پرچمها٬ رنگها٬ تشابهات و تفاوتها

محتوا و مضمون واقعى پنهان شده در پشت انواع  پرچمها و رنگ آنها٬ مسئله اى است که هر بار باید به آن پرداخت. به بیانى دیگر٬ محتواى هر یک از این پرچمها و طبقه اجتماعى که در پشت آن مستتر است٬ میباشد که آینده و سرنوشت مردم ایران را رقم خواهد زد. در واقع باید گفت بحث و جدلهایى که معمولا برسر پرچمها پیش مى آید بحث و جدل بین طبقات مختلف اجتماعیست و به این اعتبار باید دائما و هر جا که لازم باشد به مضمون و محتواى واقعى آنها پرداخت.
هر پرچمى معرف یک سنت سیاسى٬ ایده آل و روش حکومتیست. بعضا معرف اوضاع کنونى حاکم بر جامعه و بعضا ناقض این وضعیت. جنبشهاى مختلف اجتماعى٬ از درون خود احزاب و  نهادهایى را بیرون میدهد که با توجه به تعلقاتشان به طبقات اجتماعى٬ پرچمهاى این جنبشها را برافراشته و براى تحمیل و یا انتخاب آن توسط جنبشهاى دیگر و اکثریت جامعه میکوشند. و هر کدام از اینها٬ بسته به اینکه متعلق به  کدام جنبش و طبقه اجتماعى هستند٬ روشها و سنن خود را براى حقنه کردن و یا تبدیل خود به آلترناتیو حکومتى و در دسترس بودن براى انتخاب خویش از جانب جامعه را دارند.
پرچم سه رنگ (سبز٬ سفید٬ قرمز)
پرچم سه رنگ با نقش شیر و خورشید (البته از نوع شمشیر بدست آن) متعلق به طرفداران سلطنت و عظمت طلبان ایرانى و پرو غربى٬ با شیر و بدون شمشیر٬ سه رنگ تنها متعلق به طیف جمهورى خواهان سکولار و لائیک٬ و طبعآ  “سه رنگ با نقش الله” در وسط آن متعلق به جمهورى اسلامى از نوع سبز و سیاه آن است. اصولا کل این مجموعه از طرفداران پرو پا قرص این پرچم سه رنگ هستند  و هر کدام به تنهایى خود را مالک بى چون و چراى آن دانسته و دیگرى را دزد٬ مزدور٬ خائن٬ و … میدانند. اصولا هر گاه به مناسبتى قرار باشد تجمع اعتراضى در جایى صورت بگیرد٬ قبل از این تجمع و گردهمایى اینان در فراخوانهایشان معمولا قید میکنند که ایرانیان “وطن پرست” با پرچم ایران در این تجمع حضور یابند و هر نوع دیگر قابل قبول نیست و حاملین آن (پرچمى غیر از پرچم سه رنگ) را خائن٬ وطن فروش٬ اجنبى٬ مزدور و  … قلمداد میکنند. منظورشان هم معمولا پرچم سرخ است که از آن طبقه کارگر و کمونیستهاست. اکثریت این طیف کسانى هستند که تا مقطع “انقلاب ۵۷” در قدرت بودند و طى آن “انقلاب” خلع ید شدند و جاى آنان را “ملاهاى” پر کردند. البته خیل عظیمى از آنان با رژیم جمهورى اسلامى تازه به قدرت رسیده همراه شدند چرا که با همدیگر مشکلى جدى نداشتند. اصولا پدر تاجدارشان٬ شاهنشاه آریامهر٬ همیشه زیر سایه خدا و فرستادگانش از نوع امام رضا و … از باج دهندگان و یا صدقه دهنده به نمایندگان زنده خدا٬ همین گله آخوندها بود. شعار “خدا٬ شاه٬ میهن” را همگان بیاد دارند. خوشبختانه امروز به یمن اینترنت عکسها و فیلمهاى این همکاریها و دست بوسیهاى دوطرفه (زیارت شاه از امام رضا و کربلا و بوسیدن دست شاه  توسط آخوندها) به وفور در دسترس همگان قرار دارد و کسى نمیتواند منکر آن شود.
