آیا مبارزه قهر آمیز سبب افزایش هزینه سرانه” جنبش می‌‌شود؟

انقلاب توده‌ای سال ۵۷ اگر ادامه می‌‌یافت آن شرایطی ایجاد می‌‌شد که در آن شرایط کمونیست‌های انقلابی‌ با توده های کارگر و زحمتکش رابطه‌ای سازمانی ،دخالتگر،رابطه‌ای کمی‌ و کیفی،رابطه‌ای مستقیم پیدا می‌‌کردند. در آن صورت بدون تردید انقلاب آن سمت و سویی را می‌‌یافت که به نابودی ماشین دولتی بورژوازی وابسته به امپریالیسم می‌‌انجامید.امری که بدون تحقق آن، آنطور که تجربه قیام ۲۲ بهمن ثابت کرد  هر چقدر هم که توده‌های قیام کنند به فدا کاری و از جان گذشتگی دست به زنند نمی‌‌توان کلمه ای از پیروزی و تحقق کوچکترین تغییری به نفع اکثریت مردم (کارگران و زحمتکشان) سخن به میان آورد. در صورت رابطه سازمانی و مستقیم کمونیست‌ها با توده‌های کارگر و زحمتکش انقلاب آن جهتی را می‌‌یافت که به کسب قدرت سیاسی به رهبری طبقه کارگر می‌‌انجامید ،تاریخن تنها در این صورت  شرایط مادی گذار به سوسیالیسم بوجود می‌‌آید. “درست به همان اندازه که نیروی ما یعنی‌ نیروی پرولتاریای آگاه و متشکل اجازه دهد ما فورن به عبور از انقلاب دمکراتیک به سوسیالیسم آغاز خواهیم نمود”(لنین)
 اما همانطور که  می‌‌دانیم انقلاب پیش از آنکه به چنان سطحی رشد کند امپریالیستها و در راس‌شان امپریالیسم متفوق در ایران یعنی‌ امپریالیسم آمریکا به علت غلبه خائنین و اپورتنیسم بر جنبش کمونیستی تقریبا به سادگی‌ توانستند با کنار گذاشتن رژیم سلطنتی و معماری جمهوری اسلامی به سرکردگی خمینی مزدور قادر گردیدند انقلاب را از مسیر درست منحرف و با “ملا خور” کردن آن ،آن انقلاب توده‌ای را شکست دادند.
از آن پس بیش از سه دهه است که جمهوری اسلامی با استفاده از احکام مذهبی‌ و “حاکمیت” ولایت فقیه ،در واقع تجلی‌ مادی دیکتاتوری ذاتی بورژوازی وابسته در شرایط بحران سیستم سرمایه داری حاکم چنان وضع هولناکی را بر کشور حاکم کرده که “هزینه سرانه” آن ،البته اگر هزینه را صرفاً کشتار مردم و نه نابودی در اثر فقر و فلاکت که هر روز که حاکمیت جمهوری اسلامی و سرمایه داری وابسته ادامه یابد شدیدتر خواهد شد،اگر هزینه را نه نابودی در اثر       آاا هنجاری‌های اجتماعی مانند اعتیاد ، نه خود کشی در اثر فقر و تنگ دستی‌ خصوصأ در میان زنان کارگر و زحمتکش، نه وجود صدها هزار کودک کار و خیابانی بدانیم می‌‌توان  قاطعانه گفت که جمعاً “هزینه سرانه” بیش از سه دهه حاکمیت نکبت زده جمهوری اسلامی  بیش از یک میلیون نفر بوده است.
 جمهوری اسلامی در همان روز‌های آغازین حیات ننگین خود به فرمان خمینی مزدور جنگ آاا برابری را به خلق دلاور کرد که صرفاً بر تحقق خواست‌های بر حقش که در کنار دیگر خلق‌های ایران برای رسیدن به آنها انقلاب کرده بود پای می‌‌فشرد تحمیل کرد.در آن جنگ هزاران زحمتکش و مبارز کرد و غیر کرد که در کنار  این خلق برای آزادی جنگیدند به خاک و خون کشیده شدند ،قارنا ها،ایندر غاش‌ها توسط ارتش یک شبه اسم  عوض کرده “شاهنشاهی” آفریده شدند.هرگز اعدام انقلابیون کرد به آن طرز فجیع توسط این رژیم  به فرمان چمران این تعلیم دیده سازمان سیا فراموش نه  خواهد شد!!
