جنگ امپریالیستی در سوریه

فاجعه ی تمام عیاری که در سوریه می گذرد نماد یک جنگ تیپیک امپریالیستی است که لاجرم با توجه به نقش نیروها و دولت های درگیر باید تبیین شود.هم از این رو نگاه تحلیلی من یکسره معطوف به تحلیل چیستی منافع بالایی ها خواهد بود.چنان که دانسته است اعتراض مسالمت آمیزمردم زحمتکش سوریه در همان نخستین روزان قیام از زمین و هوا توسط نیروهای دولت حاکم  سرکوب و به حاشیه رانده شد و زمینه برای دخالت دولت های امپریالیستی و حضور نیروهای تروریستی مساعد گردید. به محض جنگی شدن بحران مردم مستاصل سر در گریبان خود فرو کرده و توحشی کم مانند از هر دو سوی منازعه را به نظاره نشستند. برخی نیز اندک دارایی خود را تبدیل به احسن کرده و راه ناپیدای مهاجرت برگزیده اند و دل به سیاست های “نجات بخش” دولت دست راستی آلمان بسته اند. ادامه‌ی خواندن

سکته ی پرولتر و گریه ی بید!

اول. سال هاست که با تمام وجود از حضور در محافل “هنر” ی و مشارکت در مباحث “ناب روشنفکر”ی بریده ام. با تمام وجود! با این حال به اعتبار ابرام رفیقی با اکراه تمام در کنج یک “شب نشینی با شکوه” – به تعبیر ساعدی – نشستم تا شاهد تحلیل های مشعشعی باشم که پیشاپیش به استقبال “پیروزی “هسته یی می رفت و هنوز مسافران لوزان به وطن نرسیده از میمنت “صلح ” و گذار از “خطر جنگ” و فاصله گرفتن از “عراقیزه ” شدن کشور سرمست بود. تمام استدلال این جماعت بیکار که در قفای “سوسیالیسم”، تیپا خورده ترین مباحث دست سوم گیدنز و کروگمن را قرقره می کنند این بود که ” کم ترین دستاورد لوزان تقویت بنیه ی جامعه مدنی، دموکراتیزه شدن فضای سیاسی و گذار از فضای امنیتی ” کنونی خواهد بود. در عرصه ی اقتصادی نیز با لغو تحریم ها و آزاد شدن منابع مالی و ورود سرمایه “کسب و کار رونق” خواهد گرفت و امکان تنفس جنبش های اجتماعی از جمله جنبش کارگری نیز بستر سازی خواهد شد. باری من اهل پچ پچه و غر و لند نیستم در نتیجه فردای آن روز مقاله یی نوشتم و به آن تحلیل های سطحی پاسخ دادم…. http://akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=66518 ادامه‌ی خواندن

انقلابی که مغلوب نئولیبرالیسم شد! … ٧.بسترهای فروپاشی رژیم شاه

شاه ماه بود!

در این بخش خواهم کوشید ضمن خم شدن به ابعاد شاخص بحران اقتصاد سیاسی ایران در دهه ی پنجاه – به عنوان زیرساخت قیام توده ها و دلیل اصلی شکل بندی انقلاب بهمن- به اختصار نکاتی را در میان بگذارم. اهمیت این بحث به ویژه برای نسل بعد از انقلاب در پاسخ به این چالش جدی طراحی می شود که گاه و بی گاه با لحن و ادبیاتی طلب کار و نکوهش گر پدران و مادران انقلابی خود را زیر ضرب می گیرند که “چرا انقلاب کردید؟” این مساله ی مهم نیز که مشخصا از سوی اصلاح طلبان رانده از قدرت و سلطنت طلبان زمزمه می شود ناظر بر این طنز سیاه نیز هست که ” چون مردم ایران خوشی زده بود زیر دلِ شون انقلاب کردند!” مستقل از مبنای نامربوط این چالش گری که انقلاب اجتماعی را به اراده ی این و آن پیوند می زند، وظیفه ی چپ سوسیالیست پاسخ مستند و مستدل به این پرسش سوزان است که در صورت مندی محاسبه شده ی آن به صور مختلفِ آرکائیزه کردن عرصه اجتماعی از طریق رسانه ی برتر مترصد تطهیر دوران شاه و جا انداختنِ ترم “شاه ماه بود” است! از سوی دیگر باید اذعان داشت که شکست انقلاب و غلبه ی نئولیبرالیسم و اوضاع وخیمِ اقتصادی مردم زحمتکش- چنان که با آمار نشان خواهم داد- در کنارِقیاس اندازه ی نان کنونی با نان دوران شاه به تقویت این مولفه کومک می کند. همان طور که در مقایسه ی آزادی های فردی می توان به مذمت انقلاب نشست. نگفته پیداست که ارزیابی دقیق هر کدام از این مقولات نیازمند مباحث گسترده یی است که از حوصله ی این مجال بیرون است اما به تبع ظرفیت ها و اولویت های بحث به نکاتی خواهم پرداخت. ادامه‌ی خواندن

انقلابی که مغلوب نئولیبرالیسم شد! … ۴. روایت ایده ئولوژیک!

در آمد

روایت ایده ئولوژیک از فرایند شکل بندی و چیستی دلایل و زمینه های شکل بندیِ انقلاب اگرچه بحث تازه یی نیست اما به هر حال در تعلیل روایت های گوناگون از انقلاب بهمن جایگاهی دارد. چنین تحلیل هایی در روایت هایی از چپ ایده ئولوژیک نیز گاه و بی گاه دیده می شود. کسانی که سوسیالیسم را از متن جنبش جاری کارگری به حیطه ی محدود سازمان ها و محافل تقلیل می دهند و گرایش خود را بر مبنای تئوری و حزب تئوریک آب بندی می کنند لابد به این نتیجه می رسند که انقلاب بورژوایی فرانسه به خاطر تعلقات مردم به مبانی نظری بورژوازی شکل گرفت و پیروزی انقلاب اکتبر نیز به سبب ارزیابی های تئوریک کارگران و زحمتکشان محقق شد. گویا نیروی محرکه ی انقلابِ سوسیالیستی و به طور مشخص طبقه ی کارگر به این خاطر وارد میدان انقلاب می شود که مبانی نظری سوسیالیسم مارکسی را خوب فرا گرفته است. چنین نیست. گیرم که وجود فعال کارگران آگاهِ سوسیالیستِ متشکل در حزب کمونیست و گرد آمده در سندیکاها و اتحادیه ها و شوراهای کارگری از ملزومات هر انقلاب سوسیالیستی است. شکی نیست که حزب انقلابی نیازمند تئوری انقلابی است اما چنین امری به مفهوم تئوریک بودن احزاب و به تبع آن انقلاب ها نیست. همان قدر که احزاب سیاسی هستند به همان شکل نیز انقلاب ها طبقاتی هستند و ارزیابی مارکسی هر انقلابی موکول به بررسی طبقات و نیروی محرکه دخیل در آن انقلاب است. اگر تا این ایستگاه را همراه طی کرده باشیم می توانیم از این مدخل وارد نقد یک روایت دیگر از انقلاب بهمن ۵۷ شویم. ادامه‌ی خواندن