خستگی، فرصت طلبی و وحشت از بی آیندگی سیاسی!

در پاسخ به هذیان گویی “محمود احمدی”
“محمود احمدی” یکی از سردسته های چپ “اینجا باشیم و آنجا نباشیم”ها و ــ بالاخره ــ به زور به این انقلاب چسبیده هاست! اساسا اطلاق “حزب سیاسی” به محفل اتحاد مبارزان و “فعالیت سیاسی” برای کاری که محمود احمدی انجام می دهد، از سر این محفل چند نفره زیاد و برایشان کاملا لوکس است. کار شریف این محفل و محمود احمدی چیزی نیست جز نشستن بر قله رفیع دنباله روی احزاب و تحولات اجتماعی و همچنین لجن پراکنی و غرض ورزی نسبت به حزب کمونیست کارگری ایران. او و محفل چند نفره علی جوادی هم اکنون دیگر کاملا مبارزه سیاسی و کمونیستی را کنار گذاشته اند و کارشان فقط این شده است که فعالیتهای حزب کمونیست کارگری را زیر ذره بین بگیرند تا بتوانند در یک جایی، در یک آکسیونی، بهانه ای گیر بیاورند تا ثابت کنند که جدایی شان از این حزب درست بوده است! معلوم نیست چرا این حزب اینقدر برای اینها مهم است و چرا اینقدر از آن می ترسند. معلوم نیست چرا الا و بلا به این حزب چسبیده اند و همه چیز و همه کس دیگر را به فراموشی سپرده اند. سیاست، جامعه، کمونیسم، سوسیالیسم و انقلاب را. آخرین شاهکار محمود احمدی این است که به بهانه حضور فعالین حزب در آکسیون ۲۰ ژوئن در لندن که در آن نیروهای سلطنت طلب هم حضور داشته اند، سعی می کند با یکسری صحنه سازی ها ــ نمی دانم چرا ــ ثابت کند که حزب کمونیست کارگری ایران با سلطنت طلب ها اتحاد کرده است. واقعا جالب است! او که هم اکنون تمام زندگی و توان سیاسی اش را وقف این شغل شریف کرده است،  می گوید حزب در یک آکسیونی با بالا بردن فقط عکس خامنه ای و احمدی نژاد بعنوان قاتلان مردم ایران، اصلاح طلبان و موسوی و دیگران را مورد بخشودگی قرار داده و با جناحی از رژیم ساخت و پاخت کرده است! او به بهانه حضور فعالین حزب در آکسیون لندن در کنار سلطنت طلب ها، می گوید ما (و منظورش همان محفل چند نفره است) سازش و همکاری با جریانات راست و ارتجاعی را برای سوسیالیسم مضر و مخرب می دانیم و در نهایت اینکه کار ما فقط این است که مراقب باشیم حزب کمونیست کارگری به راست نرود! باید گفت آفرین به محمود احمدی بخاطر این کشفیاتش! بنظر من، نیاز به پاسخ ندارد. این چرندیات را فقط همان محفل علی جوادی و آذر ماجدی می توانند باور کنند و بس.
اجازه بدهید از زاویه دیگری به مسئله نگاه کنیم. پس از تظاهرات لندن و درخشش شعارها و خواسته های چپ و رادیکال فعالین حزب کمونیست کارگری در میان جمعیت انبوهی که چه بسا نیروهای سلطنت طلب هم در میانشان حضور داشته اند، یکی از طرفداران پادشاهی به هیجان آمده و ویدئو کلیپی تهیه کرده که در آن از بوجود آمدن اتحادی میان حزب کمونیست کارگری و سلطنت طلب ها سخن گفته است. تشکیلات خارج کشور حزب بلافاصله طی اطلاعیه ای این مسئله را تکذیب کرده و هر گونه تلاش برای قلب واقعیات را تقبیح نموده است. بیانیه ای که کاملا تعرضی صادر شده و در همان ابتدا تلاش سلطنت طلب ها را محکوم کرده است، در نظر محمود احمدی برای جلوگیری از بی آبرویی صادر شده است!
