خلاء سیاسی، احزاب موجود کُردی و چه باید کردهای مردم کردستان

عطا خلقی
December 27, 2018

عطا خُلقی : پیش از ورود به اصل موضوع، لازم به یادآوری است که این نوشته، تنها روی موقعیت ویژه کردستان با وجود احزاب مسلح کُردی در مواجهه با یک خلاء سیاسی احتمالی، تمرکز دارد.

امیدوارم کسی غیرلازم روی تعابیر و تفاسیر کلمات و مفاهیم تمرکز نکند و بیش از هر چیز به رویدادی احتمالی و امکان پیشگیری از وقوعش بیندیشد.

و اما اصل موضوع:

اوضاع و احوال سیاسی ایران در تب و تاب است. احتمال هر تحولی می رود. در این میان، کردستان ویژگی های خاص خود را دارد. یکی از این ویژگی ها، پیامدهای نگران کننده ناشی از وجود احزاب مسلح کُردی در مقطع بهم خوردن توازن قوای موجود است.

بسیار محتمل است که با هر خلاء سیاسی ناشی از تغییر توازن قوا در جامعه، فعل و انفعالات ویژه ای در کردستان صورت گیرند و اتفاقات ناگواری روی دهند.

در واقع وجود این احزاب مسلح، با کارنامه های ’‘درخشانی'' که دارند، در فردا روز هر تحولی و در یک خلاء سیاسی احتمالی، می توانند تهدیدی علیه مردم بحساب آیند.

بنابراین، چنانچه مردم کردستان پیشاپیش این آمادگی را در خود نیافته باشند که اداره امور خود را از کانال ارگان های توده ای منتخب خود در دست گیرند، نه تنها قبضه قدرت از سوی این احزاب و تعدّی گریهای آنها در سرنوشت مردم، دور از انتظار نیست؛ بلکه امکان بروز انواع تنش های اجتماعی در میان مردم و تقابل های نظامی بین احزاب رقیب و جانبدارانشان، محتمل است.

سوال جدی این است که:

چه می توان کرد تا مردم کردستان بتوانند خلاء سیاسی ناشی از تضعیف رژیم را، بی دردسر از سر بگذرانند و جامعه خود را، مصون از دست اندازی ها و دخالتگری های احزاب موجود، اداره کنند؟

پاسخ کسانی چون من که ربطی به احزاب موجود نداریم و با ’‘تصرف قدرت سیاسی از جانب احزاب‘' و یا هرگونه دخالت مستقیم آنها در تعیین سرنوشت مردم مخالفیم، اینست که:

باید از هم اکنون تلاشی را آغاز کرد که به برپایی (شوراهای مستقل محل کار و زیست مردم) منتهی گردد و اداره جامعه از کانال اراده و آراء منتخب خود مردم صورت پذیرد. طبعاً ورود به چنین پروسه ای، بدون تمهیدات و آماده سازی های مشخصی، ناممکن است.

از نظر من، اولین اقدامی که بتواند بستر برپایی چنین شوراهایی را فراهم و پروسه شکل گیری آنها را تسهیل کند، پیشگامی عناصر آگاه و پیشرو و تلاش بی وقفه آنها برای راه اندازی گروه ها، هسته ها و شبکه هایی از محافل در سطح شهرها و روستاها است.*۱  و *۲

گروه و هسته و محافلی که بتوانند انسان های پیشرو و خودآکاه و خستگی ناپذیر را، در روابطی کاملاً طبیعی و عادی در خود گرد آورند و وظایفی را از جمله تبلیغ ضرورت برپایی شوراها را در دستور کار خود بگذارند و برای بسترسازی عملی و راه اندازی شان بکوشند.

اگر چه شکی نیست که هم اکنون در جامعه، کم و بیش چنین گروه ها و محافلی و فراتر از اینها، نهادهای مدنی نیمه علنی و علنی و انجمن ها و انواع تشکل های صنفی فعال موجودند و هر کدام درگیر کارهای تعریف شده ای هستند و فعالیت های مؤثری هم دارند؛ اما به بسیار بیشتر از اینها نیاز هست و باید چنان گسترش یابند که کمتر کسی خود را خارج از مدار آنها ببیند و همگی علاوه بر هر برنامه ای که برای خود و گروه شان تعریف کرده اند، تلاش برای گسترش چنین محافلی و چنین واحدهای کوچک و بزرگ متشکل و مستقل و غیروابسته ای را، امر خود بدانند.

