سکوت در مقابل قتل ناموسی زنان تضمین ادامه جنایت است

پروین کابلى
May 19, 2019

پروین کابلی : علیرغم کمپین های مختلف در ماههای اخیر بار دیگر موجی از  قتلهای ناموسی و خودکشی زنان نگاهها  را بار دیگر به طرف جامعه کردستان چرخانده  است. 

 هنوز شایسته و ئه سرا که در سنندج بدست برادرشان  به قتل رسیدند  به خاک سپرده نشده بودند که خبر از خودکشی دختر جوانی در حومه ی مریوان پخش گردید.

اولین واکنش به این سری جنایات این  است که چه اتفاقی باعث تشدید این نوع فجایع در مقطع کنونی شده است که ناموسپرستی میدان بازتری برای اعمال جنایت یافته  است؟

زن ستیزی در جامعه ایران و کردستان اختراع جمهوری اسلامی نیست. اما جمهوری اسلامی در شرایط دنیای امروز به مانند یک نیروی تولید کننده عقب مانده ترین مناسبات و تضمین  پیشبرد این عقب ماندگی  یک عامل اساسی  وضعیتی است که اکنون گریبان زنان  در کردستان را گرفته است.

 

جامعه کردستان همیشه از ناموسپرستی و قتلهای ناموسی رنج برده و میبرد.سنتی بسیار قدیمی و درد آور.  اما چهار دهه ی اخیر حاکمیت جمهوری اسلامی و تشدید  فاکتورمذهبی به این سنت هاموجب فراهم شدن زمینه و رشد بیشتر فرهنگ ناموسپرستی و مرد سالاری را فراهم کرده است.

ناموسپرستی مکانیزم خاص خود را دارد. خانواده بعنوان بنیاد جامعه مورد تقدیس است و سنت ها و مکانیزم های درون آن توسط زنان باید مورد محافظت قرار گیرند و به نسل بعدی منتقل شوند. اگر در گذشته های دور مالکیت بر زمین و محصولات آن و حفظ این مالکیت در درون خانواده و قبیله موقعیت زن را بعنوان کسی که مولد نسل آینده بود و با پیوستن وی به قبیله ی دیگری میتوانست این ثروت بخشا به کسان غیر خودی منتقل شود و از سر این مناسبات جایگاه ویژه  زن تعیین می شد و جنسیت  وی بعنوان وسیله ای برای انقیاد وی در چنین مناسباتی تبدیل میشد،  باید دید در جامعه امروز این موقعیت چگونه تغییر کرده و  چه مکانیزمی دارد و چگونه عمل میکند؟ زنان تحت کنترل فرهنگ ناموسپرسی هستند تحت کنترل شدید و پلیسی خانواده، همسایه و بستگان قرار دارند. در مناطقی برای کشتن فیزیکی دخترانی که قوانین و سنت ها را زیر پا نهاده اند برنامه ریزی میشود و افراد متعددی برای به گردن گرفتن قتل آمادگی خود را اعلام میکنند. کشتن زنان به دلیل ناموسپرستی در سراسر دنیای مدرن امروز اتفاق می افتاد. در کشورهای غربی علیرغم قوانین حمایت از زنان قربانیان ناموسپرسی عمدا از کشورهای خاورمیانه و اسلام زده هستند.

حق ملی کرد و حقوق زن !

