نقدی بر مواضع «گرایش بین المللی مارکسیستی»

“….یک چیز قطعی است. ایران هرگز به گذشته بازنمی‌گردد. توده‌ها آغاز به حرکت کرده‌اند و جنبش به این آسانی متوقف نمی‌شود. ما حق داریم که با اطمینان بگوییم: انقلاب ایران آغاز شده است.” (انقلاب آغاز شد است!  آلن وودز، ترجمه ی بابک کسرایی، ۱۷ ژوئن ۲۰۰۹).

” وظایف فوری انقلاب ایران چیست؟ مشخصاً دموکراسی، مبارزه برای مطالبات دموکراتیک انقلابی، علیه ملاها، برای آزادی بیان، آزادی انجمن. ]…[ اعضای بخش ایران که هنوز نمی دانند چطور با طرفداران موسوی و تظاهرکنندگان صحبت کنند، در واقع برخوردی سکتاریستی با آن ها دارند” (آلن وودز، جلسۀ کمیتۀ اجرایی بین الملل در مورد ایران، ۳ مارس ۲۰۱۰).

بدیهی است که این روش از برخورد هیجان زده در مورد ارزیابی “انقلاب” آتی ایران نه تنها  آشفتگی تئوریک یک فرد را نشان می دهد، بلکه عدم اعتقاد وی به انقلاب سوسیالیستی در ایران  را نیز نمایان می کند.

در مورد مفهوم مارکسیستی انقلاب

آلن وددز می گویید: ” انقلاب ایران آغاز شده است.” از کلمۀ “انقلاب” در وضعیت حرکت های توده ای در جامعه به دو منظور می توان استفاده کرد:  یکی به مفهوم اعم کلمه و دیگری به مفهوم  اخص کلمه. در این امر تردیدی نیست که به طور اعم، ما به عنوان مارکسیست های انقلابی، بر این اعتقاد استوار هستیم که انقلاب یک شرایط یا وضعیت به خصوصی است که در آن، به قول کارل مارکس، نیروهای مولّده در تناقض با مناسبات تولیدی قرار می گیرد؛ بدین ترتیب، شرایط ویژه ای ایجاد می گردد، شرایط عینی ای که وضعیت را در واقع آبستن انقلاب می کند. در چنین دوره ای در هر زمان می توان شاهد طغیان ها، اعتراضات و حرکت های توده ای بود. مضافاً بر این، مارکسیست ها بر این اعتقادند که عصر امپریالیزم یعنی دورۀ کنونی، نه فقط دورۀ جنگ بین امپریالیست ها و کاپیتالیست های کشورهای متفاوت است، بلکه هم چنین دورۀ جنگ داخلی (یعنی بین طبقات در داخل کشورها)، قیام و انقلاب است. به سخن دیگر، شرایط عینی برای انقلاب های اجتماعی در سراسر جهان به وجود آمده است. آن چه کمبودش احساس می شود شرایط ذهنی یا نبود رهبری واجد شرایط کارگری برای سازماندهی انقلاب است. این کلیاتی است که در برنامۀ هر مارکسیست انقلابی جای دارد. تجارب غنی چهار کنگرۀ نخست کمینترین این درس ارزنده را بیش از ۹۰ سال پیش به تمامی مارکسیست های انقلابی ارائه داد: 

“دوران معاصر دوران تلاشی و اضمحلال تمامی نظام های سرمایه داری است… اینک وظیفۀ پرولتاریا عبارت است از تصرف قدرت دولتی (تزها…قطعنامه ها و بیانیه های چهار کنگرۀ اول بین الملل سوم – نامۀ دعوت به کنگره – ص ۱). یا در “دوران طولانی انقلاب اجتماعی”…”موقعیت اقتصادی و سیاسی از نظر عینی انقلابی است و بحران های انقلابی بدون اخطار تکوین خواهند یافت”… “خصلت این دوران انتقالی، همۀ احزاب کمونیست را موظف می دارد که هرچه می توانند برای تدارک پیکارهای نظامی تلاش کنند. ..هر تقابلی می تواند به مبارزه برای تصرف تبدیل شود” (در بارۀ تاکتیک ها – بیانیۀ بین الملل کمونیستی خطاب به کارگران جهان، صص ۲۷۵، ۲۷۷،۲۸۸)