در همین رابطه، لازم است پای افراد خارج کشور نیر بمیان کشیده شود تا از تجارب و امکانات و دست و بال بازتر آنها، بهره گرفته شود و پروسه این گسترده سازی سریعتر پیش برود و فاز بعدی که ورود به تدارک برپایی شوراها خواهد بود، کلید بخورد.

بنابراین، بسیار بجا خواهد بود اگر که افراد خوشنام و خوش پیشینه خارج کشور که توانایی در امر تبلیغ و ترویج شفاهی یا کتبی دارند، پا پیش بگذارند تا در راستای تلاش میدانی کسانی که در داخل دست بکار شده و می شوند، بتوان چنین پروژه ای را پیروزمندانه، پیش بُرد.

افرادی که در خارج کشورند، می توانند مرتباً از طُرُقِ مختلف و از جمله با استفاده از کانال های ارتباطات جمعی و فضای مجازی، حول و حوش ضرورت راه اندازی شبکه های محافل و گسترش آنها و تبلیغ نقش شوراهای مستقل بعنوان آلترناتیو حاکمیتی، کمپین هایی ترویجی و علنی راه اندازند.

***

واقعیت این است که احزاب موجود کُردی و ناسیونالیسم روان در میان جامعه کردستان، شکاف بزرگی بین مبارزه مردم کردستان و مبارزات جاری در سایر نقاط ایران ایجاد کرده اند. کاری کرده اند که مردم کردستان به تحولاتی که در سایر نقاط جاری اند، اعتناء چندانی نداشته باشند و خواست و مبارزه خود را به خواست و مبارزه دیگر مناطق ایران گره نزنند.

از همین روست که گرچه مردم کردستان سابقه مبارزاتی رادیکال بیشتری دارند، اما عملاً سطح مبارزات این دوره شان (هم بلحاظ تنوع و هم بلحاظ تعدد)، همسطح مبارزات امروز مردم مناطق دیگر نیست و اُفت آن محسوس است. این اُفت و این شکاف بین سطح مبارزه کردستان با سایر نقاط ایران را، بعضاً باید از چشم احزاب موجود کُردی دید.*۳

در تبلیغات این دوره، لازم است کسانی که نقش مبلغ برای خود قائلند و با گروه ها و شبکه های محافل داخل در ارتباط اند، به اَشکالی از تبلیغات روی آورند که این عقب ماندگی از مبارزات سراسری، جبران و این شکاف برطرف گردد و مردم کردستان مبارزات خودشان را بهر مناسبتی که صورت می گیرند، به مبارزات دیگر نقاط ایران گره بزنند و از مبارزاتی که در دیگر نقاط در جریان اند و یا راه می افتند، حمایت عملی کنند.

با توجه به گذشته دور و نزدیک احزاب موجود کُردی و زد و بندهای مشکوک تاکنونی اکثر آنها و نشانه هایی جدید، این احزاب، می توانند از موانع اصلی تحقق هر تحول اجتماعی بنفع توده های مردم در کردستان، بحساب آیند.

از اینرو باید از آنها عبور کرد و به ظروف تشکل یابی باز و نوین و با پرنسیبی روی آورد که متکی به مجمع عمومی اند و سیاست گذاری ها و تصمیم گیری ها، نتیجه دخالتی مستقیم و همگانی و بدور از سلسله مراتبی بوروکراتیک و روالی غیردموکراتیک باشند.

اما در جواب این سوال احتمالی که چرا باید از احزاب موجود عبور کرد و منشاء این ’‘بدگمانی'' ها، از کجا آب می خورد؟

باید گفت باین دلیل که آنها:

۱- منتخب مستقیم هیچ بخشی از مردم که بنام شان ’‘فعالیت'' می کنند، نیستند و اراده آزاد آنها را، نمایندگی نمی کنند.

۲- به فعل و انفعالات درون جامعه بی ربط و با آنها بیگانه اند و ’‘مقبول''ترین شان در بهترین حالات، دنباله رو حوادث اند.

۳- پرونده یک جنگ داخلی را زیر بغل دارند و خسارات جانی و سیاسی غیرقابل جبرانی ببار آورده اند.

۴- گذشته خشونت باری دارند و مرتکب شکنجه، ترور، اعدام و جنایت جنگی شده اند.

