جمع اضداد:” لنینیزم” و کمونیزم کارگری ٬ نگاهی به سخنرانی رفیق حمید تقوائی در انجمن مارکس – بخش آخر

مقدمه:

از ظریفی پرسیدند: خربزه بیشتر دوست داری یاهندوانه؟گفت: “هردوانه”. من فکر می کنم بحث رفیق تقوائی در حمایت از لنینیزم را وقتی در سه بخش نخستش  بگذاریم کنار نیم ساعت آخر (۴)، متوجه می شویم که ایشان هم “هردوانه” را دوست دارد! در سه بخش سخنرانی ایشان، تلاش می کند از لنینیزم حمایت کند. تلاش می کند که برداشت خودش از تئوری و پراتیک لنین را در تلاش او بلشویزم برای سرنگونی تزاریزم و سازماندهی سوسیالیزم، در مبارزه پیگیرش بر علیه ناسیونالیزم، خلاصه کند. رفیق تقوائی مدعی است که اعدام و سرکوب که بعد از به حکومت رسیدن لنین در روسیه حاکم شد، “تدوریزه” توسط لنین نشد. انتقاد از لنینیزم را از موضع آزادی خواهی “سطحی” می نامد و ناقد را متهم می کند که “به عقب برگشته و کار نقادان داروین را می کند که حامی تدوری آفرینش هستند”. برای حمایت از لنینیزم به روایت رفیق تقوائی، فرد باید بپذیرد که نقد لنینیزم از موضع کمونیزم فقط ازموضع “زیربنای اقتصاد سیاسی” ممکنست و نه از موضعی دیگر. اگر فردی از موضع آزادی به لنینیزم نقد کند، لاجرم دنبال درک راست و لیبرال رفته و حد اکثرش باید صبور باشد و بعد از دادگاهی کردن ترومن و هیتلر و پینوشه اگر وقتی برای قاضی ماند برود سراغ لنینیزم!

در سه بخش نخست نقدم به سخنرانی رفیق تقوائی(۱و۲و۳)، تلاش من این بود که تناقضاتی که ایشان بخاطر حمایت از لنینیزم دچارش شده، برای خواننده روشن کنم. در این بخش آخر فکر می کنم بتوانم به تناقض بزرگتری اشاره کنم که خودش نتیجه گیری این سری بحث هم محسوب می شود.

به دید من، بزرگترین تناقض رفیق تقوائی اینست که هم خودش را لنینیست می داند و هم براستی و درستی از پایه گذاران تدوری و پراتیک کمونیزم کارگری است. من مدعی هستم که کمونیزم کارگری به هیچ وجهی “در ادامه لنینیزم” نیست. کیقیتی جدید است. در عمل ، پاسخی است به تناقضهای کمونیزم تا کنون. کمونیزم کارگری، تئوری و پراتیکی است که براستی از لیبرالیزم توانسته عبور کند در حالیکه لنینیزم ، “مارکسیزمی” است که از لیبرالیزم عقب نشسته. کمونیزم کارگری را من جلوتر از لیبرالیزم می بینم و لنینیزم را شکست خورده از لیبرالیزم در موضوع آزادی.

از دید من ، پاسخ مسئله انسان ، نه در زمان لنین و نه در زمان حاضر، لنینیزم نبود. دقیقا بخاطر اینکه لنینیزم، پاسخ مسئله انسان نبود، شکست خورد. کمونیزم کارگری تدوری و پراتیکی است برگرفته از تجارب دوران بعد از به قدرت رسیدن و افول کمونیستها. سنتزی که برپایه پراتیک مبارزاتی طبقه کارگر در دوران صد ساله اخیر استوار است. سنتزی که با رجوع به مدرنیته و نقد دیدگاه سرمایه داری از مدرنیته، خودش را در گقتمان مدرن بازتعریف می کند. انسان محور می ماند و دچار تناقض ناشی از “درک طبقاتی” نمی شود. انسان محوری کمونیزم کارگری، سنتز دیگری از کمونیزم است و به هیچ وجه هم خانواده لنینیزم نیست. آزادی با درک عمیقش که رها شدن انسان از دام جامعه طبقاتی است، در هیچ سطحش قربانی “مرحله بندی انقلاب” و مصلحت اندیشی حقظ قدرت سیاسی نمی شود. این خصلتها اساسا در لنینیزم غائب است و گفتن اینکه من لنینیست هستم و در عین حال کمونیست کارگری هستم، از نوع ادعای همان ظریفی است که “هردوانه” را بیشتر دوست دارد!

