دستاوردهای تاکنونی نقد لنین از دیدگاه کمونیزم کارگری ٬ پاسخ به ناصر اصغری

سخنی با خواننده:
از ۷ آگوست ۲۰۱۰ که من سری مقالات نقد لنین را شروع کردم رفقای زیادی وارد این بحث شدند. چه آنها که موافق نظرات من بودند و چه آنها که مخالف بودند. آنها که خودشان را مطعلق به جنبش کمونیزم کارگری می دانستند و چه آنها که خود را چپ می دانند. سطح برخوردها به بحثهای من هماهنگ نبود. “پاسخهای به سعید صالحی نیا” در ابتدا رنگ واضحی از تعصب و برافرختگی را نشان می داد. ابتدا مخالفین بحثهای من در خواست سانسور مقالات منرا داشتند و منرا به عناوینی مثل روشنفکر خرده بورژوا، “جنگ سردی” مفتخر کردند و بعد ژورنالیست دروغگو خطابم کردند که آزادیخواهیم ذره ای نمی ارزد. برخوردهای تعصب آمیز و شخصی و غیر سیاسی بتدریج رنگ باخت و غبارها خوابید و بحثها در سطحی بالاتر ادامه یافت. رفقائی مثل احمد ثابت، خوشکدامن، شاهو پیر خضرائیان وارد میدان شدند که فرهنگ بالاتری از بحث را بکار گرفتند و سرانجام بحثهای زنده تری از رفیق حمید تقوائی را شاهد بودیم و این آخری هم رفیق ناصر اصغری بود. به جهت فضای عمومی بحث من فکر می کنم تا همینجا ، پیشرفتی را شاهدیم. این روزها می شود حس کرد که رفقا دارند می پذیرند که نگاه من در نقد لنین، نگاه از موضع “راست” و “جنگ سردی” نیست که اگر هم بود باید رفیقانه جواب می گرفت. فرهنگ دیالوگ می طلبد که ابتدا فضای رابطه انسانی شکل بگیرد و پذیرفته شود و بالاتر از موضوع بحث، این فضا حفظ شود. این دستاورد مهم تا کنونی این بحثهاست از دید من.
دستاورد دیگر این بحثها، طبیعی شدن نقد لنین است. این طبیعی شدن معادل شکست تدریجی تابوئی است که در چپ هنوز سنگینی دارد. فرض اینکه بشود از موضع چپ و کمونیستی لنین را نقد کرد و “راست” نشد!. دستاورد دیگر اینکه لنینیزم را در عمل جلوی دید خواننده گذاشت و همه دیدند که لنینیزم در عمل ، تحمل یک دیالوگ انسانی را ندارد. دستاورد دیگرش اینست که درک های متضاد از مفهوم آزادی را در مقابل هم گذاشت. تناقضی که بین مفهوم “ماتریالیزم تاریخی” و دترمینیستی از روبنا و زیر بنا از سوئی و مفهوم آزادی در تئوری “م.ل” همیشه بود، خودش را در استدلالات رفقای لنینیست نشان داد. دستاورد دیگرش این بود که همه دیدند این لنینیزم که لنین را مرکز عالم آزادی و برابری می داند، وقتی نوبت نقش او در سقوط سوسیالیزم می رسد، ناگهان این قهرمان اسطوره ای اش را کوچک می کند و به بهانه “اهمییت شرایط” و نقش “تعیین کننده جنبشها” ناگهان لنینش را از مرکز مائنات بر می دارد تا حفظش کند ! خلاصه اینکه از دید من، این سری بحثها که مرتب بحث می آورد دارد مثل موش نقب زن، تارو پود درک ایدئولوژیک از کمونیزم را بیرون می کشد.