۵- اشتباهات سیاسی فاحشی مرتکب شده اند و هیچگاه نه نقدی از خود داشته اند و نه نقد کسی را پذیرفته اند.

۶- ساختار تشکیلاتی آنها بسیار سنتی و غیردموکراتیک و سیستم رهبری شان مادام العمری و انحصاری است.

۷- غرق در دیپلماسی سرّی اند و روابط و مناسبات آشکار و پنهان مشکوکی با این دولت و آن دولت دارند.

۸- عمریست که در سایه مافیای حاکم بر کردستان عراق و احزاب حلقه بگوش ایران و ترکیه (یه کیه تی و پارتی) زیسته اند و به فساد کشیده شده اند.

۹- همواره منابع مالی و حساب دخل و خرج شان غیر شفاف و غیر قابل حسابرسی بوده است.

۱۰- تاریخاً منافع حزبی را بر مصالح مردم ترجیح داده اند.

و…

بنابر دلایل مذکور و نمونه های بازهم بیشتری، این احزاب با چنین سوابقی، صلاحیت و مشروعیت سیاسی خود را زیر سوأل برده اند و بعید بنظر می رسد که چنین احزابی در فردای هر تحولی، از سوی مردم، بویژه جوانان آگاه دو سه نسل اخیر، استقبال شوند.

بی گمان همین مردم، نگاه دیگری به اعضای ساده این احزاب خواهند داشت و حساب آنها را از حساب رهبران شان جدا خواهند ساخت و تحمل پذیرش آنها را در لباسی دیگر و با نگاه و نگرشی دیگر، دارند.

***

از بعد از سال ۵۷ تاکنون، دو سه نسل بدنیا آمده اند که ۷۵٪ جمعیت را تشکیل می دهند. در واقع صاحب اصلی این جامعه همین دو سه نسل هستند و همینها هم باید سرنوشتش را رقم بزنند.

از اینرو بسیار طبیعی و منطقی خواهد بود که این درصد بالای جمعیت، رغبت آنچنانی به احزابی کهنه و سنتی و رهبران و صاحب منصبان حزبی سالخورده ی بیگانه با تازگی های دنیای امروز نداشته باشند.

و این، یعنی:

در دَور آتی، احزاب (اگر لازم باشند) نمی توانند در همان شکل و قواره سنتی و بی خبر از فعل و انفعالات درون جامعه با ساختاری هرمی و سلسه مراتبی آنچنانی و کدخدایی مادام العمری یکی دو نفر در هر حزبی، موجودیت یابند.

دوران چنین احزابی بسر آمده است و دو سه نسل بعد از سال ۵۷ گوششان بدهکار احزاب دهه ۵۰ با رهبرانی ۶۰ و ۷۰ ساله کم سواد و به تعبیر امروز آپدیت نشده، بدهکار نیست و سنت رهبری پیر و مادام العمری را برنمی تابند.

بنابراین توجیهاتی از این قبیل که:

’‘رهبران'' قدیمی در عالَمِ سیاست ریش سفید کرده اند و تجربه دارند و چی و چی، خریداری ندارد و نمی توان ریش سفیدهایی را که بهیچوجه رویشان سفید نیست، به جوان امروز هم، قالب کرد.

نسل جوان امروز، چشم و گوش بازتر، خوش فکرتر، مُدرن تر، حقخواه تر و جسورتراند و از آنجایی که از دانش امروزی بیشتری بهره مندند و عمده تاً بکراوندی کارگری دارند، خصائل طبقاتی برجسته ای دارند و قابل اتکاء ترند.

بنابراین، اگر قرار است غیراز تشکل های متنوع مستقل و غیرحزبی، احزابی هم شکل بگیرند، لابد توسط خود همین کسانی که متعلق به همین دو سه نسل بعد از نسل من هستند، شکل خواهند گرفت.

اگر نسل جوان دوران انقلاب ۵۷، توانستند انقلابی را بپا کنند و احزاب و جریانات سیاسی خودشان را راه بیندازند؛ چرا نسل جوان امروز (اگر بخواهد) قادر به برپایی احزاب خودش نیست؟!

