سعید جهانی، رزمنده‌ راه‌ دمکراسی و عدالت اجتماعی !

رفیق سعید جهانی  درنهم تیر ماە ،سال  ١٣۶۶  خورشیدی در عملیات تصرف مقر نیروهای رژیم فاشیزم اسلامی، در روستای ژان از توابع سنندج، بە خاک افتاد و جان باخت. جنبش انقلابی کردستان،  فرزند  صادق وفادار و دلسوز دیگری را، در راه‌ رهایی  خلق ستمدیده‌ کرد ازدست داد.
رفیق سعید جهانی در سال ١٣۴٢ در خانوادەای زحمت کش در روستای جانبلاغ در منطقە فیض اللەبیگی بوکان متولد شد. تا کلاس پنچم دبستان در روستای تیکان تپە بە مدرسە رفت. روستای جانبلاغ مدرسە نداشت در سرمای زمستان هرروز ٧کیلومتر با پای پیادە همراە پدرش بە تیکان تپە می آمدند، کلاسش کە شروع می شد. پدرش بە مسجد روستا می رفت کنار بخار می نشت تا سعید از مدرسە مرخص می شد دست سعید را می گرفت بە روستای خودشان بر می گشتند. این شیوی از زندگی تا کلاس پنجم ادامە داشت مدرکش را گرفت و برای ادامە تحصیل بە شهر بوکان رفت. دربوکان لیاقت و شایستگی خود را، در زمینه‌ یادگیری و آموختن علم نشان داد و بعنوان شاگرد ممتاز، کلاس های درس شناختە میشود. سپس به‌ مدرسەای در ربت سردشت رفتە و درآنجا تا اول نظری درس خواند  هم زمان با مبارزات مردم ،علیە رژیم پهلوی بە روستای جانبلاغ برگشت. سال ١٣۵٨ بە مبارزە انقلابی روی آورد. درهمین سال با کمک مسئولین کتابخانە تیکان تپە ،در روستای خودشان، شعبە ازکتابخانە دایر کرد. نزدیک بە سە سال با جوانان روستا کار اگاەگرانه‌ کرد. رژیم هار اسلامی کە منطقە را اشغال نظامی کرد، سعید برای مدت کوتاهی بە تهران رفت. فاشیزم اسلامی کە هر روزه‌ درکردستان جنایت
 
می آفرید، تاب تحمل آن،برای سعید امکان نداشت وبە کردستان انقلابی برگشت. سعید جهانی، بلشویکی مثال زدنی،عاشقی با فریادها و سرودهای سرخ، کە ازاستوارترین قلعەهای مقاومت و پایداری درکردستان انقلابی، علیە جمهوری هار اسلامی بود. سعید چپ وسوسیالیست ازهمان روزهای اول بر صلابت ظاهری ارتجاعی وهار و کور اسلامی تف انداخت. و سال ١٣۶١ بە صف پیشمرگان کوملە پیوست. بعدازتمام کردن دوره‌ ی سیاسی نظامی، در گردان ٣١ بوکان سازمان داده‌ شد. خیلی زود جای خود را دردل رفقا باز کرد و اعتماد همە رفقای گردان را بە خود جلب کرد. درکارهای جمعی فوق العاده‌ با روحیە بود. هیچ وقت  احساس خستگی نمیکرد. درمیدان نبرد بسیار جسور و باروحیه‌ بود. دراکثر درگیریهای تحمیلی رژیم بر مردم ، در ناحیە بوکان شرکت فعالانه‌ داشت. وهمیشە درصف مقدم جبهە حضور داشت. گروە ضربت رژیم (جاشها)، سال ١٣۶٢ بە روستای علم آباد حملە کردند و درهمین جا، با گردان  ٣١  بوکان درگیر شدند. دراین نبرد رفیق سعید از ناحیە پا زخمی شد  وبە بیمارستان مرکزی کوملە منتقل شد.  دکتران بیمارستان درلحظات اول گفتند ،بەاحتمال زیاد پایش باید قطع شود. ولی رفقای دکتربا دلسوزی فراوان و باکمترین امکانات کە در اختیار داشتند،پایش راعمل کردند. اما متاسفانە چند سانتی پایش کوتاە شده‌ بود. رفیق سعید وقتیکە متوجە شد کە پاش کوتاە شدە، خیلی نگران بود کە دیگر نتواند بە واحدهای رزمی گردان برگردد. مدتی کە در بیمارستان بستری بود با مطالعە آثار مارکسیتی بە دانش سیاسی خود افزود. بە محض اینکە توانست روی پاهای خود دو باره‌ بە ایستد ازپرسنل بیمارستان درخواست کرد کە سازمانش دهند. و دربخش تدارکات بیمارستان سازمانش می دهند بعدها کە بهبود پیدا کرد وازبیمارستان مرخص شد، دربخش پرسنلی زندان مرکزی کوملە سازمان داده‌ شد. باور براین داشت کە زندان کوملە دروازه‌ایست رو بە بیرون، و کسانی که‌ بە انجا می آیند ازافراد دشمن هستند و لازم است  برای خدمت به‌ محرومان جامعه‌ تربیت شوند. وازهمان لحظەای اول متوجە شوند فرق ما با رژیم هار اسلامی درچە سطوحی است. و باید با آنها خوش رفتارباشیم ونشان دهیم کە در زندان کوملە شکنجە نیست وبلکە بەعنوان یک زندانی از حقوق انسانی برخوردارهستند. همین برخوردهای انسانی بە اسیران، باعث میشد که‌ بعدازآزاد ی اززندان، خیلها داوطلب پیشمرگایتی می گردیدند وتمایلی دوباره‌ بە صفوف رژیم نداشته‌ باشند. پا ی رفیق سعید چند سانتی کوتاە شده‌ بود، با وجود اینکە پیادە روی برایش سخت بود. بە گردان ٣١بوکان برگشت و مسئولین گردان ملاحظاتش می کردند. ولی اواین ملاحظات را قبول نداشت واصرار می کرد کە در واحدهای عملیاتی سازمان داده‌ شود وبەعنوان معاون مسئول دستە سازمان داده‌شد. اودراین عرصە کار تشکیلاتی، بسیار موفق بود. رژیم منطقە را با تمام قدرت میلتاریزە کرد بود. و امکان فعالیت با تمرکز گردان برایمان امکانپزیر نبود، رفیق سعید در واحدهای کوچکتر سازمان دادشد و تا روزی کە جان باخت در مناطق اشغالی علیە رژیم اسلامی مبارزە کرد. سال ١٣۶۶ بە تیپ ١١ سنندج منتقل شد و درگردان آریز سازمادهی شد. بعدها رفقای گردان آریز تعریف می کردند سعید خیلی زود درمیان رفقای تیپ ١١ سنندج محبوب شد و روز ٩/۴/١٣۶۶درجریان تصرف مقر مزدوران رژیم در روستای ژان از توابع سنندج جانش را در راە آرمان کارگران و زحمت کشان فدا کرد.
 رفیق سعید، مظهری ازایمان و پاکی وعدالت خواهی بود و جانش را در همین راه‌، و برای جامعه‌ای بدور از ظلم وستم وآزادی ملت کرد ازدست داد.  یادش گرامی باد !