در ضرورت افشا و مبارزه با عوامل خشونت علیه زنان

در ضرورت افشا و مبارزه با عوامل خشونت علیه زنان
بی حقوقی و ستم بر زنان در جامعه ایران امری اشکاراست و بر کسی پوشیده نیست و یکی ازعرصه های ماندگار و از تقابلهای سخت و رودرو با جمهوری اسلامی و کل ارتجاع حاکم در جامعه ایران است . کاهش خشونت وبی حقوقی زن مادام که جمهوری اسلامی بر مسندقدرت باشد نمی تواند در چشم انداز جامعه باشد. خشونت در جامعه ایران علیه زنان هر روز ابعاد تازه تری به خود می گیرد.اسید پاشی به صورت زنان، خودکشی زنان به شیوه های مختلف از جمله حلق آویز کردن خود ،قتلهای ناموسی ، بی حرمتی و تحقیر و تبعیضات جنسیتی به صرف زن بودن امری روتین است. امار روبه ازدیاد اعتیاد در میان زنان را اگر به این لیست اضافه کنید زندگی برای زنان تحت حاکمیت جمهوری اسلامی جهنمی بیش نیست. مشکل اساسی در جامعه ایران اما خود جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاعی و ضد زن آن است. زن در قوانین رسمی جمهوری اسلامی اساسا بی حقوق ، انسان درجه دو، ملک مرد و در انجام امورات اجتماعی خود بی اختیار و تابع مرد بحساب می آید. قوانین جمهوری اسلامی طبق موازین و شرع اسلام پیش بینی شده و تماما مرد سالار و دست مردان را در تبعیض و خشونت علیه زنان باز گذاشته است. علاوه بر این رژیم جمهوری اسلامی با تمام امکانات تبلیغاتی ،آخوند و فیضیه ها و سایر عوامل سرکوبگرش همواره در تداوم و نهادینه کردن فرهنگ و اخلاقیات و جهالت اسلامی و ترویج خشونت علیه زنان نقش تعیین کننده ای ایفا می کند . بردگی زن در جامعه ایران امری قانونی و رسمیت یافته می باشد.
به این دلایل تلاش و مبارزه برای احقاق حقوق پایه ای زنان در ایران به یک مبارزه و جنگ سخت از یک طرف با جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاعی و تبعیض آمیز آن و از طرف دیگر افشا و طرد اخلاقیات و جهالت وخرافات و فرهنگ اسلامی جاری در جامعه ایران تبدیل شده است. استبداد و اختناق حاکم بر ایران صدها مانع قانونی و اخلاقی در مقابل فعالین مدنی و اجتماعی عرصه مبارزه برای احقاق حقوق زنان بوجود آورده به یک عامل جدی بر سر راه افشا و مبارزه علنی علیه این قوانین و تبعات اجتماعی آن بوجود آورده و دستاوردهای تلاش و مبارزه مدافعین حقوق و آزادی زن را در این شرایط به حداقل رسانده است.کم نیستند فعالینی چه مرد و چه زن که به دلیل مبارزه علیه خشونت علیه زنان وبرای به کرسی نشاندن حقوق آنان و تلاشهایی که در این زمینه انجام داده اند بارها از طرف عوامل اطلاعاتی و امنیتی رژیم دستگیر ،شکنجه و زندانی نشده باشند و یا به دلایل امنیتی مجبوربه ترک محل زندگی خود نشده باشند. در نتیجه امروز افشا و مبارزه علیه قوانین ارتجاعی ضد زن ، فرهنگ و اخلاقیات جاری ودرجامعه به بخشی جدایی ناپذیر از مبارزه برای خلاصی فرهنگی ، برای آزادی و برابری در ایران تبدیل شده و از اهمیت فراوانی بر خوردار است.
فاکتورهای متعددی در خشونت و بی حقوقی زن در جامعه ایران نقش ایفا کرده و همواره عاملی درتداوم آن به حساب می آیند. جامعه ایران نیز یک جامعه طبقاتی است و ریشه بی حقوقی زن را باید در نظام سرمایه داری وطبقاتی حاکم بر زندگی مردم جستجو کرد. ممکن است سئوال شود مگر کشورهای اروپایی سرمایه داری نیستند؟ پس چرا زن در این جوامع حقوق و حرمت بیشتری دارد و حتی در قوانین جاری این کشورها حقوق ابتدایی آنان در نظرگرفته شده است .جواب به سادگی این است که در این جوامع طی قرنها مبارزه روشنفکری و عدالتخواهانه ، تحت تاثیر انقلابات متعدد ، تضعیف مذهب و خلع سلاح آن از قدرت وتحمیل قوانین پیشرفته به سیستم های حکومتی ، رشد سکولاریسم و افکار پیشرو، همه عوامل مهمی در تثبیت حقوق زنان در این جوامع می باشند. با وجود این زن در این جوامع نیز به دلیل مناسبات طبقاتی و استثمار کار مزدی هنوز از حقوق وآزادی واقعی خود به عنوان زن فاصله زیادی دارد.