اگر نسل جوان آنزمان قادر به خودنمایی سیاسی بود و جامعه نقش و جایگاهش را تا حد رهبری در همه امور پذیرفته بود، چرا نسل جوان امروز که در رابطه با مسائل اجتماعی مربوط بخود، مُجَرّب تر و از نظر دانش علمی و فهم سیاسی تواناتر و تعلق طبقاتی کارگری تری دارد، نخواهد توانست امور کار و زندگی خویش و در یک کلام سرنوشت سیاسی اجتماعی خود و جامعه را رقم بزند؟!

حتماً باید بازماندگان احزاب سنتی و ’‘کهنه کاران سیاسی‘' با آن پیشینه معلوم الحال شان، آنها را چپ و راست کنند؟!

نسل جوان دوران انقلاب ۵۷، خوب بیاد دارد آنزمان که کومه له نقش بسیار برجسته ای در سازماندهی مبارزات ایفا می کرد و در جغرافیایی بوسعت کل کردستان و فراتر هم، نفوذ سیاسی و اجتماعی داشت و در حاکمیت کردستان آزاد شده سهیم بود، بالاترین سن مسن ترین رهبرانش، از ۳۰ سال تجاوز نمی کرد.*۴

بالاخره:

در حالیکه رهبرانی آگاه و جوان رو آمده اند،

در حالیلکه کارگران به اَشکال عالیتر مبارزه رو آورده اند؛

در حالیکه کارگران مبتکرانه محیط کار و کف خیابان را، بهم وصل کرده اند؛

در حالیکه شعار کارگران اعتصابی در دهان دیگر کارگران و معلم و دانشجو و اقشار فرودست جامعه، می چرخد؛

در حالیکه کارگران با تداوم مبارزات رادیکال شان جنبش نوینی را کلید زده اند؛

در حالیکه روندها حکایت از این دارند که از این پس مبارزه هر بخشی از جامعه، متأثر از جنبش کارگری خواهد بود؛

در چنین شرایطی و متأثر از هژمونی چنین جنبشی، احزاب سنتی بی ربط به جامعه، چه نقش و جایگاهی می توانند در فعل و انفعالات اجتماعی داشته باشند؟!

چرا باید کارگران و انسان های آزادیخواه و برابری طلب و فرودست ترین افراد این جامعه، بجای تأثیر گرفتن از جنبش جاری و نوین کارگری، به احزاب سنتی کُردی بی ربط به جامعه، متوهم و آویزان باشند؟

چرا نباید کارگر کرد بی هیچ توهمی به این احزاب، بخشی از همان جنبش مستقل کارگری باشند که خود کارگران کلیدش را زده اند؟!

نیاز کارگر و زحمتکش کرد و اقشار فرودست جامعه کردستان را، جنبشی می تواند پاسخ دهد که فعالانش به هیچ حزب امتحان پس داده ای متوهم نیستند و آگاهانه از آنها عبور کرده اند!

سرنوشت کارگر و زحمتکش کرد و اقشار فرو دست جامعه را، جنبشی می تواند پاسخ دهد که کارگری و مستقل است و خود کارگران کلیدش را زده اند!

جنبشی که: هژمونی کارگران متشکل بر آن ناظر است!

جنبشی که: باتکاء مبارزه متشکل و رهبران جوانش پیش می رود!

جنبشی که: متکی به مکانیزیم های مجمع عمومی و شورای مستقل خود است!

***

طبعاً با طرح این مسائل، از هم اکنون جدالی نظری میان وابستگان سنت اندیش اینگونه احزاب و نواندیشان واقعاً طرفدار طبقه کارگر و جانبدار آزادیخواهی وبرابری طلبی، خودنمایی خواهد کرد. باید در میدان بود و ماند و این عرصه از رویارویی نظری را گرم نگهداشت و از هیچ اَنگ و برچسب خوردنی نهراسید.

باید به سنت اندیشان دنباله رو این احزاب فهماند که دوران میراث خواری احزاب سنتی بسر آمده است و جامعه ابزارها و مکانیزم های نوینی را برای پیشبرد مبارزاتش می طلبد و اگر آنها هنوز در این توهم اند که:

اگر تکه پاره های این احزاب دوباره بهم ’‘چفت و بست‘' شوند،

اگر ’‘کنگره ای ملی و سراسری‘' برپا شود،

اگر همه این احزاب با هم ’‘جبهه واحدی‘' تشکیل دهند،

و اگر ’‘ارتش و سپاهی ملی و ستاد نظامی مشترکی‘' بنیاد نهاده شود، چنین و چنان خواهد شد؛ تنها توهم و بی خبری خود را از روند واقعی رویدادها نمایش داده اند و وفاداری شان را به (باور کوردایه تی و ’‘مقدسات'' ناسیونالیستی شان)، اعلام کرده اند و دیگر هیچ!

