یک ارزیابی ازبرآمد پرشکوه ١٣ آبان

۱۳آبان وشفاف تر شدن یک رؤیا!

 

پس معلوم شد که قطوری خاکستر، هنوزنتوانسته  گلبوته های آتش زندگی را خاموش سازد ورقص شعله ها ازهرکران پیداست…

۱۳ آبان یکی ازحلقات مهم  اقتدار رژیم، درهم شکست!

 

درمطلبی تحت عنوان ۱۳ آبان یک بستروسه رؤیا ازسه رویکرد سخن به میان آمده بود:

"باین ترتیب سالروز۱۳ آبان برخلاف روال وتوازن تاکنونی،وبه موازات تغییر توازن قوا، اکنون بازتاب دهنده نیروها ورویکردهای گوناگون آن ها ومحل کشاکش و زورآزمائی مابین  آن ها  شده است:رویکرد قدرت حاکم هم چنان برآن است که ۱۳ آبان را به مناسبتی  علیه دشمن خارجی و قدرت های استکباری سوق دهد واین درحالی است که خود بیش ازهرزمانی مشغول ساخت وپاخت با آن هاست وچهره مزورانه اش بیش ازهرزمانی برای مردم شناخته شده ترونفرت انگیزتراست. رویکرد دوم متعلق به جناح مخالف قدرت حاکم است که  بویژه ،تلاش های خود را برای مرزبندی با شعارهای فرارونده تظاهرات قدس و کنترل هرچه بیشترمطالبات واعتراضات مردم و جنبش بکارگرفته است وبرآن است  که وزنه جنبش را به عنوان اهرمی برای چانه زنی دربالا و برای امتیازگیری ازرقیب انحصارطلب خودبکارگیرد.بیانیه ۱۴ میرحسین موسوی دراساس بازتاب دهنده آن و برای راضی کردن منتقدین خودی و هم چنین رفع نگرانی ازجناح حاکم است.رؤیای سوم والبته مهمترین آن ها  به مطالبات فرارونده ورهائی بخش میلیون ها زن و مرد وپیروجوانی گره است که که منافع و مطالبات آن ها درجهت تغییرات ساختاری وعمقی دروضعیت حاکم است وتلاش می ورزد که ازدل تضادهای پرپیچ وخم کنونی راهی به آنسو،بسوی آینده و نه بازگشت به گذشته ویا حفظ نظام موجود، بگشاید . برای آن ها شعاربی تنازل قانون اساسی نمی تواند هیچ آبی را گرم  کند،مگرتبدیل جنبش به ابزارچانه زنی با قدرت حاکم برای تقسیم متوازن ترقدرت، و تنها گره خوردگی تنگاتنگ آزادی وبرابری است که به گفتمان ومطالبات  آن ها هویت و معنا می دهد."

  درهمین راستا می توان  برآمد پرشکوه ۱۳ آبان ونکات بارزآن را مورد بررسی قرارداد:

 

 

زیرضرب کردن کانون اصلی قدرت

رادیکال شدن مبارزه، مطالبات وفراروی آن ها ازمحدوده نظام درشرایطی صورت گرفت که تهدیدهای رژیم وفرماندهان سپاه برای مرعوب کردن جوانان وسایراقشارجامعه گره ای ازکارشان نگشود وجوانان خیابان ها را به تسخیرخود درآوردند: تمامی تدابیرپیشگیرانه نظیرقطع اس ام اس ها،قرق کردن میادین ونقاط ورودی خروجی خیابان ها، پرتاب گازاشک آورو حتی تیراندازی دربرخی نقاط ،محاصره دانشگاه ها ،ارسال پیام های تهدید آمیز به تلفن های دستی شهروندان،قرق کامل اطراف سفارتخانه سابق آمریکا برای برگزاری  تنها  یک مراسم دولتی  ورله آن به تمام جهان همه وهمه تبدیل به سکه یک پول سیاه شد.وقتی مردم دستورات تهدید آمیز فرماندهان و دولتمردان مبنی بر ممنوع بودن هرگونه تظاهرو دادن شعارغیررسمی را درمقیاس چنین گسترده بزیرپا می گذارند،نشان دهنده آنست که ما براستی با یک نافرمانی عظیم ومستمر اجتماعی مواجهیم.

