این “منطق” از کجا مایه میگیرد؟

این “منطق” از کجا مایه میگیرد؟

شرکت در اجلاس جمعی که خود را سکولار دمکرات میدانند ممنوع و اخ است اما شرکت و همپیمانی با جریانات قومی و جریانی که تا مغز استخوان اسلامی و ارتجاعی است روا و مشروع است!؟ این “منطق” از کجا مایه میگیرد؟

این تعرض را جریانات ضد کمونیست به حزب کمونیست کارگری نمیکنند بلکه جریان و کسانی چنین برخوردهای بغایت عقب مانده ای از خود بروز می دهند که ناسلامتی خود را چپ و کمونیست میدانند.

“منطق” فوق معتقد است که حضور فیزیکی دو نفر یا حضور دو جریان مخالف سیاسی در یک مجمع بنام کنگره و یا تجمع اعتراضی آنان در کنار هم ( کمونیستی کارگری و سکولار دمکرات ) بد است اما قرار گرفتن یک جریان بنام چپ و کمونیست در یک ائتلاف و امضای یک پیمان نامه مشترک با سازمانی معلوم الحال و اسلامی که در آینده تحولات ایران و کردستان میتواند در ظرفیت داعش و حشد الشعبی ظاهر شود کاری پسندیده و لابد “مارکسیستی” هم هست!؟

در مورد اول یعنی شرکت و یا دعوت از حزب کمونیست کارگری برای هر سمینار، پانل و یا کنگره ای از جانب نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی یعنی حضور پیدا کردن در آن اجلاس برای بیان مواضع خود و حتی نقد مواضع جریان میزبان در قبال افق و دیدگاههای آنان در رابطه با اوضاع و تحولات سیاسی اجتماعی در ایران. این را بارها گفته ایم. اینجا قرارداد و سندی به امضا نرسیده و قرارهم بر این نیست. در اینجا و در روز روشن مقابل چشم همگان متن سخنرانی و مواضع کمونیسم کارگری رو به جامعه انتشار یافته است تا همگان ببینند و ناظر باشند که چه موضوع یا مسایلی مورد بحث، اظهار نظر و نقد قرار میگیرد.

اما در مورد دوم که “منتقدین” ما آنرا مشروع و روا میدارند مسئله کاملا برعکس است. آنان به اجلاس سازمان خبات دعوت نشده بودند تا مواضع اسلامی و ارتجاعی آنان بعنوان ننگی در دنیای امروز را نقد کنند و ای کاش چنین قابلیتی از خود نشان میدادند، بلکه این جریان خود میزبان این سازمان اسلامی برای همکاری و ائتلاف بوده است. در این گردهمایی ها نیز که آنرا بدون تاریخ انقضا ادامه میدهند، امضای سند همکاری و انتلاف با همدیگر سیاست و عملکردشان را توضیح میدهد. تاکید میکنم “امضای سند همکاری و ائتلاف یک سازمان بنام چپ و کمونیست با یک سازمان مرتج اسلامی و دیگر احزاب قومی”. روش و سبک امضای توافق نامه هایشان حتی شباهتی به سبک و روش دولتهای بورژوای در عقد قراردادها هم نیست بلکه در خفا و بدور از چشم مردم انجام میشوند. آنچه که علنی میشود نتایج به توافق رسیده شان به گونه ای شرمگینانه است که در اثر نقد سیاسی و تند و تیز جنبشی ما، باید مدتها به توضیح اما و اگر پیرامون آن خود را مشغول کنند.

“منطق” این رویکرد آنجا بیشتر عیان میشود که در نشست و برخاست نسبت به جریانی که به خمینی لبیک میگفت حساسیت ندارد، در همکاری و ائتلاف نسبت به جریاناتی که قوم پرستی را بعنوان افق و استراتژی خود قرار داده اند حساسیت ندارد، نسبت به همزیستی و همکاری در اجتماع کنگره ملی کرد حساسیت ندارد، نسبت به بزک کرد جلال طالبانی بعنوان چهره منفوری که خمینی را سمبل رهایی بخش معرفی میکرد و مردم کردستان و کمونیستها را مورد تعرض قرار میداد و او را حامی مردم کردستان نشان داد حساسیت ندارد، نسبت به سازمان خبات که نشستن در کنار آن و عقد قرارداد همکاری با آن که قابلیت و استعداد به لجن کشیدن جامعه کردستان در افق و اهدافش نهفته است را ندارد و نه تنها حساسیت ندارد بلکه تا کنون مبتکر و پیشقدم برای خلق چنین فضا و مناسباتی در پهن کردن فرش قرمز زیر پایشان بوده است.

“نقد” این چپ درمانده به کمونیسم کارگری از این رو است که افتضاحات فوق را از دید مردم بپوشاند اما افتضاحات فوق اسناد تاریخی ثبت شده ای در کارنامه این جریان است که نمیتوان با ایجاد چنین گردوخاکی آنرا از حافظه مردم کردستان کنار زد. در یک کلام باید گفت که این “منطق” از سر همسویی و همسرنوشتی این جریان و این طیفها با جنبش ناسیونالیستی کرد در منطقه مایه میگیرد.

اگر در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی یک حکومت کارگری و کمونیستی در ایران بقدرت برسد از منظر این چپ مریخی دولت سوسیالیستی کارگری نباید نماینده اش را به سازمان ملل بفرستد!؟ متاسفانه این چپ منجمد علاقمند است همچنان در لباس اپوزیسیون فقط با نیروهای ناسیونالیست و اسلامی در نوار مرزی به خوش و بش بپردازد و در مقرهایشان ادای دید و بازدید احزاب حاکم بر اقلیم کردستان عراق را از خود دربیاورند.

عبدل گلپریان

۶ نوامبر ۲۰۱۷