اینها معمولا به کورش “کبیرشان” زیاد مینازند. همانطور رهبر کبیرشان محمدرضا شاه گفته بود “کورش آسوده بخواب ما بیداریم!” ولى پرچمشان نه پرچم آن دوران بلکه پرچم دوران معاصر ایران٬ یعنى دورانى که کشور سازى واحد (قوانین واحد٬ زبان واحد٬ قوه مقننه٬ مجریه و قضاییه واحد و….) مشخصه آن است. اینها معمولا براى برسمیت شناختن پرچم قرمز مشکل داشته اند و هنوز هم کم و زیاد دارند. البته به یمن پر زور شدن سنبه چپ جامعه و طبقه کارگر این تصویر تغییر کرده است. ولى هنوز اینجا و آنجا گاهى لگد پرانى میکنند که طبعا جواب هم میگیرند.    
دعواى اصلى امروز در ایران هم دعواى بین این سه نوع پرچم٬ “سه رنگ با شیر (شمشیر بدست) و خورشید”٬ “سه رنگ با الله و یا بدون آن” و “پرچم سرخ” است.
تشابهات٬ تفاوتها
آنچه که در خلال بیش حکومت پهلوى ها در زیر سایه همین پرچم سه رنگ منقش شده به شیر و شمشیر و خورشید٬ به عنوان سمبل و مظهر حکومت سلطنتى٬ بر مردم ایران گذشت٬ تفاوتى ماهوى با جمهورى اسلامى با رنگ سبز و سیاهش ندارد. اینها ظاهرا٬ با توجه به اینکه اولى ها (سلطنت طلبان)  به توسط دومى ها (جمهورى اسلامى) جایگاهشان در قدرت غصب شد٬ تفاوت دارند. به این تفاوت که تفاوتى صوریست باید پرداخت. ولى اجازه دهید اول به تشابهات اینها بپردازیم تا ببینیم آیا جایى براى تفاوت بین این دو باقى میماند؟ تشابهات اینها بیشتر از آنچیزیست که براى بعضى متصور است. اینان (ناسیونالیستهاى طرفدار غرب  و سلطنت طلبها) بارها و هرگاه که احساس کرده اند که چپ جامعه دارد دست بالا را پیدا میکند و یا به زعم خودشان “تمامیت ارضى” ایران به خطر افتاده٬ پشت جمهورى اسلامى رفته و از آن دفاع کرده اند.
اصولا صحبت بر سر سلب مالکیت از اکثریت مردم و وادار کردن آنان به فروش نیروى کار خویش است. صحبت از خرید و فروش نیروى کار (که سر چشمه لایزال سودآورى سرمایه بوده) که زیر بناى مادى هر دوى این رژیمها (پادشاهى و اسلامى ) بوده و هست.
اکثریت عظیمى از مردم آن جامعه صاحب هیچ چیز دیگرى بجز نیروى کارشان نبوده و تنها از قبل فروش همین نیروى کارشان٬ در قبال کمترین دستمزد است که میتوانستند به حیات خویش ادامه دهند.   “کار ارزان کارگر خاموش” فلسفه وجودى اداره جامعه توسط شاه و دستگاه حکومتیش بود و در ادامه آن جمهورى اسلامى. این فصل مشترکیست بین ایندو رژیم که تمام روبناى سیاسى و دیگر تشابهاتشان را فرم میدهد.