چنان “هزینه سرانه ای” به آن علت نبود که زحمتکشان کرد به مبارزه “خشونت آمیز” دست زده بودند  بلکه علتش ماهیت وابسته و سرکوبگر جمهوری اسلامیست که نمی‌‌خواست و نمی‌‌توانست به آن خواست‌ها پاسخ مثبت دهد بنا بر این برای تحکیم سلطه متزلزل خود و برای حفظ مناسبات سرمایه داری وابسته که خلق کرد آنها را به مصاف طلبیده بود به آن کشتار دست زد.اتفاقاً مبارزه و مقاومت خلق کرد با تمام ضعف هایش  که مهمترین آنها رهبری سازش کار آن مبارزه  مثل رهبری حزب دمکرات کردستان که عاقبت هم آن رهبری خود قربانی سازش کاری مفرط خود گردید و همچنین دیدگاه غیر مارکسیستی کومله بودند  ، و  دیگر ضعف‌های آن مبارزه که از همین ضعف  اصلی‌ ناشی‌ می‌‌شدند  چنان دست آور هایی در آن  شرایط داشت (مانند نشان دادن راه رهایی از سلطه رژیمی که تنها با زبان زور و خشونت با کارگران و زحمتکشان سخن می‌‌گوید و   تاثیر آن مبارزه بر حفظ روحیه مقاومت و مبارزه جویی مردم ایران به رغم تمام وحشی گری‌های جمهوری اسلامی ) که ضروریست کارگران و زحمتکشان ایران به منظور پیروزی بر دشمن طبقاتی تا بن دندان مسلح ،دشمنی که ثابت کرده در استفاده از نیروی مسلح خود در برابر کارگران و خلق‌های ایران حتا یک لحظه هم درنگ نمی‌‌کند حتما باید از تجربه گران بهای خلق کرد در دهه شصت بیاموزد و آن را در برابر این دشمن به کار بندد. انقلاب آنطور که رفرمیست‌ها نجوا می‌‌کنند نمی‌‌تواند بی‌ توجه به شکل برخورد دشمن دربرابر خود بطور واقعی به پیش رود.کارگران و زحمتکشان ایران اگر به کنه همین واقعیت توجه کنند که تمام دشمنان رنگ و با رنگ آنها (حساب دوستان “آاا دان ” مردم از اینها جداست) از  آنها می‌‌خواهند که به مبارزه “خشونت آمیز”(به خوان مسلحانه) دست نزند و به آنها اندر  “مضرات” مبارزه “خشونت آمیز” پند و اندرز می‌‌دهند   باید به دانند  که این نصایح نه از آن روست که آنها  نگران کشته شدن آنها هستند خیر آنها خود زمانی‌ که در مسند قدرت بودند بزرگترین جنایات جمهوری اسلامی در همان دوران رخ داد ، پس زحمتکشان ایران از واقعیت هراس این دشمنان از مبارزه “خشونت آمیز”  این درس را باید فرا گیرند که راه مقابله با دشمنی که تنها با خشونت سازمان یافته و سیستماتیک  بر آنها حکومت می‌‌کند نه “مبارزه گریلایی مسالمت آمیز” آنطور که رفرمیست‌ها اختراع کرده اند  بلکه مبارزه مسلحانه می‌‌باشد ،زیرا که مبارزه  اگر “گریلایی”  می‌‌باشد نمی‌‌تواند “مسالمت آمیز” باشد.    
خلق ترکمن و  و نمایندگان این خلق که بی‌ رحمانه کشتار شدند  به “خشونت” متوسل نشده بودند بر عکس می‌‌دانیم که آاا رهبران این خلق در کنترل و خاموش کردن خشم انقلابی‌ زحمتکشان ترکمن تمام استعداد سازش کارانه و خیانت  کارانه خود را به کار گرفت. بر عکس اگر خلق ترکمن در آن شرایط به مبارزه مسلحانه توده‌ای امری که در آن شرایط بسیار هم امکان پذیر بود  با توجه به خصوصیات آن مقطع زمانی‌ که مهمترین آنها تثبیت نبودن سلطه جمهوری اسلامی بود دست می‌‌زد ترکمن صحرا به جبهه ی جنگ دیگری در کنار کردستان تبدیل می‌‌شد و جاری بودن مبارزه مسلحانه در دو منطقه بعلاوه در جریان بودن دیگر اشکال مبارزاتی در سراسر ایران  از تمرکز نیروهای دشمن در هم دیگر جلوگیری می‌‌کردند و این امر به شرط آنکه این مبارزه تحت یک رهبری انقلابی‌ گسترش می‌‌یافت سبب می‌‌شد   که جمهوری اسلامی نه تواند سلطه خونبار خود را تحکیم بخشد و به آن همه جنایت دست زند و آن همه “هزینه سرانه” را به مردم تحمیل کند .من نمی‌‌گویم در مبارزه مسلحانه انسانها کشته نمی‌‌شوند بلکه می‌‌گویم آری که اینطور می‌‌شود  ولی‌ در صورت جاری شدن مبارزه مسلحانه توده‌ای و دیگر اشکال مبارزاتی چنان توازن قوایی در جامعه شکل می‌‌گیرد که ماحصل آن  اولا دیکتاتوری ضعیفتر و دوما  پیشروی جنبش خواهد شد. 
