سیمای پرفروغ و خدشه ناپذیر حزب کمونیست ایران و کومه له (در پاسخ به آذر ماجدی)

چندی پیش در سایت های اینترنتی نوشته ای تحت عنوان “کومه له و تلاقی گرایش های سیاسی و اجتماعی، یک خصلت پایه ای و همیشگی” به قلم “آذر ماجدی” درج گردیده بود که توجه مرا به خود جلب نمود. بعد از مطالعه آن لازم دیدم مطلبی هر چند کوتاه و لیکن از سر وظیفه و وفاداری به حقیقت، در پاسخ به نوشته مزبور نگارش کنم.
ابتدا باید عرض کنم که اتهام زنی های آذر ماجدی و امثال ویس تحت عنوان “کومه له ناسیونالیست” چیز تازه ای نیست که زیاد قابل اعتنا باشد زیرا استفاده غیرمسئولانه از این نوع ادبیات و واژه ها و بازی با کلمات علیه کومه له و حزب کمونیست ایران دارای ریشه و گذشته ای دیرین در تاریخ ادبیات و فرهنگ سیاسی جریان فکری پر از اعوجاج امثال ایشان و حزب! چند نفره وی دارد که هر از چند گاهی قلم های هتاک و غیرمسئول را به حرکت در می آورد تا مبادا جوهر قلم شان خشک شود و برای خالی نبودن عریضه سخنی گفته باشند.
آذر ماجدی برای اثبات اتهامات ادعای اش علیه کومه له چنانچه از متدلوژی علمی و مارکسیستی در تحلیل پدیده های مشخص بی بهره نمی بود، می بایست در این خصوص به جای اتکا به مفاهیم ساخته و پرداخته و برآمده از دنیای ذهنی غیظ آلود واکنش کاذب که بیشتر رنگ و نشان گشایش کمپلکس های دیرپا و امیال سرکوفت شده شخصی و به جا مانده از گذشته همراه با هزیمت از صفوف حزب کمونیست ایران و کومه له را بر خود دارد، به جای جلوس بر کرسی جنت مابآنه وهم برانگیز و فانتزی بر مسند بحثی مستدل و علمی می نشست و ناسیونالیست بودن کومه له را با ارئه فاکت مشخص از برنامه، سیاست و استراتژی نظری و عملی آن به اثبات می رساند، اگر وی به خود زحمت دهد و برنامه و سیاست های کومه له و حزب را مطالعه کند، خوشحال می شوم با ارائه فاکت از برنامه و سیاست های ما، ناسیونالیست بودن حزب ما را به ما نشان دهد. اما گویا وقت خانم ماجدی خیلی پر است و زمان خود را به تفریح در کنار سواحل امن بورژوازیی و گشت و گذار در اقصی نقاط بریتانیای کبیر! سپری می کند و دیگر زمانی برای مطالعه و تعقیب سیاست ها و برنامه های سازمانی که این چنین غیرمسئولانه در تخطئه آن قلم فرسایی می کند، باقی نمی ماند. به همین دلیل در برابر دیدگان و اذهان هوشیار که البته ایشان آنها را کور و تهی مغز و احمق فرض می کند یک جریان پر افتخار کمونیستی را به جای یک جریان ناسیونالیست جا می زند تا شاید در این میان نمدی برای کلاه پیس خویش مالیده باشد.
جالب اینجاست آذر ماجدی اخراج منتقدین کمونیست را انشعاب و جدایی از حزب کمونیست ایران توصیف و آن را با عامل گرایش به کمونیسم کارگری تبیین و تحلیل می کند. براستی واژه های انشعاب و جدایی در ذهن آذر ماجدی دارای معنایی عجیب و غریبی هستند که در هیچ فرهنگ فارسی معادلی برای آن پیدا نخواهیم کرد زیرا به زعم وی هرگاه دو تا سه نفر از یک حزب و سازمان سیاسی اخراج شوند این انشعاب به شمار می رود. اگر تعریف جدید ماجدی را از واژه انشعاب ـ که اساتید زبان و ادبیات فارسی و هم اساتید علم سیاست باید در محضر ایشان این معانی جدید را تلمذ نمایند ـ بپذیریم باید در همان حال پذیرفت که از جریان کمونیسم کارگری ایشان تقریبا هر هفته و مکررا انشعاب رخ داده، می دهد و خواهد داد.
