براى پیروزى باید متشکل شویم!

سیر اخراجهای گروهی و بیسابقه کارگران در هفته های گذشته  پیامدهای سنگینی را بردوش کارگران میگذارد. فشارهای ناشی از تورم خرد کننده٬ گرانی٬ و طفره رفتن سرمایه داران و دولت شان در پاسخ دادن به مطالبات برحق کارگران٬ زندگى را براى کارگران و خانواده هایشان به جهنمى تبدیل کرده است. این تعرض وحشیانه سرمایه در شرایطى صورت میگیرد که طبقه کارگر از تشکلهاى مستقل برسمیت شناخته شده حزبى و توده اى خود محروم است.
 
در سالهای بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و زیر فشار انقلاب و خواسته هایش٬ خمینى ناچار شد با وعده های سرخرمن در باره احقاق حقوق مردم جلو بیاید و اصلا گفت “خدا هم کارگر است”. این نشان زور کارگران در آن موقع بود. اما بعد از استقرار حکومت اسلامى نه فقط حرفهایش عوض شد٬ نه تنها شوراهاى واقعى کارگران را منحل کردند و بقول بنى صدر “شورا پورا مالیده”٬ بلکه با سازماندهى نهادى پلیسى در میان کارگران بنام “شوراى اسلامى کار” و تدوین قانون ارتجاعی و ضد کارگرى کار که به تصویب نمایندگان منصوب خمینی در مجلس شورای اسلامی رسید به سرکوب کامل کارگران مبادرت ورزید. در واقع قدرت طى انقلاب ۵٧ به شکلی  کاملا حیله گرانه بدست سرمایه داران مرتجع مذهبى و آخوند افتاد تا هم نظم سرمایه دارى را از دست کارگر معترض و انقلابى نجات دهند و هم بتوانند هرچه بیشتر زنجیر استثمار و بردگی را بر گردن کارگران سفت تر نمایند.

در واقع شوراهای اسلامی کار  محصول سرکوب شوراهاى واقعى کارگران است که در انقلاب کنترل کارگرى اعمال کرد٬ تشکلهاى توده کارگران را ایجاد کرد٬ قوانین رایج در کارخانه ها را تغییر داد٬ و با اعتصابات شکوهمندش در نفت و صنایع دیگر رژیم سلطنتى را شکست داد. آن شوراها تشکل واقعى و مستقل طبقه کارگر بودند و این شوراهاى اسلامى تشکل واقعى بورژوازى ضد انقلابى در میان کارگران. این نهادهاى اسلامى نمیتوانند بیان کننده آلام و دردهای کارگران باشند چون اساسا بر علیه کارگران شکل گرفتند و به همین دلیل کسانى میتوانند در آن وارد شوند که به اساس نظام و ایدئولوژی سرکوبگر اسلامى وفادار باشند. درست بهمین دلیل است که آنچه ما در این سالیان میبینیم بجز انحراف مطالبات کارگران و کوشش در خاموش نمودن این خواسته ها توسط شوراهای اسلامى دست پرورده حاکمیت سرمایه دارى اسلامى عقب مانده نبوده است.  بلکه در بیشتر و اکثر اوقات نیز  همین کارگران معترض به وضعیت فاجعه بار خود توسط نمایندگان دست پرورده رژیم نیز سرکوب شده اند.

منصور اسانلو توسط سران اوباش همین شورای اسلامی کار مورد حمله٬ چاقو خوردن٬ زبان بریدن و نهایتا بازداشت و زندانى شدن قرا گرفت. منصور اسانلو بعنوان یک سندیکالیست صرفا گفته بود باید کارگران دارای تشکلات مستقل باشند و میخواست از طریق تشکل توده اى کارگران به خواسته های  بنیادین کارگران همچون حق آموزش رایگان٬ داشتن مسکن٬ اشتغال٬ داشتن حق بیمه و غیره برسد و چشم اندازى برای بهبود موقعیت اقتصادى کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران باشد. اما از آنجا که سندیکاى واحد به آغازى براى ایجاد تشکلهاى کارگرى منجر میشد حکومت آنرا قاطعانه سرکوب کرد و همین اصلاح طلبان حکومتی نیر در مقابل این سرکوب سکوت کردند.

سندیکاى واحد و سندیکاى هفت تپه دو مورد از تشکل هاى توده اى طبقه کارگر است که حکومت تحمل آن را نداشت و سرانش را سرکوب کرد. با اینحال تحرکات کارگرى و تلاش براى متشکل شدن٬ خواست کارگران و اعتراض کارگرى را به لطف حمایتهاى طبقاتى و انترناسیونالیستى به گوش کارگران جهان رسانده است. در حالى که تشکلهاى واقعى و مستقل کارگران اعم از شورا و سندیکا و غیره بشدت سرکوب میشود٬ نهادهاى دولتى و پلیسى مانند شورای اسلامى در جاهایی مثل نوشابه سازی زمزم در خرمشهر در اخراج حداقل شصت نفر از کارگران دست داشتند و همچنین شورای اسلامی کار در استان بوشهر (کارخانه کشتی سازی صدرا) در سکوت آگاهانه خبری نشریات زرد و سبز ساخته و پرداخته والیان و خلیفگان٬ دهها نفر را بی سر و صدا اخراج نمودند. در اینجا کارگران و گرایشى که در انتخابات شوراى اسلامى به امید دفاع آنها از حقوق شان شرکت کرده بودند با این مواجه شدند که همان “نمایندگانی” پای برگه اخراج کارگران کشتی سازی را امضا و تایید نمودند که توسط خود کارگران به اصطلاح برای دفاع از حقوق شان بر صندلی نمایندگی شورای اسلامی کار تکیه زده بودند. اینها تنها نمونه هائى از عملکرد پلیسى شوراهاى اسلامى کار و نهادهاى دست ساز حکومت در میان کارگران علیه کارگران است.

با این حال جنبش کارگرى ایران در جریان اعتراضات کارگری خویش که هیچ ارتباطی با جناحهای حکومتی و رنگارنگ مرتجع آن ندارد٬ توانست فریاد اعتراض خود را به گوش افکار عمومی جهان و بویژه هم طبقه ای هایشان در کشورهاى دیگر برساند. تاکنون از سوی مجامع و اتحادیه ها و سازمانهاى کارگرى جهان با کارگران معترض در ایران اعلام همبستگی شده است. این همبستگى ارزشمند است اما تحقق خواستهاى کارگرى و پیشروى در جامعه٬ در گرو متشکل شدن بخشهاى مختلف طبقه کارگر در سازمانهاى حزبى و توده اى مستقل خود و بمیدان آمدن بعنوان یک نیروى مستقل سیاسى است. ما کارگران نه فقط براى تحقق خواستهاى بدیهى و پایه اى خود در چهارچوب نظام سرمایه دارى یعنى رفرم و بهبود در وضعیت معیشتى بلکه براى نفى مناسبات بردگى مزدى باید از حکومت سرمایه عبور کنیم. و این در گرو تشکل طبقه کارگر در سطوح مختلف حزبى و توده اى و آماده شدن براى بدست گرفتن رهبرى جامعه است. براى پیروزى باید متشکل شویم.*