چگونه جمهوری اسلامی را سرنگون سازیم؟

پرسش از معماری یک انقلاب مستقیما پرسش از سبک کار است. سبک کار کمونیستی مناسب با شرایط سیاسی فعلی ایران چیست؟ من بدون مقدمه به سراغ اصل مطلب می‌روم. آنچه امروزه اپوزیسیون راست و چپ برای مقابله با جمهوری اسلامی انجام می‌دهد به هیچ وجه بر سبک کار صحیحی استوار نیست.

اپوزیسیون راست و بخشی از اپوزیسیون چپ، سیاست انتظار را در پیش گرفته‌اند. آنها چشم انتظار حوادث سیاسی داخل و خارج از ایران بوده و مترصد وقوع شورش، قیام و حتی جنگ هستند تا از فرصت استفاده کرده و رهبری مردم را به دست گرفته یا بعد از سرنگونی به ایران بازگشته و در خلاء قدرت به دست آمده، سهم خواهی کنند.  این دست افراد به گزاره هایی مانند اینکه جمهوری اسلامی همیشه در حال بحران است و یا دیکتاتوری هیچگاه پا برجا نمی ماند یا روزی بالاخره جان مردم به لبشان آمده و قیام خواهند کرد، خود و دار و‌دسته خویش را فریب می دهند. این سیاست انتظار غیرمستقیما به بقای جمهوری اسلامی خدمت می‌کند. اگر جوسازی ها و هیاهوی ظاهری این اعمال را کنار بگذاریم نه تنها این انتظار سبک کار نیست بلکه اصلا فعالیتی محسوب نمی شود.

اما بخش بزرگتری از اپوزیسیون چپ در قالب احزاب به تبلیغات کمونیستی می پردازد. این رفقا تلاش می کنند که در چارچوب حزب مطبوع خویش برای حزب خود تبلیغات کنند و از مردم بخواهند که به حزب و محفل آنها بپیوندند. در این سبک کار، تلاش در نشان دادن این نکته است که موضع سیاسی و استراتژی آن حزب بهترین راه حل برای مردم و طبقه کارگر است. بنابراین از مخاطبین این انتظار می‌رود که عضو حزب شوند یا  دست کم نسبت به آن سمپات باشند.

چه تجربه و چه یک ارزیابی ساده از وضعیت موجود نشان می دهد که سبک کار تبلیغات کمونیستی جواب نمی‌دهد. این احزاب رشد نکرده اند و حتی بعضا کوچکتر و منفعل‌تر شده اند. دلایل بسیاری در ناتوانی این احزاب وجود دارد. اما حتی اگر همه ی این مشکلات رفع شود باز این سبک کار غلط است زیرا مردم  و طبقه کارگر  به خودی خود آگاهی سیاسی لازم برای فعالیت حزبی و تشکیلاتی را ندارند. اکثریت قریب به اتفاق مردم (شاید به استثنای کردستان) از خود سئوال نمی کنند که باید به کدام حزب و دسته بپیوندند. حتی اگر بیانیه‌ها ، مقالات و مانیفست‌ها و نشریات ما را هم مطالعه کنند باز به این احزاب نخواهند پیوست. البته خودفریبی است که بپنداریم این مقالات و نشریات توسط بخش قابل توجهی از مردم خوانده می شود. مخاطب اکثر این مقالات کمونیستی خود کمونیست ها هستند.

اگرچه جمهوری اسلامی نزد اکثریت مردم ایران مشروعیتی ندارد و اگرچه مردم بالقوه پتانسیل فعالیت سیاسی را دارند اما این بدان معنا نیست که آنها به آگاهی و ضرورت لازم برای فعالیت حزبی رسیده اند و یا اصلا فعالیت سیاسی در چارچوب احزاب و تشکیلات موجود را دنبال می کنند.

