کشمکش آمریکا – ایران و ما (١)

کشمکش آمریکا – ایران و ما (۱)

کشمکش جاری دولتهای آمریکا و ایران بار دیگر به سطح پروپاگاندای جنگی رسیده است. هر دو رجز خوانی میکنند، ادعا میکنند گزینه جنگ یا حمله نظامی “روی میز” شان قرار گرفته است. هر دو همزمان با تاکید خاصی از عدم مطلوبیت جنگ در رفع تنش صحبت میکنند. آمریکا با نمایش ناوگانهای جنگی از موضع قدرت، ایران را به نشستن پای مذاکره دعوت میکند. ایران از موضع ضعف اعلام میکند تا اطلاع ثانوی اهل مذاکره نیست، وقت میخرد تا دِرُن شکار کند و نفتکش منفجر کند بلکه با دستی پر وارد مذاکره شود. آنچه در هر حال در جریان است اپیسودی در کشمکش چهل ساله ایران و آمریکاست. اپیسود جاری مانند نمونه های مشابه آن در گذشته ای نه چندان دور، در پروپاگاندای جنگی بازتاب یافته است. در حالیکه ماشین پروپاگاندای جنگی دو دولت با کارنامه هائی مملو از قصابی مردم، روزمره ما را موضوع بمباران تبلیغاتی خود قرار داده اند، اپوزیسیون بورژائی جمهوری اسلامی و حامیان رژیم اسلامی در ظرفیت متفاوتی با یکدیگر روبرو شده اند، یکی جنگ طلب و دیگری “صلح طلب” شده است.

 سلطنت طلبان، مجاهدین، جمهوریخواهان، لیبرالها، سوسیال دمکراتها، گروههائی از کردهای ناسیونالیست و هر سایه روشن بینا بینی آنها علنا یا ضمنا حامی حمله نظامی آمریکا به ایران است. وجه مشترک این گرایشات بظاهر رنگارنگ –که تا قبل از شروع پروپاگاندای جنگی بدرجات مختلفی حامی تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران بودند– ناسیونالیسم است. آنها چه تحریمات اقتصادی و چه حمله نظامی آمریکا را “جنگی علیه جمهوری اسلامی”، علیه رژیم اسلامی و برای تغییر رژیم معرفی میکنند. اغلب حتی از کاربرد واژۂ “ایران” در مقابل آمریکا پرهیز میکنند اما همینها برسم متداول ادبیات سیاسی جریان اصلی در اطلاق اسم کشورهای دیگر بهنگام خطاب کردن دولت آنها، کوچکترین تردیدی در کاربرد آمریکا، انگلیس، روسیه و … نمیکنند. علت حساسیت آنها در کاربرد اسم ایران در مقابل اسم آمریکا در این تخاصم خاص، بخشا ناشی از توهم ولی عمدتا ناشی از عوامفریبی آنهاست. مدعیند دولت آمریکا وارد یک تخاصم آشتی ناپذیر با جناحی از طبقه حاکم سرمایه دار در ایران، رژیم جمهوری اسلامی، شده است. به تعبیر اینها آمریکا تلاش میکند جناحی دیگر از سرمایه داران، یعنی سلطنت طلب، مجاهد، جمهوریخواه و .. را جایگزین جمهوری اسلامی کند. پس در خوشرقصی برای آمریکا کوتاهی نمیکنند چون آمریکا مخالف “ایران” یعنی مخالف طبقه سرمایه دار در ایران نیست بلکه مخالف آشتی ناپذیر جناح اسلامی ایران است. رژه این طیف پشت ماشین پروپاگاندای جنگی آمریکا تهوع آور است اما در هر صورت موضع آنها در امتداد پروپاگاندای جنگی آمریکا و در خدمت به آن جناح است. این موضع عوامفریبانه باین دلیل که اولا روی یک نفرت واقعی از جمهوری اسلامی سرمایه گذاری کرده است و ثانیا پیروزی را با اتکا به بزرگترین ماشین جنگی دنیا وعده میدهد، توان بسیج هر چند محدود توده مردم را دارد چرا که تلاش میکند نفرت توده های زحتمکش از جمهوری اسلامی را در کشمکش جاری آمریکا و ایران کانالیزه کرده، آن را در بسته بندی جنگی بر سر بود و نبود رژیم اسلامی به تودۂ عاصی از آن قالب و آنها را به حمایت از آمریکا فرا بخواند.

