چرا سرنوشت و آینده کومه له برای من مهم است؟

من نیز همچون صدها و هزاران انسان کمونیست، چه آنانی که جانباختند و چه کسانیکه در قید حیات هستند و خود را کمونیست میدانند، نزدیک به یک دهه در حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان این حزب فعالیت داشتم. اینجا قصد وارد شدن به کارنامه فعالیت سیاسی ام طی آن یک دهه را ندارم. در این رابطه بسهم خود وقایع و سیر رویدادهای آندوره را برای ثبت در تاریخ مکتوب کرده و در کتابی تحت عنوان “تاریخ یکدوره، مختصری از فعالیت سیاسی در کردستان” منتشر کرده ام.
از سال۹۱ میلادی به همراه جمع زیادی از اعضا و کادرهای حزب کمونیست ایران از این حزب جدا شدم و تا به امروز در حزب کمونیست کارگری مشغول فعالیت هستم. برای دانستن علت این جدایی نیز خواننده این سطور را به مجموعه ای تحت عنوان: ” جنگ خلیج و رویدادهای کردستان عراق” بعنوان اسناد مربوط به این جدایی که قابل دسترس است رجوع میدهم.

با این مقدمه کوتاه میخواهم بگویم چرا بعد از گذشت نزدیک به سه دهه از آن تاریخ سرنوشت و آینده کومه له بعنوان سازمان کردستان حزب کمونیست ایران همچنان برایم مهم است؟
طی همان یک دهه فعالیت در دهه شسصت شمسی، سازمان کومه له به نقطه امید کارگران کردستان تبدیل شده بود. اعتبار، اتوریته و محبوبیت کومه له در میان مردم و با اتکا به افق، سیاست و استراتژی سوسیالیسم کارگری، حتی فراتر از کردستان ایران معنی میداد.
برای همه آنانی که در این سازمان فعالیت میکردند، استراتژی یک جنبش معین اجتماعی طبقاتی و سوسیالیستی، افق و دورنمای کومه له و همه کسانیکه در صفوف آن قرار داشتند بود و هویت شان را توضیح میداد. بنابراین سرنوشت این سازمان برایم مهم است زیرا بخشی از تاریخ چپ جامعه کردستان را که در آن سهیم بودم پشت سر خود دارد و با به راست چرخید نش جبهه راست و ناسیونالیستی تقویت میشود.
اینجا قصد بررسی سربرآوردن خط و گرایش ناسیونالیستی که طی سالهای گذشته سه انشعاب را از خود بیرون داد نمیشوم چرا که در مورد آن بسیار گفته شده و شخصا بر سر آن مقالات و مطالبی نوشته ام. حدود چهار سال پیش نیز زلزله “کنگره ملی کرد” تکان دیگری به کومه له بود که اگر سر میگرفت، سازمان کومه له را با خود به قعر دنیای ناسیونالیسم کرد روانه میکرد که خوشبختانه این کنگره به دنیا نیامده از دنیا رفت. اما علیرغم آنچه که اشاره شد آنچه مد نظرم دراین نوشته است، نقدی بر قد علم کردن مجدد گرایش ناسیونالیستی در درون کومه له است.
میداندار شدن گرایش راست در هر سازمان و حزب چپی قبل از هر چیز متاثر از روند اوضاع و تحولات سیاسی و اجتماعی در بیرون از این سازمانها است که با نام و هویت چپ و سوسیالیستی فعالیت میکنند. فروپاشی بلوک شرق مثال زنده و روشنی در این رابطه است. بدنبال فرو ریختن دیوار برلین و پایان دوره بلوک شرق، بخش عمده احزابی که بنام چپ، کمونیست و سوسیالیست، فعالیت میکردند پرچمهایشان را عوض کردند و همگی دمکراسی طلب شدند چرا که با فریاد پیروزی سرمایه داری بازار آزاد بر بلوک سرمایه داری دولتی، تحقق افق و اهداف سوسیالیستی کارگری را دور از دسترس میدانستند.
این را از آن جهت مثال آوردم که بگویم هم در آندوره و بعد از آن تا به امروز، هر گونه تحول سیاسی مستقیما بر احزاب و جریانات سیاسی بویژه از نوع چپ آن تاثیر گذاشته است. کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نیز از این قاعده مثتثنی نبوده و بنا به موقعیتی که در آن قرار گرفته است، هر دم با وزیدن نسیم خط ناسیونالیستی در منطقه، دچار چنین تکانهایی شده است. دو انشعاب (سازمان زحمتکشان و روند سوسیالیستی کومه له) از موضع ناسیونالیستی و راست در سازمان کومه له نمونه های دیگری از این دست بود که امروز دیگربتاریخ پیوسته است. آنچه که مورد بحث من است مربوط به تحولات چند سال گذشته در منطقه و مشخصا اتفاقات و رویدادهای ماههای اخیر و تاثیرات آن بر کومه له میباشد.