جنبش های اجتماعی  در کردستان  با توجه به جایگاهشان در مبارزه طبقاتی و تعلقات سیاسی شان در رابطه با مسئله ی زن  جوابهای مختلف دارند . یک اصل شناخته شده در میان سنت ناسیونالیسم کرد را در این جمله میتوان خلاصه کرد که " اول حق ملی میگیریم، بعد مسئله زنان را  حل میکنیم " یک تقابل پاتریارکال یا مرد سالارانه با برابری زنان را میشود در همین جمله خلاصه شده دید. ناسیونالیسم همیشه از زنان بعنوان یک نیروی پشت جبهه ای در تقابل با حکومت های مرکزی عمل کرده است. خواست حمایت از زنان، مخالفت با فشار سنت های عشیره ای و ازدواج های اجباری، یا مخالفت با ازدواج کودکان، ایجاد موسسات حمایت بهداشتی و درمانی ،  سیاست روشن در تقابل با ناموسپرستی و قتل  زنان بدست افراد خانواده  بطور جدی در دستور این احزاب قرار نگرفته است. تجربه ی حکومت کردستان عراق در نزدیک به سی سال و موقعیت تحت ستم زنان در این منطقه علیرغم استقرار یک دولت "خودی" این ادعا را ثابت میکند. بسیج زنان در مبارزه با نیروی غیر خودی با ترغیب پاتریوتیسم  جامعه همراه بوده و نه شعار برای آزادی زن و برای برابری در جامعه.  رهایی مام وطن از قید متجاوزین همیشه در صدر خواستها و اولویت های این احزاب و جنبش ها قرار گرفته است . اینان برابری زن را نه  تنها به یک مبارزه مدام در کنار و روند مبارزات دیگر مردم برای آزادی از هر قیدی و بندی ربط نمیدهند بلکه به آینده ی نامعلوم موکول میکنند. در طول این روند زن  بعنوان پشت جبهه ی ملی گرایان پاسدار حرمت  خود و خانواده میشود. حرمتی که میتواند با یک لبخند ساده، پوشیدن لباسی جدید، لبخند زدن به مرد همسایه، شک کردن و شایعه پراکنی همسایگان  و یا تصمیم به طلاق گرفتن و جدا شدن همه ی  معادلات را بهم بزند. در واقعا جنسیت وی نقش وی را در همه ی شئون تعیین  و مشخص میکند. نقشی که زنان مسئولیت انتقال آن را هم بعهده دارند.   انقلاب ۵۷ همه ی این تصاویر و سنت ها را زیر ضرب انتقاد برد. اما از بین نبرد.

دوره انقلاب و سالهای بعد از انقلاب جریانهای چپ و کمونیسم توانستند در بخشهایی از کردستان که از قدرت بیشتری برخوردار بودند زنان را وسیعا به میدان مبارزه بکشند و امر برابری زن و مرد بطور جدی به بحث خانه  های مردم تبدیل شد. روی آوری زن به میان مبارزه و مسلح شدن آنها که الزاما نه  از خانواده های شهری و یا دختران تحصیل کرده بلکه  در میان زنان زحمتکش و روی آوری آنها به صفوف برابری طلبان به جنبشی نسبتا گسترده تبدیل شد.  گستردگی این جنبش بیان این حقیقت بود که آزادی جامعه در گرو آزادی زنان است. دورانی دیگر فرا رسیده واین حقیقت  که زنان دیگر حاضر به قبول بسیاری از مناسبتات سابق نبودند خود را به روشنی نشان داد. دیگر نمیشد دختر نوزاد را از همان گهواره  مورد معامله قرار داد. کمونیست ها از برابری صحبت میکردند. این اتفاق در مناطقی که ناسیونالیسم کرد  تحزب ، سنت و سابقه ی تاریخی داشت همه گیر نشد. اما تکانهایی را موجب گردید.  ناسیونالیسمی که همیشه هم راه و هم گام مذهب بوده و هست.

 انقلاب ۵۷ در ایران بطور عام مناسبات جامعه ی ایران را  زیر رو نمود. دوره ی نوینی آغاز شد. زنان این بار دیگر به راحتی حاضر به ترک جایگاه اجتماعی که بدست آورده بودند  نشدند. برابری همین امروز به تفکر بخش پیشرو جامعه بدل شد.  زنان با مقاومت در مقابل جمهوری اسلامی هزینه ی سنگینی را محتمل شدند و کردستان از این بی بهره نماند. اعدام آزادیخواهان و کمونیست ها در  بهار آزادی از سنندج ، پاوه و سقزو  مهاباد و بانه شروع شد.