جمهوری اسلامی در جهت سیاست امپریالیسم و برای تامین منافع انحصارات امپریالیستی خصوصأ انحصارات تسلیحاتی هشت سال درگیر جنگی با دولت ارتجأعی عراق شد جنگی که همین جریاناتی که سر سختانه مخالف “خشونت” هستند با آن تحلیل‌های غیر مارکسیستی لننیستی خود اتفاقاً در آن جنگ که یک طرفش هم جمهوری اسلامی بود شرکت کردند تا از میهن “دفاع” کنند جنگی که در آن بالای یک میلیون انسان کشته و صد‌ها هزار برای همیشه معلول  گردیدند.بله نتیجه عملی‌ چنان تحلیل هایی  شرکت در آن جنگ شد .اما من که از  دیدگاه تئوری مبارزه مسلحانه دفاع کرده و می‌‌کنم با شناخت علمی‌ از ماهیت وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی و تحلیل مارکسیستی لننیستی از ماهیت جنگ از همان آغازش به افشای بی‌ رحمانه آن پرداختم و از همان روزهای اول حاکمیت جمهوری اسلامی بی‌ وقفهٔ در جهت سرنگونی آن  مبارزه  کرده و می‌‌کنم.
 آن هزاران انسانی‌ که جمهوری اسلامی در دهه شصت به ویژه در تابستان ۶۷  آنها را قتل و عام  کرد مگر به مبارزه “خشونت آمیز” دست زده بودند؟ همه و از جمله مخالفین استفاده توده‌های در بند ایران از زور سازمان یافته قهری یا مبارزه “خشونت آمیز”، آنطور که اینها می‌‌گویند، می‌ دانند که چنین نبود،می‌ دانیم که  اکثر آن انسانها صرفاً به دلیل باور هایشان کشته شدند .چه هزینه سنگینی‌!!بله که جمهوری اسلامی رژیمی ارتجأعی و سرکوبگر می‌‌باشد و این گونه جنایات از طرف چنین رژیمی اجتناب آاا پذیر  بود اما باید پرسید آن بی‌ شمار انسانها  در چهار چوب کدام تحلیل از ماهیت طبقاتی این رژیم و کدام سیاست و استراتژی آنطور در چنگال دژخیمان  رژیم گرفتار آمدند؟ همان دیدگاهی که بر این باور بود که شبه دمکراسی پس  از قیام “پایدار” است و بر همین اساس فکر می‌‌کرد به آرزویش یعنی‌ امکان کار آرام سیاسی و دراز مدت  از نظر من خرده کاری در میان توده ها  رسیده بود   و بر همین اساس برای این “انتخابات” و آن “انتخابات” به زعم  خودشان “رژیم اسلامی” کاندید  هم تعیین می‌‌کردند .همان دیدگاهی   که چندین سال  بعد   در خرداد ۱۳۷۶  یک دفعه غافلگیر شد و یکیشون آن مضحکه را انقلابی‌ “با شکوهتر” از “انقلاب ” ۱۳۵۷ ،دیگری آن را “انتخاب”  میان “بد و بدتر” و آن دیگری ادعا کرد که “مردم می‌‌دانستند که چنین فرصتی برای شرکت در سرنوشت” خود برایشان بوجود نمی‌‌آید  به همان دلیل “وسیعا در انتخابات شرکت “کردند(اولی‌ راه کارگر دومی‌ سازمان اقلیت و سومی‌ منصور حکمت).همین جریانات در شرایط کنونی یکی‌ مردم را به “نافرمانی مدنی” البته در “جبهه  ضدّ “استبدادی” و در کنار موسوی‌ها و کروبیها دیگری به “اعتصاب عمومی‌ سیاسی” دعوت می‌‌کند بدون آنکه پاسخ دهد “اعتصاب عمومی‌” بدون یک رهبری انقلابی‌ سرنوشتش چه خواهد شد و اگر هم از چنین رهبری صحبت به میان می‌‌آورد نمی‌‌گوید در شرایط دیکتاتوری خشن و سیستماتیک این رهبری چگونه بوجود می‌‌آید و سومی‌ اصلا از توده ها در استراتژی خود علیه “اسلام سیاسی”  مشتق می‌‌گیرد و می‌‌خواهد  با “۵۰۰ هزار نفر” کار “اسلام سیاسی” را تمام کند. اگر همین نیرو  “آزادی ” زحمتکشان افغانستان را توسط “ارتش خارجی” یعنی‌ امپریالیسم آمریکا  “مثبت” می‌‌دانست ،کسی‌ چه می‌‌داند  چنین نیروئی حتما “آزادی ” از دست “اسلام سیاسی” را از همین طریق کار ساز می‌ داند.
