ترورهای کردستان زنگ خطر اسلام سیاسی و فالانژیسم قومی

ترور و تلاش برای حذف وجود انسانها، در کنار زندان، شکنجه، اعدام، اختناق وسرکوب از ابزارهای اصلی نظامهای فاشیستی برای حفظ سلطه است.جمهوری اسلامی نمونه بارز خشونت سازمان یافته وتکثیر جرم و جنایت در جهان معاصر است. جمهوری اسلامی هم می کشد و ترور می کند و هم شرایط مناسب برای بازتولید خشونت را فراهم کرده است.  ترورهای اخیر در سنندج  از یک سومحصول اختناق و فضای خفقان آوری است که چند نسل از انسانهای زنده این جامعه با پوست و گوشت خود تجربه کرده اند. برآیند چنین اختناقی علاوه بر سلطه هار جمهوری اسلامی رشد جریانات فالانژ قومی و تروریسم اسلامی است که بیش از هر چیز انسانهای آزادیخواه و برابری طلب را نشانه گرفته است و از سوی دیگر نشان دهنده نفرت و انزجاری است که مردم نسبت به جانیان و اوباش اسلامی و مبلغان جهل و خرافه دارند.

در سی سال گذشته ترور و خشونت در ایران و کردستان به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده است. جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش پیش از هر عامل دیگر در ایجاد فضای ناامن و سلب آسایش و امنیت مردم نقش داشته و دارند. جمهوری اسلامی خود محصول ترور ، اعدام و سرکوب مخالفان است و وجودش به بازتولید این خشونت در اشکال و ابعاد مختلف گره خورده است. جمهوری اسلامی و تروریسم اسلامی در کردستان از تشکیل دسته جات اسلامی و پیشمرگان مسلمان کرد در نخستین روزهای بعد از انقلاب و بسیج پان ایرانیست ها و ناسیونالیست عظمت طلب ایرنی گرفته تا گسترش مکاتب قرآن وتشکیل گروههای مختلف تروریست اسلامی، سرکوب و تروررا به جامعه تحمیل کرده اند. در سی سال گذشته جامعه کردستان همواره شاهد سرکوب و خشونت سازمان یافته دولتی علیه امنیت و آسایش مردم بوده است. تنها در ظرف یک سال(سال ۱۳۸۶ ) در شهر مریوان بیش از دوازده مورد ترور انجام گرفت که شواهد عینی و انکار نشدنی  از جمله در قتل بختیار دستوم و وریا محمدیان که در روز روشن و جلو چشم مردم انجام گرفت نشان می دهد مجریان این ترورها اطلاعات سپاه پاسداران می باشد تا جایی که خانواده های داغدار بعد از هر تروری و یا حتی بعد از هر قتل مشکوکی به دستگاه اطلاعات مراجعه کرده واز یکی از جانیان معروف و مجری ترورها علت قتل را جویا می شدند. تنها تفاوت ترورهای اخیر در سنندج  با ترورهای مریوان در این است که این بار افراد ترور شده از افراد شناخته شده و اسم و رسم دار هستند که توانسته است توجه رسانه ها را به خود جلب کند و البته نقش جمهوری اسلامی در برجسته نمودن این ترورها برای تکمیل پروژه اختناق و سرکوب را نباید نادیده گرفت. علاوه بر این این ترورها مهر تروریسم اسلامی به رهبری سلفی ها را بر خود دارد در حالیکه ترورهای مریوان مستقیماً توسط عوامل اطلاعات سپاه انجام می شد. بهرحال مجریان این ترورها هر گروه و دسته ای باشند از عوامل جمهوری اسلامی و مدافعان و مجاهدان اسلام سیاسی هستند . برای مثال سلفی ها و مکاتب قرآن که برای مقابله با آزادیخواهی و برابری طلبی در کردستان رشد یافته اند، مستقیماً توسط جمهوری اسلامی تشکیل شده و تحت امراطلاعات رژیم هستند که برای سلاخی گلوی آزادی و برابری هیچ مرز و محدودیتی ندارند. نمونه آن قتل فجیع شورش سلیمی فربا فتوای ملا علوی به جرم ارتداد درروستای صالح آباد سقز و اذیت و آزار جوانان در مهاباد و شهرهای دیگردر چند سال گذشته است .فرقه ها و دسته جات اسلامی با هر اسم و عنوانی بخشی از دستگاه اطلاعات جمهوری اسلامی هستند و مردم رابطه تنگاتنگ آنها با جمهوری اسلامی را به خوبی می دانند.