نکات بارز رستاخیز ۱۳ آبان را می توان بطورفشرده در رادیکال ترشدن محسوس شعارها وسیمای مبارزاتی جنبش درمقابله بانظام موجود مشاهده کرد.در۱۳ آبان چیزی شکست وطنین درهم شکستنش به گوش جهانیان رسید. شعار بی سابقه مرگ برخامنه ای ومهرباطله زدن برولایت او،کندن پوسترتمثال "رهبری" ولکدگوب کردن آن، وعبورازاین خط قرمز-باچنین سرعتی ،به معنی نشانه گرفتن مستقیم کانون قدرت وقلب تپنده نظام ،آنهم درروزروشن ودربرابر مزدوران وحشی ورها شده درمیان مردم بود.رویدادی که  شعارمرگ برشاه درانقلاب بهمن را برای خیلی ها تداعی کرد وعجیب آن که که بزرگداشت های خود را بستراین تعرض خود قرارداده اند!.(ونباید فراموش کرد که کودکی بنام موسی نیزدرخود بارگاه فرعون ازمرگ نجات یافت ورشدونموکرد!) بی جهت نبود که تظاهرکنندگان بامشت های گره خود اعلام می کردندکه بازی(بازی واقعی) تازه شروع شده است !. آیا صدای انقلاب باردیگربه گوش می رسد؟ شاید! گوئی ما-نسل اول ودوم- ازمعدود نسل هائی  باشیم که درحیات خود داریم دوانقلاب را تجربه می کنیم.البته انقلاب اول با قدرت گرفتن روحانیت درنیل به اهداف رهائی بخش خویش ناکام ماند وبه فاجعه تبدیل شد. تجربه نسل اول ودوم  وآگاهی برخاسته از انقلاب بهمن و آن خطای بزرگ-تفویض قدرت- که دراعتماد به روحانیت و شخص خمینی صورت گرفت، حال که امکان وامید انقلاب دیگری رفته رفته زنده می شود، فرصت تاریخی بزرگی را برای جبران آن خطا باهمه نتایج ویرانگرانه اش برای مشارکت دررفع آن خطا فراهم می سازد. آری فرصتی برای ترمیم آن خطای استراتژیک  فراهم آمده  که تنها با بهره گرفتن ازتجربیات منفی گذشته و درهمراهی همه جانبه بانسل جوان وجدیدی که سربه عصیان برداشته وبه مثابه گورگنان اصلی نظام حاکم وارد صحنه مبارزه شده، ممکن و مقدوراست.ازهمین رو باید دراتحاد  با صفوف نسل سوخته وتباه شده سوم، درمتن آن اکثریت بزرگی ازاستثمارشدگان ومحذوفین وطردشدگان، آستین همت را بالابزنیم وآن چه را که درمارش ۱۳ آبان برزبان رانده شده ورسالت بس سنگین ودشواری بردوش همه نسل های حاضری که روبه جلو وآزادی دارندنهاده، باهمت یکدیگربه سرانجام برسانیم.شرکت دردوانقلاب اگرتجارب گذشته رانیک به خدمت گیریم ازمانسلی خواهد ساخت سرفراز.نسلی که دیگرفرزندانمان محکوممان نخواهندکرد وآن هامحکوم  نخواهندبود چون ما نسل های لعنت شده درمردابی عفن وتباه کننده چشم به جهان بگشایند و میراث برِ ناخواسته این تباهی ها و فلاکت ها باشند.آری جامعه ایران درزیرفرمان تؤامان سرمایه – استبدادمذهبی وباید ونبایدهای این فرومایگان غارتگر به نقطه ای از انتخاب رسیده است که یکی از دوراهی یا سقوط هرچه بیشتر درغرقاب فقر وتباهی واعتیاد ونابودی ویا پانهادن به  وادی مبارزه برای زنده ماندن وانسان بودن  ورهائی یکی را گزین کند.رزم سیزده آبان یک باردیگرنشان داد که علیرغم کرختی ۳۰ساله درد بیماری احساس می شود وامید به بازیافت زندگی وجود دارد. قطوری خاکستر هنوزنتوانسته  گلبوته های آتش رندگی را خاموش سازد ورقص شعله هایش ازهرکران پیداست.

