقل رایکال و انقلابی جدا از جنبش بورژوا- ناسیونالیست کرد است. این تعریفی است که احزاب دمکرات … در تمام سطوح همیشه به خورد کارگر می دهند. شاخه های ناسیونالیست چپ در کومه له ها علیرغم همه این فاکت ها آیا هنوز مایل هستند عبارت “جنبش انقلابی کردستان” بکار ببرند؟ امیدوارم این نوشته فرصتی باشد تا رفتار خود دراین باره را باز بینی کنند.

***

من در فرصتی دیگر در مورد مهم ترین گرایش ناسیونالیستی در ایران، یعنی ناسیونالیسم فارس، ” ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی” خواهم نوشت و سعی می کنم بیشتر از ناسیونالیسم فارس بجای ناسیونالیسم “عظمت طلب ایرانی” استفاده کنم. تعدادی ناسیونالیسم را فقط وقتی در حال سهم خواهی از حکومت مرکزی یا تلاش جهت تجزیه کشور و تشکیل دولت مستقل هستند می بینند و نقد می کنند. اما حکومت کشوری که تجزیه می شود و ناسیونالیسمی که در اکثریت است را ناسیونالیسم نمی شمارند. آن حکومت چیست؟ در جای دیگر باید به نقد آنها پرداخت.