تبلیغات کمونیستی، انتشار نشریات، پخش بیانیه ، ایجاد کمپین و برگزاری آکسیون در خارج از کشور اگرچه لازم اند اما سبک کار کمونیستی برای سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند. سبک کار صحیح کمونیستی برای معماری یک انقلاب در شرایط فعلی تنها و تنها سازماندهی مخفی از پایین است. می گوییم سازماندهی مستقیم مردم، زیرا طبقه کارگر بدون سازماندهی و داشتن رهبری نمی تواند نه تنها انقلاب بلکه کوچکترین حرکت سیاسی ساده ای را به سرانجام برساند. می گوییم مخفی زیرا شرایط دیکتاتوری عریان موجود هر گونه فعالیت علنی را چه در قالب اتحادیه، سندیکا، سازمان غیر دولتی و حتی نشریه دانشجویی و .. سرکوب می‌کند. دوران فعالیت های علنی در جمهوری اسلامی به پایان رسیده است و انجام این فعالیت ها فقط باعث دستگیری فعالین موجود و در نهایت روانه کردن آنان به سوی تبعید در خارج از کشور می شود. سازماندهی باید از پایین باشد به این معنا که باید مستقیما به سراغ مردم برویم و آنها را با هم هماهنگ و متحد کنیم بدون اینکه از آنان انتظار داشته باشیم در قالب یک تشکیلات از پیش موجود در آیند. تنها بعد از اتحاد واقعی هزاران نفر ایجاد یک تشکیلات واقعی میسر است.

این فقط خطوط کلی یک سبک کار است و به خودی خود چیز خاصی بدست نمی دهد. ما به اصول و تکنیک های دقیقتری برای سازماندهی نیازمندیم:

۱. نخستین مهم برای موفقیت در سازماندهی درک این نکته است که کمونیست بودن یک نفر به این معنا نیست که خود به خود سازمانده هم می تواند باشد. سازماندهی علمی است که فرد باید آنرا فرا بگیرد و اتفاقا طبقه کارگر در زمینه سازماندهی بسیار مبتدی تر از بورژوازی است. این علم را باید از بورژوازی فراگرفت.

۲. پی گیری حوادث و اخبار سیاسی، اعلام موضع  و تحلیل سیاسی  وقایع سیاسی روز، هیچ ربطی به سازماندهی کمونیستی ندارد. در سازماندهی این سطوح کلان را رها کنید و به سطوح خورد بروید: سازمانده باید جار و جنجال رسانه ای را رها کند و به جای آن، روابط اجتماعی خود را گسترده سازد. شرط سازماندهی یعنی داشتن روابط اجتماعی فراوان و نفوذ در لایه های مختلف جامعه. باید با هر قشری از طبقه کارگر در ارتباط بود. باید با مردم هماهنگ و در ارتباط مداوم باشیم و در عین حال به آنها یاد بدهیم که بین خود نیز هماهنگی و اتحاد برقرار کنند. از طریق روابط زنجیره ای بدست آمده اطلاعات و پیام های ما بهتر منتقل می شود و نه با انتشار یک مقاله در سایت خبری یا نشریه. با این کار نوشتن به یک پراتیک تبدیل می شود. سازمانده باید از فعالیت‌هایی که بازخورد مستقیم ندارد، پرهیز کند. به جای انتشار مقاله در یک سایت(که معلوم نیست بعد چه خواهد شد) باید جزوه و مقالات آموزشی خود را بین مردم دست به دست کند. به جای محدود کردن خود به رفقای موافق، به سراغ آموزش مردم عادی برود که اتفاقا پر از خرافات و تصورات غلط هستند. او باید بعد از دوستی و اتحاد، مردم را آموزش دهد و نه اینکه با انتشار یک مقاله آتشین از مردم انتظار داشته باشند که با او بیعت کنند. انتظار کمونیست شدن و فعالیت انقلابی ریاضت کشانه از کسی نداشته باشد. بنابراین انتشار مقاله، کار رسانه ای، فعالیت حزبی، آکسیون در خارج از کشور همه و همه مفید و لازم هستند، اما سازماندهی نیستند و یک سازمانده نباید این فعالیت ها را سبک کار واقعی خود قلمداد کند.