همانطور که به خواننده قول دادم، این بحثها ادامه خواهد داشت و من طی بحثهای بعدی سایر ضعفهای سیاست لنین را مورد بررسی خواهم داد و نشان خواهم داد که چیزی را که عده ای لنینیزم می دانند، قابل دفاع نیست. آنچه قابل دفاع است، اهمیت نقش لنین در پیش بردن تئوری و پراتیک انقلاب سوسیالیستی است و ارائه این اندیشه که می شود و باید به این دنیای وارونه پایان داد. در واقع ایده کلی امکان پایان دادن به نظم سرمایه داری آنچیزی است که لنین را با کمونیزم مدرن امروزی پیوند زده و قابل دفاع است . لنین در تئوریزه کردن شکل دیکتاتوری پرولتاریا، تئوریزه کردن سرکوب و اعدام، تئوریزه کردن “تئوری اتحاد طیقات حول مبارزه ضد امپریالیستی” در جهان سوم اشتباه کرد و کمونیزم کارگری در عمل ازش عبور کرده. بحثهای من را بدون ایجاد بلوا و با آرامش می شود دنبال کرد و نقد کرد و مردود دانست. هر چه هست نباید به فضا سازی و گرد و خاک هوا کردن قشری گری در چپ تن داد.
با ذکر این مقدمه، اجازه می خواهم نگاهی بیندازم به مقاله رفیق عزیزم ناصر اصغری:
ناصر عزیزم،
با تشکر از مقاله ات و خوش آمد به این سری بحثها. از اینکه شما نزدیک ۵ هفته صبر کردی و حالا وارد بحث شدی نشان می دهد که سعی کردی بیشتر دقت کنی و با متانت بیشتر وارد بحث شوی که این مزیتی است. شما در جریان بحثهای رفقائی قرار گرفتی که پرنسیب یک بحث را رعایت نکردند و به فحاشی پرداختند. انتظار من از شما این بود که نامه ای بنویسی و اعلام کنی که برچسب زدن به رفیق هم حزبی و روشنفکر خرده بورژوا خواندن و سمساری خواندن و ژورنالیست دروغگو خواندن و خاله خرسه خواندن و تقاضای سانسور کردن، کار نادرستی است. انسانی نیست. هنوز هم دیر نشده! در نامه بعدیت خواهش دارم اینرا روشن کن که سکوت نمی کنی وقتی چنین سطح برخوردهائی را مشاهده می کنی.
نکته مهم دیگر اینکه شما در نامه ات می پذیری که من نوعی می توانم اشتباه کنم. لازم نیست در نقد لنین آدمها طبقه شان عوض شود و “خیات طبقاتی” مرتکب شوند! برخی رفقای ما اینطور فکر نمی کنند! منتقد لنین لزوما باید طبقه عوض کند و برود شمت راست! عقب بزند کنار معتقدین به آفرینش، خاله خرسه شود، “آخرش برسد به مخالف انقلاب” و بسیاری از داستانهای کمدی دیگر! همینجا از شما بابت پذیرش اینکه من می توانم کمونیست کارگری بمانم و فقط اشتباه کنم تشکر می کنم!
از این مقدمه عبور می کنم و از شما هم می خواهم بار بعد مقاله ات تیتر بندی بشود تا رجوع بهش ساده تر بشود. امیدوارم این پیشنهاد را هم دوستانه تلقی کنی. من چند محور اصلی بحثت را آنطور که فهمیدم مطرح می کنم و پاسخ می گویم:
(۱)آیا آزادی در جامعه طبقاتی ممکن نیست؟!

شما مدعی هستی که اصل اشتباه منرا دریافتی و آن اینست که من معتقد هستم که آزادی در جامعه طبقاتی ممکن است. بعدش یک تعریف از آزادی از منصور حکمت آوردی که بر طبق آن یک گرئه بزرگ احزاب و سازمانها همه “انجور فکر می کنند” و چون من اینجور فکر می کنم “پس مسئله حل شد”! صالحی نیا از حزب کمونیست کارگری که هیچ از همه سازمانهای ذکر شده هم بیرون است!
فکر می کنم یکی از ما اشتباه می کنیم!
