شعارهای کارگری و پوپولیسم

آذر ماجدی
March 22, 2018

آذر ماجدی : طی دو ماه اخیر اعتراضات و اعتصابات کارگری کل جامعه را فرا گرفته است. این اعتراضات از دو ماه پیش آغاز نشده است؛ بلکه خود یک فاکتور مهم و تعیین کننده در شکل گیری خیزش توده ای اخیر بوده است.

خواست اصلی کلیۀ این اعتراضات پرداخت حقوق و مزایای معوقه است. مبارزه علیه فقر و فلاکت عنان گسیخته نقطۀ محوری این اعتراضات است. جنبش کارگری اعتراضات خود را از محل کارخانه به وسط جامعه کشیده است. اکنون خیابانها محل مارش های کارگری است. طبقۀ کارگر مطالبات خود را در مقابل حکومت قرار داده است. این مبارزات آنچنان قدرتمند بوده که خامنه ای با هراس اعلام کرد: "گفته بودیم ضد انقلاب روی کارگران" تمرکز خواهد کرد. مبارزۀ طبقه کارگر به روشنی و صراحت جنگ خود را جنگی در برابر حکومت می بیند؛ حکومت هم این مساله را درک کرده است. باین معنا خصلت طبقاتی خیزش توده ای اخیر در مقایسه با خیزش های انقلابی دیگر بسیار روشن، صریح و عیان است. نیاز نیست که مارکسیست ها با تحلیل نشان دهند که آنچه در خیابان ها در جریان است یک مبارزۀ طبقاتی تمام عیار است.

باید توجه داشت که درون جنبش کارگری نیز همچون جنبش های اجتماعی دیگر گرایشات مختلف سیاسی وجود دارد و این گرایشات برای رهبری این جنبش با یکدیگر در جدال قرار دارند. چپ سنتی بر این نظر است که اکونومیسم و سندیکالیسم گرایشات "طبیعی" و "خودبخودی" درون طبقۀ کارگر است و سوسیالیسم پدیده ای است که "باید از بیرون بدرون طبقه برده شود." این یک درک غیر مارکسیستی از جنبش های اجتماعی، مبارزات کارگری و سوخت و ساز و متابولیسم درون طبقۀ کارگر است. با آغاز از این نقطه عزیمت، پوپولیسم هر شعاری هر چقدر سازشکارانه، عقب مانده یا بعضاٌ ارتجاعی را به حساب گرایش خودبخودی درون طبقۀ کارگر می گذارد و چون قرار است بنا بتعریف "ستایشگر" طبقۀ کارگر باشد به آنها نه تنها با چشم اغماض می نگرد؛ بلکه نقد آنها را روشی نادرست، رم دهنده، یا حتی "بی احترامی" به کارگران می شمارد.

اکنون بیش از یک قرن است که سندیکالیسم یا ترید یونیونیسم همانقدر گرایش وارداتی یا خودبخودی درون طبقه کارگر است که سوسیالیسم. درون طبقۀ کارگر، گرایش بورژوایی برای شکل گیری سندیکا و چانه زدن با کارفرما تلاش می کند؛ می کوشد رادیکالیسم درون طبقه و جنبش کارگری را رقیق کند؛ می کوشد به تودۀ کارگران بقبولاند که باید ملایمت و ملاطفت نشان داد تا بتوان کارفرما را سر میز مذاکره آورد؛ مانع شعارهای رادیکال می شود؛ در یک کلام سازش با بورژوازی را تبلیغ می کند. در مقابل گرایش سوسیالیستی، رهبران رادیکال سوسیالیست، برای سازماندهی شورایی، تشکیل مجامع عمومی، دخالت دادن تودۀ کارگران در تصمیم گیری، رادیکالیزه کردن مبارزات کارگری می کوشد؛ تلاش می کند خصلت طبقاتیِ استثمار، مقاومتِ کارفرما در مقابلِ مطالبات کارگران را افشاء کند و همدستی دولت و سرمایه دار را نشان دهد. این هر دو گرایش درون طبقۀ کارگر موجود اند و برای رهبریِ جنبش کارگری تلاش می کنند.