 

 

فراتررفتن ازاصلاح طلبان:شفاف شدن رویکرد سوم مبین فرارفتن آشکارازحلقه های میانی قدرت  -ومطالبات متناظربا آن یعنی ازچهارچوب قانون اساسی بی تنازل نظام- وچنگ انداختن وتکان دادن حلقه اصلی قدرت نیزبود. درواقع ازمدتها پیش باسست شدن حلقه های میانی، "رهبرمعظم نظام"تمام قد وبه مثابه نقش گردان اصلی درصحنه ظاهرشده بود وپیدا بود که دیرزیازودخود را دمِ چک مردم ودرمعرض آماج حمله مستقیم آنان قرارداده بود. ودر۱۳ آبان این واقعه اتفاق افتاد.درچنین روزی مردم با دادن شعار "برادررفتگرمحمود برداروببر"،نه فقط پاسخ درخورو دندان شکنی به این گستاخ مرتجع وشیادی که آن ها را خس وخاشاک  نامیده بود دادند، بلکه آن چه را که مدت ها بود  هم چون بختگی دروجودشان کمین کرده بود وبابه میان کشیدن مجبتی و… باایماء واشاره  ابرازش می داشتند ،بافریادی جهان
رسا وپرطنین برزبان برآوردند. اززمانی که با شعارنترسید نترسید ما همه باهم هستیم برای اولین بارهسته های تجمعات خیابانی به مثابه شالوده برآمد نوین  را شکل می دادند تالحظه کنونی،به رغم کوتاهی آن، راهی دراز طی شده است. نشانه گرفتن مستقیم بت اعظم این کانون تپنده اقتدارنظام ودرهم شکستن"تقدس" وجایگاه این "مقام مقدس" با اسم ورسم مشخص را به راستی باید نقطه عطف مهمی درجهت درهم شکستن فرایند اقتدارنظام وازرویکردغیرمستقیم به مستقیم به شمارآورد. وباین ترتیب در ۱۳ آبان  یکی ازنشانه گذاری ها -یکی ازتابلو های راهنما،درجاده ای که باید طی شود نصب گردید.واکنون جاده ای داریم بخشا تابلوگزاری شده!.

والبته هدف گرفتن کانون اصلی قدرت  به معنی فراتررفتن ازجریانی  که می کوشیدند مطالبات جنبش را درچهارچوب قانون اساسی بی تنازل به زنجیربکشند نیزبود.آن هائی  که پیشاپیش به جنبش  راه پیمائی سکوت آمیزوبدون شعار را توصیه کرده بودند ودرمذمت شعارمرگ براستبداد ومرگ بردیکتاتور شعارزنده باددشمن من را مطرح ساخته بودند. شعارجمهوری ایرانی را بدلیل فرارفتن ازقانون اساسی مورد نقدونفی قرارداده بودند و درپوسترها وبیانیه ها وشعارها ورهنمودهای مکررخود برای ۱۳ آبان همه چیزرا  آن گونه که دوست داشتند تدارک دیده بودند وبا هدف اجتناب ازتکرارآن چه درروزقدس مطرح شده بود آن چه درتوان داشتند بکارگرفتند.مسبین آن شعارها  را مشتی اخلالگرنامحرم وسوء استفاده چی که بدرون جنبش سبزخزیده بودند عنوان کردند.بزعم آنان روح "جنبش سبز"همانی است که آن ها نمایندگی اش می کنند. بااین وجود آن چه ایا باردرابعادی تازه و باصراحتی بیشتردرخیابانها جاری شد تقریبا درهمه عرصه های اصلی نسخه دیگری ازآب درآمد ودرخلاف آن چه که آن ها تنیده بودند.البته رژیم میرحسین موسوی را درخانه اش زندانی کرد و کروبی یاغی را که پیشاپیش باخطر محتمل عمل انتحاری  هشدارش داده بود،با شلیک گازاشک آوربه سرمحافظش ناچارساخت که به خانه اش بازگردد.آری مردم بدون "رهبر"همان طورکه تاکنون هم چنین بود،بابتکارخود خیابان ها را به تسخیردرآوردند ودرمتن یک جنگ وگریز گسترده بانیروهای سرکوب شعارهای خود را دادند.