از سوی دیگر نکته جالب توجه اینجاست که منتقدین دو نفره حزب کمونیست ایران و کومه له در اطلاعیه شماره یک خود، از گرایش به کمونیسم کارگری سخنی به میان نیاورده اند، بلکه بر عکس کمونیسم کارگری را به همراه تمام انشعابات و جناح بندی هایش در سطحی که منطبق با ظرفیت های فکری آنان بوده است، نقد کرده اند، اما گویا آذر ماجدی در آپارتمان خود در انگلیس از چیزی خبر دارد که ما از آن بی خبریم که گویا این دو نفر به حزب دو نفره ایشان علاقمندند و به همین دلیل از حزب کمونیست ایران انشعاب! کرده اند. البته خانم ماجدی از دستش در رفته و پشت پرده این مسئله را به شیوه ای ناشیانه آشکار کرده و صراحتا اعلام می کند که این منتقدین دو نفره به چه گرایشی تمایل دارند و از فکریت کدام جریان اروپانشین خط می گیرند. شاید هم از دستش در نرفته باشد بلکه با حساب و کتاب و مثل همیشه سوار بر شانه دیگران و پرداخت قیمت از جیب سایرین درصدد است تا سرش بی کلاه نماند.
ماجدی در قسمتی از نوشته خود به موضوعی تحت عنوان “گرایش همیشه موجود در کومه له یعنی ناسیونالیسم کرد” اشاره می کند و نمونه بارز آن را جدایی سازمان زحمتکشان توصیف می کند!
اولا جدایی در هر حزب و جریانی یک امر عادی و طبیعی است و روند تغییر اندیشه و باورهای انسانها هم ناشی از محیطی است که تفکر آنان را شکل می دهد. برخلاف دیدگاه ایده آلیستی ماجدی ما حزب داریم نه “تکیه و خانقاه” که شیخ و مرید داشته باشد. یکی از تفاوت اساسی ما با شما همینجاست که شما فکر می کنید “منصور حکمت” شیخ بود و باید مریدان “تکیه و خانقاه” کمونیسم کارگری همیشه آنی باشند که شیخ می خواهد و امر می کند. یک حزب سیاسی که ریشه اصلی آن و نیروی تشکیل دهنده آن از طبقه ای مشخص در جامعه نشات می گیرد و انواع و اقسام گرایش ها در درونش وجود دارد به نظر من خیلی عادی می باشد که اندیشه و نگرش خود را نسبت به دنیای واقعی خارج از ذهن خویش تغییر دهند. این دیدگاه ایده آلیستی آذر ماجدی و امثال وی بر خلاف اصول پایه ای مارکسیسم انقلابی است که همیشه سنگ آن را به سینه می زنند. اصل پایه ای تشکیل دهنده دستگاه فکری ما بر ماتریالیسم دیالکتیک استوار است که همه چیز را در حال تغییر و شدن دائمی می بیند. پس ماجدی باید تفاوت به اصطلاح حزب آپارتمانی خود را با حزب کمونیست ایران و کومه له به خوبی درک کرده و آن را در کفه یک ترازو قرار ندهد. جریان ما یک جریان زنده واقعی است که ریشه آن در اعماق جامعه زنده انسانی و مطالبات و آرمان های طبقاتی توده های کارگران و زحمتکشان نهفته است و بی تردید با به اصطلاح حزبی! دو نفره که در آپارتمانی در بریتانیای کبیر! و پشت درهای بسته تشکیل شده تفاوت اساسی و عمیق سیاسی دارد و اساسا هم عرض نیستند. آذر ماجدی بهتر است تا دیر نشده و ته مانده اعتبار و وجهه خود را به دست خویش از میان بر نداشته بیش از این جایگاه هیچ حزب سیاسی را با نوشته هایش لوث و بی اهمیت نسازد و جایگاه و مفهوم حزب را با سوپر مارکت جنب خانه اش که باید برای تمام اجناس اعم از خوب و بد و عالی و بنجل جا و مکانی داشته باشد، جابجا نکند.
