نکاتی در مورد نقش مذهب در تاریخ و سیاست

مقدمه:

رفیق عزیزم کاظم نیکخواه در گفتگوی اخیر خود با جوانان کمونیست(شماره ۲۲۰) مطالبی را در موضوع مذهب مطرح کردند و من هم فکر می کنم بد نباشد چند نکته را از دید خودم ارائه دهم و فضا را البته باز بگذارم برای ارائه  نظرات خوانندگان روی این مسائل.

بحث و نظر در مورد مذهب و نقش آن در تاریخ و سیاست و طرح ما در مورد جامعه و مذهب، مباحثی نیستند که یکبار با یک قطعنامه یا یک مقاله تمام شوند. مثل سایر مباحث جامعه انسانی این مباحث باید بارها و بارها مطرح شوند و مورد بررسی قرار گیرند . دلیلش دو عامل اصلی است:

 

الف- جامعه انسانی مفهومی دینامیک است و مفاهیم هم در جامعه دینامیک در چهارچوب زمان و مکان مرتب در حال تغییر

ب- تغییر مداوم واقعیتها و از جمله موازنه طبقات و جنگ آنها ، تغییر مداوم مفاهیم را که انعکاسی از واقعیتها در ذهن انسان هستند بدنبال دارد.

 

مفهوم مذهب هم از جمله مفاهیمی است که باید مرتب رویش برگشت، باز تعریفش کرد و شناختش و شناساندش.من در این مقاله کوتاه سعی می کنم چند نکته را در مورد مذهب مطرح کنم:

 

الف:مذهب چیست؟

شاید این عجیب به نظر برسد که ما بپرسیم مذهب چیست. شاید بگوئیم مذهب یعنی همین اسلام و مسیحیت و غیره….

اما اگر مذهب را در این اسامی خلاصه کنیم دچار خبط بزرگی شده ایم و اشتباهات گذشتگان را تکرار خواهیم کرد.

من می گویم مذهب سازمان فکری است که نشود نقدش کرد(نوع الهی و نوع مادی هم می تواند داشته باشد!). نوع بخصوصی از این سازمانهای فکری غیر قابل نقد در تاریخ بشر شکل خدائی گرفته و بخاطر تلاش بشر برای حفظ یافته های خود و جلوگیری از دستبرد "دیگران"، گفته اند منشا آسمانی دارد و بخورد مردم داده اند.

از این زاویه اگر مذهب را تعریف کنیم، گول محدود کردن مذهب به مذاهب الهی را نمی خوریم و عمیق تر مسئله را می شکافیم.

مذهب الهی، نوع معینی از مذهب است و نه همه مفهومی که انسان هزاران سال در تاریخش ساخته و باز می سازد. اهمیت شناخت همه اشکال الهی و غیر الهی ، مونیستی و پلورایستی از مذهب در عبور از دوران مذهب را من اینجا تاکیید می کنم. مذهب ابزار شناخت انسان و انتقال شناخته های انسان در دوران پیش مدرن است. یافته های تجربی انسان دوران پیش مدرن از طریق مذهب از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.

در جامعه طبقاتی، مذهب ابزار ایدئولوژیک مبارزه طبقاتی شده و تا این جامعه هست، مذهب هم ادامه خواهد یافت.

 

آیا مذهب در تاریخ ، همیشه ایزار حکومتها و طبقات بالای جامعه بوده؟

صد البته پاسخ منفی است.

اگر بپذیریم که جامعه طبقاتی ، در روبنای سیاسی خود و در روبنای فرهنگی خود ، آمال و آرزوهای طبقات متضاد را در ایدئولوژیها منعکس می کند، منطقا و در دوران پیش مدرن و حتی در دوران کنونی ، خواهیم پذیرفت که مذهب مثل سایر اشکال ایدئولوژی در خدمت بیان آمالهای همه طبقات جامعه می توانسته بکار رود و بکار رفته است.

همین تاریخ ایران را که بکاویم، صدها و صدها مورد جنیش ضد حکومتی و ضد طبقات حاکمه را می بینیم که بناچار و در محدوده تاریخی خود پرچم مذهب را بلند کرده اند. از جنبشهای مزدکی و مانی گری در دوران قبل از تسلط فرهنگ اسلامی گرفته تا جنیشهائی مثل قرامطه، بایکیان، سربداران، …تا حنیشهای متاخر تر مثل جنبش بابیه که همگی شعائر طبقات زیر دست بوده اند بر علیه طبقات حاکمه.

مذهب و ایدئولوژیها همانقدر در تاریخ برای تحمیق و استثمار انسانها بکار رفته اند که برای سازماندهی شورشهای ضد حکومتی و از سوی طبقات حاکمه.