پس معلوم گردید آن طورکه تبلیغ وادعامی شد رؤیای مشترکی وجود ندارد ومعلوم شد که آن شعارهای باصطلاح حداقلی وکم هزینه ومتضمن کم ترین تکان درنظام موجود که میرحسین واصلاح طلبان  به مردم وتمایل آن ها منتسب می کردند درمیدان مبارزه واقعی کسی به آن ها وقعی نه نهاد. معلوم شدکه تلاش برای باصطلاح تقویت شعارهای راهبردی و بروی صحنه آمدن بیشتر "رهبران" باهدف کنترل جنبش وسمت وسودادن به آن  کارسازنبوده است.والبته باید افزود که  سیاست ها و رویکرد انحصارگرایانه  حاکمیت  دربستن راه های میانه وبباددادن موقعیت میانه بازان بیشترین نقش را دارد.یعنی درایجاد آن چنان وضعیتی که این "رهبران" را به صرافت دادن این هشداربه حاکمیت انداخته است که بدانند سیاست سست کردن زیرپای آنان موجب تقویت مواضع رادیکال ها و یاانتقال رهبری آن  بدست نیروهای خارج ازنظام ویا قدرت های بزرگ می شود.البته ناگفته نماندکه جناح حاکم هم چنان خطراصلی را ازدرون صفوف خود و ازناحیه خودی های دیروز ودشمنان امروزمیداند. همانطورکه دردوم خرداد چنین می انگاشت.بنابراین تلاش زیادی را برای یکدست سازی قدرت و پاکسازی درونی بکارگرفته  وبراین تصور است که باایجاد دوقطبی دشمن ونظام  وبیرون ودرون نظام می تواند موقعیت خویش را حفظ کند. اگررژیم با مردم طرف نبود شاید همانند موارد گذشته ازاین طریق می توانست حریف خو درا خلع سلاح کند،اما درشرایطی که بامردم طرف است این محاسبات عملا نیجه معکوس ببارآورده و زیرپای نظام را خالی می کند.دراینجا اشاره به دواشتباه استراتژیک رژیم خالی ازفایده نیست:نخست دست کم گرفتن مردم وابعاد نفرت انباشت شده و ناشی ازتبعیض و تحقیرچندین دهه  ودیگری نادیده گرفتن معادلات و مقتضیات دهکده جهان جدید، که درآن نمی توان همچون گذشته با تکیه به محاسبات وتوازن قوای محلی ومربوط به  چهاردیواری کشور(محدوده دولت-ملت ها)عمل کرد.نادیده گرفتن همین دوعامل است که رژیم را دچارکوربینی استراتژیک کرده و تمامی محاسبات آنها را یکی پس ازدیگری بهم می ریزد.

 

 

سرکوب و رادیکالیزه شدن جنبش

درآزمون ۱۳ آبان نشان داده شدکه رژیم جزحربه سرکوب وایجاد رعب چیزی درچننه ندارد. گرچه متوسل شدن هرچه بیشتروگسترده ترباین تنها حربه آنهم درانظارعمومی، درعین حال زمینه های مساعدی برای انتقال فشارها و شکاف های ساختارموجود به این حبل المتین نجات دهنده را فراهم می سازد. درهرحال تمامی تمامی توان تاکتیکی رژیم دراین روز صرف اجرای این تصمیم شد که بابسیج همه امکانات خود یک تجمع ومراسم خودی و یکدست ازحامیان خود را طبق سنت هرساله برگزارکندودرهمان حال بااستفاده از سرکوب گسترده جلوی تشکیل صف بزرگ ودرازهم چون قدس و۲۳ خرداد را بگیرد. وباین ترتیب تظاهرات غیرمتمرکز وپراکنده درنقاط گوناگون ورادیکالیزه شدن شعارها واشکال مبارزه  آن را سبب گردید. مانند همیشه این بارهم ضدانقلاب خود نقش قابلگی زایش یک جنبش رادیکال را برعهده گرفت.دراین خشونت بکارگرف