حامیان جمهوری اسلامی که تا دیروز در قالبهای متفاوتی از جمله مخالفت با در لیست تروریست قرار گرفتن سپاه پاسداران و سپس اعمال تحریم اقتصادی علیه سپاه و بیت رهبری به اعتراض برمیخاستند، امروز محمل مردم پسندی برای بسیج توده مردم، خصوصا در غرب، پیدا کرده اند. آنها خود را مخالف جنگ و مدافع “صلح” معرفی میکنند. پرو اسلامی ها، علاوه بر عاملان مستقیم جمهوری اسلامی شامل اصلاح طلبان، توده ای – اکثریتی ها، چپهای پرو اسلامیست ضد امپریالیست و جناحهائی از ناسیونالیستهای کرد میشوند. آنها روی تنفر توده مردم از جنگ افروزیهای خانه خراب کن آمریکا حساب باز کرده اند، همان آمریکائی که  دیروز مردم عراق را به خاک سیاه نشاند، در ویرانی سوریه، در کشتار و آوراگی مطلق مردم سوریه نقش قابل توجهی داشت، نطفه های داعش را کاشت و همین امروز در یمن، افغانستان، پاکستان و لیبی در درگیریهای نظامی شرکت دارد. عوامفریبی حامیان جمهوری اسلامی روی یک نفرت واقعی مردم از جنگ افروزیهای خانمان برانداز آمریکا — خصوصا در منطقه و در همسایگی با ایران – سرمایه گذاری کرده است و بهمین دلیل قدرت بسیج هر چند محدودی دارد. علاوه بر انگیزه اجتناب از خانماسوزی، جمهوری اسلامی روی برانگیختن عرق وطن پرستی در مقابله با تهاجم بیگانه حساب باز کرده است.

اغلب تشکلات کمونیستی با یا بدون استناد به موضع لنین در برخورد او به جنگ جهانی اول و تز شکست طلبی انقلابی اش، تاکید میکنند که اولا باید مخالف جنگ بود و ثانیا “اگر جنگی شد” توده مردم لازم است جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. موضعی که در ظاهر حقانیت دارد و بر اصول عقیدتی کمونیستها متکی است. این موضع اما سیاسی نیست، مکتبی است و بهمین دلیل پا در هواست. این موضع نه تنها قدرت بسیج ندارد بلکه پتانسیل آن را دارد که بنفع هر دو سوی تنش بخدمت گرفته شود. این موضع از اصول آغاز میکند، به مکانیک مقابله با جنگ و سرنگونی جمهوری اسلامی آشناست و آنرا بدرست هجی میکند اما هیچ اشاره ای به دیالکتیک رابطه کمونیستها با توده مردم برای جلوگیری از جنگ یا سرنگونی جمهوری اسلامی نمیکند. چگونه میتوان از بروز جنگ پیشگیری کرد؟ چگونه میتوان در فردای وقوع جنگ، توده مردم را علیه جمهوری اسلامی بسیج و سازماندهی کرد؟ اینها تازه ایرادات بحث است. مشکل کمونیستها اما سوراخ های بحث شان نیست. کل پلمیک شان اشتباه است. آنها ناخواسته بدام فضای پروپاگاندای جنگی افتاده، در آن فضا با اتکا به اصول پایه ای کمونیستی، مخالف حمله آمریکا به ایران و مخالف جمهوری اسلامی هستند، بتصور خود “موضع سوم” را برگزیده اند. این موضع اما پا درهوا و انتزاعی است چرا که مابازای عملی ندارد. قدرت بسیج ندارد که هیچ، در عمل به خدمت طرفین درگیر درمیاید چرا که از سوئی هر تلاش ضد جنگ، جزئی از تحرکات “صلح طلبانه” حامیان جمهوری اسلامی بحساب خواهد آمد. صندلی “صلح طلبی” همین اساعه پر شده است، در نتیجه پرچم مخالفت با جمهوری اسلامی در صف حامیان “صلح طلب” جمهوری اسلامی بشدت حاشیه ای و کمرنگ خواهد بود. در توازن قوای جاری، آنچه از “ضدیت با جنگ” باقی میماند شرکت در صفوف کسانی خواهد بود که حامی جمهوری اسلامی اند. از سوی دیگر “سرنگونی جمهوری اسلامی”، باز مادام که نیروی بالفعل آن در صحنه نباشد، بسادگی در میان هیاهوی حامیان حمله آمریکا به “رژیم” محو خواهد شد، ضد رژیم بودن مترادف با قرار گرفتن در صف حامیان آمریکا خواهد بود. برخلاف دو جنبش ناسیونالیستی و پرو اسلامی، موضع جاری کمونیستها قادر به بسیج توده ها حول یک صف مستقل نیست چرا که نقطه عزیمت آن سناریوی جنگی است.

 برای یافتن پاسخی عینی به معضل توده مردم در هنگامی که تنش آمریکا و ایران به اوجهای تازه ای رسیده است و خود را به فضای سیاسی جامعه تحمیل کرده است، لازم است قبل از پیچیدن هر نسخه ای برای توده مردم، از فضای پروپاگاندای جنگی فاصله گرفت. باید تنش آمریکا و جمهوری اسلامی را بعینه باز کرد و توضیح داد. خطای ما در توضیح این رابطه از آنجائی آغاز میشود که بدام سوال “آیا جنگ میشود؟” میافتیم در حالیکه سوال این است: آمریکا تحت چه شرایطی حاضر به مداخله در ایران برای تغییر رژیم است؟

جواب کوتاه سوال بالا به باور من این است: هنگامیکه سرنگونی جمهوری اسلامی توسط خیزش انقلابی مزدبگیران قطعی شده باشد.

ادامه دارد