تا جائیکه به ایران برمیگردد، بورژوازی ایران چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون در اوج بی افقی و بن بست خود به بازتاب این شکست در”چرخش” سیاستهای امریکا چشم دوخته اند. ترامپ در هیئت حاکمه امریکا نماینده ادامه و تشدید کشمکش و فشار به جمهوری اسلامی به عریانترین و غیر دیپلماتانه ترین روشها بود و همین خون تازه ای در رگهای اپوزیسیون بورژوایی ناراضی از “سازش” اوباما با جمهوری اسلامی، جاری کرده بود. اپوزیسیون راست ایرانی در بطن چنین پدیده ایی، زمینه را برای بازتولید و رشد خود مساعد ارزیابی کرد و هورا کشیدن این اپوزیسیون از خروج امریکا از برجام، از تشدید تحریمها، حمایت بی قید و شرط در فشار حداکثری و… اوج شوق و شعف این اپوزیسیون بود. در مقابل جمهوری اسلامی شکست ترامپ را نورامیدی در تونل تاریک حیات و موجودیت خود و فرصتی برای بیرون آمدن از بن بست کنونی خود ارزیابی میکند.

برهمین مبنا شکست ترامپ اپوزیسیون راست از سلطنت طلب و مشروطه خواه تا احزاب قومی و انواع جریانات ریز و درشت، که سرنوشتشان را به سیاستهای ترامپ گره زده بودند، را سرگردان و به گوشه عزلت کشانده است.  به جرات می توان گفت که شکست ترامپ هیچ گروه و جنبش و سازمانی را به اندازه اپوزیسیون راست ایران  را  با این شدت دچار استیصال و سردرگمی نکرد. اپوزیسیون راستی که امیدش به ترامپ اساسا ناشی از بی افقی و بن بستهای خود بود تا به سیاست واقعی و در دستور ترامپ. اپوزیسیونی که علیرغم تاکید ترامپ بر در دستور نداشتن سرنگونی جمهوری اسلامی، خود را برای رژیم چینج آماده میکرد و با همین امید کاسه لیسی دست راستی ترین “مقامات محترم” امریکایی را میکرد.

آنچه که عیان است با اینکه ترامپ شکست خورد اما سیاست خارجی هیئت حاکمه آمریکا دستخوش تغییرات زیربنایی چندانی نخواهد شد. فاکتورها و مولفه و پدیده هایی که سیاست خارجی آمریکا روی آن سوار بود هنوز به قوت خود باقی است و اصولا نباید انتظار داشت که تحولی در آن صورت پذیرد.تا جائیکه به فاکتورهای موثر در تعیین سیاست خارجی امریکا، بویژه در خاورمیانه، برمیگردد، علیرغم تغییر توازن قوای نیروهای منطقه ای، این فاکتورها اساسا تغییری نکرده اند.

جمهوری اسلامی کماکان به عنوان یکی از بازیگران ثابت و یکی از نیروهایی که تلاش میکند حوزه نفوذ خود را در منطقه، و امروز بر متن خلائی که در نتیجه شکست آمریکا بوجود آمده، گسترش دهد، نقش ایفا میکند. علاوه بر این جمهوری اسلامی برای بیرون آمدن از زیر ضرب اعتراضات گسترده داخلی در ایران و همچنین اعتراضات وسیعتر توده ایی در حوزه نفوذش و برای مهار و مدیریت گذار از بحران سرنگونی و جنبش سرنگونی انقلابی خود، تلاش مضاعفی در ایجاد تشنج و بحران در خارج از مرزهای خود خواهد کرد. از طرف دیگر هیئت حاکمه امریکا نیز بعد از ترامپ با جامعه ای با شکافهای عمیق و با بحرانی سیاسی اقتصادی و اجتماعی داخلی روبرو است. تلاش برای عبور از بحران درونی و سرنوشت ساز هر دو نیروی متخاصم را علیرغم تمایزاتشان، کماکان در خاورمیانه در برابر هم قرار خواهد داد. جمهوری اسلامی با یک جنبش انقلابی که در چند مقطع توانسته کل حاکمیت را به زانو درآورد و ترس نابودی را تا اعماق وجودش فرو کرده است، طرف است و بحرانش عمیقتر میشود.