در طول موج انقلابی اخیر مردم ایران و حتی همین روزها، شعارهای مذهبی مردم در تظاهرات بر علیه رژیم اسلامی نشان از این دارد که همین توده های تحت ستم هم وقتی برنامه بهتری جلوی روی خود نمی بینند، به شعائر مذهبی متوسل می شوند. من اینجا کاری ندارم که چه چیز درست است و چه چیز غلط است. مشاهده علمی از خود واقعیت شروع می شود و نه از پرتاب آمال و نظرات ما به واقعیت.

با پیشروی جامعه انسانی و ارائه آلترناتیو غیر مذهبی و علمی، این امکان مادی و واقعی جلوی جامعه و انسان قرار گرفته که از دوران مذهب سازی و تکیه به مذهب عبور کند. چیزی که در دورانهای گذشته امکان پذیر نبود.

نقد بر "الهیات رهائی بخش"، نقد بر تاریخ مذهب بطور کلی نیست و نمی تواند باشد. نقد عملکرد مذهب در دورانی است که پاسخ آلترناتیو کمونیستی و کارگری موجود باشد. در سایه حضور این آلترناتیو و اجتماعی شدنش می شود نشان داد که  انسانها نمی روند بدنبال "الاهیات" برای رهائیشان!

خلاصه کنم:

اینکه مدعی شویم در طول تاریخ و همیشه مذهب ایزار سرکوب طبقاتی بوده، نفی مبارزه طبقاتی در تاریخ است.

اگر مبارزه طبقاتی در تاریخ وجود داشته، اگر مذهب و ایدئولوژیها تنها ابزار روبنائی مبارزه طبقاتی بوده اند، باید پرسید ، پرچم طبقات زیر دست را در کجا می
توان یافت؟ مدعی مذهب یکسویه برای حاکمان باید توضبح دهد که آیا طبقات فرودست و در طی تاریخ ، آیا از متد علمی معاصر استفاده می کرده اند؟! یا بالاخره یک جوری امام حسینی را الم می کرده اند تا در جنگهای طبقاتیشان سمبل محرومیت خود کنند و بر علیه "یزید زمانه شان" بجنگتد و جنگ خود را توجیه کنند؟

 

مذهب و دوران ما و خواست ما:

به سوال نقش مذهب، مثل هر سوال دیگر اجتماعی باید در چهارچوبه زمان و مکان پاسخ گفت. احکام کلی، معمولا ضد علمی هستند.

در دوران ما، مذهب دیگر پاسخگوی مبارزه انسانها و سوالات انسانها نیست.آنچه دیروز تنها ابزار ممکنه برای تفسیر جهان بود دیگر تهش در آمده. پاسخی به چیزی نیست. دویست سال اخیر بتدریج افق درک علمی ، امکان مشاهده انسانرا بالا برده و در مبارزه طبقاتی هم دیگر این ابزار ناکارآمدست برای طبقات محروم اما برای طبقات بالای جامعه ، بخاطر خصلت ضد علمی مذهب، هنوز بسیار استفاده دارد.

طبقات محروم نیز از آنجا که هرگز منتظر من و شمای کمونیست کارگری نمی مانند و اگر ما نباشیم، مجبورند پرچمی و المی را هوا کنند تا مظلومیت خود و عزم خود را برای تغییر نشان دهند، باز هم در معرض بکارگیری مذهب در اشکال دگرگون شونده و خطرناک خود خواهند بود.

جنگ طبقاتی امروزه با ابزارهای ایدئولوژیک وسیع تری تداوم یافته و مذهب هنوز در این جنگ نقش بازی می کند. هم برای طبقات حاکمه و هم طبقات محروم زیرا آلترناتیو تا نباشد، طبقات محروم هم به همان اباطیل مذهبی تکیه می کنند.

اینکه ما چه می خواهیم، هنوز هم ربطی به آنچه در سطح وسیع جهانی در حال وقوع است ندارد. این تاسف آور است که اینطور است اما واقعیت است. آنچه ما می خواهیم را ما باید با تلاش خود، سازماندهی خود به آنچه می شود تبدیل کنیم و مقدمه اش شناختن واقعیت است آنطور که هست و نه آنطور که ما می خواهیم باشد.

 

آیا ما می خواهیم مذهب از سیاست جدا باشد یا از حکومت؟

رفیق نیکخواه می گوید نمی شود مذهب را از سیاست جدا کرد اما می شود از حکومت جدا کرد.

من موافق نیستم.

چگونه ما مذهب را در سیاست دخیل بخواهیم(تاکیید می کنم بخواهیم) و بپذیریم که در سیاست دخالت دارد اما وقتی همین مذهب سیاسی بخواهد به حکومت برسد ناگهان چراغ قرمز نشانش دهیم؟!

اگر بحث از خواستن است و توانستن، من طرفدار بیرون راندن مذهب از سیاست و زندگی انسان قرن بیست و یکم هستم.

من بعنوان کمونیست کارگری ، می روم تلاش می کنم مردم بقهمند که مذهب پاسخگوی واقعی هیچ نیازشان، از مادی تا معنوی نیست. مذهب سیاسی یعنی مذهبی که برای کسب قدرت سازمان می دهد. مذهبی که مردم را دعوت می کند به سازماندهی حول شعائر مذهبی برای کسب حکومت.