تکان و زلزله ای که میتواند کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران را از پا درآورد، از جنس کنگره ملی کرد یا سیاستی است که در ائتلاف شش گانه احزاب شاهدش بودیم. از جنس آغوش باز کردن برای احزاب و سازمانهای ناسیونالیست و قوم پرست کرد، و از جنس تبدیل شدن به دنبالچه ارتجاعی ترین و قوم پرست ترین جریانات در منطقه است که هر کدام متاثر از روند تحولات سیاسی در منطقه و از بالا، خاصیت جذب شدن در قطب بندیهای منطقه را در خود دارند. واقعیت امر این است که سازمان کومه له بحکم موقعیت زندگی اردوگاهی اش و قرار گرفتن در میان خیل وسیعی از احزاب و نیروهای ناسیونالیست، قومی و اسلامی و بر بستر وقایع و رویدادهای متحول منطقه، اگر متکی به افق طبقاتی، سوسیالیستی و کارگری محکمی نباشد براحتی به لقمه ای برای این جریانات تبدیل خواهد شد.
بر بستر چنین وضعیتی است که رهبری طیف خط ناسیونالیستی در کومه له با اتخاذ سیاستهایی در مغایرت با سیاستها و سنتهای پیشین آن، دارد کارش را پیش میبرد و میتواند این سازمان را در پیشگاه ناسیونالیسم کرد و احزاب این جنبش قربانی کند. ائتلاف کومه له با پنج حزب و سازمان ناسیونالیست، قومی و اسلامی یکی از این خطرات است که اگر در مقابل تداوم چنین سیاستی سنگربندی محکمی از سوی طیف چپ درون کومه له و پایه اجتماعی آن صورت نگیرد باید برای همیشه از آن قطع امید کرد. ممکن است کسی به این امید داشته باشد که سندی مبنی بر تنظیم مناسبات با احزاب ناسیونالیست کرد تنظیم شده و در کنگره بتصویب رسده است. چنین سندی حتی اگر شفاف ترین خطوط مناسبات با احزاب را هم ترسیم کرده باشد اما در پراتیک روزمره عملا مناسبات دیگری با این احزاب تحت لوای “تاکتیک”، “مصلحت جنبش کردستان” و هر استدلال دیگری صورت بگیرد، نمیتواند کومه له را در مقابل اوضاع و تحولات پیش رو در منطقه واکسینه کند. جامعه و مردم کردستان اگر بخواهند با شاخص های امروز کومه له را ارزیابی کنند، پراتیک و تعهدات عملی آنرا مد نظر قرار میدهند نه اینکه فلان سند یا بهمان قطعنامه چقدر خوب یا بد نوشته شده است.
پیشتر در نقد رویکرد رهبری کومه له و در رابطه با ائتلاف با پنج حزب و سازمان دیگر نوشته بودم که بقدرت رسیدن ترامپ و سیاست دولت عربستان در قبال جمهوری اسلامی، کومه له را در بلوک بارزانی و دیگر احزاب ائتلافی قرار داد. خط راست درون کومه له همیشه با و بدون چنین بلوک بندیهای در منطقه این اشتها را برای چرخیدن به راست از خود نشان داده است اما در چند ماه اخیر فضای این قطب بندی این اشتها را تشدید کرده است. کنفرانس تلویزیون “روداو” که در آن هر شش حزب و سازمان عضو ائتلاف در آن شرکت داشتند نمونه بسیار برجسته جذب شدن و حل شدن کومه له در چنین فضایی است.
یکی از پیش درآمدهای هموار نمودن جهت گیری خط راست در درون کومه له مربوط به سخنرانی ابراهیم علیزاده برای دانشجویان دانشگاه سلیمانیه در مورد تاریخ حزب کمونیست ایران بود که در روز روشن و در مقابل انسانهای زنده آن تاریخ دست به تحریف تاریخ حزب کمونیست ایران زد. چنین دگردیسی ای از نظر دبیر اول کومه له لازم بود که بتواند مقدمات براست چرخیدن را برای هر گونه تحولی که منطقه بشدت آبستن آن است مهیا کند.