جامعه ای که مبنای آن سود آوری سرمایه است، خشونت اقتصادی بر اکثریت مزد بگیر به امری روتین تبدیل شده و ناچار به فروش نیروی کار خود برای بقا می باشند. جامعه ای که در آن فقرو بیکاری و خشونت به ارکان پایه ای تبدیل شده ، جامعه ای که کارگر در آن به دلیل اعتراض به بی حقوقی خود ودولتش در دفاع از سرمایه دارن آنها را سرکوب و فعالین آنان روانه زندانها می شوند، جامعه ای که در آن در کنار استثمار وحشیانه کارگران و مردم کارکن جامعه استبداد خشن برای تسلیم مردم به شرایط موجود حاکم کرده است ،جامعه ای که در آن خشونت نهادینه شده و به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده و به شیوه های مختلف اعمال می شود،زن در این جامعه بی حقوقتر، تحقیر شده ترو تبعیض وخشونت علیه آنان به مراتب بیشتر و نهایتا به عنوان بخشی از جامعه بیشتر مورد استثمار قرار می گیرد.
اینکه مرد سالاری یکی از عوامل مهم خشونت علیه زنان است در آن شکی نیست و اینکه فرهنگ مرد سالاری در حکومت جمهوری اسلامی راه خود را در قانون باز کرده و به پشتوانه آن قوی تر شده است و در جامعه مردسالار امکان دست درازی به حقوق زنان را بیشترکرده است، اما این تمام حقیقت خشونت علیه زنان را توضیح نمی دهد. خشونت و بی حقوقی زن یک پدیده اجتماعی است و به همین دلیل عوامل مختلف اجتماعی و اقتصادی از جمله جهالت و فقر فرهنگی، مرد سالاری، ازدواج اجباری ، تبعیض وحشیانه و بی عدالتی ، فقر و فلاکت اقتصادی و غیره در خشونت علیه زنان نقش داشته و دارد و بر عکس به هر درجه ای این فاکتورها تغیرواین عوامل کاهش یابند شرایط زندگی زنان بهبود خواهد یافت . به این دلیل تلاش و مبارزه برای کاهش خشونت علیه زنان وتامین حقوق انسانی آنان به یک مبارزه وسیع اجتماعی در تمام وجوه آن گره خورده است.مبارزه ای که بتواند فقر،تبغیض و نابرابری را ریشه کن کند.
ازدواج اجباری در خانواده با نظر پدرو حتی پسر خانواده بدون تمایل زن یکی از عوامل خودکشی و قتلهای ناموسی بخصوص در جوامعی که این فرهنگ به درجه زیادی عمل میکند وهنوز جاری است می باشد. در این حیطه حتی زنان ومادران در خشونت علیه زنان نقش داشته ودر قتل آنان جانب سرپرست خانواده پدرو برادر را گرفته و از آنان حمایت کرده اند.
آخرین مورد شناخته شده آن قتل آمنه محمدی بیست و پنج ساله دریکی از روستاهای سروآباد از توابع شهرمریوان می باشد که توسط اعضای خانواده اش از جمله برادر و خواهرش به سبب آنچه رابطه با یک مرد غریبه عنوان شده به قتل می رسد وجسد او با این عنوان که خودکشی کرده با حضوریکی از روحانیون این روستا به خاک سپرده می شود. دراین رابطه و در اعتراض به قتلهای ناموسی و قربانیان خشونت و عدم واکنش نهادهای حکومتی به این قتلها مدافعان حقوق زنان در بهشت محمدی شهرسنندج تجمع اعتراضی بر پا کردند. زنان و مردان مبارز شهر سنندج در این تجمع اعتراضی خشونت علیه زنان را محکوم کردند و اعلام کردند که خشونت علیه زنان معضلی است اجتماعی نه صرفا یک تراژدی خانوادگی و خصوصی. اعتراض کنندگان ضمن یادآوری روز جهانی محو خشونت علیه زنان بیانیه ای صادر کردند و ضمن محکوم کردن قتل آمنه خواهان مجازات عاملین این جنایت وبازنگری و اصلاح قوانین زن ستیز تحت لوای ناموس و وضع قوانینی در جهت تساوی حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های اجتماعی شدند.
وقت آن رسیده که به قوانینی که زن را جنس درجه دوم عنوان میکند و دست جامعه را در خشونت علیه زنان باز می گذارد پایان داده شود. وقت آن رسیده که به همه آداب و رسوم و فرهنگ و قوانین تبغیض آمیزی که شان انسانی زن را نادیده می گیرد پایان داده شود. جامعه امروز ایران به یک رنسانس فکری علیه خرافات و زدودن اثرات و تبعات فرهنگ قرون وسطایی اسلامی، به یک مبارزه وسیع اجتماعی ، تبلیغ و گسترش فرهنگ مدرن و انسانی نیاز دارد. برای پایان دادن به هرگونه خشونتی از جمله خشونت علیه زنان ضمن تلاش و مبارزه برای تحمیل مطالبات زنان و تغییر شرایط جامعه به نفع آنان ، نیاز به یک تغییر پایه ای درساختار حکومتی و تغییر قوانین جاری جامعه می باشد . اولین قدم در این راه سرنگونی انقلابی حکومت جمهوری اسلامی است.
سعید یگانه ۱۸ اذر ۱۳۹۴٫