واکنش به اعدامها ، به روشی کاملا اصلاحی ، اسلامی و عوامفریبانه

شاخص تحولات سیاسی در جوامع خصوصا جوامع دیکتاتور زده از نوع ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را فقط بر اساس تغییرات بنیادی و اساسی در تعریفهای درست موجود در گذر به دموکراسی واقعی می توان اندازه گیری و شناسایی کرد و به واقع  وقوع هر تغییر ظاهری و سطحی غیر از محدوده آن استانداردها، نه تنها ویژگیهای یک تحول را نداشته بلکه تنها به عنوان انتقال قدرت به نیروی هم عرض تعبیر می شود.
نمایندگی واقعی این نوع تفکر در حال حاضر به طرفداران اصلاحات در ایران تعلق دارد که سعی دارند با تبلیغات گسترده مجموعه اقداماتی را که حداکثر قابلیت آن انتقال کم هزینه قدرت از جناح حاکم به حاشیه نشینان سیاسی است ، به عنوان جنبشی مردمی و تحول گرا معرفی نمایند ، مهمترین نقد سیاسی به این روش تنظیم خواستهای مردم در ارتفاع پایین است چرا که در تبلیغات حاکم بر آن ” رفرم در حداقل ها ” به آرمان های انسانی تعبیر شده و سطح تحولات در آن چنان سهل الوصول است  که پس از پیروزی یک رخوت سیاسی را در سطح جامعه تزریق و رضایتی کاذب را در آن بوجود می آورد که نتیجه اجتماعی آن انفعال سیاسی و نا امیدی از تغییرات بنیادی است .
۸ سال دوران زمامداری جناح اصلاحات در ایران نمونه بارز و مصداق واقعی این نگاه به مسائل سیاسی ایران است ، دورانی که نه تنها در زمان خود ضرورت تغییرات بنیادی در ایران را به تاخیر انداخت ، بلکه امروز نیز با همان روش سیاسی سعی دارد خود را به جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی مردم تحمیل نماید.
 اگر نتیجه حوادث بعد از انتخابات ۸۸ را به سه بخش عمده :۱- دعوای انتخاباتی و اختلاف جناحها ۲- تلاش برای اصلاحات و حفظ یا نجات کلیت نظام   ۳-  منازعات اساسی تر مردم و رژیم بر سر مسائل ریشه ای  مانند حق انتخاب آزاد، نفی هر نوع دیکتاتوری و نظام ولی فقیه و مافیای قدرت و اقتصاد  ، آزادی اندیشه و بیان و… تقسیم کنیم ، مواضع محافظه کارانه جناح اصلاح طلب ، آنها را حداکثر در نقطه ای میان بخشهای اول و دوم جای خواهد داد که البته با کمی نرمش احتمالی و معامله گرانه از سوی جناح حاکم این نزدیکی به بخش اول بیشتر خواهد بود. از همان جاست که همراهی و همصدایی آنان رنگ و بویی متفاوت از خواسته ها و مطالبات اصلی مردم  داشته و  از بازگویی محتوای واقعی آن مطالبات هراس داشته است .
برای نمونه  اظهارات میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالف دولت حاکم در اعتراض به موج اعدام‌های اخیر در ایران به طرز آشکاری پرده از نیات درونی آنها برداشته و بی تردید جایگاه افق و دورنمای فکری  آنها را نمایان میکند . موسوی و کروبی این اعدام‌ها را ناشی «از بی‌تدبیری حاکمان و ایجاد رعب و وحشت در جامعه» دانسته‌اند و خواستار توقف اعدام‌های «بی‌رویه و بی‌حساب و کتاب» شده‌اند.
عبارت “بی حساب و کتاب “در این نقل قول استعاره ای است که طرف دیگر آن مشروعیت ” اعدام با حساب و کتاب ” است و برداشت منطقی از آن نه تنها نفی اعدام به عنوان قتل سازمان یافته دولتی نیست بلکه روح دوگانه مصلحت اندیشی مذهبی نیز که ابزار اعدام  به عنوان “ابزاری با منشا الهی ” را برای خود محفوظ میداند ، بر آن حاکم است.
موسوی و کروبی با فرسنگها فاصله از اصل دموکراسی و آزادی در ایران همچنان مواضعی نا شفاف در مقابل مردم اتخاذ کرده و هنوز به جایی نرسیده اند که اصل اعدام را به عنوان یک عمل ضد انسانی محکوم کنند ، صد البته این به خاطر ترسشان از دیکتاتوری دستگاه حاکم نبوده و تنها بیانگر مبانی اعتقادی و التزامشان به اصول مذهبی است که همیشه سنگ آنرا به سینه می زنند.
موسوی و کروبی به حقوق انسانی و شرعی متهمان و اعدام شدگان اشاره نموده اند ولی ظاهرا فراموش کرده اند که شرع اسلام با انسانیت مورد اشاره آنان مصداق جمع اضداد است و معلولی غیر ممکن ، چرا که مبنای بسیاری از بی حقوقی ها  ، اتهامات و سلب آزادی های انسانی را باید در همان قوانین شرعی جویا شد .
مرزبندی های تبلیغی جنبش اصلاحات در ایران به این ترتیب و با عوامفریبی سعی دارد با جداسازی حساب خود از حکومت خامنه ای و احمدی نژاد خود را در جبهه مطالبات مردم  تعریف نماید ولی این تعریف با استناد به اصول اعتقادی این جنبش در حفظ نظام اسلامی ، افتخار به دوران طلایی حضرت امامی ! احترام به قانون اساسی و التزام  به رهبریت اصالتا به اردوگاه دشمن مردم تعلق دارد.
جنبش اعتراضی مردم در ایران رادیکال ترین شعارها را در دستور کار خود داشته است ، شعارهایی که مدعیان دروغین رهبری این جنبش حتی جرات بازگویی و تفسیر انها را هم ندارند ، از سویی دیگر نباید فراموش کنیم که اختلاف جناح حاکم و مخالفین دولت تنها در اختلاف برداشت از دموکراسی، حقوق بشر اسلامی ، انرژی اتمی و سیاست خارجی است و دیگر هیچ.
به این ترتیب موسوی و کروبی و گروهشان را فقط  می توان در زمره “مخالفین دولت ” جای داد و عبارت “رهبری ” برای جنبشی که در صدد حذف همیشگی نظام دیکتاتوری در ایران عزم خود را جزم کرده تا بنیان ظلم و نا عدالتی را برای همیشه ریشه کن کند ، برای قد و قواره آنان بی اندازه گشاد است .