اگر آزادی در هر سطحش در جامعه طبقاتی غیر ممکن است حتما در برنامه حزب کمونیست کارگری هم همینطور باید باشد! یعنی قید شود که آزادی بی آزادی تا……جامعه بی طبقه! بعدش خصوصا دیگر نمی شود در مانیفست انقلاب که مصوبه کنگره هفتم حزب است هم از آزادی حرفی باشد چون طبعا بهد از انقلاب قرار نیست بطور ناگهانی “جامعه بی طبقه” ایجاد شود درست است؟
اما من دو سند از حزب یعنی اول برنامه حزب و دوم مانیفست انقلاب را می آورم:
 اول: سند برنامه حزب:
“”حزب کمونیست کارگری در عین حال برای تحقق و تضمین وسیع ترین حقوق فردی و مدنی در جامعه موجود مبارزه میکند. اهم این حقوق و آزادی های انکار ناپذیر و غیر قابل نقض عبارتند از:
…. – آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، اجتماعات، مطبوعات، تظاهرات، اعتصاب، تحزب و تشکل.

– آزادی کامل و بی قید و شرط انتقاد و نقد. آزادی انتقاد به کلیه جوانب سیاسی، فرهنگی و اخلاقی و ایدئولوژیکی جامعه. لغو هر نوع ارجاع در قوانین به باصطلاح مقدسات ملی و میهنی و مذهبی و غیره بعنوان عامل محدود کننده آزادی نقد و اظهار نظر مردم. ممنوعیت هر نوع تحریکات و تهدیدات مذهبی و ملی و غیره علیه بیان آزادانه نظرات افراد.”
همانطور که ملاحظه می فرمائی، منصور حکمت در برنامه مصوبه حزب ما بر فرض جامعه موجود که طبعا طبقاتی است دارد از آزادی در وسیعترین شکل ممکنه صحبت می کند و نمی گوید آزادی به شرط چاقو(یعنی به شرط جامعه بی طبقه)!

دوم: سند مانیفست انقلاب، مصوب کنگره هفتم:
“”..انقلاب در ایران بر سر آزادی است. تحقق رادیکالترین و انسانی ترین تعریف از آزادی های فردی، مدنی، فرهنگی و سیاسی امر فوری این نسل “تویتر” و “فیس بوک” است که به انقلاب برخاسته است. هیچ شرطی بر آزادی بیان، اجتماع ، اعتصاب، تشکل، تحزب و دیگر آزادی های سیاسی را نمی پذیرد. هیچ مرزی بر آزادی انتقاد از “مقدسات” را برسمیت نمی شناسد. هیچ سانسور و ممیزی بر فرهنگ و هنر و ادبیات و فعالیت خلاقه انسانها راقبول نمی کند.”
در سند بالا هم شما نمی بینی که آزادی مشروط به از بین رفتن جامعه بی طبقه بشود. درست است؟!
فکر می کنم همین دو تا سند کافی باشد که من بتوانم به حزبم برگردم و محق باشم آزادی را منوط به نفی جامعه بی طبیقه ندانم! این از مختصات ویژه کمونیزم کارگری در چپ بود که این دو مفهوم را به هم گره نزد. شما برای پاسخ به من مجبور شدی یک عقب گرد به چپ سنتی بزنی ! همانی که رفیق تقوائی بمن نسبت داد ، منتقدین به من دارند مرتکب می شوند! در دفاع از لنینیزم مجبورند که عقب گرد کنند به چپ سنتی که آزادی را مشروط به بی طبقه کردن جامعه می دانست. همانطور که لنین هم فکر می کرد و سرتاپا اشتباه بود!
فرمول درست در مورد آزادی اینست که آزادی روندی است که با پیشبرد امر برابری مرتب تعمیق می شود و از سطح به عمق کشیده می شود. اینطور نیست که از نقطه ای خاص و با شرط رفع طبقات بشود بهش فکر کرد! همانطور که در برنامه حزب ما و مانیفست انقلاب منعکس است و در درک هیچ چپ سنتی نهفته نیست!
(۲) نمی توانید بپذیرید که لنین موافق اعدام باشد!
می فرمائید
“به نظر من کلا لنین نمی توانست طرفدار اعدام باشد. . من نمی توانم بپذیرم که یک چنین آدمی نفعی در محدود کردن انسانها، از جمله اعدام، داشته باشد.”