جمهوری اسلامی برای سرکوب جنبش برابری  فقط از اعدام و دستگیری و حتی تبعید مردم از کردستان اکتفا ننمود، بلکه  با بسیج خیل عظیمی از ارتجاعی ترین نیروها به میدان  تقابل با مردم آمد و سنت های عقب مانده ای را که در دوران شکوفایی و آزادیخواهی تاحدی به عقب رانده شده بودند دوباره زنده  کرد .ناموسپرستی بار دیگر میدان عمل یافت. تشدید فقر و نابرابری در میان مردم، رشد جمعیت شهری که اغلب به کانونهای فقر در اطراف شهرهای بزرگ تبدیل شدند و راهی شدن مردم روستاها که  برای کار و به امید یک زندگی انسانی تر  و یافتن کار به شهر ها سرازیر شدند چهره شهرها را عوض نمود و مناسبات جدیدی را هم در کنار خود رشد داد. عدم یافتن کار و ناهمگونی هرچه بیشترو بروز مشکلات عدیده ی دیگری  در میان مردم زحمتکش دامن زد. قربانیان این وضعیت در وهله ی اول زنان و کودکان بودند.

 رشد سریع مناسبات جهانی از طریق شبکه های انترنتی منظره دیگری را در مقابل جوانان و بویژه زنان قرار داد. دنیای جدید امکانات و فرصت های دیگری را وعده میداد. نقش خانواده در اشکال قدیمی رو به زوال نهاده است. زنان زیادی جرئت یافتند که نافرمانی کنند. زندگی خود را سازمان دهند. بقول یک دختر جوان که میگفت یه روز ساکم را بستم و سوار اتوبوس شدم آمدم تهران و از آنجا با خانواده ام تماس گرفتم و گفتم من گم نشده ام. تهرانم. خودتان را هم اذیت نکنید. من برنمیگردم. الان در یک خوابگاه دخترانم و اتاقی با دختر دیگری اجاره کرده ایم. بیست سال پیش این غیر ممکن بود. زنانی که طلاق میگیرند و تنها با فرزندانشان زندگی میکنند کم نیستند. سرعت عوض شدن منظره ها قابل تصور نیست.

به این تصویر جمهوری اسلامی را باید اضافه کرد.

جمهوری اسلامی بیش از چهار دهه حکومت ننگین خود که اساسا بر ستم برزن و زن ستیزی بنا نهاده شده است جامعه و روابط انسانها را با حاکم کردن قوانین اسلامی و شریعت به عقب رانده است. روابطی که بر اساس ایدئولوژی حاکم  از طریق ارگانهای حاکمیت جامعه را سازمان میدهد وتلاش دارد به نـرم تبدیل کند. رشد گروههای اسلامی، کلاس قرآنی ها، اساسا در دوران سلطه هرچه بیشتر اسلام امکانپذیر شد.

 همکاری گروههای اسلامی و همچنین رشد سلفیست ها وقومپرستها زمین بازی گسترده تری را برای رواج ناموسپرستی آماده نمود.

زبان  ادبیات دوباره مرد سالار و ضد زن شده است. " حرمت زن کرد"،  "شیر زن کرد" کدهای مردسالاری برای تربیت زنان است. در واقع این خصوصیات پایه رابطه ی جنسیتی و وظایف خاص برای زنان را تعیین میکند.  سوی  دیگر این مثلث شوم مرد سالاری ، مذهب است. جمهوری اسلامی اکنون بعنوان ایدئولوژی حاکم بر زندگی مردم و تدوین قوانین ضد زن عامل قتل زنان است. در کتاب ۳ قصاص ، قانون ۲۲۰ مجازات میگوید که جد پدری و یا پدر که فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود.

چه باید کرد؟

قتل زنان و یا خودکشی آنها عوارض و آسیبهای جدی بر پیکر جامعه برجای میگذرد. گذشته از اینکه زنی ، انسانی جانش را از دست میدهد و عضوی از جامعه بدون هیچ دلیلی نابود میشود تمام اطرافیان و بستگان دچار صدمات روحی میشوند. سکوت در مورد اتفاقی که افتاده است سالهای سال بر روابط خانوادگی سایه می افکند. نسل بعدی را دچار تزلزل و ترس و نگرانی از خود میکند. اگر مقتول فرزند و یا فرزندانی داشته است زندگی آنها برای همیشه بطور جدی تغییر و لطمه میخورد. تغییری که بر اثر قتل مادرشان اتفاق افتاده است. خجالت و سرخوردگی یک جنبه دیگر این عمل شنیع و غیر انسانی است. خجالت و شرمندگی از برخورد اطرافیان، همسایگان و غیره  نشان از این میدهد که این عمل قابل دفاع نیست و نمیشود هر کس هر طوری که دلش خواست کسی را به قتل برساند. قتل زنان بدینگونه با برنامه ریزی و همفکری و گاها سکوت اطرافیان قابل اجراست.