 

هدف جمهوری اسلامی از براه انداختن این نمایش های شنیع از ترور و خشونت، حمله به اعتراضات و خواسته های مردم آزادیخواهی است که چیزی به جز زندگی شایسته انسان متمدن امروزی نمی خواهند. اما جمهوری اسلامی که با امنیت و آسایش بیگانه است هر اعتراض و هر خواسته ای را باید سرکوب کند وایجاد فضای ترور و خشونت در کردستان که از پتانسیل بالایی در اعتراضات توده ای و رادیکال برخودار است را به سیبل بربریت و نمایشگاه توحش تبدیل می کند. میلیتاریزه کردن بیشتر فضای شهرها، درگیری مسلحانه در محلات شهر و اعلام ضرورت اعدام زندانیان سیاسی تنها گوشه هایی از سناریوی پلیدی است که در کردستان به اجرا گذاشته می شود.

از اثرات فوری این نمایش ها ایجاد جو وحشت و بدبینی در بین مردم است . توده مردم با وجود اینکه دست آشکار جمهوری اسلامی را در این جنایات می بینند ، ضمن سکوت مرگبار دلایل مختلفی را در این ترورها جستجو می کنند و اصل قضیه را به فراموشی می سپارند. در حالیکه همه می دانیم خاموشی و فراموشی بیش از هر چیز دامنه عمل تروریسم اسلامی را وسعت می بخشد. ظریفی گفته است صدام حسین خالق سکوت نبود بلکه سکوت صدام را آفرید. براستی صدام ها، خمینی ها، احمدی نژادها و بن لادن ها علاوه بر دخالت آشکار و پنهان سرمایه داری جهانی در سمت و سو دادن به " سیاست " مطلوب خود محصول سرکوب انسانهای آزاد اندیش و کمونیست ها و لاقیدی و بی تفاوتی جامعه نسبت به رویدادهای " کوچک یا بزرگ " جامعه هستند. با تلاش معماران جهل وجنایت و مهندسی افکار عمومی در مورد این ترورها و ترورهای مشابه بهانه هایی مانند دعوای داخلی و حذف جریانات اسلامی توسط یکدیگر، مهره سوخته بودن افراد ، قاچاقچی مواد مخدر،حمل اسلحه،سرقت  و … بیش از هر چیز در ذهن مردم شکل می گیرد تا اصل قضیه و نفس جنایت مورد سؤال قرار نگیرد. با وجود اینکه در برخی از موارد این جرائم می تواند صحت داشته باشد اما هیچ  یک نمی توانند توجیه کننده قتل افراد باشد.

 

 بدون تردید هر یک از اتهام های فوق به اندازه کافی اهمیت دارند که افراد را در دادگاه صالحه بر کرسی اتهام بنشانند و متهمین هم باید از استانداردهای یک دادگاه برای دفاع از خود برخوردار باشند و از طرف دیگر جامعه باید در مقابل ترورها ایمن باشد اما جمهوری اسلامی نشان داده است که صلاحیت دادگاهی کردن افراد و یا برقراری امنیت و آسایش را ندارد چرا که خود عامل ناامن کردن جامعه است. جامعه نباید در قبال چنین جنایت هایی ساکت بماند و هیچ بهانه ای نمی تواند توجیه کننده قتل، ترور ، اعدام و یا شکنجه افراد باشد.در مق
ابل جریانات اسلامی و ترورهای داخلی آنها هم نباید بی تفاوت بود. اگر جهاد به مسلمانان راستین و واقعی اجازه می دهد که برای برقراری خلافت اسلامی شان بمب بر خود ببندند و خود را در میان اتوبوس و جلو مدارس منفجر کنند، جامعه متمدن نباید به آنها اجازه دهد به هر بهانه ای دستخوش تهاجم آنها باشد. چه ترورهای درون گروهی و چه سلاخی افراد توسط آنها محکوم است و بیش از هر چیز دست اسلام سیاسی را برای ایجاد فضای وحشت و ترور باز می گذارد. واضح است که فالانژیست های قومی و اسلام سیاسی که کمترین ارزشی برای انسان قائل نیستند و به آسانی عملیات استشهادی انجام می دهند ونهایتاً یک استراتژی برای رسیدن به اهداف شوم خود دارند، کمترین حرمتی برای جان انسانهای دیگر قائل نیستند و در تعقیب اهداف خود هر راه غیرانسانی را در پیش می گیرند. در چنین تهاجمی آزادیخواهان و انسانهای رادیکال و کمونیست بیش از همه مورد حمله و تهاجم افراد قرار می گیرند. اگر جامعه در برابر این ترورها ساکت بماند علاوه بر قربانی شدن افراد و ایجاد فضای اختناق و سرکوب، دست اسلام سیاسی و بربریت قومی را برای پاشیدن خون به جامعه باز می گذارد و جنایت را به امر هر روزه خود تبدیل می کند. ترورهای کردستان زنگ خطر را برای انسانیت و مدنیت جامعه به صدا در آورده است.تنها با هوشیاری وسازمان دادن اعتراضات و متشکل شدن می توان دست جمهوری اسلامی و جنایتکاران حرفه ای اسلامی ـ قومی را از جامعه انسانی و متمدن کوتاه کرد.

pooyarastbin@yahoo.com