این مشکل شماست که دیر باورید رفیق! اجازه بدهید دو جمله از خود لنین نقل کنم در پاسخ به کائوتسکی “مرتد” و نوکر امپریالیزم(لقبهائی که لنین نباید بکار می برد و بکار برد(لطفا پای “شرایط” را باز نکنید!):
لنین می گوید:
” در سال ۱۹۱۷ در زمان دولت کرنسکی من در پراودا نوشتم که هیچ حکومت انقلابی نمی تواند از مجازات اعدام معافیت بدهد. مسئله اینجا بود که علیه کدام طبقه یک حکومت خاص قرار است از آن استفاده کند….”
“……آیا می توان یک حزب انقلابی طبقه کارگر را تصور کرد که برای چنین حملاتی در حین یک جنگ داخلی بغایت خشن مجازات مرگ قائل نباشد؟”
ناصر جان!
در متن بالا لنین به زبان عامه فهمی می گوید که اساسا حکومت انقلابی یعنی مجازات اعدام. می گوید حکومت انقلابی طبقه کارگر وقتی در جنگ داخلی درگیر است، یعنی مجازات اعدام! خیلی ساده و شفاف می گوید!
حالا شما نمی خواهی بپذیری که لنین طرفدار اعدام بوده؟ اینجا او فقط “طرفدار اعدام نیست”! رهبر حکومتی است که تعیین تکلیف می کند. تئوری می سازد و ملیونها نفر با هر حرفش جابجا می شوند. دارد در روز روشن اعدام را جزئی از مختصات  حکومت انقلابی می داند . لطفا نفرمائید که نقش شخصیت را بزرگ کردم! همان لنینی که انقلاب را رهبری کرد و “معجزات کرد” همان وقتی گل می کارد، گلش همینجوری است. هزار هزار اعدام به بار می آورد. باور کن رفیق!
باور کن!
(۳) کار بیشتر از یکی دو مقاله عرضه کردن برای اثبات مغایرت افکار و پراتیک لنین با آزادی:
می فرمائی:
“به نظر من کسی که ادعا کند افکار و پراتیک لنین مغایر با آزادی بودند، باید کار بیشتری از یکی دو مقاله عرضه کند.”
ناصر جان!
موقعی که نامه اولم را به لنین نوشتم انتظارم این بود که چپهای سنتی و لنینیست بر من بشورند و کمونیستهای کارگری که در پراتیک و حتی در بسیاری اسنادشان از لنین جلو افتاده اند کنار من قرار گیرند. اگر اینطور می شد، شاید من می رفتم سراغ کار دیگری. اما متاسفانه می بینم که بسیاری از رفقای حزبم به همان سبک و سیاق هواداران “م . ل” دارند از لنینیزم “دفاع می کنند! لذا مقالاتم را ادامه دادم. با توجه به اینکه شمارش را مقداری بلدم، فکر می کنم با احتساب این مقاله بشود ۲۰ مقاله تا همینجا.
برنامه من هم این خواهد بود که این بحثها را آرام آرام ادامه دهم. بنابر این حتی تا همینجا من از “یکی دو مقاله” بیشتر نوشته ام و احتمالا این مقالات به اعداد دو رقمی و سه رقمی برسد. من صبورم و شما هم صبور باش. این بحثها اهمیت دارد و زمان می برد که ما در فضائی رفیقانه دوباره هم را بشناسیم و به هم اعتماد کنیم و برویم سراغ چیزهائی که باید رویش بیشتر فکر کنیم.
در پاسخ به رفقا مصطفی صابر و محسن ابراهیمی گفتم: حتی وقتی توافقی جمعی در موضوعی حادث می شود، خود این توافق در زمان مجدد باید بدست آید. اطلاع انسانها تغییر می کند. انسانها رشد می کنند و بازنگری در باورها جرم نیست و نباید به “زباله دادن جنگ سردی” یا “سمساری” پرتاب شود! نباید او را به اعتقاد به آفرینش وصل کرد!