بر بستر اوضاع و شرایطی که بالاتر اشاره شد، کومه له کنگره ۱۷ خود را برگزار کرد. قبل و بعد از این کنگره تلاشهای ناسالمی از سوی خط راست که دبیر اول کومه له آنرا نمایندگی میکرد در تقابل با گرایش و موضع گیری چپ رخ داد. اینجا قصد وارد شدن به رویدادهایی که بدور از شان و پرنسیب هر حزب و سازمان سیاسی چپ است و اتفاق افتاد نمیشوم. تنها به این اکتفا میکنم که در این کنگره دو گرایش چپ و راست در مقابل هم قرار گرفتند تا جاییکه تعداد زیادی از اعضای کمیته مرکزی قبلی کومه له خود را کاندید نکردند. در همین رابطه ابراهیم علیزاده در مصاحبه ای با تلویزیون روداو کاملا بر وجود این اختلافات سرپوش گذاشت و آنرا به توطئه جمهوری اسلامی نسبت داد.
در دنیای امروز میدیای اجتماعی یعنی، رسوخ تکنولوژی رسانه ای و خبر در مقیاس ثانیه به کنج هر منزلی در سراسر دنیا. سئوال این است که چرا دبیر اول کومه له بر وجود اختلاف سیاسی در سازمان کومه له سرپوش میگذارد و آن را به جمهوری اسلامی نسبت میدهد؟ آیا وقتیکه او با افراد درون اردوگاهش که از تمامی جزئیات این اختلافات مطلع هستند روبرو میشود چه احساسی در برابر سرپوش نهادن بر حقایق و واقعیتهایی که چه قبل و چه بعد از این کنگره در جریان بود خواهد داشت؟ آیا واقعا رفتن بسوی جریانات ناسیونالیست کرد و چشم دوختن به قطب بندیهای منطقه ای آنقدر برای او مقدس و به امری استراتژیک تبدیل شده که در مقابل صفوف افراد سازمانش اینگونه بر واقعیت سرپوش بگذارد؟ آیا در میان طیف چپ در سازمان کومه له کسی پیدا نمیشود که با صراحت لهجه، با اعتماد بنفس و با قاطعیت به این وارونگی ها جواب دهد؟ به باور من هر تک نفری چه در درون تشکیلات علنی و چه در بستر فعالیتهای اجتماعی با چنین روشی مواجه شود و این سبک و سنت را مردود نشمارد، در مقابل جنبش سوسیالیستی کارگری و در مقابل مردم آزادیخواه و برابری طلب کردستان مسئول است و باید پاسخگوی سکوت امروز خود در مقابل جامعه باشد. نسبت دادن بروز اختلافات به توطئه جمهوری اسلامی توسط علیزاده به این دلیل است که منبعد هیچ صدای مخالفی در درون کومه له نتواند به سیاستها و رویکرد ناسیونالیستی بخشی از رهبری کومه له که او آنرا نمایندگی میکند معترض باشد.
بقا، سرنوشت و آینده جهت گیری سوسیالیستی کومه له به ایفای نقش گرایش سوسیالیستی و کارگری آن، چه در درون تشکیلات علنی و چه در میان فعالین اجتماعی این سازمان گره خورده است.
گرایش چپ این سازمان وظیفه اش دفاع از اصول و آرمانهای انسانی، دفاع از سوسیالیسم، اتکا به نیروی طبقاتی کارگران و جنبشهای اجتماعی در کردستان ایران است که کارگران و گرایش سوسیالیستی در جامعه و بحکم موقعیت و تاریخی که سازمان کومه له داشته است ازش انتظار دارند.
اگر حزب کمونیست ایران موجودیت دارد که باید داشته باشد، اگر سازمان کردستان این حزب، کومه له موجودیت دارد که باید داشته باشد، لازم است بر افق و اهداف کمونیستی کارگری اش متعهد و پایبند باشد. نمیشود و نمیتوان یک سازمان و حزب کمونیستی را که استراتژی تحقق سوسیالیسم را در مقابل خود قرار داده است مدام و هر روزه با وزش هر بادی در فضای تحولات سیاسی در منطقه، آنرا در کریدورهای احزاب و جریانات ناسیونالیست، قومی و ارتجاعی مشاهده کرد. کادرهای شناخته شده و جا افتاده تر گرایش چپ میتوانند با دادن افق روشن، سوسیالیستی و رایج کردن سنتها و روشهایی که کومه له را محبوب و معتبر ساخت، صف چپ در کومه له را تقویت کنند. نباید به خط و سیاست راستروانه در کومه له میدان داده شود. آنچه که میتواند کومه له را از سقوط به دره ناسیونالیسم کرد و ارتجاع محلی مانع شود کوبیدن و پای فشردن بر افق و سیاست روشن سوسیالیستی کارگری آن است.

۲۷ مرداد ۹۶
۱۸ اوت ۲۰۱۷