با این سطح از مبارزه نمی توان رژیم را عقب نشاند، اعتصاب باید کرد!

جمهوری اسلامی که در غرقابی از یک بحران عمیق اقتصادی دست و پا می زند و در انتهای یک بن بست کامل سیاسی قرار گرفته و ناتوان از پاسخ گفتن به نیاز های جامعه خوف عصیان و شورش گرسنگان را در دل دارد؛ چاره را در این دیده است که ماشین سرکوبش را با شتاب بیشتری بحرکت درآورد و ابعاد تعقیب و دستگیری ها و شکنجه و آزار زندانیان سیاسی بویژه کارگران و فعالان کارگری را، گسترده تر کند و تعداد باز هم بیشتری از زندانیان را بپای چوبه های دار ببرد.

با اینکه در اعتراض به دستگیری ها و احکام زندان و اعدام و سنگسار، اعتراضاتی وسیع، سراسری و بین المللی در جریان است، اما این رژیم جنایتکار با وجود این همه اعتراض در اشکال گوناگون، همچنان می گیرد، زندان می کند، شکنجه می دهد و گروه گروه به دار می آویزد!

تداوم بی وقفه جنایات جمهوری اسلامی، بیانگر این واقعیت است که با این سطح از اعتراض و مبارزه، نمی توان جلودار جنایات این رژیم سرکوبگر و آدمکش شد. نه اعتراضات خود زندانیان و خانواده ها و وکلای آنها، نه راه اندازی کمپین های اعتراضی جریانات سیاسی در خارج کشور و نه اقدامات و تلاش های سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر، نتوانسته اند بر ادامه این جنایات مانعی جدی ایجاد کنند. حتی فشارهای رسمی دولت ها و پارلمان ها و اعتراضات اتحادیه ها و تشکل های کارگری هم مؤثر واقع نشده اند و اعتراض رئیس سازمان ملل نیز، بجایی نرسیده است. حداکثر نتایج مجموع این تلاش های همه جانبه داخلی و خارجی، این شده است که مثلاً حکم مرگ ـ‌ سکینه محمدی آشتیانی ـ تا اطلاع ثانوی و تا وقتی که برایش یک پرونده ”‌جنایی‌” تکمیل می کنند، و چوبه دار را برایش آماده می سازند، به تعویق افتد. خبرهای تازه هم حکایت از این دارند که رئیس قوه قضائیه یک لیست هزار و صد و بیست نفری را نزد خامنه ای، سرکرده جلادان برده است تا ایشان فرمان به اجرایش بدهد.

اکنون هر انسان آزادیخواه و انساندوست، هر فعال سیاسی و مبارز راه آزادی زندانی سیاسی و لغو مجازات اعدام، هر جریان سیاسی و همه انسان های خارج از دستگاه سرکوب این رژیم ضد بشر، از خود می پرسند چکار دیگری می توان کرد تا پیشروی این جنایات روز افزون را، مانع شد؟!

عملاً همه اشکال مبارزه از نامه نگاری و طومارنویسی گرفته تا تجمع و تحصن اعتراضی در برابر زندان ها و مراجع رسمی اداری و قضایی، تا جلب حمایت های بین المللی، بکار گرفته شده اند؛ اما نتیجه آن چنانی گرفته نشده است. دیگر چه باید کرد؟! چه باید کرد تا بتوان این هیولای آدمخوار را، عقب نشاند؟!

واقعیت این است که این رژیم جنایتکار، بی آبروتر و بی شرم تر از آن است که بتوان او را با افشاگری جنایاتش، یک گام جدی عقب نشاند. رژیمی که روز روشن در ملاء عام و در مقابل دوربین های خبرنگارن داخلی و خارجی طناب دار را بالا می کشد و جان انسان ها را می گیرد، رژیمی که با اجرای ”‌احکام عدل الهی‌” اش دست قربانیان فقر و بدبختی را قطع می کند، رژیمی که زنان را بجرم روابط آزاد جنسی شان چال می کند و سنگ باران می نماید؛ با هیچ درجه ای از افشاگری، نمی توان واداشت که دست از جنایاتش بردارد و به حریم انسان ها تجاوز نکند.

اشکال تا کنونی مبارزه علیه زندان و شکنجه و اعدام تنها توانسته اند رژیم را منفورتر و منزوی تر کنند. برای عقب نشاندن و متوقف ساختن جنایات این رژیم، باید به اشکال دیگری از مبارزه روی آورد. برای عقب نشاندن رژیم از اعمال سیاست سرکوب و کردارهای وحشیانه اش، باید شکلی از مبارزه را تجربه کرد که رژیم را بلرزاند. پاشنه آشیل این رژیم اسلامی سرمایه، نه وجهه بین المللی او (که ندارد)، بلکه سود و سرمایه است. باید این نقطه را، نشانه رفت!