در ایران طبقه اى بنام کارگر “زندگى” میکند که در زندگى روزمره خود استثمار را با گوشت و پوست و خون خود حس میکند. او در زندگى روزمره میبیند که خودش که خالق تمام ثروتها و نعمات مادى جامعه است  کمترین سهم را دارد و براى ادامه حیات خود مجبور است کودکان خویش را٬ از سر اجبار و براى تامین هزینه هاى زندگى خانواده٬ وادار به کار کند و از همان اوان کودکى ستون فقرات آنان زیرفشار سنگین کار خم شود. میبیند که دختران٬ زنان٬ و مادرانش از سر فقر و نیاز٬ و به خاطر نبود هیچ ممر درآمد دیگرى به اجبار و براى ادامه حیات خویش٬ به تن فروشى روى مى آورند. میببیند که در همان محل کار صاحبان کار به کودکان و دیگر عزیزانش تجاوز میکند و بعد هم راست راست و آزادانه٬ بدون اینکه تحت پیگرد قرار گیرند٬ براى خود در جامعه میگردند. میبیند که چگونه اعتیاد ازعزیزانش قربانى میگیرد و در این میان مافیاى صنعت مواد مخدر که بخشى از همان طبقه حاکمه هستند٬ چاقتر  و فربه تر میشود. میبیند که نمیشود این همه مصائب و مشکلات را دید و ساکت نشست. آنجا که فشار هست٬ مقاومت هم هست. پس طبقه اعتراض میکند. اینجاست که بساط زندان٬ مسئله سرکوب هر نوع اعتراض٬ دستگیرى٬ شکنجه و اعدام به عنوان جواب به این اعتراضات و هر نوع اعتراض برحق دیگرى مثل اعتراضات دانشجویى و … از جانب هر دو رژیم اتخاذ میشود.
این شیوه ها اتخاذ میشود به این دلیل ساده که اگر جواب مثبت به این اعتراضات داده شود آنوقت از سود آورى سرمایه هاشان کم میشود. و این “خطر” هست که کارگران احقاق تمامى حقوق پایمال شده خود را بخواهند و اگر چنین شود آنوقت بساط مفتخورى و لفت و لیس طبقه سرمایه دار و مفتخوران برچیده خواهد شد. این رابطه برعکس آنهم صادق است. یعنى هر چقدر سرکوب اعتراضات شدید تر باشد بساط سفره مفتخوریشان رنگین تر و طولانى مدت تر خواهد بود.
درهر جامعه اى که این رابطه نابرابر میان کارگر و سرمایه دار برقرار شود آنگاه بصورت اتوماتیک  فقر٬ بیکارى٬ بیخانمانى٬ تن فروشى٬ اعتیاد٬ دزدى٬ جنایت و… از اجزاى جدایى ناپذیر آن جامعه خواهد بود. حلبى آبادها را با کارتن خوابهاى امروز٬ شهرنوهاى زمان شاه را با مکانهاى صیغه کردن و تن فروشى میلیونى در جمهورى اسلامى٬ سرکوب کارگران چیت سازى را با سرکوب کارگران خاتون آباد٬ تصویب قوانین زن ستیز را با آپارتاید جنسى٬ “سکوت قبرستانى حاکم بر جامعه” دوران شاه را با دستگیرى٬ شکنجه٬ زندان٬ تجاوز امروز مقایسه کنید.

همگى اینها با هر کم و کیفى مختصات و مشترکات تفکیک ناپذیر دو رژیم شاهنشاهى و اسلامى است. اینان که در زیر همین پرچم سه رنگ با تفاوتى اندک (“الله” به جاى “شیر وخورشید”) در کشور ایران در بیش از ۶ دهه متوالى بر شهروندان آن کشور حکومت کرده اند. معناى زمینى وعملى این تفاوت اندک هم این است که هر کدام سهم بیشترى را از همان استثمار نیروى کار کارگر براى خود میخواهند.
