زندگی نامە رفیق جانباخته”اسماعیل مولودی”

هانوفر – آلمان
گرامی باد یاد رفیق کارگر پیشرو ، اسماعیل مولودی، آە چە  یادها زندە می شود، همراە نسیم سبک پوی‌ عطر خاطرەهای بی زوال، جان و روح آدمی را مسخر می کند و سمند سرکش خیال شعلە در دل امیدوار می افکند. گویی خاطرەها جان می گیرند. آنان سیاوشان از آتش گذاشتە چون پرتوهای رخشان خورشید زندگی، این اوردگاە نبرد میان انقلاب وضد انقلاب را روشنایی می بخشند! و رگهای حیاتت را از امید و ایمان لبریز می سازند. یاران جانباختە ما نە در سر زمین خیال و رویا همچون پندارهایی شیرین و دل ابگیز، بلکە در عمل روزانە در زندگی همیشە جاری حضور دادند. هنوز میدان پیشمرگایتی خاطرە استقامت ودلیری رزمندەگان چون پیشمرگان کوملە را در خود محفوظە دارد. این تاریخی است نا نوشتە وحماسەای است بزرگ در میدان نبرد علیە پاسداران جعل و سرمایە هنوزقامت بلند و استوار پیشمرگ تسلیم ناپذیر رفیق اسماعیل مولودی و یارانش نادر خلقی – رضا ابراهیمی – ابوبکر خیاط (ابوبکر میراوا). حسین سفری (حسین فارس ). بە هر پیشمرک درس شجاعت و پایمردی می دهند. جانباختن این عزیزان در تاریخ جنبش کارگری رخدادی فراموش ناشدنی است. خون رفقای ما و دیگر عزیزان در راە پیکار بە خاطر سعادت کارگران و زحمتکشان بە زمین ریختە است انسان شریف را از کانون خانوادەها ربەدە است اینک، با سوگند دو بارە بە خون پاک جانباختگان با قلبی سر شار از کینە نسبت بە دشمن وعشق بی پایان بە کاگران و زحمتکشان، باید درفش مبارزە را بالاتر و بالاتر برد. نباید دشمن از سرمایە معنوی عظیمی کە از کارگران بە یغما بردە است احساس آرامش کند. رفیق ” اسماعیل مولودی ” سال ١٣۴٠در روستای تیکان‌تپە در خانوادەای زحمتکش چشم بجهان گشود . پدرش کشاورز زمیندار بود سال ١٣۴٠ هنوز اصلاحت ارضی انجام نگرفتە بود زمزمی اصلاحات از زبان دولت در میان مردم روستاها پخش می شود کە زمین بە دهقانان واگذار می گردد. ارباب روستا از قدرتی کە هنوز دارد استفادە می کنند و زمین کاک محمد (پدر اسماعیل)را پس می گیرد. کاک محمد حاضر نمی شود کە بە این آسانی بە زورگویهای ازباب گردن نهد، بە مبارزە علیە ارباب بە پا میخیزد کاک محمد فکر می کند چون حال دولت سر گرم اصلاحات ارضی است. اگر شکایت از طریق قانون وعریضە نوسی بە ژاندارمری کند میتواند زمینهای خود را پس بە گیرد. ولی دولت پشت ارباب را می گیرد. سرانجام کاک محمد بە خیل کارگران روستا می پیوند برای تامین هزینە زندگی همسر و ۵ فرزندش بە شهر بوکان نقل مکان می کنند تا شاید زندگی بهتر دست و پا کنند ولی آسمان شهربوکان هم برای آنها همان رنگ بود. با وجود آنکە آنها بە شهر مرکز فرهنگ یاد گیری نقل مکان می کنند. اما رفیق اسماعیل بە دلیل فقر از رفتن بە مدرسە باز میماند. اسماعیل نوجوان در سن دە الی دوازد سالگی با خانوادە دو بار بە روستای تیکان‌تپە برمی گردند دردوران قیام مردم ایران، بامسایل سیاسی آشنا میشود. خانوادە مولودی در زمرە خانوادەهای محبوب و قابل اعتماد در میان زحمتکشان منطقە فیض اللە بیگی و بە ویژە در میان زحمتکشان روستای تیکان‌تپە بود. اسماعیل برای تامین معیشت زندگی بە کارگری پرداخت با رنج مرارت کارگران و زحمتکشان آشنا گردید. و هموارە بە ریشە ستم و نا برابری در نظام طبقاتی و مبارزە علیە این وضعیت می اندیشید.