آذر ماجدی در گوشه ای دیگر از نوشته اش به بازتعریف چندباره و کسالت آور خاطرات خود می پردازد که خواننده را بی حوصله می سازد. بازگو کردن خاطرات منصور حکمت و بحث هایش چیزی تازه ای نیست که روی آن مکث کنیم و وقت خود را با آن بگیریم زیرا در دوره تاریخی خود جواب خویش را گرفته و گذشت زمان نیز خصلت غیرمارکسیستی نظرات وی را بعد از انشعاب از حزب کمونیست ایران به عیان آشکار ساخته است، بگذریم از این که عده ای قلیل نمی خواهند از موقعیت ایستای فکری گذر کنند و بر سیر تکامل اندیشه سیاسی و بسط اندیشه علمی مارکسیسم در بستر جنبش کمونیستی ایران چشم فرو بسته اند و همچنان مرید شیخ عهد کهن باقی مانده اند.
ماجدی همچنین در بازگویی بخشی از این خاطرات فراموش نمی کند که چون واعظان در پایان منبر گریزی به صحرای کربلا بزند لذا به بی آیندگی، پاسیفیسم و بی افقی خط مرکز تشکیلات داری در حزب کمونیست ایران اشاره می کند و برای اثبات افاضات خود از شیخ کهن و متوفی یاری می طلبد. خیلی اعجاب آور و عین حال رقت برانگیز است کسی که خود را کمونیست دو آتشه و ما را ناسیونالیست می داند، در شرایطی که بورژوازی با تمام دستگاه عظیم سرکوبش دارای انواع و اقسام تشکل های منسجم، قوی و پیچیده نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی است و برای حفظ وضع ناعادلانه و طبقاتی موجود همه آنها را یکجا به خدمت گرفته است، از انحلال تشکیلاتی کمونیستی که اساس و رکن گریزناپذیر در راستای پیشبرد امر مبارزه طبقاتی علیه نظام سرمایه داری حاکم بر ایران و رژیم اسلامی حامی آن است، سخن به میان می آورد.
آیا از نظر ماجدی و امثال وی تشکیلات منسجم و سازمان یافته حزب کمونیست ایران و کومه له که امر و وظیفه خود را متشکل ساختن طبقه کارگر برای تصرف قدرت و به زیر کشیدن بورژوازی و به پیروزی رساندن انقلاب کارگری می داند، باید منحل شود تا کمونیست بودن و طبق افاضه وی “دارا بودن افق طبقاتی” خود را به شما و امثال شما به اثبات برساند؟
حاشا که حزب کمونیست ایران و کومه له و ما کمونیست ها هیچ نیازی به اخذ تائیدیه از شما و همفکران شما که در روزگاری نه چندان دور بر مرکب هزیمت صحنه نبرد طبقاتی را ترک گفتید و پیگیری آرمان های طبقاتی کارگران و کمونیست های را در ازای نجات جان خود به دست فراموشی سپردید، نداریم، سر ما را سودای دیگر است جدا از شما، جریان ما اهل پرداخت قیمت است، قیمت مبارز بودن، کمونیست بودن، ماندگاری در صحنه مبارزه سیاسی و طبقاتی در نبرد بی امان و بی وقفه با دشمن طبقاتی کارگران و زحمتکشان و قیمت وفاداری و پیگیری اندیشه های بی نظیر مارکس را به رغم همه فشارها و تهدیدات، به رغم هتاکی بریده ها، وادادگان و حرافی های ورشکستگان سیاسی می پردازد، جریان ما اصالت موجودیت فکری، سیاسی، اجتماعی و طبقاتی خود را از اندیشه انساندوستانه، پیشرفته و رادیکال مارکس و لنین و نبرد طبقاتی توده های کارگران و زحمتکشان که به وسعت تمام جهان در جریان است، اخذ می کند. اینها افق طبقاتی حزب کمونیست ما و سازمان محبوب ما کومه له را شکل می دهند.