در توازن قوای امروز که رژیم تا بُن دندان مسلح است و ماشین سرکوبش بکار است و ابایی هم از منفور شدن در داخل، و منزوی شدن در محافل بین المللی ندارد و آبرو باخته تر از آن است که بی آبروتر شود؛ دیگر اطلاعیه و بیانیه و طومارنویسی و حتی تجمع و تحصن و اعتراضات خیابانی، آنقدرها کارساز نیستند. اگرچه اینگونه اشکال مبارزاتی، لازمند؛ اما نه کافی اند و نه تعیین کننده! باید به اشکال کارسازتری از مبارزه که مستقیماً سود و سرمایه را نشانه بگیرد، روی آورد!

واقعیت این است که این رژیم استبداد مذهبی سرمایه را، تنها با بخطر انداختن سود و سرمایه اش می توان عقب نشاند و از پای درآورد! قلب این نظام را که در مراکز اقتصادی و تولیدی اش می زند، باید نشانه گرفت! باید خود را برای تعرض به سرمایه و سود آماده کرد! باید خود را برای درهم ریختن شیرازه سیستم حکومتی و مختل کردن دم و دستگاه اداری آن آماده کرد! و این، جز با توقف کار، اعتصابات عمومی و سراسری، عملی نیست. تنها در این صورت است که می توان این رژیم جنایتکار و مستبد را پس زد و عقب نشاند و بستر سرنگونی اش را هموار کرد!

تا زمانی که طبقه کارگر با این ابزار مبارزاتی مؤثر به میدان نیامده باشد، جمهوری اسلامی علیرغم هر زخمی که در نتیجه مبارزات همه سویه کارگران و توده های مردم بر تن داشته باشد؛ کماکان زنده است، کماکان دستگیر می کند، کماکان زندان می کند، کماکان اعدام و سنگسار می کند و همچنان نیز سرمایه اش می چرخد و سود می اندوزد!

جمهوری اسلامی بمثابه یک حکومت مذهبی ارتجاعی سرمایه داری، آن زمان بخود خواهد آمد، که دریابد گردش سرمایه و عرصه سودآوریش آماج قرار گرفته است. و این، کار کارگران متشکل است.

پاشنه آشیل جمهوری اسلامی سرمایه و سود است. آن مکانیزمی است که گردش سرمایه و سود را تنظیم می کند. باید کاری کرد که این مکانیزم در هم ریخته شود. باید کاری کرد که امر سودآوری مختل گردد. باید کار را متوقف کرد. باید چرخ های تولید را از کار انداخت. باید تولید متوقف شود. باید مراکز کار و تولید بخوابند. باید اعتصاب کرد!

اگر چه همه اشکال دیگر مبارزه در حدی مؤثرند، اما هیچ شکلی از مبارزه باندازه اعتصاب و آنهم در مراکز کار و تولید، بویژه مراکز حساس و کلیدی، تعیین کننده نیست.

واقعیت این است که اگر بسیار بیشتر از اینهم خانواده های کارگران زندانی در برابر زندان ها تجمع و تحصن کنند و بسیار بیشتر از اینهم اتحادیه های کارگری سراسر جهان و دولت ها و پارلمان ها، جمهوری اسلامی را تحت فشار بگذارند، باندازه اینکه یک روز، تنها یک روز، کارگران یک واحد کارگری حساسی مانند شرکت واحد، دست به اعتصاب بزنند؛ مؤثر نخواهد بود!

اینکه همین امروز کارگران آمادگی این را دارند که قدرت متحدانه خود را بیازمایند یا نه، امری است که بررسی اش را خود کارگران و رهبران کارگری باید بکنند. اما شکی نیست که اگر کارگران بخواهند به هر خواستشان، بویژه خواست منع پیگیری فعالان کارگری و رهبران شان و آزادی زندانیان سیاسی دست یابند، تعیین کننده ترین شکل مبارزه ای که خواهد توانست آنها را به خواست های شان برساند، توقف و تعطیل کار و اعلام اعتصاب است!

بخشی از کارگران شرکت واحد«رانندگان اتوبوس های تندرو خط یک»، چند ماه پیش در اعتراض به اصلاحیه ساعت کاری خود در «توقفگاه آزادی»، تجربه کردند که اگر متحدانه علیه آنچه که به آن معترض اند بایستند، و کار را متوقف کنند، چگونه رؤسا و مدیران بخش، دست به دامان شان می شوند و آنچه را که می خواستند تحمیل کنند پس می گیرند.

همین تجربه این سؤال را به اذهان می آورد که آیا اگر تنها یک سوم از آن ۱۷۰۰۰ کارگر شرکت واحد، در اقدامی متحدانه همچون اعتصاب سال ۸۴ خود، دست به اعتصاب عمومی می زدند و جمعیت ۱۲ میلیونی تهران و حومه را متوجه خواست و مطالبه خود می کردند، آیا هنوز هم اُسالو و مددی و شهابی در بند بودند؟! آیا اگر کارگران شرکت واحد، یکبار دیگر همچون سال ۸۴ پای یک اعتصاب قدرتمند می رفتند، هنوز هم اُسالو در زندان بود و به اتهام ”‌ارتباط با ضدانقلاب‌” ، یک سال زندان تعزیری هم به دوران محکومیت پنج ساله اش اضافه می شد؟!