در نتیجه، این موضع میان مارکسیست های انقلابی نیازی به تأکید مرتب ندارد. زیرا هدف اصلی مارکسیست های انقلابی صحبت در بارۀ انقلاب نیست، بلکه تدارک انقلاب است. برای تدارک هر انقلابی نیز نیاز به تحلیل مشخص از وضعیت مشخص اجتماعی است. به ویژه ارزیابی توان و آمادگی پیشروان کارگری- که پیروزی یک انقلاب را با سازماندهی خود در درون حزب سیاسی خود تضمین می کنند- ضروری است. به سخن دیگر، وضعیت (موقعیت) انقلابی امکان دارد که به وجود آید. امروز ما در ایران شاهد وضعیت انقلابی هستیم. اما هر وضعیت انقلابی الزاماً به انقلاب منجر نمی گردد. بنابراین زمانی که مارکسیست های انقلابی از کلمۀ “انقلاب” به  مفهوم اخص آن استفاده می کنند، منظورشان این است که وضعیت انقلابی در جامعه به گونه ای است که می تواند به انقلاب منجر گردد. آیا طبقۀ کارگر آمادگی و توان سازماندهی انقلاب را دارد؟ آیا وضعیت به پیروزی انقلاب منجر می شود؟  آیا وضعیت به اعتلای انقلابی خواهد انجامید؟ تمام این سؤالات را نمی توان بدون ارزیابی دقیق از وضعیت خود کارگران و تناسب قوای طبقاتی در جامعه، به طور جامع پاسخ داد. در این جا برای اثبات این موضوع، نقل قولی از لنین در اوائل ۱۹۱۵ (یعنی قریب به دو سال و نیم پیش از پیروزی انقلاب کبیر اکتبر) دربارۀ روش ارزیابی از موقعیت انقلابی در زیر آورده می شود:

“برای یک مارکسیست، این تردید ناپذیر است که بدون موقعیت انقلابی، انقلاب غیر ممکن است، به علاوه هر موقعیت انقلابی به انقلاب منجر نمی شود…” (لنین، اضمحلال بین الملل دوم – جلد ۲۱، ص ۲۱۳).

 یا این که: “موقعیت انقلابی در اغلب کشورهای پیشرفته و قدرت های بزرگ اروپا وجود دارد. آیا این موقعیت برای مدتی طولانی ادامه خواهد داشت؟ تا چه انداره وخیم تر خواهد شد؟ آیا به انقلاب منجر خواهد شد؟ این چیزی است که ما نمی دانیم، و هیچ کس نمی تواند بداند. پاسخ آن در تجربه ای که در طی رشد روحیۀ انقلابی و گذار به عمل انقلابی به وسیلۀ طبقۀ پیشرُوی پرولتاریا به دست می آید، داده خواهد شد” (لنین، اضمحلال بین الملل دوم – جلد ۲۱، ص ۲۱۶ – تأکید از ماست).    

 این نقل قول از لنین که متکی بر نظریات بلشویزم و خود حامل چکیدۀ بخش عمدۀ تجارب نخستین انقلاب سوسیالیستی در جهان است، نشان می دهد که اگر در وضعیت کنونی، کسی ماند الن وودز یافت شود که در مورد ایران شعار “آغاز انقلاب” را بدون ارزیابی از تناسب قوا و درک موقعیت ویژۀ طبقۀ کارگر  بیان کند، دچار کلی گویی شده است. بر خلاف نظریات آل وودز، باید توجه داشت که مارکسیزم پیش از هر چیز یک روش تجزیه و تحلیل مناسبات اجتماعی است، و نه صرفاً انعکاس دهندۀ نظریات عمومی و یا احساسات فردی در مقابل اعتراضات توده ای و وقایع خیابانی. در واقع تفاوت یک مارکسیست انقلابی با یک روزنامه نگار بورژوا (یا یک عملگرای رادیکال خرده بورژوا)، در این است که روزنامه نگار رادیکال تحت مشاهدۀ وقایع روزمره و مطالبات مطروحه در خیابان ها، گزارشاتی متأثر از حرکت های توده ای  را در روزنامۀ خود انعکاس می دهد. در صورتی که یک مارکسیست انقلابی، با مشاهدۀ تمام وقایع و ارزیابی دقیق آن، وضعیت کل جامعه را می سنجد و تحلیل مشخصی را برای آماده سازی ذهنی و تشکیلاتی نیروهای انقلابی در جامعه، به ویژه کارگران پیشرو، بر اساس تجارب پیشین درونی و بین المللی، متکی بر متدولوژی مارکسیستی، ارائه می دهد. زیرا، هدف یک مارکسیست انقلابی دخالتگری در مسائل روزمرۀ جنبش با هدف جهت دادن آن اعتراضات یا جنبش به سمت و سوی انقلاب سوسیالیستی است. بنابراین هدف یک مارکسیست انقلابی با یک روزنامه نگار بورژوا (و یا سایر گرایشات خرده بورژوا) از اساس متفاوت است، گرچه هر دو از یک واقعۀ مشخص سخن به میان می آورند. 