وجود یک تشکیلات کمونیستی و با نفوذ نه تنها در کردستان بلکه در سطح سراسری یک ضرورت واقعی و اجتناب ناپذیر است که حزب کمونیست ایران و کومه له نه تنها آن را به درستی تشخیص داده بلکه این تشکیلات را در جهت پیشبرد منافع طبقاتی طبقه کارگر در مقابل سرمایه حفظ کرده اند و روز به روز هم آن را تقویت خواهیم کرد. وجود همین تشکیلات و این دیدگاه غالب بر آن است که شمایان را می رنجاند و مجبور می سازد تا گاه به گاه فنجان قهوه تان را زمین بگذارید و با هدف تخریب یک تشکل کمونیستی دست به قلم ببرید. اما فراموش نکنید که سرفصل ننگین انشعاب تشکیلات شکن و دشمن شادکن سال ۹۱ هیچگاه دوباره تکرار نخواهد شد، انشعابی که کمر بزرگترین تشکیلات کمونیستی خاورمیانه را به نفع سرمایه و رژیم اسلامی در ایران خم کرد.
ماجدی در قسمتی دیگر از نوشته اش به سوزاندن نوشته های منصور حکمت و ممنوعیت مطالعه آنها در اردوگاه کومه له اشاره می نماید یعنی به عبارت دیگر کومه له را به کتاب سوزی متهم می سازد. من واقعا وقتی چشمم به این بخش از نوشته وی افتاد عمیقا به سیر تعمیق شونده انحطاط خصایل انسانی در وجود فرد مدعی تاسف خوردم. یادم هست جماعت مرتجع مفتی زاده در محله ما در سنندج وقتی از کومه له می گفتند به این اشاره می کردند که کومه له در مساجد قرآن ها را می سوزاند و اجازه نمی داد نماز بخوانیم و دختران را به گروگان می گرفت. حالا هم یک به اصطلاح کمونیست دوآتشه به نوعی دیگر این اتهام را به کومه له که هزاران پیشمرگ قهرمان و کمونیست تحت پرچم سرخ آن برای آزادی و رهایی جان باختند، روا می دارد. واقعا نگران به تاراج رفتن و از معنای واقعی تهی شدن واژه انسان هستم.
آذر ماجدی اگر بخواهد، می تواند برای انجام تفریحات سالمش همچون حمام آفتاب گرفتن هم که شده سری به کردستان عراق بزند و به اردوگاه کومه له بیاید و از مقرات و کتابخانه های ما دیدن کند تا ببیند که نه تنها نوشته های حکمت بلکه قرآن مجید هم در قفسه ها پیدا می شود، لذا این نوع اتهامات بی پایه و اساس هیچ وقت به کومه له نچسبیده و نخواهد چسپید. اینگونه لجن پراکنی ها به دلیل بی وزنی گوینده، ارزنی نمی ارزند چون هیچ نیستند و تنها انحطاط فکری و روحی و غیر مسئول بودن شخص گوینده را بر ملا می سازد؛ جمهوری اسلامی با تمام قوا و با بکارگیری دستگاه های رسانه ای و تبلیغات ارتجاعی خویش بسیار تلاش کرد تا کمونیست ها را به هر ترتیب بدنام سازد اما دیدیم که در نهایت ارتجاع و دروغ ره به جایی نبرد بلکه سرافکندگی و رسوایی دامن ناپاک خودشان را فرا گرفت. اجازه ندهید این حادثه ننگین دوباره در تاریخ اما اینبار برای شما تکرار شود.