من تلاشم و برنامه ام را می گذارم برای ریشه کنی خرافات، ارائه آلترناتیو بهتر زیستن انسانی که در این دوران دیگر به علم و اخلاق علمی و انسانی می تواند متکی شود و لزومی ندارد که دور مزخرفات مذهبی بچرخد.

اینکه بعنوان حزب و پروژه سیاسی ما اعتقادات انسانها را امری خصوصی می خواهیم، دلیلش همینست که بتوانیم این ریشه کنی مذهبی را در اذهان و افکار انسانها، انسانها و متمدنانه و از روی پذیرش امکانپذیر کنیم.

برنامه سیاسی جداسازی مذهب از سیاست البته معنیش لزوما این نیست که احزاب مذهبی غیر قانونی اعلام شوند. همانطور که ما احزاب نژاد پرست و قوم پرست را غیر قانونی نمی خواهیم. آنچه می خواهیم اینست که اینها رقابت مدنی را بپذیرند. خواست ما هم بیرون راندن همه اینها در پروسه فرهنگی طولانی مدت تر از عرصه سیاسی است.

 

خلاصه اینکه :

اگر بعنوان برنامه کوتاه مدت سیاسی حرف می زنیم طبعا حزب مذهبی مثل حزب ضد مذهبی باید حق موجودیت داشته باشد. اگر بعنوان پروژه فرهنگی و سیاسی کمونیست کارگری بخواهیم فرموله کنیم، برنامه ما حذف همه این پروژه های سیاسی است.راهش هم مبارزه سیاسی و فرهنگی مداوم است. راهش پایان دادن به دوران طبقات و فقر و نا امیدی انسانهاست. راهش آزاد سازی بدون قید و شرط بیان است.

جامعه آزاد و انسانی با دینامیکش، تکلیف این اشکال بدوی سیاسی را روشن می کند.

ما می خواهیم مذهب از سیاست جدا باشد، از فرهنگ و زندگی مردم جدا باشد. ما می خواهیم انسان از حکومت ذهنیت خود ساخته خدا بر سرنوشتش رها شود. بیرون راندن مذهب از سیاست، همین الان هم خواست جنیش انقلابی ایران است. نباید از این خواست عفب نشست.

 

نتیجه گیری:

برخورد علمی بمعنی برچیدن انتخابی واقعیات تاریخی نیست. تاریخ مبارزه طبقاتی تاریخ جنگهای ایدئولوژیک بین فرادستان و فرودستانست. تئوری علمی برای پا
یان دادن به جامعه طبقاتی در تاریخ بشر ، امری تازه تکوین است. خیلی ساده، در گذشته موجود نبوده اما جنگ طبقاتی موجود بودف. لذا جنگ طبقات در ایدئولوژیها و سیاست، طبعا به شکل جنگ مذهب پائینیها بر علیه مذهب بالائیها جلوه گر می شده. کتمان این حکم ساده ، کتمان تاریخ مبارزه طبقاتی است، آنطور که اتفاق افتاده.

دوران کنونی، جنیش انقلابی مردم ایران، ئستاورهای بی نظیر علم در عرصه های مختلف ، تکگنولوژی کامپیوتر و ارتباطات، این امکان بی نظیر را برای انسان معاصر فراهم آورده که از چنگال مذهب و درک سیاسی از مذهب برای همیشه خلاص شود. اما این فقط یک امکانست تا زمانی که ما ، نمایندگان تئوری و سیاست کمونیزم کارگری نتوانسته ایم، درک خود را به درکی اجتماعی تیدیل کنیم، جامعه همیشه در خطر این خواهد ماند که به درکهای ایدئولوژیک و مذهبی آویزان شود و شانسش را در آزاد سازی خود یکبار دیگر از دست بدهد.

اینکه مذهب را همیشه سیاسی بدانیم و از این نقطه به امر مذهب نگاه کنیم، دینامیک موجود جامعه را دست کم گرفته ایم. خواست بیرون راندن مذهب از سیاست، را ما باید به خواست جامعه تیدیل کنیم تا امکان بیرون راندن مذهب از تمامی عرصه های زندگی انسان عملی گردد.

 

منابع:

 

پاسخ به یک سوال در مورد مذهب و دولت(مصاحبه کاظم نیکخواه با جوانان کمونیست شماره ۲۲۰)

http://www.rowzane.com/0000-2009/e-m09/16-kazem.htm

 

نقدی بر درک ایدئولوژیک به مبارزه ضد مذهبی(سعید صالحی نیا)

http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m12/21-said.htm

 

جایگاه کمونیزم کارگری در جنبش ضد مذهب(سعید صالحی نیا)

http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m12/14-said.htm

 

برنامه تلویزیونی: نقد مذهب و روانشناسی نقد مذهب(سعید صالحی نیا)

http://video.google.com/videoplay?docid=1162001699715663979