قبل از بررسی بخش آخر سخنرانی رفیق تقوائی اجازه می خواهم اگر در انتقال بحث ایشان کوتاهی دارم منرا ببخشید. متن سخنرانی ایشان در روزنه به سختی قابل شنیدن است. امید من اینست که سخنرانی ایشان بعدا کتبی شود تا بتواند دقیق تر بعنوان مرجع بکار رود. این بخش از سخنرانی ایشان عمدتا حول درک کمونیزم کارگری از مقوله آزادی و دیکتاتوری پرولتاریا استوار است که به دیدگاه من براحتی تضادهای فاحش دیدگاه کمونیزم کارگری را با لنینیزم نشان می دهد و ادعای “همین لنینیست هستم و هم کمونیست کارگری” را ناممکن!

اجازه بدهید به بخش آخر سخنرانی رفیق تقوائی اشاراتی داشته باشم:

(۱)     کمونیزم کارگری و آزادی و لنینیزم:

این جملات بخشی از مضمون بحثهای حمید تقوائی است در موضوع کمونیزم کارگری و آزادی:

” …..ما معتقدیم که در مرحله گذار هم باید آزادی محفوظ بماند و قربانی نشود.”. این میهن پرستی و ناسیونالیزم است که به آزادی قید و شرط می گذارد. این کمونیزم  روسی و غیر کارگری بود که تحت عنوان “آزادی برای طبقه کارگر” آزادی را محدود کرد.”

“….. آیا می شود تحت نام طبقه کارگر، آزادی را محدود کرد؟ کمونیزم کارگری می گوید نه. آزادی بیان بخش کوچکی از آزادی است. آزادی یعنی رهائی انسان. و برگرداندن اختیار به انسان.”

“….چپ غیر کارگری، رابطه آزادی و برابری را زیر سوال برد. اگر یک نفر را اعدام کنید، نفر دوم را هم اعدام می کنید. ما می گوئیم که اولین اقدام ما تثبیت آزادی بدون قید و شرط بیانست و لغو مجازات اعدام. این دستاورد مهم کمونیزم کارگری است که از لنین فراتر رفته است. ما در تزهای خود در مورد دولت در دوران انقلابی تاکیید کردیم که سرکوب مجاز نیست. جنبه دیگر بحث آزادی از دید ما، ارتباط آزادی با زیر بنای اقتصادی است.”

الف: آیا سرکوب و نقض آزادی از “چپ غیر کارگری و روسی “شروع شد یا از خود لنین؟

اینجا رفیق تقوائی بدرستی روی مفهوم آزادی و ارتباطش با برابری تاکیید می کند. تاکیید می کند که کمونیزم کارگری آزادی را حتی در دوره گذار، قربانی برابری نخواهد کرد. تاکیید دارد که بنام طبقه کارگر نباید اعدام کرد و سرکوب مجاز نیست. اینها را رفیق تقوائی از اصول کمونیزم کارگری می داند و تاکیید می کند که “چپ غیر کارگری” و “روسی” بوده که آزادی را مرتبط با برابری تعریف نکرده و در دوران گذار آنرا قربانی کرده. اینجا من مدعی هستم که این “چپ غیر کارگری” با شواهد و اسناد از خود لنین شروع می شود. این لنین بود که سرکوب و اعدام را جزئی از مختصات دولت کارگری دانست که در پاسخش به کائوتسکی به صراحت تکرار می کند. این لنین بود که دستور اعدام داد که باز اسنادش هست. این لنین بود که در دوران گذار سرکوب را نه تنها مجاز دانست بلکه بخشی از تعریف دیکتاتوری پرولتاریا اعدام کرد! مطمئن هستم رفیق تقوائی یا هیچکس دیگر نمی تواند ادعای منرا منکر شود.

ب: اگر کمونیزم کارگری تحت هیچ نامی آزادی را محدود نمی کند و آزادی را در ارتباط با برابری تعریف می کند. اگر اعدام یک نفر را هم کمونیزم کارگری برنمی تابد. اگر در تزهای دوره انقلابی کمونیزم کارگری قید شده که  آزادی باید در دوران انقلابی حفظ شود و رفیق تقوائی حتی تاکیید می کند که اینها دستاوردهای کمونیزم کارگری است که از لنین فراتر رفته است، اجازه بدهید ادعا کنم که بین لنینیزم و کمونیزم کارگری در همین موضوعات مورد بحث تداومی در کار نیست. این انقطابی بسیار مهم است بین لنینیزم و کمونیزم کارگری. نمی شود نقض آزادی و اعدام و سرکوب را هم در سازمان لنینیزم تائید کرد و هم در سازمان کمونیزم کارگری همانرا مردود دانست. نمی شود گفت که “در شرایط لنین اینکارها مجاز بود و جنبشی آنجا نبود پس ما لنینیست هستیم و دو دقیقه بعد مدعی شد که ما کمونیست کارگری هستیم که نه سرکوب را در دوره انقلابی بر می تابیم و نه معتقد به مرحله بندی آزادی با برابری هستیم. یکی از اینها ممکنست هردوی اینها با هم می شود “هردوانه”!