روشن است که تحت یک استبداد خشن و سرکوب وحشیانه، رهبران رادیکال سوسیالیست مجبور به سازشهایی هستند. این سازشهای محصلت جویانه به جریانات سازشکار درون طبقه، از گرایش سیاه تا زرد، امکان عرض اندام بیشتر می دهد. اما این یک اشتباه بزرگ است که این تاکتیک موقتی را با فقدان گرایش رادیکال سوسیالیست یکی بگیریم.

یکی از خواص دوران انقلابی اینست که نقد طبقاتی کارگری سریع حقانیتش باثبات می رسد. بعلاوه، طی یک دورۀ انقلابی جریان رادیکال سوسیالیست امکان عرض اندام بیشتر و عیانتری می یابد. این متابلیسم درونی جنبش کارگری در متن مبارزۀ طبقاتی و توازن قوای طبقاتی را باید شناخت و در تحلیل و نقد به آن موکدانه توجه کرد. نقد رادیکال و کمونیستیِ تحرکات و شعارهای کارگری اتفاقا به گرایش رادیکال سوسیالیست کمک می کند که سُکان را بدست بگیرد و بعنوان رهبر اصلی درون جنبش کارگری بجلو بیاید.

متاسفانه پوپولیسم از درک تمام این احکام پایه ای مارکسیستی عاجز است. هر حرکت کارگران و هر شعار کارگران را "حلوا حلوا" می کند و به کمونیست های کارگری می تازد که "چرا مبارزات و شعارهای کارگری را نقد می کنید!" یکی از خصایص پوپولیسم کنونی در مقایسه با پوپولیسم دوره انقلاب 57 اینست که اگر پوپولیسم دومی از گرایشات خرده بورژوایی و ضد امپریالیستی تبعیت می کرد و "خلق" قبلۀ آمالش بود؛ اکنون با یک پوپولیسم "مدرن" روبرو هستیم که قبلۀ آمالش ناسیونالیسم پرو غرب است. این پوپولیست عباراتی را کشف کرده که بشکلی سطحی بصورت وِرد به طرف هر آنکس که راست روی هایشان و پوپولیسمشان را نقد می کند، پرتاب می کند: "چپ ایدئولوژیک!" "کمونیسم منزه طلب." راستش معلوم نیست که آیا این پوپولیسم خود درک مشخصی از این ورد دارد یا خیر. اما هدف روشن است مقابله با نقد مارکسیستی و کمونیستی کارگری و توجیه راست روی و پوپولیسم خویش.

طی اعتراضات اخیر کارگری ما شاهد شعارهای متفاوتی در این اعتراضات بودیم. برخی شعارها رادیکالتر و از نظر طبقاتی تیز تر از شعارهای دیگر بود. اما آنچه در مدت کوتاهی به یک بحث و جدل بدل شد، شعار "مرگ بر کارگر، زنده باد ستمگر!" بود؛ یک شعار خود زنانه و خود تحقیر کن. ما بلافاصله به این شعار عکس العمل نشان دادیم و این شعار و شعارهای مشابه را نقد کردیم. اولین بار در هپکو این شعار داده شد و سپس در فولاد اهواز. مجددا این شعار از جانب ما مورد نقد قرار گرفت. پوپولیست ها این دخالتگری کمونیستی ما را مورد نقد و بعضاٌ ریشخند قرار دادند. میرفت که این شعار فراگیر شود: شعار "مرگ بر بساطی" و غیره نیز داده شد. اما نقد پیگیر ما موثر افتاد. از آغاز تا جمع شدن این شعار یکماه طول نکشید. اینجاست که باید نقش گرایشات مختلف درون طبقۀ کارگر را تشخیص داد. بعضی خام اندیشانه فکر می کنند که کارگران یک روز خودبخودی این شعار را می دهند و روز دیگر باز خودبخودی شعارشان را تغییر می دهند. خیر! گرایشات مختلف درون طبقۀ کارگر در جدال با یکدیگر عروج و افول می کنند. این تغییر شعار نیز دقیقا حاصل یک چنین جدل و جدالی است.