حرف جدی را باید جدی پاسخ داد. بحثهای نظری را نمی شود به شیوه کمپینهای انتخاباتی و با شعارها و رتوریکهای کلیشه ای پیروز شد! ابزارهای دیگر لازم است!
زنده باشی

منابع دیگر:

* ناصر اصغری: لنین و آزادی
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4148-1389-06-21-21-03-19.html
(۱)سعید صالحی نیا: رابطه شخصیت و”شرایط” تاریخ برای پوشش خطاهای شخصیت! پاسخ دوم به رحمت خوشکدامن
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4150——qq———-.html
(۲)سعید صالحی نیا: مصاحبه نشریه یک دنیای وارونه با اکس رفیق سعید صالحی نیا
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4140-1389-06-20-17-48-16.html
(۳)سعید صالحی نیا: چرا نقد کمونیستی به لنین در حزب کمونیست کارگری ایران مطرح می شود؟ پاسخ به احمد ثابت
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4118-1389-06-19-04-28-13.html
(۴) سعید صالحی نیا: تعمیق درک کمونیستی از آزادی و عبور از لنین ٬ پاسخ چهارم به شاهو پیرخضرائیان
http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_537.html
(۵)سعید صالحی نیا: ریشه های هویتی کمونیزم کارگری و برداشت ایدئولوژیک از لنین ٬ پاسخ به اسماعیل هوشیار
http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_500.html
(۶)چرائی و چگونگی نقد تاریخ دوران لنین , پاسخ سوم به رفیق شاهو پیر خضرائیان (سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_263.html
(۷)لایه بندی قشری گری “کمونیستی” در مقابله با نقد لنین ٬ نگاهی به پیام علی امیدی(سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_245.html
(۸) سعید صالحی نیا: منصور حکمت و “لنینیزم” … پاسخی به ش.بهرامی
http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_230.html
(۹)سعید صالحی نیا: عرصه های باز نگری کمونیستی به تاریخ کمونیزم پاسخ به رحمت خوشکدامن
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4016-1389-06-09-05-19-22.html
(۱۰)سعید صالحی نیا: نامه دوم به لنین در موضوع دفاعش از مجازات اعدام
http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_22.html
(۱۱)سعید صالحی نیا: چرا لنین را نقد می کنیم؟ پاسخ دوم به رفیق شاهو پیر خضرانیان
http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_477.html
(۱۲) سعید صالحی نیا: “قرائتهای متضاد از کمونیزم کارگری” ٬ پاسخ دوم به کامران مزین
http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_474.html
(۱۳)سعید صالحی نیا: پاسخ به سیاوش شهابی و نظرش در مورد نقض آزادی از سوی لنین
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/3910-1389-05-28-05-21-59.html
 
(۱۴)سعید صالحی نیا: کدام “ضعفها و کمبودها” در دولت لنینی؟! پاسخ به رفیق مصطفی صابر در حاشیه نویسیش به نقد لنین
http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_7.html
(۱۵)سعید صالحی نیا: نمونه ای از “دفاع” ضعیف و عصبی لنینیستی از لنین پاسخ به رفیق محسن ابراهیمی
http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_5.html
(۱۶) سعید صالحی نیا: دوستی های خاله خرسه ای و خوردن “میوه ممنوع” ! پاسخ به رفیق محمد آسنگران
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/3866–q-q.html
(۱۷)سعید صالحی نیا:حزب کمونیست کارگری و اعتقادات سیاسی , در حاشیه اعتراض رفیق کامران مزین به انتشار مقاله ای در نقد لنین
http://www.azadi-b.com/J/2010/08/post_402.html
(۱۸)سعید صالحی نیا: پاسخ به حامد خاکی و “دفاعش” از نقض آزادی بنام دفاع از لنین
HTTP://WWW.AZADI-B.COM/J/2010/08/POST_378.HTML
(۱۹)سعید صالحی نیا: پاسخ به لنین و درک مغشوشش از مقوله آزادی در حاشیه انتشار نامه های لنین به ماکسیم گورکی
 http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/3880-1389-05-16-15-50-06.html