و در سال ١٣۵٧ بە یکی از فعالین شناختە شدە ومورد اعتماد کارگران و زحمتکشان منطقە تبدیل میشود.و اینبار همراە بردارش کاک حسن بە شهرهای خارج از کردستان می رود و بە کارگری مشغول میشود. سال ١٣۵٧ کە مبارزە عیلە رژیم شاە در اوج خود بود روز بە روز بیکاری زیادتر می شد و آنها هم بیکار می شوند، ناچاربە کردستان برمیگردند.زمان قیام فضای سیاسی باز شد جنب وجوش زیادی در خون رگ مبارزین کردستان و ایران بە جریان افتاد بود هرکسی در جستجوی خط و فکر سیاسی دلخواهش بود، کە با کدام سازمان همکاری کند. در بوکان حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان چریکهای فدائی خلق ایران مقر دایر کرد بودند. چند نفر از نزدیکانش بە فدایی گرایش داشتند واو را زیر فشار قرار داد بودند کە بە سازمان چریکهای فدایی خلق بە پیوندد. ولی رفیق خود را بە این جریان نزدیک نمی دید. او مثل هر انسانهای آگاە در جستجوی  پیدا کردن راە خود بود. سال ۵٧ میدان خوبی برای اسماعیل و همفکرانش بود .آنها با تمام توان در پیشبرد اهداف خود و روشنگری در میان اقشار مختلف بویژە کارگران و زحمتکشان بوکان و منطقە فیض اللەبیگی پرداختنند و نقش خود را در برپایی و راە اندازی تظاهرات و فعالیتهای ضدرژیم ایفا کردند. اسماعیل بعداز قیام  پیروزمندانە مردم ایران بر دستگاە استبداد با هواداری از کوملە با بینشی وسیعتر اوضاع را میدید و با عزمی محکمتر و پشتکاری چشمگیرتر در تشکیل شورای تیکان‌تپە، کتابخانە وکلاس سوادآموزی و…غیرە فعالانە شرکت داشت. با همت رفیق جان باختە مهندس سلیمان تیکان‌تپە کلاس سواد آموزی بزرگسالان دایر شد. رفیق اسماعیل در کلاس سواد آموزی رفیق مهندس سلیمان خواندن ونوشتن یاد گرفت و بە مطالعەی آثار مارکسیسم در کتابخانە تیکان‌تپە روی آورد هیچ وقت دربالا بردن آگاهی سیاسی خود غافل نبود. چیزی کە یاد می گرفت سعیش این بود بمیان کارگران و زحمتکشان ببرد. خیلی زود ستمی کە بە انسانها میرفت درک نمود ستم ملی وتبعیض طبقاتی عزم او را برای مبارزە با پدیدە ستم و نا برابری راسخ کرد. ودرهمین رابط درروستای تیکان‌تپە با جمعی ازدوستان همفکرش با تشکیل کتابخانە و بعدها محفل رنجبران تیکان‌تپە و انجام فعالیتهای گوناگون مبارزاتی بر علیە رژیم اسلامی و سیستم حاکم شروع کردند.در اولین حملە جمهوری اسلامی بە سنندج در نوروز ۵٨ در کمک رسانی بە مردم صدمە دیدە شب و روز تلاش میکرد . در کوچ مریوان و تحصن ٢۶ روزە سنندج با ایمان و اعتقاد کامل بە جمع آوری کمک مالی درروستاهای فیض اللەبیگی حضور دائمی داشت.درجمعیت دفاع از آزادی شهر بوکان عضو بود در روستای تیکان‌تپە رفیق اسماعیل یکی ازفعالترین اعضای این “محفل” بود ودر پیش برد کارهای روزانە بە خوبی وظایف خود را انجام می داد. زحمتکشان تیکان‌تپە تصمیم گرفتند کە زمینهای مالکان را مصادره‌ کنند مسلحانە همراە مردم جلو تراکتورها حرکت می کرد و پشتیبانی خود را ازحرکت انقلابی مردم اعلام کرد. آن روز خیلی خوشحال بە نظر می آمد و می گفت چە روز قشنگی است .نگاە کنید اگر آگاهی زحمتکشان بە این حدی برسد هیچ قدرتی نمی تواند در مقابلش بایستد. زمینهای کە سالها توسط مالکان غصب شدە امروز مصادرە می گردید. رهبر همیشە زندە دکتر جعفر شفیعی از طرف تشکیلات کوملە برای پشتیبانی ازمردم روستای تیکان‌تپە آمده‌ بود .