ماجدی در بخشی دیگر از نوشته خود به پاسیفیسم و بی عملی کومه له و حزب اشاره می کند و به قول خودش هم از دیدگاه چپ و هم از دیدگاه راست آن را نقد و به سخنان حکمت در گذشته اتکا می کند. البته ماجدی به صورتی ناشیانه پیشوند اپورتونیسم را از ابتدای دو واژه چپ و راست قلم گرفته است. آنقدر فرهنگ بورژوازی غرب به ویژه انگلیس بر تفکر ایشان غلبه کرده است که واقعیت های درون جامعه و مبارزات مردم را نمی بیند و یا شاید خود را به کوچه علی چپ می زند.
این خانم بی عملی و پاسیفیسم کومه له را از اعتصابات عمومی ۱۶ مرداد ۸۴ و از ۲۳ اردیبهشت ماه ۸۸ استنتاج می کند، پاسیفیسم کومه له را از مبارزات کارگران سوسیالیست کردستان استنباط می کند، او پاسیفیسم کومه له را در مبارزات توده های مردم انقلابی در کردستان و حتی در سطح سراسری می بیند. پاسیفیسم کومه له را در برگزاری اول ماه می ها و هشت مارس ها در کردستان می بیند، شاید هم همه این مبارزات و تحولات به رهبری و هدایت حزب دو نفره ایشان یعنی “اتحاد کمونیسم کارگری” ـ البته اگر نامش را صحیح نوشته باشم زیرا حتی این نام برای خیلی از فعالین سیاسی تا چه رسد به توده های کارگران در ایران ناشناخته است! ـ به واقعیت پیوسته است.
حق با آذر ماجدی است زیرا اعتصاب عمومی و پیروزمند سراسری مردم کردستان در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه نه به فراخوان کومه له بلکه به فرمان سرکار علیه آذر ماجدی و حزب دو نفره ایشان شکل گرفت و مردم کردستان در ابعاد میلیونی در اعتصاب شرکت جستند.
چقدر خوب بود تا آذر ماجدی تنها و تنها یک نشانه از عدم پاسیفیسم و نیز عملکرد حزب سراسری! دو نفره خود را نه در ایران ـ این پیشکش ـ بلکه در همان کشوری که نه تحت نفوذ جریان های ناسیونالیست کردستان عراق بلکه تحت حاکمیت بورژوازیی خوش آب و رنگ غربی که در طول هفته آدم می کشد و یکشنبه به آرامی به کلیسا می رود، زندگی می کنند به ما نشان می داد؟
خانم ماجدی بهتر است عینک آفتابی خودش را از چشم بر دارد تا واقعیت های آثار عملی جریان ما در فعل و انفعالات سیاسی و تصادمات طبقاتی موجود و زنده در جامعه را به خوبی مشاهده کند.
جالب آن که ماجدی در جایی از نوشته خود ناگزیر به دلیل عدم امکان انکار این واقعیت اظهر من الشمس به نفوذ و اقبال حزب کمونیست ایران در جامعه به عنوان تنها آلترناتیو حزب کمونیستی در ایران اعتراف می کند و همچنین اذعان می کند که کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران در کردستان بسیار محبوب است، لیکن چون نمی تواند این واقعیت را بر بتابد بلافاصله دستخوش امواج درونی حسادت، حقد سازمانی، افلاس و ورشکستگی سیاسی می گردد که از سرفصل جدایی از حزب کمونیست ایران در سال ۹۱ گریبان وی و امثال او را گرفته است، لذا همچون رهبران حزب توده که وظیفه ای جز ایجاد تفرقه و صف شکنی در صفوف نیروهای چپ و کمونیست نداشتند، جوانانی را که به حزب کمونیست ایران روی می آورند هدف حمله خود قرار می دهد و به آنان برچسب متوهم می زند.
خانم ماجدی و شرکای انگشت شمار وی به خوبی از نفوذ، نیرو، محبوبیت و پایگاه اجتماعی جریان ما در جامعه با خبر هستند و همین نفوذ و اعتبار گسترده ایشان را به خشم آورده است. آخر قرار بود با ترک صفوف حزب ما، حزب کارگری خود را در کنار رودخانه “تیمز” و در سواحل دریای شمال راه اندازی کنند اما در محاق فراموشی فرو رفتند و نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان.
