چه باید شد !؟

نمیشود جانم ، نمیشود…نه اینکه غیرممکن باشد ولی فعلا نمیشود ! اینکه خواست دل من و تو و ما چه باشد یک حرف است و اینکه به طورواقعی چه و که هستیم و کجا…؟ حرفی دیگر.

خانه تکانی اساسی در هر تفکری وبا هرشکل و از هر زاویه ایی قانونمندی خودش را دارد اساسا با خانه تکانی سال نو فرق میکند . چه چپ باشد و چه راست و چه میانه ! قانونمندی هرگونه تغییری هم به اجی ، مجی ، لاترجی…ربطی ندارد . حتی اگرتئوری هزارمین قسمت جبهه وسیع مردم و…..نوشته شود وبازهم گفته شود .

علیرغم بلوغی که درسطح جامعه ایران دیده میشود اما درمورد نیروهای سیاسی وروشنفکرایرانی شک دارم چنین بلوغی هنوزحس نمیشود دیده نمشود همه درهمان پیچ حداقل ۳۰ سال پیش جا خوش کرده اند و درجا میزنند و متاسفانه راضی هم هستند .

حالا هرچقدرمیخواهید فرمان به چپ چپ و به راست راست …صادرکنید . خیلی وقته که جنبه سرگرمی پیدا کرده و عمویادگارهمیشه گفته بود وبازهم میگوید : برای هرحرکت منطقی و اصولی باید بالغ بود و برای بلوغ باید ضمن حرکت ازگذشته کنده شد وهمه اینها درعمل ثابت میشود که جناب دکتروحزب وسازمان و قلان و قلان….چگونه شهامت انتقاد واقعی و بنیان کن را نسبت به خودش پیدا خواهد کرد !؟ وچنین روزی چه بسا نیازبه بافتن تئوری هم نباشد درعمل به راحتی قابل تشخیص است .

برای نوشدن وحرفی تازه و عبورازایدئولوژیهای پکیچ واروکلمات وواژه های سائیده شده باید بالغ شد تا این همه تلاشها وتئوریهای دلسوزانه برای اتحاد دربین نیروهای اپوزسیون سنگ روی یخ نشود !

با همین مختصات فعلی اگرقراربود چیزی بشود تا حالا شده بود . چه درچپ وچه بقیه . میشود با همین مختصات و مشخصات تا ۵۰ یا ۱۰۰ سال دیگرهرروزنوشت :

چرا اینقدربا هم بیگانه اییم ؟

چرا اینقدرخشک وعبوس و بی روح مینویسید ؟

چرا هیچ حسی درقلم ونوشته ها نیست ؟

چرا شوخی نمیکنید ؟

چرا یادی نمیشود ؟

چرا درمبهم نویسی با هم مسابقه گذاشته اید ؟

چرا طوری مینویسید که به کسی برنخورد ؟

چرا از ۱۰ رفیق ۹ تای آنها غیرقابل تحمل شدند ؟

چرا برسراختلاف برسرچند کلمه درمتنی ، یا انشعاب میشود یا تحریم میشوی و بایکوت ؟

چرا حسادت تا مرزترکیدن ؟

چرا قبل ازسیستم اطلاعاتی اسلام وحکومت اسلامی …خودمان خودمان را فیلترمیکنیم ؟

واقعا که گل گفتی….تشکیل جبهه واحد سرشان را بخورد ، چه چپ و چه بقیه….چرا هیچ کس ازخودش شروع نمیکند ؟

ومیدانی چرا همه ازهم فرارمیکنند ؟ شاید یک دلیلش بیگانگی اپوزسیون با جامعه ونسل جوان باشد ودلیل دیگرش هم درد مشترکی است که همه گرفتارش هستند . همه آینه شده اند . علت فرارهمین است ترس ازدیدن خودشان !

انبوهی تحلیلهای طبقاتی ، تعیین و تعریف مرحله انقلاب ، تعریف و برنامه های استراتژیک و تاکتیک ….ازسروکول همه میریزد . اما برای بالغ شدن نه وقت هست برای فکرکردن ونه حوصله تکان خوردن ! ریشه مشکل فرهنگی و نوع نگاه هم درهمین است .

این نابالغی سیاسی و فکری ، درطیف اپوزسیون ابتدا باید باوروهضم شود تا بشود ازآن عبورکرد والا باید نوشت وفریاد زد : بیچاره روشنفکروجریانی که جامعه دستش را بگرفته وپا به پا میبرد .

حتی اگربا همه حرف سلامت کاظمی موافق نباشم…چون هنوزرودربایستی دارد وپوزش میطلبد …راستی از کی ؟ کمی رویایی است….اما با سوالش بد جورموافقم که :

چرا مارکسیسم با آن همه اندیشه ها و اصول والای انسانی ، درجامعه ما هیچوقت به یک جریان اجتماعی چشم گیرتبدیل نشد ؟ ازسطح بخشهایی ازروشنفکران ودانشجویان فراترنرفت و منشاء این همه زیگزاکهای حیرت انگیزدرتاریخ چپ ایران درکجاست ؟

بدترین جواب این است که تقصرچپ نیست جامعه ایران دین باوراست وهرکاری کنی همینه ! آنوقت سروش را حلوا حلوا کنی که قرائت سروش ازدین خیلی بهترازقرائت چپ دیروزوامروزازمارکسیسم است وبیشتربه مردم و جامعه کمک میکند ! یعنی همان سازی را کوک میکنی که حداقل ازانقلاب مشروطه ، روشنفکرایرانی تلاش کرده تا با صد من سیریش عقلانییت وخرد گرایی را با موهومات آسمانی پیوند بزند .

اگرشدنی بود که تا به حال شده بود وجامعه وما هم درچنین نقطه ایی نبودیم . من شخصا نه آرزومیکنم ونه میتوانم حکم به خروج هیچ مگس وپشه ایی اززنجیره تکامل را بدهم چه اسمش محمد باشد و چه علی ویا سروش وبوش وخامنه ایی….واشکالات وسهم خودم را به گردن کسی نمیاندازم وخودم را استثنا نمیکنم .

زیگزاکهای حیرت انگیزخطی را درجایی نمیشود دید آنها نه علتند ونه معلول . همه چیزدرخود ما وبا ماست . دروجود تک تک روشنفکران وجریانات سیاسی ، ایرانی است . وقتی سوال میشود علت زیگزاکها درکجاست ؟ یعنی اینکه درتوومن وهرسوال کننده ایی نیست !

سرشارازتناقضی…

سرشارازتناقضم….

سرشارازتناقضند….  

فرارازتناقضات با هردلیل توجیهی بد وآزاردهنده است والا وجود تناقض وتضاد لازمه بودن است . 

چه غم انگیزسرنوشتی داشت کرم کوچک ابریشم

که یک عمرقفس میساخت وبه فکرپریدن بود ( حسین منزوی ) 

اسماعیل هوشیار

ژنو

۰۶٫۰۳٫۲۰۱۰ 

www.tipf.info