 مشابه مراسمی که در لندن برگزار شد و محمود احمدی تمام هم و غمش را گذاشته تا ثابت کند که در آن حزب با سلطنت طلب ها اتحاد کرده است، در تورنتو هم برگزار گردید. در آنجا هم دوستان و هم محفلی های محمود احمدی در کنار ما و سایر نیروهای چپ همراه با سلطنت طلب ها و حتی اهالی جنبش سبز حضور داشتند. در آنجا محمود احمدی حضور داشت چون مجبور شده بود خودی بنمایاند و بااینحال، نقدش به این نیست. چون با منطقی که سر هم کرده، در اینجا پای خودش گیر است. اساسا هدف او نقد سیاسی نیست. کارش چیز دیگری است! فرصت طلبی بمنظور لجن پراکنی بر علیه حزب کمونیست کارگری.
راستش حتی اندکی واقع بینی سیاسی و منطق در بینش محمود احمدی وجود ندارد. او خوب می داند که این اتهامات به حزب کمونیست کارگری نمی چسبد. خوب می داند که با تمام این اوصاف، باز هم این حزب بوده است که در عین حال که شعارها و خواسته های انسانی طبقه کارگر را به دل مبارزات مردم و هر آکسیون و تظاهراتی برده است، در همان حال هم ذره ای در نقد اهداف و خطوط سیاسی نیروهای سلطنت طلب و ناسیونالیسم کوتاه نیامده است. خوب می داند که کار و وظیفه اساسی این حزب “دخالتگری” و بالا بردن انتظارات انقلاب مردم است در میان توده اهالی و با اینحال، می خواهد با وقاحت تمام دروغ سرهم کند تا خودی بنمایاند و نظرها را بطرف خود جلب کند! بی شرمی هم اندازه ای دارد!
من در مقاله دیگری به نقد چپ های مستقل، حاشیه ای و سکتاریستی پرداختم که عقیده دارند تا زمانیکه طبقه کارگر در خیزش کنونی مردم بطور مستقل حضور نداشته باشد، انقلابی در کار نخواهد بود و ــ صرف ــ قرار گرفتن کمونیست ها در کنار نیروهای سلطنت طلب را نشانه ای از سازش و همکاری با این نیروها می دانند. گفتم اینطور نیست و مبارزه سیاسی نه در آکسیون ها و محافل خودمانی چپ بلکه در میان همان مردمی جریان دارد که بالاخره این رفقا سعی می کنند به زور هم که شده آنها را زیر پرچم سلطنت طلب ها قرار دهند و برخی هم مثل همین رفیق شفیق مان، ساده لوحانه از اینجا نتیجه بگیرند که اتحادی بین حزب کمونیست کارگری و سلطنت طلب ها صورت گرفته است.  گفتم وظیفه ما این است که به میان جمعیت برویم و با طرح خواسته ها و اهداف طبقه کارگر، رنگ شعارهای انسانی این طبقه را به تظاهرات ها بزنیم و نتیجه گرفتم که اساسا به خاطر همین دید دخالتگرانه ما کمونیست ها در طول مبارزات یکسال گذشته بوده است که هم اکنون شعارهایی مثل لغو مجازات اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، لغو آپارتاید جنسی، جدایی مذهب از دولت و قوانین و غیره، به شعارهای محوری تظاهرات مختلف تبدیل شده اند و با وجود این، محمود احمدی از همین امر به هراس افتاده است. دستاوردهای اجتماعی شعارهای انسانی حزب و از جمله “انقلاب انسانی برای حکومت انسانی”، قدرت گیری حزب کمونیست کارگری و اینکه چپ و کمونیسم در هر عرصه ای با این حزب تداعی شود (و این نکته ای است که خوشبختانه خودش بدان معترف است)، محمود احمدی را به ترس و بی آیندگی کشانده است. او از اینکه خود و باصطلاح حزب متبوعش از جریان رهبری و تأثیرگذاری این مبارزه کنار گذاشته شوند، می ترسد و از اینکه دیگر هیچ توجهی بخود جلب نمی کنند، عصبانی است. این نتیجه محتوم همان کسب و کار شریف است. کسب و کار شریف محمود احمدی و محفل دور و برش که پس از جدایی از حزب کمونیست کارگری، ادامه حیات سیاسی خود را نه در گرو ایفای نقش بعنوان یک حزب رادیکال، رهبر و چپ سیاسی در عرصه تحولات و تغییرات اجتماعی بلکه در ایراد تراشی و لجن پراکنی نسبت به این حزب دیده اند.