 در این سه دهه زنان زیادی توسط جمهوری اسلامی از طریق شنیع ترین شیوه یعنی‌ سنگسار به قتل رسیده اند همه می‌‌دانند که سنگ سار زنان نه به دلیل جاری بودن مبارزه “خشونت آمیز” بلکه سنگ سار زنان جزئی از ماهیت سرکوبگر و زن ستیز جمهوری اسلامی می‌‌باشد .اتفاقاً برای آنکه نقطه پایانی بر چنین اعمالی که جلوه‌ای از دیکتاتوری طبقه حاکم می‌‌باشند گذاشته شود و ریشه چنین وحشیگری‌های خشکانده شود این است که زنان کارگر و زحمتکش در کنار مردان کارگر و زحمتکش  بطور متشکل و با استفاده از قهر انقلابی‌ در مقابل خشونت ضدّ انقلابی‌ قاطعانه  به ایستند،در این صورت می‌‌توان گفت جنبش  توده‌های در بند در مسیری درست،مسیری انقلابی‌ با چشم انداز رهایی از سلطه بورژوازی وابسته حرکت می‌‌کند. بسیاری از مردم ایران چه آنهایی که در محل حضور داشتند و چه آنهایی که از طریق تصویر آن زنی‌ را که در اثر ضرب و شتم و  اعمال خشونت از طرف   مزدوران جمهوری اسلامی خون از سر و صورتش جاریست دیده اند  می‌‌دانند که “جرمش” نه مبارزه “خشونت آمیز” بلکه این زن صرفا به این دلیل که حجاب اسلامی را رعایت نکرده بود مورد ضرب و شتم اوباشان جمهوری اسلامی قرار گرفت.جمهوری اسلامی زنان کارگر را صرفاً به “جرم” شرکت در مراسم اول ماه می در سنندج به شلاق بست.    
قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای ،فروهر ها،پوینده ها،مختاریها که چنان به طرز فجیع به قتل رسیدند جرمشان چه بود؟ آیا آن انسان‌ها به مبارزه “خشونت آمیز “دست زده بودند؟ پاسخ این سوال منفی‌ست ،آنها مثل هزاران انسان دیگر قربانی دیکتاتوری  خشونت آمیز و سیستماتیک ذاتی  جمهوری اسلامی شدند.نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۸ دانش جویان را از طبقات بالای خواب گاهشان به پائین پرتاب کردند  در تیر ماه همین سال جمهوری اسلامی چند دانش جو را کشت آیا آنها در مبارژ “خشونت آمیز” با مزدوران رژیم جان باختند؟
آیا کارگران خاتون آباد به علت مبارزه “خشونت آمیز” کشته شدند؟ مزدوران رژیم به چه  علت زبان اسانلو را بریدند؟
ندا ها،سهرابها و ده‌ها انسان دیگر که در جریان اعتراضات مردم در سال گذشته به دست مزدوران جمهوری اسلامی کشته شدند  به علت آنکه به مبارزه “خشونت آمیز ” دست زدند یا در گیر مبارزه “خشونت آمیز” بودند کشته نشدند ،اتفاقاً آن جایی که مردم  زور سازمان یافته خشونت بار رژیم را با استفاده از قهر انقلابی‌ پاسخ دادند نه تنها مزدوران رژیم را فراری دادند بلکه توانستند برخی‌ از آن‌ها را خلع سلاح کنند.ضمنا آن انسان هایی که در سال گذشته توسط اوباشان جمهوری اسلامی دست گیر و در سیاه چالهای رژیم مانند اوین و کهریزک  به برخی‌ از آنها تجاوز شد و برخی‌ زیر شکنجه‌های قرون وسطایی آدم  کشان رژیم جان باختند جرمشان مبارزه “خشونت آمیز” نبود..