از دیدگاه مارکسیست های انقلابی، انقلاب مبارزه ای است میان طبقات اجتماعی برای کسب قدرت دولتی. دولت ابزاری است در دست نیروهای غالب اجتماعی. این ابزار، اجزاء مشخص خود را داراست: موتور (نیروی محرکه)، مکانیزم انتقال و مکانیزم اجرایی. نیروی محرکۀ دولت، همان منافع طبقاتی است؛ مکانیزم انتقال آن، هم نشریات، تبلیغات و مدارس، حزب ها، مساجد است و هم تشکیلات مقننه، قشرهای ممتاز جامعه، روحانیون و غیره. و بالأخره مکانیزم اجرایی آن، دستگاه اداری، پاسداران، پلیس، دادگاه ها، زندان ها و ارتش است.

گرچه دولت برای قشرهای درگیر جنگ فی نفسه هدف نیست، اما ابزار عظیمی است برای سازماندهی، برهم زدن و سازماندهی مجدد مناسبات اجتماعی. هر تشکیلات سیاسی (چه بورژوایی و چه مارکسیستی) می کوشد تا قدرت سیاسی را به دست آورد تا بتواند دولت را در خدمت طبقه ای که وی نمایندگی می کند، قرار دهد. آلن وددز زمانی که بدون ارزیابی از وضعیت و آمادگی طبقۀ کارگر برای سازماندهی انقلاب و جایگزینی آن با دولت کارگری، از “آغاز انقلاب” در ایران صحبت به میان می آورد، در عمل نشان می دهد که مفهوم مارکسیستی دولت و انقلاب را درست درک نکرده است. برای مارکسیست های انقلابی، آغاز انقلاب به مفهوم حضور بالقوۀ طبقۀ کارگر برای سازماندهی انقلاب است. روندی که با رو در رویی نه تنها در خیابان ها، بلکه در کارخانه ها آغاز می شود و چشم انداز آن ورود به دورۀ اعتلای انقلابی برای سرنگونی نظام سرمایه داری و تثبیت قدرت کارگری است. بدیهی است که برای تضمین این روند انقلابی، وجود حزب پیشتاز انقلابی ضروری است. متأسفانه ارزیابی نادرست و هیجان زدۀ آلن وددز می تواند اشکالاتی اساسی در امر مداخلات در جنبشش کارگری به وجود آورد. یکی از این اشکالات اینست که توهّماتی در درون پیشرُوی کارگری ایجاد می شود مبنی بر این که گویا انقلاب قریب الوقوع است و یا این برخورد می تواند این بحث را تداعی نماید که انقلاب، بدون آمادگی کارگران، در دستور روز قرار گرفته است. در صورتی که این گونه نیست. همان طور که در عمل نشان داده شد، پس از گذشت ۱۰ ماه از تظاهرات خیابانی معترضین به انتخابات ریاست جمهوری، “انقلابی” صورت نگرفته است![۱]

ماهیت انقلاب آتی ایران

آلن وددز می گویید: ” وظایف فوری انقلاب ایران چیست؟ مشخصاً دموکراسی، مبارزه برای مطالبات دموکراتیک انقلابی، علیه ملاها، برای آزادی بیان، آزادی انجمن. ]…[ اعضای بخش ایران که هنوز نمی دانند چطور با طرفداران موسوی و تظاهرکنندگان صحبت کنند، در واقع برخوردی سکتاریستی با آن ها دارند” (آلن وودز، جلسۀ کمیتۀ اجرایی بین الملل در مورد ایران، ۳ مارس ۲۰۱۰).

