لحظه های انقلاب مصر: روز دوازدهم – ٢ … انقلاب در مصر، “معمای” دول غرب!

دول غرب تا روز ۲۵ ژانویه، هیچ مشکلی در قبال مصر و مبارک و هیئت حاکمه مصر نداشتند. هیچ مشکلی در قبال پایمال شدن “حقوق بشر” در این منطقه نداشتند. نه تنها هیچ مشکلی نداشتند بلکه مصر، نقطه اتکا  سیاسی مهم غرب در شمال آفریقا و خاورمیانه محسوب میشد. اما انقلاب مصر، از همان لحظه شروعش، دول غرب را در مقابل یک معمای چند مجهولی قرار داد که پاسخش به تعداد روزهای انقلاب تغییر یافته است!

برای کسانی که اخبار شور انگیز انقلاب مصر و واکنش ریاکارانه دول غرب را با دقت دنبال کرده اند، تشخیص پراگماتیسم تهوع آور این دولتها در قبال این انقلاب براحتی قابل تشخیص است. اما اظهارات لحظات پیش “ویزنر”، فرستاده ویژه آمریکا و واکنش محافل حاکم در مقابل این اظهارات، این پراگماتیسم ریاکارانه را جلوی چشم مردم قرار داد. بیشتر معلوم کرد که دول غرب یک نیروی اصلی در مقابل انقلاب مصر و در کنار ضد انقلاب حاکم هستند حتی اگر هزار بار در روز به حق “تظاهرات صلح آمیز” مردم در مصر قسم بخورند.

ویزنر گفت که به عقیده او تداوم رهبری پرزیدنت مبارک برای انتقال آرام قدرت حیاتی است، این فرصتی است برای او تا میراث خوبی از خود به جا بگذارد. کاخ سفید این اظهارات را نسنجیده قلمداد کرد. اما تا چند روز پیش، تا لحظه ای که هنوز معلوم نبود که اوضاع از چه قرار است،  این اظهارات نه تنها نسنجیده نبود بلکه دقیقا همان بود که پرزیدنت اوباما و  وزیر خارجه اش بر آن تاکید میکردند.
هیلاری کلینتون گفته بود که رژیم مبارک با ثبات است. معاون رئیس جمهور آمریکا گفته بود که مبارک را نمیتوان دیکتاتور نامید. اوباما تا چند روز پیش این پا و این پا کرده بود و نتوانسته بود موضع صریح بگیرد. همزمان به میخ و به نعل زده بود. با یک طرف دهانش از حق تظاهرات مسالمت آمیز سخن گفته بود و با طرف دیگر دهانش هر دو طرف را به اجتناب از خشونت دعوت کرده بود. دقت کنید. هر دو طرف را! هم انقلابیونی که در همین ۱۲ روز مظهر بالاترین درجه انسانیت و حرمت به انسانیت بوده اند و هم ضد انقلاب شتر سوار چماقدار چهارشنبه خونین را.  از نظر پراگماتیسم ریاکار دول غرب، این دو صف به یک اندازه متهم خشونت بودند! این به میخ و به نعل زدن مربوط به لحظاتی ازانقلاب بود که هنوز معلوم نبود که کدام طرف دست بالا دارد. از لحظه ای که معلوم شد انقلاب دست بالا دارد، همه چیز عوض شد. باید دست بالای انقلاب را پایین آورد حتی اگر جناب مبارک قربانی شود. کاخ سفید خواست که انتقال قدرت باید آغاز شود و همین الان آغاز شود! انتقال قدرت به کی؟ به ترکیبی از کهنه کاران نظام سابق و اپوزیسیون خود گمارده مخالف مبارک و موافق نظم سرمایه داری.
و به این ترتیب لحنها عوض شدند. “انتقال منظم، هماهنگ، مدیریت شده و حساب شده قدرت”  به بالای دستور کاخ سفید منتقل شد. معلوم شد که “گذار به دموکراسی  تنها به شرطی ممکن است که حساب شده، جامع و شفاف باشد”. (هیلاری کلینتون). معلوم شد که باید انتقال قدرت انجام گیرد و همین الان آغاز شود (اوباما). این همه قاطعیت کاخ سفید بعد از یک هفته، فقط و فقط به این خاطر بود که انقلاب قاطعانه پیش میرفت. در مقابل انقلابی که کوتاه نمی آید، ضد انقلاب مجبور است کوتاه بیاید. و به نظر میرسد که کاخ سفید در مقابل انقلاب کوتاه آمده است تا ضد انقلاب – یعنی نظم حاکم را – با کمترین تلفات از تعرض انقلاب نجات  دهد.
اگر چه هنوز در میان محافل حاکم آمریکا و دول غرب در قبال تاکتیک شکست انقلاب مصر اختلاف هست، اما با تمام اختلافات در تاکتیک، هدف مشترکشان شکست انقلاب مصر است. انقلاب مصر را باید شکست داد. این فقط انقلابی در مصر نیست. این انقلابی در بحرانی ترین منطقه جهان است. این انقلابی است که پیروزیش، پنجره بزرگی برای رهایی جهان از یوغ نظام سرمایه داری باز خواهد کرد. شکست این انقلاب، هدف مشترک همه محافل حاکم در غرب و بورژوازی منطقه است. تاکتیک غالب برای شکست انقلاب در حال حاضر این است: مبارک از جلوی صحنه کنار برود. همکاران کهنه کار مبارک، به همراه “اپوزیسیون خود گمارده”، از جمله البرادعی، ایمان نور، اخوان المسلمین، از بالای سر مقاومت انقلاب در میدان تحریر  صحنه را به نفع حفظ نظام با قربانی کردن افرادی از نظام نجات دهند.*
بعد از ظهر شنبه، ۵ فوریه ۲۰۱۱