۳. ایجاد هسته های کمونیستی را فراموش کنید. چنین هسته هایی مطلقا توانایی ارتباط گیری با مردم را ندارند. دلیل بسیار ساده است: این هسته های کمونیستی برای مردم بسیار مخاطره آمیز به نظر می رسند و کسی عضو آنها نخواهد شد. این هسته ها رشد نکرده اند و نخواهد کرد. به جای تشکیل هسته های محدود و بسته، روابط باز ولی زنجیره ای تشکیل دهید. به جای اینکه عده‌ای همدیگر را بشناسند و شب و روز در کنار هم باشند و زندگی خود را وقف فعالیت سیاسی کرده و جان خود را به خطر اندازند، از عده زیادی بخواهید که با یکدیگر به صورت زنجیره ای و بدون اینکه همدیگر را بشناسند( با اسم مستعار) فعالیت های ساده و کم خطرتری انجام دهند. شما می توانید از طریق دوستان خود با دوستان دوستانتان وصل شوید بدون اینکه حتی آنها را بشناسید.

۴. کمونیسم شناسنامه یک سازمانده نیست بلکه کمونیسم باید خود را در اتحاد طبقه کارگر به اثبات برساند. به عنوان یک کمونیست به سراغ مردم نروید. مردم به خاطر کمونیست بودن شما سمپات شما نخواهند شد. سازمانده در وهله اول یک فرد حرفه ای است. این حرفه می تواند روزنامه نگاری، کار رسانه ای، مدد کار اجتماعی، فعالیت حقوق بشری و حتی آموزش زبان ، فلسفه، هنر و … باشد. کمونیسم نتیجه فعالیت ماست و نه مهری که ما روی پیشانی خود بزنیم. بنابراین باید به سراغ مردم عادی برویم و از سر علایق و انگیزه های ایشان، با آنان ارتباط برقرار کنیم در غیر این صورت دایره روابط ما به چند رفیق بغل دستی محدود خواهد شد.  هیچ چیزی احمقانه تر از این نیست که کسی ادعای فعالیت سیاسی کند اما تعداد افرادی که با او در رابطه سیاسی اند از ده نفر تجاوز نکند. پس حرفه ای بودن و کنار گذاردن آماتوریسم یک ضرورت است. به جای بحث و جدل، آموزش بدهید. قابل درک است کسی که به تازگی عقیده کمونیستی را پذیرفته آنرا همه جا جار بزند و به آن افتخار کند و مداوما در بحث و جدل با دیگران از عقاید خود دفاع کند. اما این چپ روی کودکانه شایسته یک سازمانده حرفه ای کمونیست نیست. او به جای بحث و جدل بی فایده و ایجاد دافعه، با دیگری همدلی می کند به جای یک جدل مفصل که دست آخر به نزاع می انجامد، با صبر و حوصله مردم را آموزش می دهد.

نتیجه گیری بحث من بی اندازه ساده است: تبلیغات کمونیستی جواب نمی دهد. سبک کار سازماندهی مستقیم از پایین را دنبال کنید. اما این سبک کار ظرافت های بسیاری را می طلبد که من در این مقاله تلاش کردم چند نکته  از آنرا مشخص کنم. ما باید علم سازماندهی کمونیستی را ابداع کنیم و به این دانش مجهز شویم. نه فقط قدرت ما بلکه مقبولیت ایدئولوژی ما یعنی ایدئولوژی راستین طبقه کارگر در اتحاد است. بدون موفقیت در اتحاد اهمیتی ندارد که ما کمونیست هستیم یا لیبرال. یک فرد منزوی اهمیتی ندارد که کمونیست است یا لیبرال. او در عرصه سیاست همواره بازنده است.