(۲)     دیکتاتوری پرولتاریا از دید کمونیزم کارگری و دیدگاه لنینیزم:

رفیق تقوائی می گوید(نقل به مضمون):

“…. دیکتاتوری پرولتاریا از دید ما، باید از دموکراسی بورژوائی عقب تر نباشد. پایه این دیکتاتوری از دید ما ارتباط دادن آزادی با برابری است. در قانون اساسی باید قید شود که بهره کشی انسان از انسان ممنونع است. کار مزدی جرم محسوب می شود. احزاب از طریق شوراها وارد قدرت می شوند و هر حزبی در شوراها انتخاب شد، او می برد.”

اینجا هم تضاد فاحش درک کمونیزم کارگری با لنین و لنینیزم در موضوع دیکتاتوری پرولتاریا بسیار مشهود است. دیکتاتوری پرولتاریا به جهت تئوریک و پراتیک بیش از اینکه با نام مارکس گره خورده باشد، به درستی با نام لنین گره خورده و به هیچ شکلی اینطور که رفیق تقوائی آنرا ارائه می دهد در تئوری و پراتیک لنین مطرح نشده.

الف: رفیق تقوائی می گوید که دیکتاتوری پرولتاریا از دید کمونیزم کارگری نباید از دموکراسی بورژوائی عقبتر باشد. همینکه او اینگونه مطرحش می کند دارد تایید می کند که در عمل (ونه در ادعای روی کاغذ توسط لنین) بعد از انقلاب اکتبر این دیکتاتوری از دموکراسی بورژوائی جلوتر نبود! آمار اعدامهای بعد از انقلاب اکتبر و طی دوران لنین به بیش از صد هزار نفر رسید. بستن نشریات مخالف از سال ۱۹۱۸ یعنی چند ماه بعد از به قدرت رسیدن لنین و یلشویکها شروع شد. غیر قانونی کردن همه احزاب بجز حزب حاکم بلشویک و کنترل کامل نظام شورائی و انتخابات شوراها هم همینطور. یک نظام تک حزبی  با ابزارهائی مثل اعدام و تبعید به سیبری و زندان سیاسی با هزار توجیه تئوریک  همه در زمان لنین سازمان یافت. اسم همه اینها شد “دیکتاتوری پرولتاریا” که طبعا بسیار از حکومتهای دموکراسی بورژوائی عقب تر بود!

ب: در قانون اساسی حکومت شوروی هم قید نشد که کار مزدی ممنوع است. در زمان لنین، تمامی احزاب بجز حزب کمونیست شوروی غیر قانونی بودند بنابر این بحث رقابت در نظام شورائی هم وجود خارجی نداشت. اینها را “چپ غیر کارگری و روسی” اگر سازمان داد، اسمش همان لنین است! او بود که رهبر انقلاب روسیه بود و همه این کجرویها زیر نظر او انجام شد! طبعا شاید اینجا هم رفیق تقوائی بخواهد با دادن سوبسید کمونیستی، لنین را بخاطر ” تحمیل شرایط” از ماجرا معاف کند که البته مشکل است دیگر!

ج: اجازه می خواهم اینجا هم اعلام کنم که طرح نظری و پراتیک دیکتاتوری پرولتاریا از دیدگاه لنین صد و هشتاد درجه با دیدگاه کمونیزم کارگری در تضاد است. دو نظریه متضاد در مورد شکل و اهداف و ابزارهای حکومت دوران گذار در مقابل ماست. یکی دیکتاتوری پرولتاریا را با سرکوب و حکومت تک حزبی و طبعا شوراهای تحت کنترل یک حزب تئوریزه کرده و پراتیک کرد و دیگری دیکتاتوری پرولتاریا را از مفهوم آزادی با همه لایه هایش شروع می کند و بدون آن ، برابری را ناممکن می داند. اعدام و سرکوب و بستن مطبوعات مخالف را بر نمی تابد و نمی پذیرد که بنام حکومت طبقه کارگر انسانی ، هر که می خواهد باشد، مورد تعرض قرار گیرد.