با این اوصاف باید تاکید کرد که بایدن رئیس جمهور آتی آمریکا میراث دار معضلات و مشکلات عدیده ایی خواهد بود که به اذعان خودش بخش عمده این مشکلات مربوط به مسائل داخلی آمریکا خواهد بود. مقابله با بحران کرونا، پدیده بیکاری میلیونی، معضلات محیط زیست، شکاف درونی جامعه آمریکا که ترامپیسم یک پای آن می باشد، بدیهی چند تریلیونی دولت و بحران بیمه های درمانی و پدیده پناهندگی و مسائل عدیده دیگر که هرکدام برای فلج کردن هر دولتی کافی است.

طبق ادعای خود بایدن اولویت او غلبه بر و حل بحرانهای داخلی جامعه آمریکا است و در سطح سیاست خارجی و تا آنجایی که به ایران مربوط میشود انتظار یک تغییر سیاست اساسی و یا یک استراتژی کاملا متفاوت از سیاستهای تا به حال را نباید داشت. طبق اظهاراتی که بایدن در روزنامه نیویورک تایمز کرده، او معتقد است که سیاست فشار حداکثری ترامپ موثر نبوده و تلاش وی این است که با مکمل تحریمهای هوشمند دیگری بتواند فشار امریکا را روی جمهوری اسلامی نگه دارد. به طور قطع آنچه تغییر خواهد کرد بیان و اعلام چگونگی عملی کردن این سیاستها خواهد بود. بایدن قطعا بیانی “متعارف تر” و دیپلماتانه تر خواهد شد و سیاستهای خود را در هماهنگی بیشتر با همتاهای اروپایی پیش خواهد برد. انتظاربرگشت به برجام در همان چهارچوب قبلی و لغو تحریمها حداقل در کوتاه مدت تقریبا غیرممکن است

راه یافتن بایدن به کاخ سفید نه می تواند برای جمهوری اسلامی ارمغان نجات باشد و نه حتی بهانه ومجالی برای تجدید قوا در مقابل جنبش سرنگونی که کل حاکمیت را به مصاف طلبیده است، به او بدهد و مرحمی موقتی بر دردهای بی درمان جمهوری اسلامی باشد. شادی ظاهری و تلاش برای القا و نشان دادن پیروزی جمهوری اسلامی بر ترامپ شوخی بیمایه ای بیش نیست.

در آنسوی میدان پهلوان پنبه های آویزان به سیاستهای کشتار جمعی و تحریمهای غیر انسانی ترامپ، امیدواران به دخالتگری مستقیم دولت محافظه کار و فاشیست آمریکا هم با تمام بی ریشگی و غیراجتماعی بودنشان، با تمام جونیوریسم و آویزان بودنشان و با تمام بی مسئولیتی، اپورتونیسم، استیصال و عزلت نشینی شان تنها از سر استیصال و ناتوانی شان در دیدن ساده ترین پدیده های اطرافشان است.

اما برای مردمی که یک دور دیگر باید در کنار بحران کرونا، فشار تحریمها را با پوست و گوشت و استخوان خود تحمل کنند، برای مبارزین و کمونیستهایی که در بطن چنین شرایطی باید اعتراضات گسترده و خیزشهای توده ای را حول پرچم و افقی روشن و رادیکال متحد کنند، سازمان درست کنند و خود را برای جدال نهایی آماده کنند، حتما چنین تلاشی پیچیده تر خواهد بود و قطعا نیاز به کار و سازمان و رهبران عملی حرفه ایی خواهد داشت. اینکه جامعه ایران یک دور دیگر از تعرضی همه جانبه چه زیر سایه تحریمها و چه به بهانه تحریمها را تجربه خواهد کرد مسجل است. اما در مقابل این تعرض لشکری از مردم و طبقه کارگر و زنان و جوانانی خواهد بود که دیگر تحمل نکبت اسلامی و حکومت بورژوازی را با تمام جناحهایش نخواهند کرد. تجربه چهار دهه حکومت وحشت و قتل و نابودی تمدن انسانی، شق دومی جز به زیر کشیدن و زیرورو کردن نظم موجود را از طریق انقلابی رادیکال و سوسیالیستی نخواهد داشت. تلاش برای غلبه بر چنین تعرض افسارگسیخته به جان و مال و معیشت و امنیت مردم را باید ما بتوانیم سازمان بدهیم. مردم انقلابی، کارگران و آزادیخواهان برای رهایی از تمام این مصیبتها و ایجاد یک دنیای بهتر در شان انسان راهی جز به زیر کشیدن جمهوری بورژوا اسلامی ایران ندارند. شکست و پیروزی نمایندگان بورژوازی نه در ایران و نه در امریکا و …. و دخیل بستن نیروهای ارتجاع بورژوایی به آنان تغییری در این مبارزه و خواست میلیونی نخواهد داد.

۱۹ نوامبر ۲۰۲۰