باید به این ’‘خیراندیشان'' وفادار به مکتب ناسیونالیسم، فهماند که جوش و لحیم خورده این احزاب و جبهه و ستاد مشترک نظامی آنها هم، پاسخگوی نیاز جامعه متحول و جوان امروز نیست و اینها هر اندازه بزرگتر و قویتر باشند، بختک شان بر سر مردم سنگینی بیشتری خواهد کرد. باید از آنها عبور کرد و به مکانیزم های دیگر حقخواهی، روی آورد و جنبشی دیگر بپا کرد.

تجارب این دوره نشان داده اند که نهادهای مدنی برخاسته از درون خود جامعه و بکارگیری ابزارهایی چون شبکه های ارتباطات جمعی حقیقی و مجازی، میدان مانور فعالیت های سیاسی مؤثرشان، بمراتب کارسازتر از احزاب سنتی موجود است.

در دنیای امروز و با وجود شبکه های وسیع ارتباطی قابل دسترس، احزاب و بویژه نوع سنتی و کُردی آن، از جایگاه آنچنانی در امر تبلیغ و ترویج و سازماندهی برخوردار نخواهند بود.

این روزها شبکه های مجازی بمثابه ابزارهایی جرقه زن و راه انداز و حتی سازمانده تحرکات اجتماعی، بسیار تأثیرگذارتر از نشریات و ’‘صدا و سیما‘'های احزاب موجودند.

روزانه نمونه های کارکرد مؤثر و مفید این شبکه ها را شاهدیم. تازه ترین شان، خیزش اعتراضی علیه گرانی سوخت در فرانسه است که بابتکار دو جلیقه زرد و فراخوان آنها از طریق همین شبکه های مجازی، بارها جمعیت های صدها هزار نفری را بخیابانها کشانده اند و مرتباً هم بر توقعات شان افزوده اند.*۵

نمونه های ایرانی و کردستانی زیادی هم داریم. اعتصابات شکوهمند هفت تپه و فولاد و… نیز، در غیاب احزاب و به همت و ابتکار همین جوانان نسل دو و سه بعد از ۵۷، سازماندهی شده اند.

در کردستان و در جریان آتش سوزی جنگل های مریوان و از دست رفتن آن ۴ جوان، همین نسل جوان بی ربط به احزاب اردوگاه نشین، مریوان را روی سرشان گذاشتند.

نمونه هایی که به آنها اشاره شد، ثابت می کنند که شبکه های ارتباطات جمعی و فضای مجازی چه جایگاهی در بسیج و سازماندهی اعتراضات و مبارزات کف خیابانها را دارند و چگونه با واکنش های سریع خود، نیازها را پاسخ می دهند.

***

اگر چه احزاب موجود شایسته هیچ درجه ای از حمایت نیستند و لازم است عبور از آنها را، تبلیغ کرد؛ اما عبور از احزاب، به معنای اعلام ممنوعیت فعالیت آنها نیست.

عبور از این احزاب، بمعنای:

فارغ شدن از توهم به آنها، فارغ شدن از امید بستن به آنها، فارغ شدن از دل بستن و آویزان شدن به آنها و فارغ شدن از وابستگی و چسپندگی به احزابی است که تاریخی دارند و احتمالاً ما نیز در گوشه ای از این تاریخ جایی داشته یا هنوز هم داریم؛ و گرنه، همین احزاب موجود و هر تشکل صنفی و سیاسی دیگری (خواه مورد تأیید ما باشند یا نباشند)، می توانند و حق دارند فعالیت های آزادانه ای داشته باشند و نقطه نظرات خود را از طریق اعضایشان در درون هر جمع و محفل و شورایی تبلیغ و ترویج نمایند و به دستور و برنامه کار شوراها هم، تبدیل سازند؛ اما هیچ حزبی در هیچ شرایطی، نه می تواند و نه حق دارد مستقیماً و صرفاً باعتبار اسم و رسم حزبی اش، اراده مستقل شوراها را نادیده بگیرد و نظراتش را (هرچه باشد) از بالای سر شوراها تحمیل و اِعمال کند.