آخوندها و دستگاه مافیائى مذهب خود در دوران حکومت شاه در قدرت سهیم و ذینفع بودند. منتها با سهم کمترى از دسترنج دزدیده شده ازنیروى کار کارگر وانسان زحمتکش. در اینکه نیروى کار کارگر را باید هربیشتر به تاراج برد سر سوزنى با یکدیگر تفاوت و اختلاف ندارند. آقاى داریوش همایون در جایى گفته در صورت بر سر کار آمدن دوباره رژیم سلطنت کارگران باید “کمر بندها را سفت تر” کنند. و این به زبان آدمیزاد یعنى کارگران نباید توقع زیاد داشته باشند. آنها باید بیشتر کار کنند و کمتر بخواهند تا اینها کشور را بسازند (بخوانید خودشان بیشتر بچاپند و بساط زندان و شکنجه و…همچنان بر قرار)
این آن سناریویى است که سمبل انتخابى سلطنت طلبان (پرچم با شیر و خورشید) و دیگر نیروهاى طرفدار این پرچم با تمام اختلافات جزئیشان براى فرداى پس از سرنگونى جمهورى اسلامى تدارک دیده اند. (تازه اگر سرنگونى بخواهند) یعنى ادامه وضعیت کنونى حاکم در کشور با ظاهرا پرچمى دیگر (ناسیونالیسمى که معمولا با چاشنى مذهب همراه است٬ چون بدون مذهب ارکان حکومتیشان دچار نقطه ضعفى پایه اى میگردد). آیا این آن چیزیست (تکرار وضعیت موجود اینبار زیر نظارت کراواتى ها به جاى عمامه بدوش ها) که ما کارگران و زنان و جوانان و زحمتکشان میخواهیم؟؟
نخیر٬ عالیجنابان و علیامخدره هاى سلطنت طلب. این آنچیزى نیست که ما کارگران٬ زنان٬ جوانان و زحمتکشان ایران میخواهیم. برعکس٬ آنچه را که ما میخواهیم رهایى کامل از تمام این مصائبیست که اتفاقا خود شما و سیستم مورد نظرتان در زیر سایه همین پرچم سه رنگ باعث و بانى بوجود آمدن آن براى ما بوده اید.
پرچم سرخ
پرچم دیگرى هم هست که رنگ سرخ دارد. این پرچمى کاملا متفاوت با آن بقیه است. این پرچم طبقه کارگر و آلترناتیوش براى فرداى پس از سرنگونى جمهورى اسلامى است. این پرچم تعلق به آن بخش از جامعه دارد که خود را رعیت نمیداند که نیازى به داشتن شاه داشته باشد. که از فقر و نابرابرى اقتصادى به هر شکلش متنفر و بیزار است. که از پدیده اى به غایت مایه انزجار بنام “آپارتاید جنسى” که نیم جامعه ) زنان (را حتى به عنوان شهروند درجه دوم هم به رسمیت نمیشناسد٬ متنفر است. از حجاب به عنوان سمبل بردگى و حقارت زن متنفر است. این پرچم کسانیست که از اینکه فرزندان خود را از همان دوران کودکى به کار وادارند تا کمک خرجى براى هزینه هاى سرسام آور خانواده باشند٬ متنفرند. از اینکه فرزندانشان سرنوشتى بهتر از پدران و مادرانشان نخواهند داشت٬ یعنى کارگر و زن خانه دار شدن آنان در آینده متنفرند. این پرچم کسانیست از هر نوع خرافه ملى٬ قومى٬ مذهبى و… که انسانها را از ذات انسانیشان جدا و آنان را به مانند وحوش به جان همدیگر میندازد ( برعکس حیوانات که همدیگر را میکشند تا شکم خود را سیر کنند و به بقاء خود ادامه دهند) تا فقط نشان دهند که میتوانند همدیگر را بکشند٬  متنفر و بیزارند.
این پرچم کسانیست که  زندگى را با تمام شادیها و رفاهش براى همگان میخواهند . این پرچم کسانیست که شهروندان آن جامعه را نه به عنوان رعیت و رمه که نیاز به شاه و چوپان داشته باشد بلکه به عنوان شهروندان متساوى الحقوقى که رشد و شکوفایى هر فرد را  رشد و شکوفایى  جامعه و رشد و شکوفایى جامعه را رشد و شکوفایى هر  فردش میداند. این پرچم کسانیست که بیشترین رفاه٬ آسایش و خوشبختى را براى کلیه شهروندانش به ارمغان خواهد آورد. این پرچم کسانیست که میخواهند٬ و باید تاکید کرد که فقط این پرچم و نیرویى که آن را برافراشته میتواند٬ تمام قید و بندهاى موجود بر سر راه  برابرى کامل زن و مرد را از میان برداشته و آزادى و رهایى کامل از این قیود را تضمین کنند. این پرچم کسانیست که آزادى پوشش و دور انداختن حجاب را عملى خواهند کرد. این پرچم کسانیست که دنیایى شاد و پر از بازى و خلاقیت براى کودکانمان ساخته و کودکى را به آنان باز خواهند گرداند. این پرچم کسانیست که نه تنها از خرافه هاى ملیت٬ قومیت و مذهب بیزار و متنفرند٬ بلکه براى از بین بردن این خرافه ها و جایگزینى آن با جامعه اى که خدمت به انسان و نوع بشر در محور و مرکز فعالیتهایش باشد میکوشند. این پرچم کسانیست که از دیدن خیل عظیم انسانهایى که سر پناهى براى خوابیدن ندارند٬ کارتن خوابها را میگویم   در شرایطى که عده قلیلى در قصرها و کاخ هاى افسانه اى زندگى میکنند٬ دلشان بدرد مى آید. میخواهند همه را صاحب مسکن کنند. این پرچم کسانیست که میخواهند ریشه اعتیاد را بخشکانند و ملیونها انسان دردمند و گرفتار آمده در چمبره این پدیده اختاپوسى  را آزاد سازند و امکانات برگشتن این عزیزان به آغوش پر مهر جامعه را فراهم کنند. این پرچم کسانیست که براى آزادى٬ برابرى و رفاه در تمام سطوح و شئون اجتماعى میکوشند. این پرچم کمونیسم کارگرى٬ پرچم تاریخى طبقه کارگر٬ پرچم شرافت تاریخ است.