خانم ماجدی در نوشته اش به اخراج مخالفین توسط رهبری اشاره و اعلام می کند این پاسخگوی تناقضات و مسائل درونی نیست؟
فکر کنم ایشان بار دیگر خودش را به تجاهل زده است که گویا هنوز موازین عضوگیری و پیشمرگ بودن در درون حزب کمونیست ایران و کومه له را نمی داند که این گونه کور کورانه قلم به روی کاغذ می کشد. خانم گرامی یکی از شرط های عضویت در حزب ما قبول برنامه و اساسنامه این حزب می باشد اگر کسی این برنامه و این اساسنامه را قبول ندارد چرا باید در درون ما باشد امکان دارد شما توضیح بدهید؟
شما حزب و مسافرخانه را با هم اشتباه گرفته اید. خانم عزیز شما اگر خیلی دلسوز هستید این سه نفر به اصطلاح “منتقد کمونیست” را که به قول خودتان به کمونیسم کارگری شما تمایل دارند، در آپارتمان حزب تان جای دهید، ببینیم چه گلی به سر آنان می زنید. آنان را فراخوانده اید که به حزب تان ملحق شوند خب مبارکه، امیدوارم به پای حزب تان پیر شوند.
ماجدی نوشته خود را که گویا به زعم ایشان انسانیت کمونیستی و اصول گرایی کمونیستی دیگر جایی در حزب ما ندارد و نمونه آن را اخراج سه نفر “منتقد کمونیست” و این که تشکیلات ما بدون هیچ حمایت مالی و امنیتی آنان را در کردستان عراق به حال خود رها کرده است به اتمام می رساند. نفرت خانم ماجدی از کومه له تا حدی است که حتی به خود زحمت نداده است با این سه نفر حرف بزند یا تماس بگیرد و از خود آنان بپرسد که آیا تشکیلات ما به آنان کمک کرده است یا خیر؟
خانم محترم اگر تشکیلات ما به چنین اشخاصی کارت هواداری نمی داد مقامات حکومت کردستان عراق به آنان اجازه نمی دادند حتی برای یک ساعت هم در خاک عراق باقی بمانند. این کارت نه تنها اقامت آنان را در خاک عراق بلکه امنیت جانی شان را توسط نیروهای امنیتی حکومت کردستان تضمین می کند. علاوه بر این از لحاظ مالی هم هر امکانی که احتیاج داشته اند از جمله پول نقدی برای چند ماه نیز به آنان داده شده است. آیا این حرکت و عملکرد انسانیت کمونیستی نیست، اگر نیست پس چیست؟ خانم گرامی که روحیه انسان دوستی تان شما را نگران کرده که به فکر منتقدین ما باشید. انسانیت کمونیستی کومه له و حزب نه تنها برای دوستان و هواداران و توده های مردم مشخص شده بلکه برای دشمنان قسم خورده ما هم معلوم گردیده است، خود شما هم می دانید که چنین است اما جسارت اعتراف به آن را ندارید زیرا به دنبال سوء استفاده از چنین قضایای عادی هستید.
آذر ماجدی باید بداند حزب کمونیست ایران و کومه له منافعی جدا از منافع طبقه کارگر و زحمتکش ندارد و پیگیرانه این حزب برای تحقق آرمان های کمونیستی اش مبارزه می کند و اعتبار عملکرد و پراتیک این جریان برای آحاد مردم جامعه مشخص است. تاریخ گذشته و حیات کنونی کومه له و حزب کمونیست ایران آن چنان درخشان و سرشار از فداکاری و انساندوستی است که با چنین سخنان غیرمسئولانه و خاک پاشیدن های عبث به چشم حقیقت و توده های کارگران و زحمتکشان، هیچ خدشه ای بر سیمای پرفروغ و پرولتری آن وارد نخواهد آمد.

زنده باد حزب کمونیست ایران
زنده باد کومه له
زنده باد آزادی برابری حکومت کارگری