جمهوری اسلامی به خاطر ماهیت سرکوبگرش در طول این سه دهه حتا به به خودی‌ها هم رحم نکرده ،این رژیم در تضاد‌های درونی‌ خود برخی‌ از خودی‌ها را کشت و بسیاری را به خفت و خواری کشاند. سال گذشته کسانی را که در تحکیم پایه های  او‌ خدمات بزرگی‌ انجام داده اند و هیچ ذره مخالفتی با وجود جمهوری اسلامی و ادامه حیات ننگینش نداشته و ندارند ،بر عکس با شیوه‌های خود تلاششان آن است که بار دیگر رژیم را از بحرانی‌ که سر تا پایش را گرفته عبور دهند به زندان انداخت و برخی‌ را به ندامت گویی کشاند.
بر اساس فاکت‌های فوق می‌‌توان نتیجه گرفت که آن همه “هزینه” نه به خاطر استفاده توده‌ها از قهر انقلابی‌ در برابر خشونت سازمان یافته دولتی بلکه اولا به دلیل دیکتاتوری خشونت آمیز و ذاتی بورژوازی حاکم و ثالثا به دلیل تشدید بحران سیستم سرمایه داری وابسته به امپریالیسم  و محدود تر شدن روز افزون “ظرفیت های” این سیستم در پاسخ گویی به ابتدایی‌ترین نیاز‌های اکثریت مردم ایران (کارگران و زحمتکشان) و از این رو در بستر چنین وضعیتی جمهوری اسلامی به مثابه حاکمیت سیاسی که پاسداری از این مناسبات در برابر اکثریت مردم آاا راضی‌ را به عهده داشت خصلتاً نیاز ش به کشتار و سرکوب خونین بسته به مجموعه خصوصیات شرایط مشخص افزایه یا کاهش داشته .در شرایط کنونی  که جمهوری اسلامی به مدت چند ماه پتانسیل انفجاری مردم را تجربه کرده و مضافاً در صدد است  طرح  “مورد  علاقه غرب و صندوق بین  المللی پول”(لوس آنجلس تایمز دکمبر/۲۰/۲۰۱۰) یعنی‌ “حذف یارانه ها” یا “بزرگترین جراحی ” اقتصادی را  به اجرا در آورد طرحی که  اجرایش سطح معیشتی عموم کارگران و زحمتکشان را کاهش خواهد داد و شمار عظیمی‌ از تهیدست‌ترین زحمتکشان را در فقر و فلاکت مطلق گرفتار خواهد کرد. رژیم پیش از اینکه این طرح را به اجرا در آورد از ترس شورش احتمالی‌ گرسنگان  نیروهای سرکوبگر خود را در ۸۰۰ نقطه از تهران زیر نام “طرح محله محور” مستقر کرده است.می‌ بینید رژیم از پیش تدارک سرکوب خشونت آمیز شورش احتمالی‌ و کشتار مردم را دیده است.