بله جناب احمدی! تمام مستنداتی که شما بدست گرفته اید تا ثابت کنید حزب کمونیست کارگری با سلطنت طلب ها سازش کرده است، دستاوردهای ماست ــ و گرنه کسی دنبال سلطنت طلب ها سیب قرمز نفرستاده است که بخواهند ویدئو کلیپی درست کنند و در آن ادعا و افتخار کنند به اینکه با حزب کمونیست کارگری اتحاد کرده اند ــ  و همین دستاوردها، شما را به هراس انداخته است. نوشته و منطق سیاسی تان آنچنان پوچ و بشکل واضحی پر از دروغ است که کسی هم تاکنون از این حزب درصدد پاسخگویی به شما برنیامده است. دیگر همه شما را به حال خودتان رها کرده اند.  خوب می بینید و حس می کنید که در حال حاشیه ای شدنید. درد شما حفاظت از سوسیالیسم نیست. برعکس، دردتان حفاظت از اندک آبروی باقیمانده خودتان ــ اگر آبرویی باقی مانده باشد ــ آنهم بشیوه فحاشی به حزب کمونیست کارگری است اما، اینچنین خودتان را هر چه بیشتر در لجن فرو می کنید. فحاشی به این حزب هیچ کمکی به التیام خودخواهی ها، غرض ورزی ها و اعاده حیثیت سیاسی شما نخواهد کرد. اگر در ادامه این روش اصرار دارید، هیچ حرجی بر شما نیست! اگر حزب کمونیست کارگری تا این اندازه برای شما مهم است که می خواهید برای لاپوشانی اشتباهات سیاسی خودتان تمام توان و وقت سیاسی خود را صرف انتقاد از آکسیون ها و اعتراضات پرشکوه و موفق این حزب بکنید، باز هم مشکلی نیست. اگر هم می خواهید در بطن انقلاب حاضر، هنوز مطالعات و بررسی های تطبیقی خود را ادامه دهید و به دانسته های خودتان بیفزائید، باز هم دستتان درد نکند. هیچ توصیه ای نمی توان بشما کرد. بنظر می رسد کارتان از این حرف ها گذشته است و با اینهمه، برای ارضای دغدغه های ذهنی خودم هم که شده، بشما توصیه می کنم از فرصت طلبی و لجن پراکنی دست بردارید. آقای احمدی! کاش شما هم  باندازه حزب کمونیست کارگری راه پیش پای انقلاب مردم می گذاشتید و به اندازه این حزب پاسخ چرندیات سلطنت طلب ها یا هر نیروی ناسیونالیستی و ملی ــ مذهبی دیگری را می دادید. می دانم، موفقیت های این حزب و هر چه بیشتر اجتماعی شدنش و قدرت گیری شعارها و خواسته های سوسیالیستی و انسانی اش، شما را به وحشت از بی آیندگی سیاسی انداخته است. با اینحال، مهم نیست. مدتی از سیاست ــ یا همانطور که گفتم ــ از شغل شریف خودتان فاصله بگیرید. به مرخصی بروید. فکر می کنم بیش از اندازه خسته شده اید و برای اثبات خودتان آسمان و ریسمان را بهم می بافید. هذیان می گویید. متأسفم!