کارگران٬ زنان٬ جوانان٬ زحمتکشان
بحث بر سر یک متر و یا چند متر پارچه با رنگ و نقش و نگار متفاوت نیست. دعوا بر سر آن چیزى است که این سمبل ها نمایندگٸ میکنند. دعوا بر سر این است که نیروى کار کارگر دزدیده شده و به تاراج برود؟؟!! به بیان دیگر تداوم استثمار و ادامه حیات وحشى گرى و سرکوب هر نوع اعتراض و فریاد حق طلبانه؟ و یا نه برچیدن تمام و کمال این رابطه اجتماعى وارونه؟ ما به عنوان کمونیستهاى کارگرى بدنبال برچیدن این رابطه هستیم و به این اعتبار پرچم سرخ را برافراشتیم.
آنها که خود را رعیت میدانند و رمه٬ بگذار که بدنبال پادشاهى براى خویش باشند. ولى طبقه کارگر رعیت نیست. ما زنان٬ جوانان و زحمتکشان رعیت نیستیم. اصولا جامعه ده ها سال است که از این فاز عبور کرده است. ما همان طبقه  کارگر و مردمى هستیم که یک بار اینان را به خاطر مصائبى که به ما تحمیل کرده بودند در سال ۵۷ از اریکه قدرت پایین کشیدیم. ما میخواهیم مذهب را به عنوان یک صنعت مافیایى آدمکش و انسان ستیز به بند بکشیم و بر ویرانهایش دنیایى در شان و شایسته خویش بسازیم.

این پرچمیست که ما و هزاران هزار انسان دیگر انتخاب کرده ایم براى ساختن یک دنیاى بهتر. ولى این هنوز کم است. ما باید در ابعاد ملیونى حول این پرچم که حزب اتحاد کمونیسم کارگرى با برنامه “یک دنیاى بهتر” برافراشته گرد هم آییم. در این صورت ما تضمین میکنیم که بهشتى هزاران بار بهتر از آن بهشت خیالى مذهبى ها بر روى همین زمین خاکى بسازیم.
 در هر کوى و برزنى٬ در هر منطقه و شهرى٬ در ابعاد وسیع باید به این حزب پیوست. باید عضو و کادر این حزب شد. باید دیگران را در ابعاد وسیع ترغیب به عضویت در حزب کرد. باید اطلاعیه ها٬ فراخوانها و ادبیات این حزب را در ابعاد وسیع و میلیونى پخش کرد. باید دست بدست آنرا گرداند. باید  در تمام کارخانه ها و در محلات ادبیات حزب٬ بلاخص در محلات کارگرى و زحمتکش نشین٬ وسیعا پخش و در دسترس باشد. پیروزى نزدیک است ولى محتوم نیست. براى پیروز شدن  باید پرچم سرخ و حزبى که آن را برافراشته انتخاب کرده و متشکل و متحد شد. به حزب اتحاد کمونیسم کارگرى بپیوندید.  زمان تنگ است٬ باید تعجیل کرد.
۹ فوریه ۲۰۱۰