با توجه به ویژگی‌ های های مشخص کشورمان  که یکی‌ از برجسته‌ترین آنها وجود یک دیکتاتوری خشونت آمیز و سیستماتیک می‌‌باشد ،دیکتاتوری که هر ذره مخالفت و اعتراضی هر چقدر هم کوچک و غیر سیاسی (سرنوشت کارگران خاتون آباد ) باشد را با خشونت عریان سرکوب می‌‌کند ،ویژهگی که همین دیدگاهی که خیلی‌ “نگران” “هزینه سرانه” جنبش می‌‌باشد آن هنگام که به اصطلاح در باره علت  ضعف های  جنبش‌های اجتمأعی مثلا ضعف های جنبش کارگری قلم فرسایی می‌ کند می‌‌پذیرد که مهمترین عامل  عدم  تشکل یابی‌ طبقه کارگر و پراکندگی جنبش این طبقه، تشکل یابی‌ “ابتدایی صنفی-طبقاتی” بله “ابتدایی” “سیاست‌های سرکوبگرانه و موانع دولتی مهمترین عامل در ضعف تشکل یابی‌ کارگران” می‌‌باشد (راه کارگر شماره ۱۳۶ مقاله “نکاتی‌ چند در مورد جبهه  واحد کارگری”).حزب کمونیست کارگری یکی‌ دیگر از همین جریاناتی است  که در این زمینه اعتراف می‌‌کند که “تلاش‌های جنبش کارگری در ایران برای متشکل شدن و متشکل ماندن همواره با خشن‌ترین سرکوب پلیسی‌ مواجه بوده و فعالی‌ کارگری تحت شدیدترین پیگرد‌ها قرار داشته اند”نشریه  کمونیست شماره ۳۷). اما انتظار بی‌ هوده‌ای می‌‌باشد اگر فکر کنی‌ جریاناتی از این دست هنگامی که در باره “چگونگی‌” تشکل یابی‌ طبقه کارگر سخن می‌‌گویند که من اذعان دارم که یکی‌(حزب کمونیست کارگری)،خروار ها از محسنات تشکل “شورایی” و از مضرات تشکل “اتحادیه ای” و دیگری (راه کارگر) از محسنات تشکل “سندیکایی” و در “ردّ” تشکل “شورایی” نوشته اند همین عامل اصلی‌ ضعف‌های اصلی‌ جنبش عمومی‌ توده‌های در بند و جنبش کارگری یعنی‌ “اختناق شدید سیاسی” که مانع اصلی‌ تشکل یابی‌ توده هاست در نظر گرفته  شود.`
                           توده‌های در بند ایران—کارگران و زحمتکشان ایران در مبارزه خود علیه دیکتاتوری بورژوازی وابسته که توسط جمهوری اسلامی بر آنها اعمال می‌‌گردد اگر قرار است در قدم اول توازن قوای موجود را به نفع خود تغییر دهند نیمی توانند بی‌ توجه به شیوه‌ای که دشمن (سرکوب خشونت آمیز و سیستماتیک)با آنها روبرو می‌‌گردد با اوو روبرو شوند.
برای بر هم زدن توازن قوای موجود و حرکت در مسیری که به پیروزی آنها بر دشمن طبقاتی بیانجامد راهی‌ ندارند مگر آنکه هر چه بیشتر از مبارزه قهر آمیز(مسلحانه)سازمان یافته در برابر زور سازمان یافته و خشونت آمیز دولتی استفاده کنند.
مادامی که مبارزه زحمتکشان ایران تهته یک رهبری کمونیستی ،رهبری که در یک تشکیلات سیاسی-نظامی متشکل گردیده به پیش نرود در برابر دشمن طبقاتی ضعف‌های شکننده ای خواهد داشت. مبارزات مردم در سال گذشته یک چیز را به روشنی در مقابل دید همگان قرار داد و آن این است که در جامعه ایران یک نیروی پیشرو که ترکیبش از همه مردم ستم دیده ایران تشکیل می‌‌شود وجود دارد. این نیرو همانیست که شعار‌های “ساختار شکننده” را در جنبش مطرح می‌‌کرد و بی‌ باکانه و بی‌ با نیرو‌های سرکوب دشمن در می‌‌افتاد و در حد توانش آنها را به حق گوش مالی‌ می‌‌داد و برخی‌ را خلع سلاح می‌‌کرد. این نیرو در کانالیزه کردن مبارزات انقلابی‌ توده‌ها در مسیری درست مسئولیت بزرگی بر دوش دارد،بنابر این اولین کاری که باید انجام دهد آن است که با سازمان دادن نیرو‌های خود بر پراکندگی خود به مثابه نیروی پیشرو فائق آید و خود را بیش از پیش به تئوری انقلابی‌ امری که بدون آن هیچ جنبش انقلابی‌ نمی‌‌تواند وجود داشته باشد مسلح کند. جهت تسهیل مبارزه خود این نیرو باید هم از تجربه چریک  های فدائی خلق ایران در دهه پنجاه و هم از تجربه مبارزه مسلحانه توده‌ای خلق کرد پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی بسیار استفاده کند. بکوشیم در شکل گیری این نیرو خدمت گذاری اهگاه و صادق باشیم.    ۱۲/۲۸/۲۰۱۰ غلام—–امیدوار