در دیکتاتوری پرولتاریای لنین، تک حزبی شدن حکومت بخاطر فشار ضد انقلاب، عین دیکتاتوری پرولتاریاست. در دیکتاتوری پرولتاریای رفیق تقوائی کاملا برعکس، نوعی وسواس وجود دارد که آزادی مخالف حفظ شود.

در دیکتاتوری پرولتاریای لنین، همانطور که آخوند قرائتی هم گفت: وقتی به حکومت رسیدیم مثل اینست که سوار خر شدیم و پائین بیا هم نیستیم! در تعریف رفیق تقوائی از دیکتاتوری پرولتاریا، کاملا برعکس، اگر ما کمونیستهای کارگری در انتخابات شوراها رای نیاوردیم، متمدنانه قدرت را تفویض خواهیم کرد.

اینست که من مدعی هستم که رفیق تقوائی در این سخنرانی دست به کاری به شدت ناممکن زده و مدعی لنینیزم شده و هم پایه گذار کمونیزم کارگری به شکل موجودش هست. تضاد بین کمونیزم کارگری در موضوع آزادی و دیکتاتوری پرولتاریا و دیدگاه لنین از زمین تا آسمانست و نمی شود مرتکب هر دوی اینها شد وگرنه ماجرا می شود همان “هردوانه” خودمان!

 

نتیجه گیری از نقد بحثهای رفیق حمید تقوائی:

به دید من رفیق تقوائی در بخش دفاع از لنینیزم در سخنرانیش دچار تضادهای متعددی شد که من در سه مقاله قبل به مهمترینشان اشاره کردم. در بخش آخر سخنرانیش، دیدگاه کمونیزم کارگری را در دو موضوع مهم آزادی و دیکتاتوری پرولتاریا ارائه داد که بهترین سند است برای نشان دادن نگنجیدن لنینیزم و کمونیزم کارگری در یک ظرف!

من مدعی هستم که لنینیزم نه برای زمان خودش و نه زمان حال، پاسخگوی نیاز انسان نبوده. مدعی هستم که کمونیزم کارگری به هیچ وجه” تداوم لنینیزم” نیست. تضادهای لنینیزم و کمونیزم کارگری در همین دو موضوع آزادی و دیکتاتوری پرولتاریا هم خلاصه نمی شود. همانطور که در بحثهای قبلیم هم گفتم موضوعات متعدد و مهم دیگری مثل تئوری امپریالیزم و تئوری اتحاد ضد امپریالیستی و وظایف کمونیستها در کشورهای “پیرامونی”  و حتی نحوه برخورد با مذهب، لنینیزم را با کمونیزم کارگری در دو سوی گفتمان کمونیستی قرار می دهد. تلاش من برای روشن سازی این تضادها ادامه خواهد داشت و از عزیزان خواننده برای دنبال کردن و شرکت در این بحثها تشکر می کنم. همینطور یکبار دیگر از شخص رفیق حمید تقوائی  بخاطر برخورد انسانی به اصل اختلاف فکری که از سنهتهای برجسته کمونیزم کارگری است و سایت روزنه و آزادی بیان برای انتشار این بحثها نهایت تشکر را دارم.

 

 

 

 

منابع دیگر:

(۱)سعید صالحی نیا: تناقض ها و نارسائیهای دفاع لنینیستی از لنین نگاهی به سخنرانی رفیق حمید تقوائی در انجمن مارکس بخش سوم

http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4377-1389-07-17-09-46-42.html

(۲)سعید صالحی نیا: تناقض ها و نارسائیهای دفاع لنینیستی از لنین نگاهی به سخنرانی رفیق حمید تقوائی در انجمن مارکس- بخش دوم

http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4255-1389-07-03-10-41-08.html

(۳)سعید صالحی نیا: تناقض ها و نارسائیهای دفاع لنینیستی از لنین نگاهی به سخنرانی رفیق حمید تقوائی در انجمن مارکس- بخش اول

http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4193-1389-06-26-18-02-36.html

 (۴) سخنرانی حمید تقوائی در انجمن مارکس کانادا: لنین، آزادی و تجربه شوروی

http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4110-1389-06-18-06-59-29.html

(۵) دیکتاتوری پرولتاریا (لنین)

http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1919/sep/x02.htm