برخورد احساساتی و شتابزدۀ آلن وودز از وقایع پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ نشان می دهد که او کوچک ترین اطّلاعی در مورد ابتدایی ترین حقایق جامعۀ امروز ایران، تاریخ ۳۰-۳۵ سال گذشته و سازمان های چپ ایرانی ندارد. او در جلسۀ هیئت اجرائیۀ آی ام تی از انقلابی در ایران صحبت به میان می آورد که می تواند بدون حضور کارگران و بر اساس شعارهای “دموکراسی انقلابی” آغاز شود! آلن وودز  ادّعا می کند که ایرانِ امروز “مانند اسپانیای ۱۹۳۰” کشوری دهقانی، امّا دارای پرولتاریایی نیرومند در برخی مراکز است! او هم چنین اصرار می کند که گرایش مارکسیست های انقلابی ایران نمی فهمد که ایران اساساً کشوری است دهقانی و انقلاب ایران می تواند بدون کارگران آغاز شود و این “یک مسألۀ ابتدایی” است که دانشجویان انقلاب را آغاز می کنند، نه کارگران. آلن وددز  نیازی نمی بیند که به دنبال حقایق عینی بگردد و بنابراین یک سری موضوعات کلی را که می تواند در مورد تمام کشورهای توسعه نیافته مصداق داشته باشد، در بحثش ارائه می دهد.

او نمی داند که پیش از این در سال ۱۳۶۰، بیش از نیمی از جمعیّت ایران (۵۰٫۵۳%) شهری بود و نرخ شهری شدن در سال ۱۳۸۴-۵، به دو سوّم (۶۷٫۸۷%) رسید. بنابراین، ایران از اوایل دهۀ ۱۳۶۰ تاکنون اساساً کشوری شهری بوده است! در نتیجه، “اطلاعات” آلن وودز در مورد ایران حدوداً سی سال عقب است! احتمالاً او شاید نداند که  ایران قرن ۲۱ از ژاپن، ایتالیا یا اتریش هم شهری تر است! اگر به این موضوع از نظر ترکیب تولید ناخالص داخل (GDP) نگاه کنیم، می بینیم که کشاورزی تنها ۱۰٫۸% تولید اقتصادی را تشکیل می دهد در حالی که بخش صنعتی و خدمات به ترتیب ۴۴٫۳% و ۴۴٫۹% تولید ناخالص داخلی را دربر می گیرد (تخمین ۱۳۸۷).[۲]

هر کس، به هر شکل که به ایران امروز بنگرد، می بیند که این کشور به هیچ عنوان شبیه به اسپانیای سال ۱۹۳۰ نخواهد بود. این اطلاعاتِ کاملاً اشتباه برای اعتبار بخشیدن به تحلیل های الن وددز در مورد نیروهای طبقاتی در ایران و ارائۀ شعارها و روش های دخالتگری در “انقلاب” استفاده می شود. نتیجتاً نقد الن به «گرایش  مازکسیست های انقلابی ایران»، در “روش سکتاریستی” برخورد بخش ایران به موسوی خلاصه می شود! اگر نقد رهبرانی که دستشان به خون هزاران مخالف آغشته است  (کسی که نه تنها در دورۀ کشتار های زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، بلکه در عمدۀ زمان جنگ امپریالیستی  بین ایران و عراق، یعنی زمانی که شوراها، جریانات چپ و تمامی سازمان های مستقل کارگران، زنان و دانشجویان و همین طور ملیت های تحت ستم در هم شکست، نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران بوده است) سکتاریستی محسوب می شود، ما می پذیریم که سکتاریست هستیم!

در واقع  می توان ادعا کرد که آلن وودز در مورد انقلاب ایران دیدگاه  «انقلاب دو مرحله ای» را ترویج می کند. انقلابی که با یک انقلاب “دمکراتیک” به رهبری فردی مانند موسوی آغاز شده و در آیندۀ بسیار دور به انقلاب سوسیالیستی می رسد! از این روست که آلن وددز در سلسله مقالاتش،  صحبت از “آغاز انقلاب” می کند!

۳۰ فروردین ۱۳۸۹

 

——————————————————————————–

[۱] – رجوع شود به: «به مناسبت سی و یکمین سالگرد انقلاب بهمن»، میلیتانت شمارۀ ۲۹

 

[۲] – رجوع شود به مقاله: « IMTمُرده است، زنده باد بین الملل!»، در همین شماره.