اما سکوت جامعه در مقابل ناموسپرستی و قتل ناموسی خطرناک و سهمناک است. ناموسپرستان و کلاس قرآنی ها و مسجد و بارگاههای تکیه درویشان میدان عمل پیدا میکنند تا پتک آخر را بر سر تک تک زنان برای به انقیاد در آوردن آنها بکوبند. کمربندهایشان را سفت میکنند به آیه و سنت پناه میبرند و از آنجا که دستشان باز است و قوانین حاکم میدان عملشان را آزاد نگاه داشته است در خلوت خود به سماع می پردازند و در ظاهر برای توجیه آن،  رفتار زن و کافه رفتن و موسیقی غربی گوش دادن و لباسهای رنگی به تن کردن و در اینستاگرام و فیسبوک جولان کردن مورد اتهام قرار میگیرد. انگشت اتهام بسوی هرحرکتی که نشان از خود آگاهی زن است نشانه میرود. تلاش میکند همه ی نشانه های مدنیت و مدرنیسم را به عنوان فرهنگ غیر خودی قاتل اصلی معرفی کند.

جامعه کردستان جامعه ی آگاه به چپ و راست خود است. فعالین حقوق زن و کودک و رهبران کارگری سالهای سال است که توانسته اند تلاش جمهوری اسلامی را برای به سکوت کشاندن جامعه بشکنند. هیچ فعال حقوق کودک نمیتواند از سر فرهنگ ناموسپرستی مدعی دفاع از حقوق دختر و پسر کودکی شود که جامعه ی مرد سالار تلاش میکند به "مردان و  زنان" آینده تبدیلشان کند. حق برخورداری از امنیت جدا از هر جنسیتی حق تمام کودکان است. تضمین رشد کودکان به انسانهای  پویا و آزادیخواه  نسل آینده و برای دفاع از کودکان امروز باید دفاع از مادران تحت ستم و مورد تهدید دستور اول دفاع از کودک باشد. کودکی که مادرش در مقابل چشمانش کتک میخورد یا به قتل میرسد این تصویر را برای همیشه نگه خواهد داشت. عصبانیت از فقدان مادر برای همیشه در وجودش خواهد ماند.  متاسفانه تمام تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از این کودکان در بزرگسالی خود دچار همان مشکلات میشوند و به همانگونه عمل میکنند.

فعالین کارگری و فعالین کمونیست و مدرن امروز جامعه کردستان میدانند که بسیاری از قربانیان  و قاتلین هم طبقه ایهای آنان هستند. راه اندازی کمپین برابری و کار مدام و آگاهانه برای پیشبرد امر طبقه ی کارگر یک اصل مهم در همه ی فعالیت های روبه جامعه باشد. تمام حرکتهای اجتماعی باید سایه ی برابری خواهی را در خود داشته باشد و قطعنامه و مصوبات این حرکتها باید بطور مدام بر امر برابری بکوبد و پا فشاری کند. کارگر نابرابر به هیچ مبارزه ی پیروزمندی نمیتواند دست یابد اگر امروز برابری زن و مرد و دفاع از حقوق زنان امرش نشود. باید مردم آگاهانه گسترش کلاسهای قران و مدارس مذهبی و سنت های عقب مانده را به چلنج بکشند و اجازه دخالت در زندگیشان را به این سکتهای مذهبی ندهند. هرجا سرو کله شان پیدا شد باید با آنها هم به مانند مامورین جمهوری اسلامی برخورد کنند. تفاوت سلفیست ها و قومپرستان با جمهوری اسلامی حتی تفاوت بد و بدتر نیست. چرا که موجودیت جمهوری اسلامی به این تفاله های جهل و خرافه دامن زده است و راه را برای رشد آنها باز نموده است . باید ناموسپرستی و ناموس و تقبیح آنها هم به امر روزمره مبارزه مردم آگاه و امروزی تبدیل شود و دستشان را از زندگی مردم و زنان کوتاه نمود.

***


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com