اسماعیل از حضور ایشان در این جمع خیلی خوشحال بود. درمارش زحمتکشان جلو تراکتورها با رفیق جانباختە حسن سلطانی صحبت می کند و می گوید کاش می دانستم کە دکتر جعفر با کدام جریان سیاسی است و دوست دارم با ایشان و سازمانش همکاری کنم. رفیق حسن خوشحال میشە کە اسماعیل آمادەگی خود را اعلام می کند. می گوید صبر کن بعدها متوجە می شوید کە با کدام سازمان است. رفیق حسن فعال کوملە رفیق و دوست نزدیک دکترجعفر آرزوی رفیق اسماعیل را بە ایشان ابلاغ می کند. از همان لحظە دکتر جعفر بهش اعلام می کند شما وارد روابط تشکیلاتی کوملە شدید.در جنبش مقاومت اول رفیق اسماعیل همراە رفیق محمد جنگی (پاول) درتشکیلات مخفی کوملە در روستای تیکان‌تپە سازماندهی می شوند. بعداز یورش ٢٨ مرداد ۵٨ رفیق جانباختە فرماندە نظامی وکادر کوملە حسن سلطانی و رحمان حسین زادە (رحمان یکشوە) بە درخواست تشکیلات ما سە نفری درمنطقە فیض اللە بیگی برای جذب نیروی جدید بە تشکیلات علنی در حال جولە سیاسی نظامی بودیم . رفیق اسماعیل با ارتباط تنگاتنگ خود هیچ وقت ما را تنها نگذاشت و تازەترین خبر منطقە را بە ما می رساند و همه‌اش نگران ما بود کە نکند برای ما اتفاق بە افتاد. می گفت باید شماها مواظب خودتان باشید تجربە نظامی ندارید نباید بە دام مزدوران رژیم بیفتید. در این شرایط کوملە نباید از دشمن  ضربه‌ بخورد .بعداز جنگ ٣ ماهە با مزدوران رژیم ،شهر بوکان بدست پرتوان مردم و پیشمرگان کردستان آزاد گردید .اینبار رفیق اسماعیل در بخش تشکیلات علنی پیشمرگ کوملە سازمان داد شد. رفیق در این عرصە کارائی و توان خود را نشان داد. بعنوان مسول نظامی دستە انتخاب شد. در عمل نشان داد کە از توانائی و کارائی کافی، جرئت و جربزە و صف ناپذیر بر خوردار است. هشیاری و سرعت عمل وی در درگیری های داخل شهر بوکان نقش یعیین کنندەای در حفظ جان رفقا و شکستن حلقە محاصرە داشت.و در میان رفقای پیشمرگ محبوب بود. در میدان جنگ هیچ وقت آرام نمی گرفت وهمیشە خودش بعنوان فرمانده‌ دسته‌، درجلو حرکت میکرد. بە دلیل کارایی و توان سازماندهی مردم ، تشکیلات  کومله‌ او را از واحد نظامی بیرون آورد و در کمیتە روستای منطقە فیض اللە بیگی سازمان داد. در این عرصە هم تلاشهای همە جانبە را برای ایجاد روحیە همبستگی در میان کارگران منطقە فیض اللە بیگی و متحد نمودن آنها آغازکرد. جسارات و فداکاری، باور عمیق بە آرمانهای کارگری ارتباط تنگاتنگ و صمیمانە با تودەهای مردم کارگر و زحمتکش، تلاش و جدیت و خستگی ناپذیری در عرصەهای مختلف مبارزاتی از جملە خصوصیات بارز این رزمندە کارگر انقلابی بود. کە محبوبیت خاصی بە وی در میان همرزمانش و تودەهای مردم کارگر و زحمتکش بوکان و منطقە فیض اللە بیگی بخشیدە بود. سرانجام این کارگرآگاە و سازماندە، رزمندە انقلابی عضوو کادر کوملە  روز٢٧ خرداد سال ١٣۶۵ در جریان نبردی سخت و نا برابر با مزدوران رژیم جمهوری اسلامی در روستای “کانی جەژنی” در ۵کیلومتری شهر سقز همراە رفقا رضا ابراهیمی ( مشهور بە رضا کرمانشاە)و نادر خلیقی اهل شهر سقز، حسین صفری اهل تهران ، ابوبکر خیاط اهل میراوا بوکان در راە آرمانهای کارگری و انسانیشان جان باختند .  یاد عزیزشان گرامی باد !