کلاً می توان نتیج گرفت اینکه جمهوری اسلامی هرازگاهی موج تعقیب و پیگرد و دستگیری کارگران و فعالان کارگری، چپ ها و سوسیالیست ها را از سر می گیرد، نشانه این است که مجموعه اعتراضات و مبارزات تاکنونی کارگران، نه کافی است، و نه تعیین کننده! نشانه این است که این سطح از مبارزه، جلودار تعرضات رژیم نیست و کارگران لازم است تعرضات رژیم را، با روی آوری به شکل کارسازتری از مبارزه، پاسخ گویند!

اعتصابات کارگری، توقف تولید و وارد آوردن ضربات اقتصادی بر پیکر سرمایه و ایجاد اختلال در دم و دستگاه اداری، آن شکل کارساز مبارزه است، که ضروری است کارگران برای تحقق قطعی هر خواستی و برای عقب نشاندن رژیم از هر گونه تعرضی، بدان روی آورند! روی آوری به این شکل از مبارزه، امری است که باید بیشترین انرژی ها را به آن اختصاص داد. لازم به یادآوری است که اگر چه وجود تشکل ها، جایگاه ویژه ای در پیشبرد مؤثر هر شکلی از مبارزه، بویژه اعتصاب خواهند داشت، اما در عین حال هیچ پیش شرطی نمی تواند مانع از برپایی اعتصاب و وارد شدن به این عرصه تعیین کننده از مبارزه شد. طبعاً وجود تشکل، امر مبارزه را تسهیل و ضریب موفقیت را بیشتر می کند، با این حال در غیاب تشکل هم، با اتکاء به عناصر فعال و پیگیر و انقلابی، و از طریق شکل گیری کمیته های اعتصاب «یا هر نام دیگری»، می توان اعتصاباتی را شکل داد.

کارگران لازم است با روی آوری به این شکل از مبارزه، با دست کشیدن از کار و خواباندن مراکز تولید، و با وارد آوردن ضربات اقتصادی؛ به صاحبان سرمایه اعلام کنند که: بهشت شان را جهنم خواهند کرد! باید با راه اندازی اعتصابات کارگری، به سرمایه داران و دولت حامی آنها اعلام کنند که اگر شما کارگر شرکت واحد و دیگر فعالان کارگری را زندان و اخراج کنید، بقیه ما در شرکت نفت، در خودروسازی ها، در اسکله ها، در بنادر، دست از کار خواهیم کشید! تولید را متوقف خواهیم کرد!انبار نمی کنیم! بار نمی زنیم! تخلیه نمی کنیم! حمل و نقل نمی کنیم! و بهشت سرمایه تان را دوزخ می کنیم! این اتفاقات باید بیفتد تا جمهوری اسلامی جرأت نکند هم دستمزد کارگر را گروگان گیرد، هم آزادی اش را سلب کند، هم تشکل اش را زیر ضرب گیرد، و هم روانه زندانش کند، و تازه در زندان هم از طریق نوچه های جلادان زندان، بجانش بیفتد! این اتفاقات باید بیفتد تا این رژیم جرأت نکند به آسانی سراغ کارگران برود، رهبران و فعالان کارگری را شکار کند و به نقاط نامعلومی ببرد، و در شکنجه گاه های مخفی و علنی اش اذیت و آزارشان دهد!

وارد شدن به چنین فازی از مبارزه، اگرچه با وجود تشکل های کارگری میسر تر است، اما در غیاب تشکل ها هم و بااتکاء به نقش کمونیست ها، کارگران پیشرو و فعالان کارگری نیز عملی است. همین راه خود بستر ایجاد تشکل ها را هم هموارتر میکند!

قطعا جا افتادن و قوام گرفتن و همه گیر شدن اشکال مؤثرتر مبارزه، بویژه اعتصابات کارگری، یک شبه صورت نمی گیرد. کار صبورانه کارگران کمونیست و فعالان کارگری می خواهد و زمان می برد. اما همین امروز هم برای شروعش دیر است!

از اینرو لازم است از سوی کارگران کمونیست و پیشرو و فعالان کارگری، بیشترین انرژی ها در این راستا بکار افتد و شکل کارسازتر مبارزه، یعنی: «اعتصاب» به مجموع اشکال دیگر مبارزه کارگران و مزد بگیران جامعه، افزوده گردد و عملاً بکار گرفته شود. واقعیت این است که این رژیم تا وقتی که منافع اقتصادی اش از گزند تعرض کارگران در امان است، و صاحبان سرمایه از این بابت خطری جدی احساس نکنند، کماکان با اجرای سناریوهای تاکنونی اش به اشکال دیگر مبارزه کارگران، اعتناء چندانی نخواهد داشت و کماکان رهبران و فعالان کارگری را در اسارت نگه می دارد و اگر امروز به هر دلیل دو تن از آنها را آزاد کند، فردا بیست تن دیگر را به بند می کشد!