به روایتی دیگر:

هرگونه سازماندهی اجتماعی، از امور صِرف و حتمی شوراهاست و احزاب حق هیچ تداخل مستقیمی در این امور ندارند.

بطور واقعی سیستم اداره جامعه (شوراها)، بشرط اینکه مستقل و مصون از تداخل احزاب باشند، خواهند توانست بموقع به هر معضلی پاسخ مناسب بدهند و حتی اگر ضرورت راه اندازی یک (نیروی نظامی) هم، الزام آور تشخیص داده شود، شوراها خود رأساً وارد عمل شوند.

بنابراین نه ’‘لشکر و سپاه ملی‘' دست ساز احزاب، امنیت و آرامش مردم را تضمین خواهد نمود و نه ’‘میثاقنامه های منع تقابل نظامی‘' شان!

تضمین واقعی برقراری امنیت مردم، در دست خود آنها و اساساً منوط به:

الف- سطح بالای هوشیاری شهروندان،

ب- وجود هرچه وسیعتر شبکه های محافل و تشکل های صنفی متنوع و غیروابسته،

ج- وجود شوراهای مستقل و کارا،

د- ممنوعیت واحدهای نظامی،

ه- ممنوعیت داشتن اسلحه،

و بالاخره متوهم نبودن به احزاب سنتی موجود و عبور از آنهاست.

چنانچه چنین پروسه ای طی نشود و ارگان های توده ای و منتخب مردم و شوراهای کارا و مستقل جا نیفتند و مقبولیت اجتماعی نیابند و مقتدرانه عمل نکنند، احزاب که از امکانات بیشتری برخوردارند و مسلح هم هستند، بر سرنوشت مردم سلطه می یابند و بازی های خودشان را در خواهند آورد.

***

این نوشته را می توان در چند نکته خلاصه و جمع بندی کرد:

۱- تبلیغ نقش و ضرورت شکل گیری وسیع ترین شبکه های محافل و گروه های متشکل در داخل، از سوی پیشروانی که به حاکمیت خود مردم و اِعمال اراده مستقل آنها می اندیشند و باور دارند و منتظر هیچ اعجازی از سوی احزاب امتحان پس داده نیستند.

۲- تبلیغ شوراهای مستقل محل کار و زیست و جایگاه آنها و تلاش جدی و عملی و میدانی برای راه اندازی شان از سوی پیشگامان داخل.

۳- تشویق دو سه نسل بعد از ۵۷، (بویژه کارگران جوان و آگاه و پیشرو) به پا پیش گذاشتن و پس زدن سنت اندیشان و میدانداری خودشان در میدان سیاست.

۴- راه اندازی کمپین هایی تبلیغی با تِمِ عبور از احزاب موجود کُردی و تشویق به روی آوری به شیوه های نوین و مبتکرانه بسیج و سازماندهی و تشکل یابی با ساختار شورایی.

 

*****************************************************************************

 

*۱ چنین گروه و محافلی، منفصل اند و لازم است اعضای آنها همه نکات امنیتی را رعایت نمایند.

*۲ نهادهای مدنی نیمه علنی و علنی، انواع تشکل های صنفی، مشروط براینکه وابستگی حزبی نداشته باشند و مستقل عمل کنند و متکی بر مجامع عمومی خود فعالیت هایشان را پیش ببرند، نه تنها در تقابل با گروه ها و محافل مورد اشاره در این نوشته قرار نمی گیرند؛ بلکه پروژه و پروسه هدف نهایی این نوشته را که برپایی شوراها و اِعمال اراده خود مردم است، تقویت می کنند.

*۳ سرکوب رژیم هم، عامل مهم دیگری است.

*۴ کومه له آن دوران طلایی را، که علیرغم همه ناروشنی های سیاسی و فکری اش، کارنامه و تاریخ بسیار با ارزشی دارد؛ نمی توان با کومه له امروز که بیش از سی سال است موجودیتش در رقابت با دیگر احزاب کُردی معنا می یابد و در پناه مافیای یه کیه تی اردوگاه داری پیشه کرده است، یکی دانست و بازشناخت.

*۵ اشاره به جلیقه زردها تنها باین خاطر است که نقش برجسته و کارای شبکه های ارتباطی امروز، نشان داده شود.

 

———————————————————————————————————

عطا خُلقی ۲۲ دسامبر ۲۰۱۸


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com