درک غیرطبقاتی از دمکراسی به مثابه شکلی از حاکمیت، ربطی به مارکسیزم ندارد!

در مقاله قبلی به رفیق حمید موسوی پوراصل توصیه کردم که اگر میخواهد پلمیک سازنده ای با من داشته باشد بهتر است به همه نکات و دلایل و پرسشها پاسخ گوید نه گزینشی و ثانیا به مضمون پرسش عنایت کند نه اینکه به یک پرسش خیالی پاسخ دهد. او متاسفانه در مقاله جدید مورخ ۹ اسفند خود، نشان میدهد که علاقه ای به چنین متدی از بحث و پلمیک ندارد و فقط به ان نکاتی می پردازد یا جواب میدهد که فکر میکند حرفی حول آنها میتواند ارائه نماید و این براستی ادامه بحث مهم رابطه دمکراسی و سوسیالیسم را  دشوار میکند. ادامه‌ی خواندن

پرسش کلیدی این است: پارلمانتاریسم بورژوایی یا دولت نوع کمون؟

رفیق حمید موسوی پوراصل در نوشته ای به تاریخ ۲ اسفند ۱۳۹۶ سعی کرده در دفاع از قطعنامه ۶ دسامبر ۲۰۱۷ هیات اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) پاسخی به نقدِ من بر این چرخش لیبرالی سازمان مذکور بدهد که با عنوان: ” سوسیالیسمی که دمکراتیک نباشد، سوسیالیسم نیست! اما کدام دمکراسی: دمکراسی لیبرالی – نیابتی یا دمکراسی شورایی – مشارکتی؟ ” در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۹۶ در سایت سازمان راه کارگر و برخی دیگر از سایتها منتشر شده بود. من تردیدی ندارم که در درون سازمان کارگران انقلابی نیز این چرخش با انتقاداتی روبرو بوده است. این اعضا بدرستی از رفقای هیات اجرایی می پرسند: تکلیف همه شعارهایی که در دفاع از دولت نوع کمون و دمکراسی مشارکتی و ضرورت شوراها در هر انقلابی میدادیم چه می شود؟ و چرا اکنون باید با خالی کردن دمکراسی از محتوای طبقاتی و واقعی اش به دمکراسی سیاسی بسنده کنیم که معنایی جز همین پارلمانتاریسم لیبرالی کشورهای “آزاد” سرمایه داری ندارد!! با این همه در درون سازمان ما – سازمان راه کارگر – رفیقی پیدا شده که با این چرخش همسویی نشان میدهد و خواستار چنین رویکردی در سازمان ما نیز شده است، پیشنهادی که تردید ندارم جایی در سازمان ما نخواهد داشت مگر اینکه رسما از خوانش کمونیستی از دمکراسی فاصله بگیریم و درک سوسیال دمکراسی از این مقوله را بر سازمان چیره کنیم. ادامه‌ی خواندن

پیام ماندگارِ ۱۶ آذر ۱۳۳۲  , نه به استبداد، نه به امپریاللیسم!

شصت و چهار سال پیش یعنی در ١۶ آذر ١٣٣٢، هزاران تن از دانشجویان، با اجتماع در دانشکده فنی دانشگاه تهران در واکنش به سفر گستاخانه ریچارد نیکسون – معاون رئیس جمهور وقت آمریکا- به ایران و برای بیان مجدد خشم خویش از کودتای امریکایی – انگلیسی ٢٨ مرداد ، دست به یک حرکت اعتراضی زده و بر علیه استبداد داخلی و دخالتهای امپریالیستی خارجی شعار دادند. این حرکت دلیرانه درست در شرایطی رخ داد که تنها چند ماه از کودتای خونین تابستان ١٣٣٢ می گذشت. زندانها از انبوه مبارزان چپ، دمکرات و لیبرال مملو بود و روزی نبود که خبر دستگیری و شکنجه مخالفین سیاسی دیکتاتوری سلطنتی به گوش نرسد. رژیم محمد رضا شاه وقتی با سیل اعتراض به سفر فرستاده بلند پایه امپریالیسم آمریکا مواجه شد، به قوای نظامی و انتظامی فرمان شلیک داد. در نتیجه این یورش خونین به حریم دانشگاه ، تعداد قابل توجهی زخمی و از آن میان سه دانشجو بنام های قندچی، رضوی و بزرگ نیا جان باختند. از آن تاریخ تا کنون دانشجویان مبارز کشورمان سالگرد این واقعه خونین را بعنوان روز دانشجو پاس میدارند. روزی که دیگر صرفاً تجلیل و یادبود آن سه دانشجوی رزمنده نیست، بلکه فرصتی ست دوباره بر ضدیت انبوه دانشجویان آگاه و مترقی با استبداد و بی حقی عمومی، و دفاع از آزادیهای سیاسی و عدالت اجتماعی و از جمله تشکل مستقل دانشجوئی و حق سازماندهی برنامه ها و فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در دانشگاهها. ادامه‌ی خواندن

 پس لرزه های رفراندم اقلیم کردستان و دنیای کثیف دابل استاندارد!

برگزاری رفراندم استقلال کردستان عراق در روز ۲۵ سپتامبر، بحث های مختلفی را نه تنها در عراق و منطقه بلکه در سراسر جهان برانگیخته است. این بحث ها اساسا حول دو مسئله کانونی شده است: ۱- از منظر حقوق بین الملل و مهمتر از آن حقوق دمکراتیک مردم، حق تعیین سرنوشت ملل شامل حق جدایی نیز می شود یا نه؟ ۲- صرف نظر از احترام به حق تعیین سرنوشت مردم و حق استقلال، در تحلیل مشخص از وضعیت یک منطقه معین، آیا جدایی ملل به نفع آنهاست یا وحدت داوطلبانه و دمکراتیک؟ ادامه‌ی خواندن

مار خوش خط و خالی به نام ” آن سان سوچی ” !!

زمانی نه چندان دور، خانم سوچی با همسر انگلیسی، اعتقادات عمیق بودایی و شیفتگی ضدکمونیستی به نظام سرمایه داری غرب، به گل سرسبد اکثر مجالس و سرتیتر اکثر رسانه ها تبدیل شده بود. او به درستی خواهان پایان سلطه نظامیان کودتاچی بر کشور برمه ( میانمار کنونی ) بود و از آزادی احزاب و “انتخابات آزاد” دفاع میکرد. به همین خاطر سالها در حبس و یا حصر خانگی بود. او بویژه برای بخشهایی از اصلاح طلبان داخل و خارج ایران، بسیار جذبه داشت. نمادِ مبارزه مسالمت آمیز و سمبل چانه زنی با قدرتِ حاکم برای باز کردن فضای سیاسی جهت جلوگیری از یک انقلاب اجتماعی حقیقی بود. او با پرتاب گل از ویلایش به میان مردم، میخواست در این کشور استبداد زده و فلاکت زده، بذر امید بپاشد!! وقتی نظامیان حاکم تحت فشار جنبشهای مردمی و نیز فشار کشورهای غربی حامی “آن سان سوچی” حاضر به معامله شدند که با حفظ سیستم ( هم مناسبات اجتماعی اقتصادی موجود و هم بنیان های اساسی حکومت) راه را برای برگزاری انتخابات چند حزبی باز کنند، همه عاشقانِ استحاله و اصلاح از بالا، هورا کشیدند : آری این آن راهی ست که ما نیز باید طی طریق کنیم! ادامه‌ی خواندن