کمونیسم کارگری همواره باید با هشیاری تحرکات جنبش کارگری را دنبال کند؛ به تحولات درون طبقۀ کارگر حساس باشد؛ "انشاءالله گربه است!" نمی تواند سیاست کمونیسم کارگری باشد. امکان و تاثیر نقد رادیکال کمونیستی بویژه در دوران انقلابی بمراتب بیشتر است. فعالیت ما باید ناظر بر تقویت گرایش رادیکال سوسیالیست و نقد جریانات سندیکالیست و اکونومیست باشد. دنباله روی از هر گرایش و حرکتی درون طبقۀ کارگر و جنبش کارگری سمّ است. طبقۀ کارگر یک لوح سفید نیست که بتوان هر حرف و شعار و گرایشی را بر آن کشید. گرایشات اسم و رسم دار درون طبقه فعالیت می کنند. ما نباید اجازه دهیم که گرایشات سازشکار سُکان را بدست بگیرند. خانۀ کارگر و گرایشات اکثریتی – توده ای ناپدید نشده اند؛ خود را با شرایط نوین وفق می دهند؛ کمی رادیکالتر می شوند؛  ولی همان سیاست سازش طبقه با رژیم و بورژوازی را به پیش می برند.

یک تاکتیک جالب توجه این دسته تمسک به مسالۀ امنیت است. استدلال میکنند که بخاطر حفظ امنیت باید شعار معین راستی را داد. این استدلال تحت یک استبداد وحشی بسیار کارساز است. اما یک فایدۀ دیگر دوران انقلابی، رشد سریع مبارزۀ طبقاتی و برملا شدن خط سازشها و خط نیرنگ هاست. کارگران را تحت بهانه حفظ امنیت به دادن شعار "مرگ بر کارگر" کشاندند؛ لیکن رژیم تحمل اعتراض کارگری را حتی با این شعارهای راست هم ندارد؛ رهبران کارگری را دستگیر کرد. این بهترین اثبات نقد ماست. پوچ بودن و انحرافی بودن تاکتیک جریانات راست برملا شد. کارگران فولاد بدنبال دستگیری ده تن از رهبرانشان بلافاصله شعارهای راست و عقب مانده را کنار گذاشتند و با شعارهای رادیکال و رزمنده به میدان آمدند.

یک وظیفۀ مهم کمونیسم کارگری نقد جریانات سازشکار و انحرافی و افشای جریانات راست و ضد کارگری است. مارکسیسم بر نقد استوار است. رویداد اخیر در جنبش کارگری اثبات مجدد حقانیت مارکسیسم است. انقلاب خود را نقد می کند، به زمین می زند و قویتر از زمین بپا می خیزد. پوپولیست هایی که شعارهای خود زنانه کارگران را تائید و تقدیس کردند، باید از از این رویداد درس بگیرند. مارکسیسم مهمترین سلاح طبقه کارگر برای پیروزی است. با توسل به "کمونیسم منزه طلب" و "ایدئولوژیک نشوید" نمی توانید اشتباه و انحراف خود را توجیه کنید. طبقه کارگر از شما نخواهد پذیرفت. طبقه کارگر مثل نان شب به مارکسیسم برای رهایی خویش و جامعه نیاز دارد.

زنده باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران! مرگ بر جمهوری اسلامی! مرگ بر سرمایه داری!

8 مارس 2018


 
 

  Share/Save/Bookmark 

 
 

     مطالب مرتبط

 
   
 

Copyright © 2006 azadi-b.com